اگر بچهای دیدید که نامرتب لباس پوشیده یا لباسش کثیف است، نگویید:
_ چه مادر کثیف و بیمسئولیتی داره!
_ یه مادر یه دست لباس نباید بیاره که اگه کثیف شد عوضش کنه؟
_ اصلا بچه رو تمیز و مرتب نداری!
_ بچهت عین گدا گودولاس!
_ بچهی فلانی رو آدم میبینه قند تو دلش آب میشه! مرررتب و تمیز!
_ فقط بلدی به سر و وضع خودت برسی!
و.....
شاید آن بچه خودش لباس را انتخاب کرده و پوشیده یا وقتی کثیف شده اجازه نداده که مادر لباسش را عوض کند. شاید لج کرده. شاید بهانهجویی کرده و هزار شاید دیگر.
مادر هم برای احترام به آزادی و استقلال کودکش کاری نکرده.
یا اصلا فقط خواسته بچه لجبازی نکند.
هر چه که هست ما از آن طرف قصه خبر نداریم!
لطفا مادرها را با هم مقایسه نکنید.
سالها طول میکشد تا بفهمید چه کسی یک ربات تربیت کرده و چه کسی یک انسان!
#بیشتر_بدانیم
#سه
@hofreee
اگر مادری به کودکش فقط یکی دو مدل لباس میپوشاند نگویید :
_ بچه مُرد تو این لباسا!
_ این دفعه برم بازار یکی دو دست لباس قشنگ براش میخرم!
_ بچهی فلانی رو دیدی! ماشالله اینقدر شیک میپوشه! شیک و متنوع!
_ این برند آت و آشغال چیه میخری بچه اذیت میشه! برند فلانُ بخر بابا! یه بچه بیشتر داری؟
_ واسه روحیهی بچه خوب نیست اینقدر لباس تکراری!
و....
مطمئن باشید آن مادر به همهی این حرفها آگاهی دارد! یا پولش را ندارد بخرد یا نمیخواهد بخرد!
با احترام
دست از سر خودش و بچههایش بردارید!
یادتان نرود در غیر اینصورت؛
شما در خلقِ آدمهای مصرفگرایی که هر چه میخرند حالشان خوب نمیشود و معنای زندگی را نمیفهمند، شریکید!
#بیشتر_بدانیم
#چهار
@hofreee
هدایت شده از مدرسه نویسندگی مبنا
فصل ثبتنام پاییز هم شروع شد! 🍂
دوره نویسندگی خلاق با استاد جوان آراسته
برای ثبتنام به این لینک سر بزنین:
https://B2n.ir/a26370
✍
[اگه درمورد جزئیات دوره سؤال دارین، تصویر بالا رو باز کنید.]
ظرفیت محدوده:) مراقب باشین:)
@nevisandegi_mabna
حُفره
شماها که میرید شهادت نوش جونتون. ولی ماها دیگه میترسیم صبحها چشامونو باز کنیم! دنیا داره سبک میشه
خدایا!
قربونت برم!
وقتش نشده که فردا صبحمون مثل اون صبحهای وحشتناک قبلی نباشه؟
با سر آستینمون اشکِ شوقمونو پاک کنیم که "دیدید سید زندهست؟!"
#سید_حسن_نصرالله
حُفره
خدایا! قربونت برم! وقتش نشده که فردا صبحمون مثل اون صبحهای وحشتناک قبلی نباشه؟ با سر آستینمون اشکِ
بزنید!
بکُشید!
ما با یه دست اشکامونو پاک میکنیم
و با یه دست دیگه گهوارهی بچههامونو تاب میدیم!
ما
تموم
نمیشیم....
#امکانات
#سید_حسن_نصرالله
#شهادت
#ادامه_داریم
@hofreee
.
دوباره همگی مریض شدهایم.
حسین از صبح بیقرار است. گلویم میسوزد و بدنم درد میکند. آرزویم فقط کمی خواب است. به خودم وعدهی شب را میدهم اما از نُه شب حسین کنفیکون میکند. در تمام این سه ماه اینطور ندیدمش. مضطر میشوم. هر کاری که به ذهنمان میرسد انجام میدهیم. پوشکش را باز میکنم. دمای بدنش را چک میکنم. زبانش را میبینم. کل بدنش را نگاه میاندازم. شیر نمیخورد. استامینوفن میدهم. کمی بعد داروی کولیکش را میدهم. دمر میگیرمش. تابش میدهیم. مغزم دیگر توانِ تحمل جیغهای تیزش را ندارد. انگار با کلیدی روی شیشهای خط بندازند. چهارقل و آیهالکرسی و هرچه بلدم را زیرلب میخوانم. دور سرش صدقه میگردانم. آرام نمیشود که نمیشود! بچه را میسپارم به مهدی و میخزم توی اتاق. پاهایم را توی سینهام جمع میکنم. سرم را روی زانوهایم میگذارم. میگویم "خب چرا خدا؟ چرا الان و اینروزا که همه دارن کارهای مهم و بزرگی میکنن من باید کنج خونه با جیغ ممتد یه بندهی کوچیکت بشینم و آرزوم خواب باشه؟ چرا من نباید یکی از اون زنا باشم که تو پیروزی و شکست تیمت تاثیرگذار باشم؟ تموم استعداد و تواناییهام دارن چال میشن! "
چه مرگم شده؟ راهی نیست که خودم انتخاب نکرده باشم! فقط خستهام. هرکسی یک روزِ تمام صدای جیغ و گریه نوزادی بیزبان بیچارهاش میکند!
با دستهایم گوشهایم را محکم میگیرم. صدای حسین دور میشود. خیلی دور!
مچاله شدهام توی خودم و وقتی که دارم اشکهایم را با سر زانویم پاک میکنم، چیزی مثل تیر فرو میرود توی قلبم!
تیم خدا سرباز نمیخواهد مگر؟
کاری مهمتر از کار تو؟
دنبال امکاناتت میگردی؟
آن بیرون دارد صدایت میکند!
استعداد و تواناییات را خرجش کن!
صبور باش و بزرگشان کن.
خیانت است به خودت که فکر میکنی بیکاری!
سنگر تو همین چهاردیواری است!
مریضی که باش! حسرتِ خواب را داری که داشته باش! کارت را انجام بده.
کارت را درست انجام بده!
نگاه میکنم به سقف سفید اتاقم. رد اشکها روی صورتم خشک شده.
خدایا نمیدانم این حرفها را دلخوشکُنکی ریختی توی دلم یا نه!
اما به لحظه لحظهی جوانیام که گوشهی خانه کنار بندههای کوچکت گذشت قسمت میدهم که ما مادرها را هم شریک کن!
تک تک بچههامان را تیر غیبی کن که سینهی آن اسرائیلِ نجاست را سوراخ سوراخ کند!
میدانم وسط تمام آن پروژههای بزرگ و سنگین مردانه، حواست به امکانات ما هم که سر به زیر تقدیمت میکنیم هست!
بلند میشوم.
در اتاقم را باز میکنم.
باید حسین را آرام کنم....
و
به قول پسرکم:
مگ مَر اسرائیل👊✊️
مگ مر آملیکا✊️👊
#زن
#مادر
#جهاد
#حزب_الله_زنده_است
#فتقبل_منّا
@hofreee
حسین طاهری و محمدرضا طاهریenc_17242537647732897417251.mp3
زمان:
حجم:
3.2M
لالایی بچههامان....
@hofreee
میگم که!
میخواید شما با صلح و انساندوستی و مهربونی برید جلو!
ببینیم میتونید فقط قلادهی این سگو ببندید یا نه!🙂
هوم؟
مثلا میتونید بهش بگید اسیجون لطفا نکُش و نزن!
یا مثلا سلاحها رو زمین بگذارید!
بعد اگه سوراخ سوراختون نکرد به ما راهکارهای #نه_به_جنگ بدین!
@hofreee
@Maddahionlinمداحی آنلاین - ضربه قاضیه - رسولی.mp3
زمان:
حجم:
7.3M
امشب گوش دادنش میچسبه✌️😌
#حزب_الله_زنده_است
@hofreee
.
دستهایم را دور فنجان نسکافهام حلقه میکنم. بخارِ خوش عطرش زیر بینیام میزند و کیفور میشوم.
بچهها را راست و ریست کردهام. فرصت را غنیمت میبینم که بروم سراغ کتابها و برنامههایم.
ولی توی همان خط اول کتاب ماندهام!
قرار است همه چیز بیتغییری در زندگیام ادامه پیدا کند؟ تمام شد؟ دوباره یکی از ما را حذف کردهاند و ما هم موشکهایی زدهایم و تمام؟ اصلا این راه تمامشدنی است؟ پیام و حرف رهبرم چه میشود؟ دوباره قرار است خودم و امکاناتم را در راهی غیر از تیمِ خدا خرج کنم؟ دوباره دارم سرگرم کارهای روزانه و بچهبازیهایم میشوم؟ جوگیریای بود که تمام شد؟ اصلا رویم میشود که یادم برود که #جنگ است؟!
نه نه نه نه!
هزاربار نه!
کاغذِ برنامهی روزانهام را مچاله میکنم و از نو مینویسم.
باید از امروز جایی برای حرف رهبرم باز کنم.
خودم را به امکانات مالی و چندرغاز کمکی که میکنم دلخوش نکنم!
اگر امکاناتم کم است، تلاش کنم و بیشترش کنم.
باید سبک خانهداری و بچهداریام را تغییر دهم!
دغدغهها و اولویتهایم باید عوض شود!
رویاها و آرزوهایم باید جای دیگری بایستند!
قلبم را
و دعاهای بعد از نمازم را
باید سفتتر کنم.
دیگر نباید روال زندگیام به قبل از این اتفاقات برگردد.
چون دیگر هیچچیزی مثل قبل نمیشود!
همانطور که هیچکسی سید حسن نمیشود!
باید آرام اما ممتد حرکت کنم.
کاش بشود!
کاش بتوانم....
#بر_همهی_مسلمانان_فرض_است
#حزب_الله
#امکانات
@hofreee
.
اصلا با اعتقادات و ایدئولوژیتان کاری ندارم!
فقط یک سوال؟!
درحال حاضر شجاعتر از این مَرد میشناسید؟
رهبران دیگر چنین مواقعی در هفت سوراخ پنهان نمیشوند یا فرار نمیکنند؟
نمونهی بارزش مردی با چشمان خیس در فرودگاه مهرآبادِ تهران در سال ۵۷!
کدام یک را میتوان گفت رهبر و با خیال راحت تکیه به او داد؟
خدایا!
ذرهای از شجاعتش را به دل ما هم بریز...
پ.ن: خوش به حال تمام آدمهای خوشبختی که فردا پشت جسورترین آدم دنیا نماز میخوانند!
#ره_برم
#سید_علی
@hofreee