مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ البلک فرایدی!
#طاقت_بیار_رفیق
#بلک_فرایدیم_کجا_بود
#پولها_حساب_بانکیام_را_رها_نکنید
@hofreee
چرم مشهد!
دیجی کالا!
اسنپ فود!
مای بیبی!
ایرانکتاب!
خانومی!
نشر نبات!
همراه اول!
ایرانسل!
فیلیمو!
طاقچه!
فیلمنت!
و بقیه بزرگواران!
از گلوی من دستاتو بردار!
😒😏
#بلک_فرایدی
#ولممم_کن
@hofreee
میدونی فرق تو با آدمهایی که در مسیر رشد و موفقیتن چیه؟
هوش؟
استعداد؟
پول؟
زمان؟
بچه نداشتن؟
بچه داشتن؟
متاهل بودن؟
مجرد بودن؟
نه جونم!
نه!
تنها تفاوت ما با اونا در فنری پریدنه!
همون وقت که یه چیزی درونت میگه " حالا صبر کن. یه ذره استراحت کن بعد برو سراغ کارت ...."
دقیقا همین لحظه باید مثل فنر بلند بشی.
فنرهاااا....
تعلل کنی همه چیز تو رو میبلعه🤐
بعله!
اینه که من اینجام،
تو اینجایی
آما
اون اونجاست🤓🏆
باور کن!
#تا_نکات_آنگیزشی_بعدی
#فنری_بپر
#فنر_و_ماادراک_فنر
#هموطن_روی_ایر_بمان
@hofreee
کنج مسجد نشسته بود. باریکهی نوری از لای در به چشمهایش میخورد. چادر را روی صورتش کشید. سرش را به دیوار تکیه داد. دستمال مرطوب را درون مُشتش با تمام زورش فشار داد. زنها با مداح دم گرفته بودند " زهرا زهرا یازهرا"
قطرههای اشک یکی پس از دیگری درون روسری مشکیاش فرو میرفتند. زیر لب میگفت " فقط به شما میتونم بگم خانم. فقط شما میفهمید... فقط شما ... "
روضه که تمام شد و برقها را روشن کردند، هنوز وسط درددلهای زنانهاش بود. باقی حرفها را درون سجادهاش گذاشت و توی کیفش چپاند. بلند شد و راه افتاد.
حالا مستور در چادرش میتوانست تا خانهاش پرواز کند. خیالش راحت بود که حرفهایش را جای امنی سپرده است.
#قصهی_زنها
#سه
@hofreee
Reza NarimaniReza Narimani - Boland Shod Alamdar - 320.mp3
زمان:
حجم:
14M
صداتو بلند کن
بفهمن که هستی
هنوز زندهای و
چشاتو نبستی...
پ.ن: گفتم شاید بخواید گوشش بدید💔
@hofreee
بعدها آوین که به من نگاه میکند چه کسی را میبیند؟ زنی را میبیند که برای باورها و دلبستگیهایش جنگیده یا زنی که خودش را به باورها و ارزشهای جامعه تسلیم کرده؟ زنی سرخورده و خسته از نقشهای از پیشتعیینشدهی جامعه یا زنی که برای تغییر تلاش کرده؟ زنی که راه آسوده و مطمئن را انتخاب کرده یا زنی که با ترس اما با قدرت در راهی ناهموار و ناشناخته قدم گذاشته؟
اگر خودم نتوانسته باشم راهم را پیدا کنم چطور میتوانم به آوین راه را نشان بدهم؟
راه رسیدن به خود حقیقی و تعالی.
📚هفتهی چهل و چند
🖋 ضحی کاظمی
#زن
@hofreee
میگه نوشتن مثل باز کردن یه دمل چرکی میمونه؛ درد داره اما راحتت میکنه. چرند میگه. به خدا چرند میگه. این حرف از بیخ و بن مزخرفه. بهنظر من نوشتن مثل چنگال کشیدن رو جاییه که از آب جوش یا روغن داغ حسابی سوخته و از سوختگی ورم کرده و حتی یه ثانیه هم نمیتونی دردش رو تحمل کنی. راحتی کجا بود؟! نوشتن از چیزهایی که دوست نداری بهشون فکر کنی مثل اینه که بری تو یه اتاق دربسته و با یه میلیون سوسک و موش و مارمولک زندگی کنی. کاری میکنه مثل گرگ تیرخورده، شب تا صبح، صبح تا شب زوزه بکشی!
:))
📚 معسومیت
🖋 مصطفی مستور
@hofreee