eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
739 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو شبلی روزی به صحرا بیرون شد. چهل کس را دید از والهان و عاشقان، در آن صحرا همه افتاده، هر یکی خشتی زیر سر نهاده، و جان به چنبر گردن رسیده. رقّت جنسیت در  سینه‌ی وی پدید آمد. گفت الهی! از ایشان چه خواهی؟ بارِ "درد" در دل ایشان نهادی، آتش عشق در خرمن‌شان زدی، به عاقبت ایشان را به تیغ غیرت می‌بکشی؟! خطاب آمد به سِرّ شبلی که ایشان را بکشم، چون کشته باشم "دیت شان"  بدهم. شبلی گفت: دیت ایشان چه باشد؟ خطاب آمد هر که کشته‌ی تیغ جلال ما شد، دیت او دیدار "جمال" ما باشد. کشف الاسرار
19.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هو مدد از شیخ خرقانى ز دم ربانى مدد از پیر بسطامى مدد از سلطانى مدد از فیض کاشانى از غوث گیلانى به الف به الف، الف الله، الف الله یا هو هو هو هو مولا هو مولانا هو یا من لیس الا هو الله هو الله هو یا من لیس الا هو الله هو الله هو
هو ابن‌عطاءالله اسکندرانی گوید: "به بهانه‌یِ حضور قلب نداشتن در نزد خدای تعالی، ذکر خدا را ترک مکن؛ زیرا غفلت تو از ذکر خداوند، مدت این غفلت را امتداد می‌دهد و چه بسا وجود این غفلت، تو را چه در بیداری و چه در حالتهای دیگر از ذکر خداوند محروم نماید و این در نزد خداوند، عزیز نخواهد بود." - انوار رحمان - شیخ محمد کسنزانی قدس‌سره @zonnoun
هو هم خداوندت سِرشت و هم ملائک سجده کرد پس ‌تویی ‌معشوق خاص و چرخ سرگَردان توست
هو رندیم و دگر مستیم تا بادچنین بادا توبه همه بشکستیم تابادچنین بادا چون قطره ازین دریادیروزجدا بودیم امروز بپیوستیم تا باد چنین بادا
هو معنیِ آدم نداری صورتِ آدم چه سود؟
هو و چه دانی تو که آن شب قدر چه شب است؟ اندر این شب وز دوست خطاب می‌آید: کجااند جوانمردانِ شب‌خیزان که در آرزویِ مواصلت ما بی‌خواب و بی‌آرام بوده‌اند و در راه عشق ما شربتِ بلا نوشیده‌اند؟ تا ما خستگی ایشان مرهم نهیم و اندر این شبِ قدر ایشان را با قدر و منزلت باز گردانیم! که امشب شب نواختن بندگانست وقت قبول توبه عاصیانست موسم و میعاد آشتی جویانست هنگام ناز عاشقان و راز محبّانست کشف الاسرار
هو جز فکر تو در سرم همه عین خطاست جز ذکر تو بر زبان ضلالست و عبث
هو به گلستان نروم تا تو در آغوش منی
هو این درد همیشه من دوا می ‌بینم در قهر و جفا لطف و وفا می بینم در صحن زمین به زیر نه سقف فلک در هر چه نظر کنــم خدا می‌ بیـنم - رباعی شمارهٔ ۲۴۳
هو مادامی که سالک به مرشد و شیخ خود معتقد نگشته باشد، بابی به روی او گشوده نمی شود و از همنشینی با او سودی نمی برد. ایقاظ النائمین،ص۱۰۴ صدر المتألهین علیه الرحمه
هو از خانقه و صومعه و مدرسه رستیم در کوی مغان با می و معشوق نشستیم... از دانه تسبیح شمردن برهیدیم وز دام صلاح و ورع و زهد بجستیم در کوی مغان نیست شدیم از همه هستی چون نیست شدیم از همه هستی، همه رستیم «شمس مغربی»