eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
739 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو من از چَشم تو اے ساقے خراب اُفتاده‌ام لیکن بلایے کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
هو اگر به گوش جان شنوی، هر دم (أنا الحق) از هر شیء خیزان است، و جز این بانگ، بانگی در عالم نیست. شیخ نجم الدین کبری @hohagh
هو خدایا! مرا زاهدی نمی‌باید، و قرّائی نمی‌باید، و عالِمی نمی‌باید. اگرم از اهل چیزی خواهی گردانید، اهلِ شمه‌ای از رازهای خود گردان! بایزید بسطامی @yarekhaksar
هو روزی معین الدین پروانه از حضرت مولانا سؤال کرد که مشایخ ماضی را اورادی و ذکری بوده است... حضرتِ خداوندگار را طریقه‌ی ذکر چگونه است؟ فرمود که ذکر ما الله الله الله است، از آنکه ما اللّهیانیم از الله می‌آییم و باز به الله می‌رویم.» مناقب العارفین، تصحیح تحسین یازیجی ویرایش و اضافات توفیق هـ. سبحانی @yarekhaksar
هو دریغا هفتاد و دو مذهب که اصحاب با یکدیگر خصومت می‌کند و از بهرِ ملت هر یکی خود را ضدی می‌دانند و یکدیگر را می‌کشند، و اگر همه را جمع آمدندی و این کلمات را از این بیچاره شنیدندی، ایشان را مصور شدی که همه بر یک دین و یک ملت‌اند، تشبیه و غلط خلق را از حقیقت دور کرده است. اسم‌ها بسیار است اما عین و مسمی یکی باشد. ترا ظهیر‌الدین خوانند، و خواجه خوانند و عالم خوانند و مفتی خوانند، اگر به هر نامی حقیقتِ تو بگردد، تو بیست ظهیر‌الدین باشی. اما اسم تو یکی نباشد، و مختلف باشد و مسمّی یکی باشد. عین القضات همدانی @yarekhaksar
هو نقلی صحیح است که روزی پیغمبر (ص) با جمعی از اصحاب نشسته بود. شخصی درآمد و گفت یا رسول الله مردی و زنی در خانه به ناشایستی مشغول بودند. من درِ خانه بر ایشان بستم و به خدمت آمدم تا اشارت چیست؟ پیغمبر فرمود کسی برود از حال ایشان تفحص کند. شخصی از صحابه برخاست و دستوری خواست تا برود. رسول (ص) اجازت نداد، دیگری برخاست اجازت نداد، و همچنین هر که برمی‌خاست اجازه نمی‌داد، تا امیرالمومنین علی (ع) درآمد. رسول (ص) او را اشارت فرمود تا برود و از آن حال تفحص کند. علی علیه السلام چون به در خانه رسید، در بگشود و چشم بر هم نهاد. دست بر دیوار می‌مالید تا گِرد خانه برآمد. پس بازگردید و به خدمت رسول (ص) آمد و گفت یا رسول الله! گِرد خانه برآمدم، هیچکس را ندیدم. پیغمبر به نور نبوت دانست که او چگونه تفتیش نمود فرمود: «انتَ فَتی هذهِ الاُمّة یا علی.» بعد از آن قدحی آب و پاره‌ای نمک خواست و کفی از آن نمک برداشت و فرمود «هذهِ الشّریعة» و در قدح ریخت و کفی برداشت و فرمود «هذهِ الطّریقة» و در قدح انداخت و کفی دیگر برداشت و فرمود «هذهِ الحَقیقة» و در قدح ریخت، به علی (ع) داد تا بیاشامید و گفت «انتَ رَفیقی و انا رفیقُ جبرئیل و جبرئیل رفیقُ الله» و میان او در بست و اِزار خود در او پوشانید و فرمود «اکملتُکُ یا علی». بعد از آن سلمان را فرمود تا قدح را از دست علی (ع) بیاشامید و حذیفه یمانی را فرمود تا از دست سلمان بیاشامید. رساله در فتوت علاء الدوله سمنانی @yarekhaksar
هو مرا اگر هزار برنجانند، هیچ جز قوی‌تر نشوم و جز عظیم‌تر نشوم... شمس تبریزی
هو چون توانستم ندانستم، چه سود چون بدانستم ، توانستَم نبود...
هو رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به دیر گنج مقصود بجو از دل ویرانه‌ی خویش
هو آنچه میجویی تویی و آنچه میخواهی تویی پس ز تو تا آنچه گم کردی ره بسیار نیست
هو با محمد جز با اخوت نمى‏ زیم!.... بر طریق اخوت مى ‏باشم! زیرا فوق او کسی است، آخر خدای  نرفت. وقتی باشد که ذکر بزرگى‏ شان کنم لکن از روی حرمت باشد و تعظیم، نه از روی حاجت!! شمس تبریزی
هو ز صورت گر شوی فانی ازین معنی بقا یابی ازین و آن چو بگذشتی همه نور خدا یابی درین دریای بی ‌پایان اگر غرقه شوید چون ما به عین ما نظر می کن که عین ما ز ما یابی - دوبیتی شمارهٔ ۲۵۳