eitaa logo
شهید محسن حججی
3.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
91 ویدیو
7 فایل
#شهید_محسن_حججی 🌸پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد... کپی در کانال های دیگر بدون ذکر منبع اشکال شرعی دارد...🌷 (این کانال زیر نظر هیچ موسسه‌ی خاصی نمیباشد.)
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محسن حججی
🍃 زنگ زدم:(( معطل نکن! زودبیا پایین.)) باید می‌رفتیم دنبال دوتا از بچه‌ها. یکی‌شان اصفهان بود و یکی زرین‌شهر. اول اصفهان نشانی را پیدا نمی‌کردیم. چنددفعه دور یک میدان چرخیدیم. می‌خندید:(( من شب دومادی‌م این‌قدر تو خیابونا دور نزدم!)) مدام مداحی‌ها را عوض می‌کرد. گفتم:(( دنبال چی می‌گردی؟)) گفت:(( سیدرضا نریمانی!)) گفتم:(( تو فلش من فقط مداحی میثم مطیعیه!)) یادش رفته بود فلش مداحی‌اش را بیاورد. گفت:(( تو گوشی‌م دارم می‌تونی به ضبطت وصل کنی؟)) گفتم:(( ضبط من این امکانات رو نداره.)) بچه ها که سوار شدند به هرکدام زیارت‌نامه‌ی حضرت‌فاطمه(س) داد که در سفر بخوانند. به بروجن که رسیدیم گفت:(( وایسا برم یه‌دونه پرچم بخرم.)) پرچم کوچکی را انتخاب کرد که به کوله‌اش ببندد با یک دفترچه یادداشت که خاطرات سفرش را بنویسد. چقدر روی پرچمش حساس بود که همه‌جا روی کوله‌اش نصب باشد. سی‌چهل کیلومتر رفته بودیم. یادش افتاد تسبیحش را در مغازه جا گذاشته است. به دست و پایم افتاد که تو‌را به خدا برگرد. گفتم:(( بابا ولش کن یه دونه تسبیح که این‌قدر ارزش نداره!)) آهی کشید که دانه‌هایش را از محل شهادت رفقایم جمع کرده‌ام. فرمان را کج کردم و دور زدم. خدا خدا می‌کرد پیدایش کند. وقتی برگشتیم دیدیم همان‌جا روی میز مغازه‌دار است. در مناطق جنگی کلی از کانال کمیل برایمان تعریف کرد. خیلی هم اصرار داشت موقع برگشت حتما به آنجا سر بزنیم. قبل از اذان صبح رسیدیم مرز چذابه. ماشین را گذاشتیم توی پارکینگ و رفتیم وضو گرفتیم. از گیت بازرسی که رد شدیم گوشه ای به نماز ایستاد. ما هم پشت سرش نماز را به جماعت خواندیم. 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
هر وقت کارش جایی گیر می کرد و تیرش به سنگ می‌خورد، زنگ میزد که برایش قرآن بخوانم. داشتم غذا درست می‌کردم، زنگ می‌زد که: مامان یه #‌یس برام بخون کارم رو رها می‌کردم و می‌نشستم جَلدی برایش می‌خواندم. می‌خواست زمینی‌را که پدرش بهش داده بود، بفروشد و جای دیگری خانه بخرد .چهل سوره‌ی حشر برایش نذر کردم سی‌هشتمی را که خواندم به فروش رفت. وقتی می‌آمد خانه‌مان و می‌دید دارم #قرآن می‌خوانم، به خانمش می‌گفت: ببین مامانم داره قرآن می‌خونه که #شهید نشم خون خودش رو می‌خورد و می‌گفت:همین که میان اسمم رو بنویسن برای سوریه، خط میزنن می‌گن #حججی نه. گریه می‌کرد و می‌گفت: نکنه کسی رفته و چیزی گفته،بابا حرفی نزده باشه؟! . راوی :مادر‌شهید 📚 کتاب #سربلند . #شهید_محسن_حججی #اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج #لبیـڪ_یا_رقیه #اللهم_ارزقنا_کربلا #اللهم_ارزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ #شهادت_روزیتون 🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻 ♦️کپی فقط با #ذکر_صلوات مجاز است: https://eitaa.com/hojaji