eitaa logo
شهید محسن حججی
3.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
91 ویدیو
7 فایل
#شهید_محسن_حججی 🌸پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد... کپی در کانال های دیگر بدون ذکر منبع اشکال شرعی دارد...🌷 (این کانال زیر نظر هیچ موسسه‌ی خاصی نمیباشد.)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸♦🔸مــعرفت و شهدا🔸♦🔸 🔻شهــید آوینے؛ مپندار که تنها #عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند ولاغیر… صحرای بلا به وســـــعت همه #تاریخ است👌 اگر انسان هایی که مامور به ایجاد #تحول در تاریخ هستند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند،دیگر تحولی در #تاریــخ اتفاق نخواهد افتاد. #شهیدسرافراز برای شادی روح شهدا #صلوات 🌸کپی فقط با #ذکر_منبع مجاز است: http://eitaa.com/hoja
💫💫💫💫 🍃متحول شده بود اساسی... قبل از آن شل حجاب بود آن هم اساسی.. انقدر این تحول برایش لذت بخش بود و زیر دندانش مزه کرده که حاضر نبود آن را با دنیا عوض کند.. ❗️اما چیزی این وسط آزارش میداد... تمسخرها و تیکه های مردمان...! متلک ها تمامی نداشت.. 《جو زده شدی... دو روز دیگه چادرتو میزاری زمین! عکسای قبلی رو باور کنیم یا اینا رو قدیسه! بابا مریم مقدس فیلم بازی نکن برای ما...》 دوستانش از همه بدتر.... چادری امل!عهد قجره مگه... توهین پشت توهین... کم آورد... قلبش به درد آمد از این همه حرفای نیش دار شبیه به نیش سمی مار کبری.. 😔 تصمیم گرفت باحجاب بماند منهای چادر... تا شاید روحش از زخم زبانها رهایی یابد.. رفت امامزاده صالح.. همانجایی که با خدا عهدو پیمان بست و اولین بار چادر به سر کرد رفت که بگوید.. خدایا خودت شاهدی دیگر تحمل اینهمه حرف و حدیث را ندارم... با حجاب میمانم اما بدون چادر قبول؟! رسید به در امامزاده؛ سلامی داد و عرض ادب به آستان مقدس امامزاده صالح.. بعد از گرفتن اِذن دخول وارد شد یکهو معلوم نشد چادرش به کجا گیر کرد که از سر رها شد! نشست روی زمین...چقدر براش سخت بود بدون چادر.. اما مگر همین را نمیخواست!!! بغضش شکست..اشکهایش جاری شد.. آنی نگذشت؛چادری روی سرش حس کرد! مادر پیر مهربانی گوشه ی چادرش را روی سرش انداخته بود.. با دستان چروکش اشکهایش را پاک کرد گفت: 🌸 [ دخترم حکمت خدا بود که بین اینهمه مرد من اینجا باشم تاحریمت حفظ شود و چشم نامحرمی به تو نیفتد! خیرت بدهد که نمیگذاری خون جگر گوشه ام پایمال بشود شماها را میبینم ها داغ نبودش برایم قابل تحمل تر میشود] چادرش را آوردن... چادر پاره پاره شده را سر کرد... آمده بود چادرش را بگذارد زمین.. چادرش از آسمان بال در آورد روی سرش... نگاهی به مادر شهید... نگاهی به امامزاده.. نگاهی به آسمان ... عهدش را تمدید کرد با خدا و مادر بی نشان.. 🔗شهیدحسینی برای شادی روح شهدا 🌸کپی فقط با مجاز است: http://eitaa.com/joinchat/659619840C8aef531e35