eitaa logo
.:. حجره فقاهت .:.
701 دنبال‌کننده
194 عکس
10 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی مجموعه حجره فقاهت .:. فرصتی برای آشنایی با سیره علمی و عملی فقهاء امامیه .:. ارتباط با مدیریت‌: @info_feghahat پایگاه اینترنتی: hojre-feghahat.com
مشاهده در ایتا
دانلود
.:. حجره فقاهت .:.
⭕️ دست‌نوشته مرحوم آیت‌الله خوئی از چگونگی تشرّف شیخ‌محمّد کوفی... 💠 مرحوم آقای ابن‌العلم از آیت‌الله خوئی استفسار کرده بودند که جریان تشرّف شیخ‌محمّد [کوفی] شوشتری خدمت امام عصر "عجّل‌الله‌فرجه" را که از آن مرحوم شنیده بود نقل کنند، جوابیّه آن: ✍🏻 جناب مستطاب مرحوم مبرور جنّت مکان، خلد آشیان، آقای شیخ‌محمّد شوشتری که قبلاً ساکن نجف و بعداً سالها ساکن کوفه شد، شخصاً و بدون واسطه برای این جانب چنین نقل نمودند که: 🔸بنا گذاشتم یکی از شبهای قدر ماه مبارک رمضان را نوزدهم یا بیست و یکم (تردید از بنده است) به مسجد کوفه مشرّف شده و در آنجا احیاء نمایم؛ بدین قصد از نجف حرکت به سمت کوفه نمودم. - چون هوا گرم بود، قبل از دخول مسجد به سمت نهر احمَیدیّه که قدری بالاتر از مسجد بود رفته و جهت رفع گرما قدری آب به خود زده و بعداً وارد مسجد شده... 🔹رأساً به محراب حضرت امیر مشرّف و پس از اذان مغرب، نماز خوانده و پس از نماز جهت افطار حرکت کردم. قبلاً به ذهنم خطور کرده بود که چقدر خوب است چشمم به جمال حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه منوّر و تسلیت بگویم. 🔸همین که از محراب مذکور قدری دور شدم، دو نفر را در یکی از ایوانهای مسجد که یکی دراز کشیده و دیگری نشسته بود دیدم. شخص نشسته مرا به نام صدا کرده و گفت: - شیخ‌محمّد کجا می روی؟ تعجّب کردم که این مرد ناشناس نام مرا از کجا می‌داند! • جواب دادم می‌خواهم بروم جایی افطار کنم، و افطار من آن شب نان و خیار چنبر بود. 🔹گفت: همین جا بنشین افطار کن. من هم نشستم و مشغول افطار شدم. آن شخص شروع به سؤال از آقایان علمای موجود نجف نموده و حال یک به یک را سؤال نمود تا تمام شدند. 🔸من تعجّب از کثرت اطّلاع او نمودم که باز از حال مرحوم آقاسیّد ابوالحسن اصفهانی [سؤال] نمود. در آن وقت ایشان یکی از طلّاب علمی بودند و چندان نمی‌شناختم؛ ولی از ترس اینکه مبادا بخواهد حال فرد فرد طلاب را بپرسد گفتم: همه خوبند. 👈🏻 در این وقت شخصی که دراز کشیده بود چیزی به او گفت که من نفهمیدم؛ لذا او ساکت شد و بنده شروع به سؤال نموده گفتم: اینکه خوابیده که است؟! - جواب گفتند: ایشان آقای عالَمند (عالم به فتح لام) عربهای عوام به ملّا می‌گویند، ولی نظر به اینکه صحبت ما فارسی بود، توضیح خواسته پرسیدم: آقای عالِمند یا آقای عالَمند؟! تعجّب کرده؛ و از این حرف خوشم نیامده و در دل گفتم چقدر مبالغه می‌کند! • این لقب سزاوار حضرت ولی عصر است نه کس دیگر [و ایشان هنگام نقل این قصّه، زار زار گریه می‌کردند] 🔹در این اثناء شخص نشسته گفت: برای شیخ‌محمّد آب بیاورید، ناگهان دیدم شخصی حاضر و آماده جام آبی به دست داشت. من گفتم: تشنه نیستم و آب را رد کردم. 🔸پس از صرف افطار به جای خود برگشتم که دوباره نماز بخوانم و مشغول اعمال شوم، ناگاه احساس کسالت کرده و سر خود را به دیوار تکیه دادم و خوابم برد. وقتی چشمم باز شد دیدم هوا بی‌اندازه روشن است که من درز آجرهای دیوار مقابل را به خوبی می‌دیدم؛ یقین کردم صبح شده، بسیار افسوس خوردم که آمده بودم شب را به عبادت احیاء نمایم خواب برده است! 🔹در این اثناء دیدم که آن شخصِ خوابیده و جمعی از علماء مشغول نماز جماعت و خودش امام آنها بود و نمازشان تمام شده و مشغول تعقیب هستند. گفتم: اینها نماز صبح را خوانده‌اند و مشغول تعقیبند و شخص نشسته نیز جزء مأمومین بود. ⭕️ از امامِ [جماعت] سؤال نمود که این جوان را همراه خود ببریم؟! جواب داد: نه، ایشان باید بدهد و برای هر امتحانی وقتی معیّن کردند که وقت آخرین امتحان مصادف با سن شصت سالگی احقر می‌شد. 🔸چون دیدم قریب است نماز صبح قضا شود از جا بلنده شده، رفتم وضو گرفته و به مسجد برگشتم، دیدم هوا بی‌اندازه تاریک است و اثری از آن اشخاص نیست! بی‌نهایت تعجّب کردم و معلوم شد که هنوز اوّل شب است و خواب من چندان نبوده و دانستم که آن آقا حضرت ولی عصر بوده و نمازی که می‌خواندند نماز عشا بوده. ✍🏻 ابوالقاسم الموسوی الخوئی 📎 تصویر فوق بی‌کیفیّت است و صرفاً جهت استناد واقعه ضمیمه شده است، اگر نسخه باکیفیّت آن را دارید، ارسال بفرمائید. @info_feghahat 📚 همراه با عالمان شیعه| حجره فقاهت 🆔 @hojre_feghahat