eitaa logo
خانه و خانواده 🌼
1.4هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
11.6هزار ویدیو
22 فایل
دوستانی که از مطالب کانال استفاده میکنن شادی روح اموات مدیر واعضای کانال یک 🌹صلوات بفرستن راه ارتباطی ما: 😊 https://eitaa.com/joinchat/1063781120Cab622f977b
مشاهده در ایتا
دانلود
روباه حیله گر و خروس زرنگ مزرعه بزرگي در كنار جنگل قرار داشت. اين مزرعه پر از مرغ و خروس بود . يک روز روباهی گرسنه تصميم گرفت با حقه اي به مزرعه برود و  مرغ و خروسي شكار كند. رفت و رفت تا به پشت نرده های مزرعه رسيد. مرغ ها با ديدن روباه فرار كردند و خروس هم روی شاخه درختی پريد. روباه گفت: صدای قشنگ شما را شنيدم براي همين نزديكتر آمدم تا بهتر بشنوم ، حالا چرا بالای درخت رفتي؟ خروس گفت: از تو می ترسم و بالای درخت احساس امنيت مي كنم. روباه گفت : مگر نشنيده ای كه سلطان حيوانات دستور داده كه از امروز به بعد هيچ حيوانی نبايد به حيوان ديگر آسيب برساند! خروس گردنش را دراز كرد و به دور نگاه كرد. روباه پرسيد : به كجا نگاه می كنی؟ خروس گفت : از دور حيوانی به اين سو می دود و گوشهای بزرگ و دم دراز دارد. نمي دانم سگ است يا گرگ!  روباه گفت : با اين نشانی ها كه تو می دهی، سگ بزرگی به اينجا می آيد و من بايد هر چه زودتر از اينجا بروم. خروس گفت: مگر تو نگفتی كه سلطان حيوانات دستور داده كه حيوانات همديگر را اذيت نكنند، پس چرا ناراحتی؟ روباه گفت: می ترسم كه اين سگه دستور را نشنيده باشد!  و بعد پا به فرار گذاشت. و بدين ترتيب خروس از دست روباه خلاص شد.  https://eitaa.com/home1402
📣 صدای ماشین ها یک روز آقای راننده داشت می رفت سر کارش. همین طوری که داشت می رفت و می رفت و می رفت، یک دفعه حواسش پرت شد و خورد به یک ماشین دیگه. گفت ای بابا! حالا چه کار کنم؟ از ماشینش پیاده شد. دید راننده اون یکی ماشین انگشتش زخم شده. یک کمی که صبر کردند، دیدند یه صدایی میاد: بَه بو بَه بو بَه بو ... صدای ماشین پلیس بود. آقای پلیس اومد جلو و گفت: آخ آخ آخ! حتما حواستان پرت شده که با هم تصادف کردید. بعد یه صدای دیگه اومد: بو بو بو بو بو بو ... صدای ماشین آتش نشانی بود. آقای آتش نشان اومد و گفت: آخ آخ آخ! تصادف کردید؟ حتما حواستان پرت شده. بعدش گفت: هیچ جایی آتیش نگرفته که من خاموشش کنم؟ گفتن: نه! خیالت راحت باشه. برو. آقای آتش نشان هم سوار ماشین قرمزش شد و رفت و دوباره گفت: بو بو بو بو بو بو ... بعدش یک صدای دیگه اومد: بی بو بی بو بی بو بی بو ... ماشین آمبولانس بود. آقای دکتر از توی ماشین آمبولانس اومد پایین و گفت: آخ آخ آخ! تصادف کردید؟ حتما حواستان پرت شده. بعد چسب زخمش را آورد و چسبوند روی دست راننده ای که زخم شده بود. آخه انگشتش خون اومده بود. بعد هم دوباره رفت: بی بو بی بو بی بو بی بو ...  آقای پلیس به راننده ها گفت: حواستان را جمع کنید که دیگه تصادف نکنید. بعد هم سوار ماشینش شد و رفت. ماشین پلیس گفت: بَه بو بَه بو بَه بو ... https://eitaa.com/home1402