ای نگاهت غزل و زمزمه ی کرمانی
چه نیاز است تو را باز به حافظ خوانی؟
هر طرف سفره ی یلدا گره از زلف تو داشت
سرخی سیب تویی و قدح مهمانی
دل من تُنگِ اناریست کنارِ دستت
که به زیر قدمت ریخته میغلتانی
آنکه را هست اسیر شب چشمت دیگر
چه نیاز است به این شامگه طولانی؟
ای دریغ از شب یلدا که فقط یک لحظه
بیشتر در نظر عاشق خود می مانی
#ناشناس
🗞 گه گاه نوشت / @honar_hedayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خنده های تو محتاجم ای پری امشب
چرا دوباره دل من از نمی بری امشب؟
قرار شد که مرا در عطش رها نکنی
نه آب توبه رساندی نه ساغری امشب!
#ناشناس
🗞 گه گاه نوشت / @honar_hedayat