5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
1️⃣1️⃣#عفافگرایی
🎥خطر آندلس سازی
⚠️#آندلس یعنی تبدیل #خانواده های غیور و مقاوم و وفادار به خانواده های از هم گسیخته و خالی از اقتدار پدر و مادر و تحت تأثیر انحرافات جنسی
💥هزاران عجب از مردمی که به #دلسوزان حمله می برند که چرا نمی گذارید، افراد هر جور که می خواهند بپوشند و هر گونه که می خواهند رفتار کنند و #کشتی این کشور را در #مرداب_آندلس فرو برند!
🎙دکتر محمود سعیدی رضوانی
@dr_mahmood_saeedy_rezvani
@umefafgaraei
💠 #کانال_هنر_تبیین، #زیست_عفیفانه #محض_اطلاع
#نهضت_آگاهسازی_و_مطالبه_گری
@honaretabyin
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ عجب صدایی عجب شعری به به
💠 #کانال_هنر_تبیین، #زیست_عفیفانه #محض_اطلاع
#نهضت_آگاهسازی_و_مطالبه_گری
@honaretabyin
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ تلاوت محزون و احساسی حامد شاکرنژاد، داور برنامه محفل در ماه محرم
💠 #کانال_هنر_تبیین، #زیست_عفیفانه #محض_اطلاع
#نهضت_آگاهسازی_و_مطالبه_گری
@honaretabyin
هدایت شده از محصنات ۲
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این کلیپو از دست نده
❇️ اگر جامعه اهل امر به معروف و نهی از منکر نباشند، کسانی که اقدام به امر به معروف و نهی از منکر میکنند مانند اباعبدالله الحسین علیه السلام غریب و تنها خواهند ماند
┈┄┅═✾═┅┄┈
🛎 کانال"خبری|تحلیلی"
زنـانعفـیـــفهجهــانمُـحـــصَـنـــــــات(۲)
🆔 @mohsanat2_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ زمانیکه نور ولی خدا از این عالم بره بالا، چه اتفاقاتی در باطن عالم میافته؟
🔹 لما قتل الحسین علیه السلام زجّت الملائکه...
استاد عالی
💠 #کانال_هنر_تبیین، #زیست_عفیفانه #محض_اطلاع
#نهضت_آگاهسازی_و_مطالبه_گری
@honaretabyin
هدایت شده از نوشتههای مهدی جمشیدی
🔻 چند سطر برای دوستان
دکتر سهیلا صادقی
در بیستویکم تیرماه نوشتهای از مهدی جمشیدی نویسنده، پژوهشگر و فعال حوزۀ اندیشه و فرهنگ دیدم، که از تصمیم خود برای کنارهگیری از نوشتن در رسانهها سخن گفته بود، به عنوان فردی که نوشتههای وی را همواره دنبال میکنم ، تصمیم گرفتم در مورد او چند سطر برای دوستان، نه در سطح رسانه بنویسم، چون من با این فضا قرابت چندانی ندارم.
اولین بار، مهدی جمشیدی را در جوار امام رئوف در یک کنفرانس ملاقات کردم. در میان جمع بزرگی از اساتید صاحبعنوان و صاحبمنصب، حقیقتاً بحث وی چنان جذاب، مستدل و غنی از بنمایههای نظری بود که اگر با چهرۀ جوان وی همراه نمیشد، فکر میکردم استادی میانسال بعد از سالها تحقیق و تفحص به چنان ایدههایی دست یافته است. در همانجا هم صراحت بیان وی برای عدهای که همواره از بیان حقایق فرهنگی و اجتماعی طفره میروند، خوشایند نبود و طبق معمول بهجای فهم مباحث وی، بعضی شخصیت او را نشانه گرفتند. از آن به بعد همیشه دنبال نوشتههای وی بودم، برای من که عمدۀ پژوهشهایم کیفی است، نحوۀ اقناعسازی و مفهومسازیهای وی بینظیر و حتی بیبدیل بود. او دادهسازی نمیکند، تکراری سخن نمیگوید، از اصل بحث طفره نمیرود، علیرغم آشنایی با مباحث نظری و فلسفی، مفاهیماش را از جایی به عاریه نمیگیرد، دقیقاً معطوف به مسائلی سخن میگوید، که انتخاب میکند، مسائلی که بر آنها اشراف دارد. از این شاخ به آن شاخ نمیپرد، لذا از افکار عمیق او، متنهای مستندی نشأت میگیرد که جایی برای فردی که در مقابل وی بحث میکند، نمیگذارد. رقبای وی در این حوزه بهجای آنکه با وی بحث کنند و یا از او یاد بگیرند، سعی میکنند با ناسزاگویی بر او بتازند. در هر مناظرهای که او را دیدم، بیاطلاعی و یا یاوهگویی حریف را زودتر از آنکه بیننده انتظار دارد، رو میکند. و حریفان بهجای آنکه او را برای داشتههایش تحسین کنند، بهخاطر نداشتههای خود بر او میتازند. جهاد چندسالۀ وی در حوزۀ اندیشه و فرهنگ مثالزدنی است. عدهای از حجم مطالبی که توسط وی تولید میشود، شاکیاند و عدهای از قلم تیز او، قلمی که وامدار کسی نیست و با کسی جز حقیقت، رودربایستی ندارد. حجم مطالب وی از یکسو، ناشی از پویایی ذهنی او و از سوی دیگر، ناشی از تمرکز وی بر حوزهای است که بر آن متمرکز و مسلط است. او از این در و آن در سخن نمیگوید، بلکه در حوزۀ تخصصی خود، بهصورت متمرکز مطلب مینویسد. نظام فکریاش، ازهمگسیخته و آشفته نیست، همۀ اجزا و عناصر فکری وی، یک کلیت بههمپیوسته است. حضور افرادی چون جمشیدی، موجب آرامش خیال است، چون وی مانند یک دیدهبان تیزبین، مسائل را رصد میکند و کمتر چیزی از تیررس فکریاش خارج می ماند و بهنحو احسن پاسخ میدهد.
نگاه خصومتبار دشمنان نسبت به جمشیدی، نهتنها قابلانتظار که قابلفهم است، اما دریغ از بعضی از دوستان که در جبهۀ خودی، نگاه تفقدآمیزی به او نشان ندادند، حقیقتاً این امر، دل هر صاحباندیشهای را میشکند. بیتردید، مهدی جمشیدی، مولود سالها مطالعه، تلمذ در محضر اساتید بزرگ، پژوهش بیوقفه و درک عمیق از مبانی انقلاب اسلامی و عشقورزی به آن است. چنین فردی را که عصارۀ تحقیق، نظر، اندیشه و عشقورزی به انقلاب اسلامی است را بهراحتی نمیتوان نادیده گرفت، نویسندۀ این سطور، قصد ندارد از وی یک اسطوره بسازد، یقیناً او هم ضعفها و محدودیتهای خاص خود را دارد و به بعضی از نوشتههای او، نقدهایی وارد است، اما یقیناً بر آن است که بگوید زمانی که اندیشۀ عدهای در حصار ترس، مصلحت و منفعتگیر کرده است و یا زمانی که قلم عدهای بر روی کاغذ نمیچرخد و یا زمانی که دیگران از بیان حقایق، دچار لکنت میشوند و یا از بیان آن عاجزند، جمشیدی ما را از اندیشۀ خود، محروم نساخت. تا جاییکه نوشتههای وی را دنبال میکنم، فکر نمیکردم که کسی بتواند بر اندیشۀ قوی و سرریز او لجام بزند و اهل اندیشه را از تحلیلهای وی محروم سازد، یقیناً کنارهگیری وی از سر مصلحت و یا ترس از دشمنانش نیست، چون وی ثابت کرده است که با این مفاهیم، قرابتی ندارد، اما میتواند از سر دلشکستگی از جبهۀ خودی باشد که بعضاً قدر وی را ندانسته و او را پشتیبانی نکرد.
ختم کلام آنکه، برای تصمیم وی مبنی بر کنارهگیری و عزلتپذیری، وجهی قائل نیستم و او را از این کار بر حذر میدارم، چراکه فرد صاحباندیشه نمیتواند و نباید اندیشه خود را از دیگران دریغ کند.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
هدایت شده از نوشتههای مهدی جمشیدی
🔻 مبارزه، ادامه دارد ...
۱. «إنشاءالله، خدا به حرمت مادر شهیدان، به آبروی سالار شهیدان و همه شهداء -علیهمالسلام- به دلتان بیندازد که بازگردید. صلوات نذر میکنم و صدقه میگذارم کنار ...». در این مدت، صدها پیام از این قبیل برای من فرستاده شد. من در برابر حتی یکی از پیامهای اینچنینی، احساس خجلت و شرمندگی میکنم و پاسخی ندارم؛ نه در دنیا و نه در آخرت. شرایط بر من دشوار است و روزانه اذیت میشوم و بر روحم زخم مینشانند. محتاج خلوت و گوشه بودم و میخواستم تیرهای تهمت و تخریب و ملامت، روانهام نشوند. احساس تنهایی داشتم و معتقد بودم که باید کنارهگیری کنم تا شاید روزی از این غربت و انزوا و بیجبههگی رها بشوم و بشویم. تردیدی نداشتم، اما سیل این پیامهای صادقانه و مؤمنانه، مرا بازمیدارند. من نمیخواهم، اما دیگران اصرار میورزند که بر تو، فرض است و نباید به میل و صلاح و علایقات بنگری. بزرگان نیز مرا فراخواندند و امر کردند که بودنت، ضرورت است و تو، از آن خودت نیستی که بتوانی مستقل از شرایط انقلاب، تصمیم بگیری. هرچه گفتم که هیچم و اثر خاصی ندارم و تلاطمات و تنشها، مزاحم تلاش نظری و معرفتیام میشوند، فایده نداشت.
۲. برخی دوستان، مرا تندرو و افراطی و هتاک و فاشیست و بیاخلاق و بیمنطق و ... میدانند. من بر اساس پنداشت و تصور ناصواب دیگران، خودم را تغییر نمیدهم و مرعوب حملهی جمعی و روایتسازی نمیشوم. اینان میتوانند هر برداشتی از هویت من داشته باشند، ولی من تکلیف ندارم که تابع سلیقه و پسند اینان باشم. نمیتوانم هویت فردیام را در ارادهی جمعی اینان، مستحیل سازم و در مدار خواستشان قرار بگیرم. من محافظهکار و دوپهلونویس و وسطنشین نیستم و دکان نگشودهام و کاسبکار نیستم. هیچ تعارفی با التقاط ندارم و در صراحت، میراث از ابوذر بردهام. پس گمان نشود که چیزی تغییر کرده و قرار است سر سبز بر زبان سرخ، ترجیح داده شود. من آداب محافظهکاری نمیدانم و با خوف و هراس، بیگانهام.
۳. نسبتدادن مواضع سیاسی و فرهنگی من به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، جفا و نارواست. هرچه که مینویسم و میگویم، مواضع شخصی خودم است و هرگز، جنبهی نهادی و دستگاهی ندارد. در این مجموعه، تنوع و تکثر وجود دارد و من نماینده و سخنگو و برآیند آن نیستم. مسئولیت همهی مواضعم، فقطوفقط بر عهدهی خودم است و نمیخواهم هزینه و عواقب آن، نصیب دیگران بشود. شما با یک چریک معرفتی مواجه هستید، نه یک سازمان. مرا عامدانه منتسب میکنند تا از طریق فشار سازمانی، کلماتم را به زنجیر بیفکنند و صراحتها و تلخیها و فریادها را زیر آوار دیوانسالاری و ادارهمآبی، دفن کنند. تکیهگاه من، ایمان است و محتاج حمایت خاص نیستم. مرا زیر سایهی دیگران ننشانید و شکایت از قلمم را نزد آنها نبرید.
۴. نه سفارش میگیرم و نه پول. وامدار و بدهکار کسی نیستم و قلمفروشی نمیکنم. جهاد تبیین، عرصهی مبارزه و جنگ و روشنگری است، نه معامله و دادوستد و سیاستبازی. به تکلیف آمدهام و به تکلیف میروم. هیچ پشتصحنهای در میان نیست. ازاینرو، دگراندیشان سکولار در عرصه رسمی و غیررسمی، گمان نکنند که تیغ نقادی و واسازی، کند میشود و حقیقت به حاشیه خواهد رفت. مبارزه، ادامه دارد و تیغی که از نیام بیرون آمده، چوبی نیست. یک نزاع و معارضهی واقعی در میان است و هیچ حساسیتی جز اصالتهای انقلابی، تعیینکننده نیست. اگر واگراییهای دههی هفتاد را در پیش بگیرند و عهد تاریخی سکولاریسم رسمی را تجدید کنند، تردیدی در مواجههی چالشی نخواهیم داشت و مرگ سرخ را با اشتیاق، در آغوش خواهیم کشید. هر خط و جریانی که استحالهی انقلاب را دستورکار قرار بدهد و بخواهد نظام را از انقلاب، تهی کند، با این لایهی چریکی و حرفهای و شجاع، روبرو خواهد بود. ما خود را برای چنین روزهایی آماده کردیم و با قواعد نبرد هویتی و گفتمانی، زندگی کردهایم. امانت امام راحل و شهیدان مظلوم را رها نمیسازیم و مجال نمیدهیم که میدان برای معارضان برانداز و دگراندیشان هویتسوز و انقلابیهای پشیمان، فراهم شود. باید ایستاد و تا آخر ماند. این حقیر، کمترین و بیمایهترین است و وجود و عدمش، تفاوتی ندارد و فقط لطف اهل معرفت و دعای اهل دل، داشته و اندوختهی اوست. کهنهسرباز، تکلیفی جز جنگیدن ندارد. خواست غلیظ شما را بر خواست قطعی خودم ترجیح دادم و با دلوجانی که همچنان جراحت دارد، از انقلاب در سپهر رسانه خواهم نوشت؛ به حول و قوهی الهی.
مهدی جمشیدی
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
هدایت شده از نوشتههای مهدی جمشیدی
🔻منطق سرخ حسین و منطق بیرنگ ما:
ارادت دینی، ارادهی انقلابی
🖊مهدی جمشیدی
۱. روزگار عجیبیست که در آن، کسانی کربلا را در سال شصتویک هجری متوقف کردهاند و برای امام شهید، حسین -علیهالسلام- ناله سر میدهند، اما حاضر نیستند که در کربلای امروز، سر بدهند. همراهیشان با حسین، از سوگواری و گریه فراتر نمیرود؛ چنانکه اشکهای کوفیان نیز پس از کربلا جوشید، اما قیامی از آن نخروشید. نشستهاند و به گذشته مینگرند و اکنونشان، شبیه میلیونها نظارهگر سال شصتویک هجری است. نه این سو هستند و نه آن سو. در هنگامهی کربلا، خاموش و بیطرف هستند و پس از کربلا نیز، جز عزا و مویه و فغان نمیدانند. دلدادهی عزای حسین هستند و نه خط حسین. میگریند، اما فریاد برنمیآورند. تشنهی چای روضه هستند، اما از شمشیرهایی که تشنهی خونشان هستند، هراس دارند. با خون، عهد نبستهاند و جان خویش را عزیزتر از راه حسین میشمارند. از کربلا، یک داستان غمانگیز ساختهاند که فقط باید در سوگ آن گریست و محزون بود، اما اکنونشان و انتخابهای اکنونشان را به آن عرضه نمیکنند. در این روایت، کربلا نمیتواند خودآگاهی تاریخی ایجاد کند و مسئولیت اجتماعی بیافریند، بلکه در احوال و نقلیات شخصی، محدود میماند و از درس و عبرت تاریخی، تهیست. برایناساس، خط مقاومت و مخالفت و تضاد و عصیان از درون آن برنمیخیزد که هزینهدادن برای آن، معنا پیدا کند.
۲. و کاش فقط نظارهگر بودند و بیرون از معرکه، در مرداب زندگی شخصی خویش فرومیرفتند، اما بسیاری، با کربلای دیروز، همدردی میکنند و با کربلای امروز، نامردمی. زخم زهرآگین بر قلب خط مقاومت و مبارزه و انقلابیگری مینشانند و جبههی سازش و تسلیم و انقیاد را برمیگزینند. از راه رفته، بازمیگردند و تجربهی گرهگشای مقاومت را کنار مینهند. مقاومت را باطل و بیفرجام میشمارند و بیاعتنا به خط حسین، به سوی قبلهی مذاکره و التماس و ذلت، سجده میکنند. وعدهی همراهی میدهند اما اندکی بیش، دوام نمیآورند و به جبههی مقابل میگریزند. برای غربت حسین، بر سینه میکوبند، اما برای تداوم راه حسین، قدم برنمیدارند. منطق حسین را دفن کرده و قیام خونینش را به یک خاطرهی محزون فروکاهیدهاند که بازخوانی سالیانهاش، حاصل عملی و عینی ندارد. در طلب ثواب شخصی هستند نه صواب جمعی. حق را میبینند و مییابند، اما جانب لذت و منفعت و تعصب را میگیرند. هماشک و همدرد حسین هستند، نه همراه و هممنطق او. حقیقت را تنها نهادهاند و سر در لاک زندگی شخصی فروبردهاند. جز به خود نمیاندیشند و نصیبی از بیتعلقی نبردهاند. حسین را برای محرم و هیأت میخواهند و نه برای همیشه و جامعه. حزن را بر حماسه ترجیح میدهند و مذاکره را بر مقامت. به میدان رفتن حسین را میستایند، اما خودشان، دیپلماسی را برمیگزینند و حتی از احتمال جنگ میهراسند. آداب تقیه میدانند و با مبارزه بیگانهاند. برای حسین، قیام را میپسندند و برای خویش، تقیه را. از حسین، توقع خون دارند و از خویش، توقع اشک. در پوستهها و ظواهر، متوقف ماندهاند و خط و مرام و منطق حسین را دور افکندهاند. همعهد با عافیت هستند و تن به بلا نمیسپارند. رفیق منفعت هستند و نارفیق مصیبت.
۳. چه کنیم با این تعارضها و تهافتها؟! چه کنیم با این تذبذبها و تلاطمها؟! چه کنیم با این فهم تاریخیشده از حسین؟! چه کنیم با ناهمسازی ادعا و عمل؟! چه کنیم با این ارادتهای منهای ارادهی انقلابی؟! تشنگی حسین کجا و خوف اینان از تحریم کجا؟! معاملهگری اینان کجا و مقاومت حسین کجا؟! او برای دین، هم نان میدهد و هم جان، و اینان برای دنیا و لذت، دینفروشی میکنند. از دین خویش میفرسایند برای طلب دنیا. دنیایشان تا آنجا دینیست که هزینه ندارد. دینداریشان، بیهزینه و عافیتطلبانه و کاسبکارانه است. دکان گشودهاند و کیسه دوختهاند، اما حسین نیزهنشین را میستایند. هرکه به مکتب و مرام حسین، نزدیکتر باشد را افراطی و تندرو میخوانند؛ چنانکه در زمانهی حسین نیز، او را خارجی شمردند. اهل دنیا، در طلب زندگی هستند و نه مبارزه.
و حسین، چه زیبا و موجز، این حقیقت تلخ را در قالب کلمات ریخت و فرمود: «إنَّ الناسَ عَبيدُ الدُّنيا و الدِّينُ لَعقٌ على ألسِنَتِهِم يَحوطُونَهُ ما دَرَّت مَعائشُهُم، فإذا مُحِّصُوا بالبلاءِ قَلَّ الدَّيّانُونَ؛ همانا مردمان، بندهی دنيايند و دين، لقلقهی زبان آنهاست، و هر جا منافعشان بهوسيلهی دين، بيشتر فراهم آید، زبان مىچرخانند و چون به بلا آزموده شوند، آنگاه دينداران، اندكند.» این سخن حسین، اعتراض صریح و گزندهی او به جامعهای است که دین را در سایهی دنیا میطلبد و هر آنگاه که زمینهی امتحان و ابتلاء فراهم گردد و میان این دو، تزاحم رخ بدهد، دین را به کناری میافکند و دنیا را بر صدر مینشاند.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔳جمیله علمالهدی: نکند افرادی که در مراکز قدرت قرار میگیرند به گذشته برگردند/ شایسته نیست از راهی که آمدیم به عقب برگردیم/ باید از دستاوردها صیانت شود
🔹 جمیله علمالهدی:شهید رئیسی به برکت روضه امام حسین (ع) بهتر از خیلیهای دیگر زندگی را معنا کرد و توانست ارزشها و مسوولیتها را معنا کند.
🔹شایسته نیست از راهی که آمدیم به عقب برگردیم، این کشور در جهان موفق شده و عزتی به دست آورده و قدرتمند شده و لازم است از این دستاوردها صیانت شود.
🔹 معنای واقعی زندگی به معنای ارزشها و مسوولیتها در دولت سیزدهم تبدیل شد، لذا این راه باید تداوم داشته باشد و نباید به گذشته بازگردیم و با عملکردمان باعث رنجش و ناامیدی مردم شویم.
💠 #کانال_هنر_تبیین، #زیست_عفیفانه #محض_اطلاع
#نهضت_آگاهسازی_و_مطالبه_گری
@honaretabyin