eitaa logo
هنر تبیین ، محض اطلاع، نهضت آگاه سازی و مطالبه گری
2هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
525 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #کانال_هنر_تبیین #نهضت_آگاه‌سازی_و_مطالبه_گری @honaretabyin
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕ جبهه انقلاب در کنار مسائل واقعی مردم یا باز هم سواری دادن به کارگردانان سیاسی! 🔸برخی حرف ها زمانش دقیقا همین روزهاست. حدودا نه ماه قبل از موعد و بزنگاه مهم انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی. انتخاباتی که برای اولین بار رهبر انقلاب از آغازین روزهای سال صحبت و ایجاد دغدغه درباره آن را کلید زدند و بر مؤلفه هایی چون «رقابت» و «مشارکت» تأکید کردند. اتفاقی که برخلاف سیره رفتار سیاسی ایشان در انتخابات های قبلی بود و معمولا همگان را از ورود و طرح بحث زودهنگام مباحث انتخاباتی برحذر می داشتند. 🔸اما در این بین حزب الله کجاست؟حزب الله چه نقشی را برای خود ترسیم کرده است؟ حزب الله قرار است کدام راهبرد را برای خود انتخاب کند؟ «حفظ وضع موجود» یا «عبور و خروش بر وضع موجود»؟آیا حزب الله باز هم می خواهد همان مسیری را برود که در انتخابات 98 و 1400 طی کرد؟نکند حزب الله هم در پستو های خود حرف های درگوشی برخی پدرخوانده های سیاسی را تکرار می کند؟ یعنی حزب الله هم کوتاه آمده است و نفع خود را در عدم رقابت سیاسی گروه های مختلف و مشارکت عموم و جمهور مردم می داند؟هیهات! که اگر این است باید فاتحه حزب الله را هم خواند. 🔸 الان زمان آن است که تکلیف خود را با برخی مسائل روشن کنیم.آیا ما هم مثل آقایان فکر می کنیم که بهتر است مشارکت پایین باشد تا باز هم ما رای بیاوریم؟آیا ما هم مثل این جماعت سفله پرور به پای صندوق آمدن جمهور را به مثابه یک تهدید می انگاریم؟آیا ما هم در دل خود می گوییم که حالا رهبری یک حرفی زده اند و محترم! اما مصلحت چیز دیگریست! 🔸صمیمانه و صادقانه خطاب به برخی از دوستان می گویم،با اطلاع و بعد ساعتها گفت و گو با فحول این گروه ها و جریانات جمع بندی ام این است؛اگر برای لبیک به ندای رهبری منتظر جمع بندی های آقایان در اتاق های دربسته شان هستید ول معطلید،تازه مزه قدرت به دهان برخی شیرین آماده است و راه کسب این شیرینی را هم فهمیده اند. 🔸 به این معادله تازه دارند عادت می کنند؛ یک) لولوسازی از رقبای غیرانقلابی برای حذف نیروهای مستقل ولایی و انقلابی و ترساندن بدنه حزب الله دو) حذف رقبای سنتی سیاسی خود به انواع طرق مختلف سه) ایجاد و بسترسازی اجتماعی و سیاسی جهت عدم مشارکت بالای سیاسی و حاکم کردن فضای سرد سیاسی و ترویج پروژه سیاست زدایی چهار) دم زدن از مفاهیم مقدسی چون وحدت و ذبح کردن اصول، آرمان‌ها و خط قرمزها به نفع انتفاع سیاسی و کسب کرسی. 🔸هان ای حزب الله عزیز،برخیزید و قیام لله را شروع کنید. تخاطب مستقیم با توده جمهور را تمرین کنید.از فضای گلخانه ای و آکواریومی خود خارج شوید. از کلاس های درس دانشگاه و حجره های کسب فیض حوزه های علمیه به سوی مردم هجرت کنید، با مسائل واقعی و روی زمین مردم به تعبیر رهبری مماس شوید، نگذارید مگس ها روی زخم بنشینند،دیالوگ با جمهور را امتحان کنید. 🔸مسئله«جبهه انقلاب»از جنس «دعوای سیاسی» نیست که با «سیاست بازی» و آمدن یک «سوپرمن» حل شود. جبهه انقلاب باید دوباره سراغ احیای گفتمان انقلاب به دور از هرگونه «محافظه کاری» و ماندن در گرو «محافظه کاران» برود و با «مردم سخن» بگوید و به دنبال «مسائل واقعی مردم» باشد. 🔸نه مثل «سیاسیون قالتاق» شب انتخابات یاد مردم بیفتد.سنت خدا نیست که با شیوه های اهل باطل بتوان حق را به کرسی نشاند. دعوای ما «کسب قدرت»نیست که دل به «ائتلاف» با «فاحشه های سیاسی» یا «قالتاق بازی» یا «منجی نمایی» و «ماکیاولیسم» ببندیم. مردم باید انقلابی بودن واقعی ما را ببینند، تبیین ما را ببینند و ما را نه «شب انتخابات» که همین امروز در کنار دردهایشان و «مطالبه گر» آن بیابند وگرنه «دوپینگ سیاسی» بیفایده است. 🔸تنها راه بازگشت به جایگاه اصیل و اصلی حزب الله،کنار زدن پوستین کهنه محافظه کاری و خوانشهای محافظه کارانه از گفتمان انقلاب تحت عنوان اصولگرایی است.کاری که در مقطعی در سال 84 انجام شد و به اقبال مردمی منجر شد. اما باید توجه داشت که این کار لزوما با تغییر افراد انجام نمیشود. باید روشهای محافظه کارانه، شیخوخیت مآبانه، سیاست زده،افراط گرایانه و سلب گرایانه که منتهی به معطوف شدن به مسئله های فرعی میشود را کنار گذاشت و در یک فرآیند خلوص معرفتی رسوبهای اندیشه های محافظه کارانه را از ذهن و زبان حزب الله زدود. 🔸باید بفهمیم دو گانه ی چپ و راست و اصولگرا- اصلاح طلبی، از منظر گفتمان انقلاب و ادبیات رهبری، غلطِ فکری، مشهور اجتماعی و مشروعیت‌بخش درگیری های سیاسیون است. باید بکوشیم خودمان را حول مسائل اصلی انقلاب بازسازی کنیم. نظام مسئله شناسیمان را از سیطره محافظه کاری پیر و جوان، سنتی و تحول یافته آزاد کنیم. حزب الله باید به خود بازگردد. بازیابی و بازسازی حزب الله بر اساس گفتمان انقلاب، امام و رهبری،نه ترجمانی از آن؛ این کاری است که با تمام توان باید انحام داد. @marghoomat
⭕ جبهه انقلاب در کنار مسائل واقعی مردم یا باز هم سواری دادن به کارگردانان سیاسی! 🔸برخی حرف ها زمانش دقیقا همین روزهاست. حدودا نه ماه قبل از موعد و بزنگاه مهم انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی. انتخاباتی که برای اولین بار رهبر انقلاب از آغازین روزهای سال صحبت و ایجاد دغدغه درباره آن را کلید زدند و بر مؤلفه هایی چون «رقابت» و «مشارکت» تأکید کردند. اتفاقی که برخلاف سیره رفتار سیاسی ایشان در انتخابات های قبلی بود و معمولا همگان را از ورود و طرح بحث زودهنگام مباحث انتخاباتی برحذر می داشتند. 🔸اما در این بین حزب الله کجاست؟حزب الله چه نقشی را برای خود ترسیم کرده است؟ حزب الله قرار است کدام راهبرد را برای خود انتخاب کند؟ «حفظ وضع موجود» یا «عبور و خروش بر وضع موجود»؟آیا حزب الله باز هم می خواهد همان مسیری را برود که در انتخابات 98 و 1400 طی کرد؟نکند حزب الله هم در پستو های خود حرف های درگوشی برخی پدرخوانده های سیاسی را تکرار می کند؟ یعنی حزب الله هم کوتاه آمده است و نفع خود را در عدم رقابت سیاسی گروه های مختلف و مشارکت عموم و جمهور مردم می داند؟هیهات! که اگر این است باید فاتحه حزب الله را هم خواند. 🔸 الان زمان آن است که تکلیف خود را با برخی مسائل روشن کنیم.آیا ما هم مثل آقایان فکر می کنیم که بهتر است مشارکت پایین باشد تا باز هم ما رای بیاوریم؟آیا ما هم مثل این جماعت سفله پرور به پای صندوق آمدن جمهور را به مثابه یک تهدید می انگاریم؟آیا ما هم در دل خود می گوییم که حالا رهبری یک حرفی زده اند و محترم! اما مصلحت چیز دیگریست! 🔸صمیمانه و صادقانه خطاب به برخی از دوستان می گویم،با اطلاع و بعد ساعتها گفت و گو با فحول این گروه ها و جریانات جمع بندی ام این است؛اگر برای لبیک به ندای رهبری منتظر جمع بندی های آقایان در اتاق های دربسته شان هستید ول معطلید،تازه مزه قدرت به دهان برخی شیرین آماده است و راه کسب این شیرینی را هم فهمیده اند. 🔸 به این معادله تازه دارند عادت می کنند؛ یک) لولوسازی از رقبای غیرانقلابی برای حذف نیروهای مستقل ولایی و انقلابی و ترساندن بدنه حزب الله دو) حذف رقبای سنتی سیاسی خود به انواع طرق مختلف سه) ایجاد و بسترسازی اجتماعی و سیاسی جهت عدم مشارکت بالای سیاسی و حاکم کردن فضای سرد سیاسی و ترویج پروژه سیاست زدایی چهار) دم زدن از مفاهیم مقدسی چون وحدت و ذبح کردن اصول، آرمان‌ها و خط قرمزها به نفع انتفاع سیاسی و کسب کرسی. 🔸هان ای حزب الله عزیز،برخیزید و قیام لله را شروع کنید. تخاطب مستقیم با توده جمهور را تمرین کنید.از فضای گلخانه ای و آکواریومی خود خارج شوید. از کلاس های درس دانشگاه و حجره های کسب فیض حوزه های علمیه به سوی مردم هجرت کنید، با مسائل واقعی و روی زمین مردم به تعبیر رهبری مماس شوید، نگذارید مگس ها روی زخم بنشینند،دیالوگ با جمهور را امتحان کنید. 🔸مسئله«جبهه انقلاب»از جنس «دعوای سیاسی» نیست که با «سیاست بازی» و آمدن یک «سوپرمن» حل شود. جبهه انقلاب باید دوباره سراغ احیای گفتمان انقلاب به دور از هرگونه «محافظه کاری» و ماندن در گرو «محافظه کاران» برود و با «مردم سخن» بگوید و به دنبال «مسائل واقعی مردم» باشد. 🔸نه مثل «سیاسیون قالتاق» شب انتخابات یاد مردم بیفتد.سنت خدا نیست که با شیوه های اهل باطل بتوان حق را به کرسی نشاند. دعوای ما «کسب قدرت»نیست که دل به «ائتلاف» با «فاحشه های سیاسی» یا «قالتاق بازی» یا «منجی نمایی» و «ماکیاولیسم» ببندیم. مردم باید انقلابی بودن واقعی ما را ببینند، تبیین ما را ببینند و ما را نه «شب انتخابات» که همین امروز در کنار دردهایشان و «مطالبه گر» آن بیابند وگرنه «دوپینگ سیاسی» بیفایده است. 🔸تنها راه بازگشت به جایگاه اصیل و اصلی حزب الله،کنار زدن پوستین کهنه محافظه کاری و خوانشهای محافظه کارانه از گفتمان انقلاب تحت عنوان اصولگرایی است.کاری که در مقطعی در سال 84 انجام شد و به اقبال مردمی منجر شد. اما باید توجه داشت که این کار لزوما با تغییر افراد انجام نمیشود. باید روشهای محافظه کارانه، شیخوخیت مآبانه، سیاست زده،افراط گرایانه و سلب گرایانه که منتهی به معطوف شدن به مسئله های فرعی میشود را کنار گذاشت و در یک فرآیند خلوص معرفتی رسوبهای اندیشه های محافظه کارانه را از ذهن و زبان حزب الله زدود. 🔸باید بفهمیم دو گانه ی چپ و راست و اصولگرا- اصلاح طلبی، از منظر گفتمان انقلاب و ادبیات رهبری، غلطِ فکری، مشهور اجتماعی و مشروعیت‌بخش درگیری های سیاسیون است. باید بکوشیم خودمان را حول مسائل اصلی انقلاب بازسازی کنیم. نظام مسئله شناسیمان را از سیطره محافظه کاری پیر و جوان، سنتی و تحول یافته آزاد کنیم. حزب الله باید به خود بازگردد. بازیابی و بازسازی حزب الله بر اساس گفتمان انقلاب، امام و رهبری،نه ترجمانی از آن؛ این کاری است که با تمام توان باید انحام داد. @marghoomat
⭕ تازه اول‌ عشق است! 🔸حیات آدمی به چیست؟ انسان حی را چگونه می دانید؟ انسانی که می خورد و می خوابد و زاد و ولد می کند؟ انسانی که صبح به نیت شب و شب را به نیت صبح سر می کند؟ مسلمان و غیر مسلمان فرقی نمی کند، آیا از دل ویژگی های فوق حیات واقعی انسان تصوير می شود؟ این حیات توصیف شده فرقش با حیات حیوانی چیست؟ 🔸این انسان را هر چیزی می توان نامید جز حی. او اساسا حیاتی ندارد چه برسد به آنکه بخواهد محیی باشد. او یک مُرده متحرک است. حیات در آرمان است. حیات در مبارزه است. حیات بی آرمان و بی مبارزه حیات نیست، مُرداب است. آدمی بزرگ نمی شود مگر به آرمان هایش، مگر به مبارزه اش جهت نیل به آرمان ها. 🔸در تاریخ بشریت نام چه کسانی به یادگار مانده است؟ مبارزین یا قاعدین؟ مجاهدین یا متهاونین؟ آرمانخواهان مبارزه جو یا عافیت طلبان منفعت جو؟ عارفان مجاهد یا عالمان متفرعن؟ اساسا انسان مسلمان و انسان انقلاب اسلامی بدون آرمانخواهی و مبارزه بی امان برای آرمان‌ها، تهی از معنا خواهد بود. انسان انقلاب اسلامی کمال را در مسیر مبارزه می فهمد، خودسازی را در طریق نبرد معنا می کند، رشد را در ستیزه و جدال متصور است و نه در کنج حُجره و کلاس درس، او در میدان کارزار دنبال سعادت و نیک بخت شدن است. 🔸در طول تاریخ، از انبیا و پیروانشان تا ائمه و شیعیانشان، از فیدل کاسترو و مریدانش تا خمینی و سربازانش، از گاندی و عاشقانش تا خامنه ای و یارانش، در مسیر مبارزه، تن به هرگونه هزینه و تعبی داده اند. اصلا مگر می شود دم از مبارزه و آرمانخواهی زد ولی فحش خوردن را تجربه نکرد؟ مگر می شود اهل مبارزه باشی ولی انتظار سیلی خوردن نداشته باشی؟ مبارزه است و تحقیر، تحریم، تهدید، هتک آبرو، توهین به مقدسات و باورهایت، نامهربانی های دوست ها و دشمنانت، تمسخر کردن های اطرافیانت، سرزنش کردن های رفیقانت و تهدید کردن عزیزانت. 🔸بسیاری را دیده ام که مبارزه را بدون لوازمش می خواهند. مگر می شود؟ در مسیر مبارزه اگر فاطمه زهرا هم باشی باید برای آرمانت سیلی بخوری، باید از مُحسنت بگذری، اگر حسین، نوه پیامبر هم باشی باید گودال قتلگاه را معراج عرفانی و محراب عبادتت بدانی و زن و بچه و هست و نیستت را هبه کنی. 🔸این روزها حال مهدی جمشیدی را خریدارم. سربازی تکلیف مدار که در کارزار تبیین آرمان های انقلاب اسلامی و دفاع از گفتمان امامین انقلاب همواره با قلم صریح و غیر محافظه کارانه و بیان عالمانه اش خار چشم جریانات مختلف انحرافی و التقاطی داخلی و خارجی بوده است. از مدعیان دروغین انقلابی گری شبه اصولگرا تا پیاده نظام گفتمانی دشمنان خارجی شبه اصلاح طلب در داخل. آری او حقیقتا شاگرد مکتب خمینی و خامنه ای است. او دلداده مصباح یزدی و مرتضی آوینی است. تازه شبیه اساتیدش شده است. مگر آوینی و مصباح عزیز در تیررس حملات شبه روشنفکر های داخلی و خارجی نبودند؟ مگر کوته فکران در لباس دوست، مصباح را متهم به افراطی گری سیاسی نمی کردند؟ مگر با آوینی به جرم حرف زدن از آرمان‌های انقلاب برخورد نکردند؟ دوستان جاهل و دشمنان خائن. 🔸 استاد بزرگوار، تازه اول عشق است. باید با مبارزه عاشقی کرد. باید عاشقی کرد با آرمان‌ها. عشقی که تاوان دارد، تاوانی که شیرین است و حیات بخش، تاوانی که باید برای قیام لله و حاکمیت قسط داد و از بذل جان و مال و آبرو دریغ نکرد. 🔸خمینی، مُنادی مبارزه خواهی مومنانه چه زیبا توصیف می کند: «هرکس قیام کردبرای اقامه عدل، سیلی خورد. ابراهیم خلیل الله چون قیام کرد برای عدالت، سیلی خورد و او را به آتش انداختند. در تمام دنیا، از صدر عالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هرکس قیام کرد برای اینکه عدالت ایجاد کند، حکومت عدل ایجاد کند، سیلی خورده. پس ما گله‌ای نداریم که چون قیام کردیم برای اقامه عدل، برای حکومت عدل، برای حکومت اسلامی، سیلی بخوریم. ما باید زیادتر سیلی بخوریم. آن وقت یک نحو بوده، حالا نحو دیگری بوده.همه سیلی خوردند، ما هم داریم سیلی می‌خوریم و این سیلی‌ای است که به اسلام می‌خورد، به ما نیست. این سیلی‌ای است که از صدر عالم تا حالا به مقدسات انبیا خورده است؛ به شخص نبوده. مسئله شخص نبوده، مسئله مکتب بوده؛ به مکتبشان سیلی زدند.» 🔸ما کجا و بر سر نخل آویختن میثم تمار، ما کجا و ربذه گردی ابوذر غفاری، ما کجا و به سر دار رفتن شیخ فضل الله نوری، ما کجا و تیرباران شدن نواب صفوی، ما کجا و تبعید های گاه و بی گاه خمینی، ما کجا و فحش درمانی های مصباح یزدی، ما کجا و خون دل خوردن های خامنه ای، ما کجا و دنبال شهادت دویدن های قاسم سلیمانی. راه حل چیست؟ چگونه مسیر را با آرامش طی کنیم؟ باید گرفتار آرمان‌ها شویم، باید بیمار شویم، باید خریدار سر دار شویم، باید در این معرکه شهره بازار شد. باز هم می گویم، استاد؛ تازه اول‌ عشق است. @marghoomat
🔴 شهدا اهل وحدتند، اما با شما نه! 🔻شهدا نقطه وفاقند، شهدا منشا وحدت هستند، شهدا را سیاسی و جناحی نکنید و... این سخنان و کلمات گوهر بار! پیرامون شهدا را بارها شنیده ایم. ▪️کما فی السابق این روزها ام این جملات را می شنویم. جملاتی که هر موقع شهید، خونش روشنگر و تمییز دهنده حق و باطل می شود به گوش می رسد. فرقی نمی کند، از اول انقلاب این جماعت همین روضه را خوانده اند. از ترور شهدای هسته ای که ماهیت ضد بشری و ضد پیشرفت ایران قوی را برای مردم نمایان کرد و ماجرای تشییع شهدای دسته بسته غواص در اوج مذاکرات هسته ای که با خود پیام مقاومت آوردند تا قصه پُر غصه ترور حاج قاسم که خط بطلانی بود بر خط سازش و بستن با کدخدا و امروز هم شهدای امنیت از آرمان علی وردی و روح الله عجمی آن تا محمد زارع مویدی و شهدای مظلوم شاهچراغ. حرف یکی است. شهید را خنثی روایت کنید و حرفی از چرایی شهادت و آرمان هایش و ظلم ظالمان و پشتوانه هایشان نزنید. ♦️متاسفانه باید گفت امروز در جامعه ما، وفاق و اتحاد ترجمان خنثی بودن، بی موضع بودن، بی تفاوت بودن، اثربخش نبودن، در تاریخ ماندن و انفعال است. شهید به هیچ عنوان نقطه اتحاد نیست، شهید نقطه افتراق است. شهید نقطه جدایی و افتراق با همه کسانیست که در جبهه مستکبرین ایفای نقش می‌کنند. شهید نقطه جدایی سالکان الی الله و مقربین درگاه شیطان است. شهید خونش فریاد می زند. شهید احیاگر است. احیاگر چشم های خواب زده و زبان های دوخته شده. از شهید ترور و امنیت و حرم و دفاع مقدس تا شهید سلامت و علم؛ هر کدام روایتی دارند. روایت مظلومیت، شجاعت، اقتدار، پيشرفت و... 🔸 شهید یعنی خط جدایی اسلام ناب از اسلام آمریکایی. مرز مبارزه با متحجرین لایشعر و مرفهین بی درد و علمای بی موضع و جاهلان متنسک و عالمان متهتک. شهادت یعنی در مسیر مبارزه با تمام مظاهر فساد جانت را فدا کنی. وقتی مظاهری که شهدا برای آن جانفدا شدند هنوز به قوت خود اما به اشکال دیگری پا بر جا هستند، چگونه میتوان شهدا را نقطه اشتراک شمرد؟ شهید اساسا شهید شد که نقطه افتراق معلوم شود. افتراق با مزورین، منافقین، معاندین، مستکبرین، متذبذیین و مستحمرین. 🔸 مگر می شود شهید با ظالمین، عاملین، ساکتین و نظاره گران هتک کنندگان حیثیت و شرف اسلام و ایران اشتراک و وحدتی داشته باشد؟ وحدت با کسانی که به اسم آزادی، آزادی را لگدمال کردند و امنیت را هدف قرار دادند؟ وحدت با کسانی که زندگی را بهانه کردند و صدها زندگی را به پایان رساندند؟ وحدت با کسانی که دیدند و شنیدند که عده ای شنیع ترین الفاظ و مطالبات، برخلاف تمامی اصول اسلامی و وطنی بر زبانشان جاری شد و دم بر نیاوردند؟ همانها که در زیارت وارث فرمود:«فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ، وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ» 🔸شهدا اهل وحدتند اما نه به سبک قبایل سیاسی و کیسه دوزان از آرای ملت. وحدت سر اصول را می پذیرند و نه وحدت حول غنائم. وحدت حول شاخص و نه اشخاص. وحدت حول اهداف و نه احزاب. وحدت واقعی و نه تصنعی. وحدتی اصولی و نه زوری. وحدتی تکلیف مدارانه و نه منفعت مدارانه. وحدتی گفتمانی و دینی و نه سلیقه ای و سقیفه ای. وحدتی عاقلانه و نه سفیهانه. وحدتی صادقانه و نه سالوس مابانه. 🔸اولین راه مسخ و تحریف یک اصل مترقی و متعالی، این است که آن را تبدیل به مفهومی کلی، انتزاعی و مبهم کنی. شهدا با هیچ شخص و جناحی اتحادی کور و بی هدف ندارند. بهترین راه حبس شهدا در تاریخ، دقیقا همین جمله است: شهدا نقطه وفاق همه احزاب و جناح ها و گروه ها و جریانات هستند. شهدا در خط مقدم مبارزه با ظلم و استکبار فدا شدند. ظلم و خودگنده پنداری(استکبار) داخلی و خارجی ندارد. 🔸حضرت امیر چه زیبا فرمود: زیادی وفاق و اتحاد، نشان از نفاق دارد.كَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ. شهدا برای تحقق حکومت عدل و اسلام به مثابه مکتب(نه صرفا مذهب) قیام کردند و جان دادند. شهدا زنده اند و نفس می‌کشند. نشانه موجود زنده اثرگذاری است. بل احیا عند ربهم یرزقون. 🔸همانطوری که جریان غربگرا و کدخداپرست و همیشه نق زن حق ندارد از شهدا حرف بزند، به همان مقدار، تمام کسانی که عمریست از قیام و مبارزه و جهاد و هزینه دادن بر حذرند و استاد توجیه و محافظه کاری و مصلحت سنجی و سکوت و قعود هستند، حق ندارند دهان کثیف خود را آغشته به نام مقدس شهدا کنند.حق ندارند از شهدا دم بزنند و اهمال کاری ها و کوتاهی های خود را به اسم شهدا رفو کنند. @marghoomat 💠 تا اطلاع ثانوی اخبار کانال محصنات را در کانال هنر تبیین پیگیری نمایید @honaretabyin
⭕ چرا این همه تاکید؟! بخش دوم 🔸بعد از سالها و در دورانی که برخی ادعا می کردند رهبر انقلاب از نظرات قبلی خویش در توصیه به دانشجویان انقلابی مبنی بر استفاده از ظرفیت فکری علامه مصباح عدول کرده‌اند ایشان مجددا در سال 1401 و در دیدار با تشکل های دانشجویی از ایشان یاد کردند و این استاد عزیز را استاد فکر نامیدند: «اگر چنانچه فکر را درست مدیریّت نکردید، ممکن است به راه خطا برود. حالا البتّه من کمتر اسم از افراد می‌آورم، [امّا] مرحوم آقای مصباح یک استادِ فکر بود؛ البتّه ایشان کارهای سیاسی و فکرهای سیاسی هم میکردند، درباره‌ی آنها [یعنی] مسائل سیاسی بحثی ندارم، [لکن] درباره‌ی مسائل فکری یک راهنما و مرشدی بود که میتوانست مرجع و ملجأ باشد. این ‌جور آدمها لازمند که استاد فکر باشند؛ همچنانی که علم استاد میخواهد، فکر هم استاد می‌خواهد.» 🔸 در دیدار دانشجویی سال 1402 رهبر انقلاب کما فی السابق دست روی تقویت مبانی فکری گذاشتند و توصیه به مطالعه کتابهای شهید مطهری، بهشتی و مرحوم استاد مصباح کردند:«روی این مبانی باید کار کنید؛ بخصوص شما تشکّلها روی این مبانی کار کنید. روی یک نقطه‌ی محدود هم متمرکز نشوید؛ وسیع نگاه کنید، همه‌ی مسائل را ببینید. به نظر من همین که اینجا اسم آوردند از مرحوم شهید مطهّری، شهید بهشتی، مرحوم آقای مصباح و امثال اینها، خوب است، [کتابهایشان] کتابهای خوبی است.» 🔸و اما در آخرین دیدار یعنی دیدار چند روز گذشته رهبر انقلاب با دانشجویان باز هم ایشان از مرحوم استاد مصباح یاد کردند و بیان داشتند که حقا و انصافا فکر این استاد کمک کننده جوانان خواهد بود:«هر چه میتوانید با قرآن مأنوس بشوید؛ همه چیز در قرآن هست، که با تدبّر در قرآن [به دست می‌آید]؛ البتّه این تدبّر با راهنمایی باید همراه باشد. اسم مرحوم آقای مصباح (رضوان الله‌ علیه) دو سه بار اینجا آورده شد که بجا است؛ از کتابهای ایشان استفاده بشود. حقّاً و انصافاً فکر این مرد بزرگ، فکر کمک‌کننده‌ی به حرکت درست فکری جوانها است» 🔸 برگردیم به سوال آغازین این وجیزه، چرا این همه تاکید؟ چرا رهبر انقلاب که رویه شان اسم نیاوردن از افراد در دیدار های مختلف است، از علامه مصباح چه در دوران حیات و چه در دوران ممات اسم می آورند و دیگران را توصیه به مطالعه آثار این عالم متفکر می کنند؟ چرا از باقی اندیشمندان انقلاب اسلامی اسم نمی آورند؟ چرا این همه تاکید را برای دیگر بزرگان فکری انقلاب خرج نمی کنند؟ پُر واضح است که جایگاه علامه مصباح در اندیشه و نگاه رهبر انقلاب جایگاهی منحصر به فرد، خاص و استثنایی است و به قاطعیت می توان گفت نمونه آن را نسبت به هیچ کدام از بزرگان فکری انقلاب اسلامی نداریم. 🔸 شخصیت و اندیشه استاد مصباح دارای ابعاد و جهات مختلفی می باشد اما از نگاه نگارنده این سطور یک ویژگی از باقی ویژگی های مهم ایشان مهم تر و متفاوت کننده تر است. اندیشه استاد مصباح حقیقتا منبع بی غل و غش معارف اسلامی و انقلابی است. در نظام اندیشه ای ایشان مغزای تفکر دینی و انقلابی را می توان فهم کرد. تفکری که در آن هم عقلانیت دینی می بینیم و هم غیرت دینی. در این نظام واره تفکری، مبتنی بر یک حکمت فلسفی، قرائتی از اسلام ارائه می شود که علاوه برآنکه خالی از التقاط و انحراف بوده، دائما در حال مرزبندی با التقاط و انحراف است، یعنی پیوند اندیشه با میدان عملی سیاست و اجتماع. عقلانیت انقلابی دال مرکزی گفتمان فکری استاد است. 🔸کنشگری به روایت اسلام انقلابی، محتاج دلیل است و دلیل از اندیشه برمی‌خیزد. انقلاب باید عقلانیت متمایز خویش را عرضه می‌کرد تا از استیلای تاریخ تجدد و تحجر بیرون آید و تبدیل به یک دیگری خطرناک برای تجدد و تحجر شود. این عقلانیت، از متن دین برمی‌خاست و بر بنیان‌هایی مستقل از تفکر غربی و تحجری تکیه داشت. در طول دهه‌های پس از انقلاب، کسی که بیش از دیگران کوشید که چنین عقلانیّتی را تولید کند، علامه مصباح بود. 🔸مطالعات و معارف او، حامل چنین جهت‌گیری‌ای هستند؛ او همواره تلاش می‌کرد که خویشتن معرفتی متناسب با عالم قدسی انقلاب را بپروراند و جامعۀ ایران را از لحاظ فکری و معرفتی، از سیطرۀ ایدئولوژی‌های تجددی و تحجری خارج کند. ازاین‌جهت، باید او را یک متفکر چالش‌گر و اندیشه‌ورز انتقادی قلمداد کرد که سر سازگاری با تجدد و تحجر را ندارد و می‌خواهد عقلانیت انقلابی را به عنوان یک جایگزین و بدیل تاریخی مطرح سازد. پس جنبۀ تضادی و کشمکشی وی از ماهیت انقلاب اسلامی برمی‌خیزد و چون انقلاب، حاصل اعراض از تجدد و تحجر بود و سخن تازه به میدان آورد، علامه مصباح نیز همواره در تفکّر خود، سویه چالش‌گری را در نظر داشت و انقلاب را یک انقلاب متمایز معرفی کرد که ریشه در دین دارد و می‌خواهد نظامات اجتماعی خویش را بر دین بنا کند و از توحید، روایت عینی و ساختاری بیافریند. 💠 @honaretabyin