🍃📚 #حکایت_بهلول_عاقل_و_مسند_خلافت
روزی بهلول وارد قصر هارون شد و چون مسند (جای )خلافت را خالی و بلامانع دید فوراً بدون تـرس بالا رفت و بر جای هارون قرار گرفت .
چون غلامان خاص دربار آن حال را مشاهده کردند فوراً بهلـول را با ضرب تازیانه از مسند هارون پایین آوردند .
بهلول به گریه افتاد و در همین حال هارون سـررسـید و دید بهلول گریه میکند .
از پاسبانان سبب گریه بهلول را سوال نمود ؛ غلامان واقعه را به عـرض هـارون رساندند .
هارون آنها را ملامت نمود و بهلول را دلداری داد و نوازش نمود .
بهلول گفت من بر حال تـو گریه میکنم نه بر حال خودم به جهت اینکه من به اندازه چند ثانیه بر جای تو نشستم ، اینقـدر صـدمه و اذیت و آزار کشیدم و تو در مدت عمر که در بالای این مسند نشسته آیا تـو را چقـدر آزار واذیـت مـیدهند و تو از عاقبت امر خود نمیاندیشی؟؟
https://eitaa.com/joinchat/1864826914C5ba6ccd2b2