بودن کنار چه افرادی سلامت روان ما را بهبود میبخشد؟
۱.وقتی در جمعشون هستی از خودت بودن لذت میبری
۲.کنار اونها نیازهای تو خودخواهانه و بزرگ به نظر نمیرسه
۳.هیچوقت پشیمان نمیشی از اینکه وقتت رو با اونها گذروندی و وقتی ازشون فاصله میگیری احساس بهتر و رو به رشدتری به زندگی داری
۴.کنارشون احساس امنیت میکنی و میدونی که میتونی در شرایط سخت بهشون تکیه کنی
۵.دوستات و خانوادت وقتی تو رو با اونها میبینن حس نمی کنن که داری نقش بازی میکنی
۶.صحبت کردن با اونها سخت نیست و ترسی برای گفتن حقیقت نداری
۷.تو رو به سمت و سوهای خطرناک و مسیرهای غلط نمیبرن
۸.اگر اشتباهی کنی بهت فرصت مجدد میدن و زود قضاوتت نمی کنند
۹.امانت دار و راستگو هستند و برای منافع کنارت نیستند
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
🌺فاطمه تنها یک مادر نبود که امروز به او مزین شده باشد. او فقط یک همسر هم نبود که تمام همسران بزرگداشت روزش را بگیرند. فاطمه عصاره خلقت بود. گل سرسبد محبت و مهر. مظهر روشنی و درخشندگی. بانوی آب و آینه. او یک زن بود. نشانی از زایش و زایندگی و زندگی!
روز مادر را به تولدش آذین بستند تا نمی از دریای محبت مادر را قدر بدانند.
🌺روزتان مبارک ای تمام مادران سرزمینم و مهرمان نثار خاک پایتان🌺
@hooree 🌹
♻️همه روزها روز زن است .
هر روز و هر ساعت که سیمای زیبای زن در قامت مادر ، همسر و دختر و خواهر را که می بینی آن روز و ساعت میمون است و خجسته؛
مسرت است و شادابی ،سرور است و شادمانی ؛
همه روزها. روز زن است بی زن عالم تهی از مهربانی است تهی از خود گذشتگی ست و خالی از لطف و ستایش ؛
همه زیبایی ها از نامها ونشانها ،از زایش و بالندگی ها،از عشقولانه ها تا صنم ها همه و همه بی وجود زن امکان ندارد .
این روزها و این سالها همه و همه فرش قرمزی است زیر پای زنان برای خوش آمد گویی به دنیای بدون تبعیض، دنیای بدون ستم و دنیای بدون تحقیر ؛
شاید این همه توجه به زنان از سوی مردان در دهه های اخیر پاک کردن گوشه ای از قرنها و بلکه هزاره ها ظلم و ستم تحت فرهنگ مردسالاری باشد .
زنانی که به عنوان جنس دوم ،همواره مایملک مردان محسوب شده و هر بلا وجفایی که در حق آنان صورت می گرفت را امری متداول و عرفی بشمار می آوردند .
زنان در گذشته هم نانوا بودند هم دامدار ، هم پرستار بودند هم بچه دار هم آشپز بودند هم رفتگر ، هم خدمتکار بودند هم کارگر ...
بار اصلی خانه و خانواده بر عهده مادران و همسرانی بود که جز دیگران هیچ نمی دیدند .
صبح تا شام در تکاپو بودند و دم بر نمی آوردند تا نکند ترک بردار چینی دل فرزندان ؛
ما مردان تمام قد در برابر زنان متهمیم
پدران ما قوانینی وضع کردند که منافع مردان تامین بشود .
بگذریم نبش قبر نکنیم که مصیبت بار است .
آری امروز برویم تا روابط زنان و مردان را هماهنگ بکنیم .
نکند در پی آن همه ظلم ، از این سوی بام پایین افتیم .
عشق بی زن ، پرورش بی مادر و قوام زندگی بی زن محال است .
وقت آنست که زن از زیر بیرق بندگی و زرق و برق بردگی به در آید و بسازد خویش را و بیاراید خود را و هاله ای بشود روشنای راه آینده ؛
زن که ورزش بکند و یا کتابی به دست بگیرد و خطی بنویسد و یا طرحی نو در اندازد و جوش و خروشی باشد مهر افروز ، ایران بیمه است از ناگواری ها و ستم ها که به نسل فردا بشود .
بانو جان. خود را باور کن بردگی مد نکن طعمه ها و بزک ها را هوشدار ،
نکند در دام نوین ستم گرفتار شوی .
وجودت مقدس باشد و پاک،
همچو نرگس به شقایق به شیدایی باش .
همه روزها روز زن است.
تو که هستی که شعرا ,غزلها و قصاید به پایت ریزند؟ و ترانه سرایان در وصفت از سوز جان بخوانند و دست افشانی کنند؟!
مرا مبارک باد بابت مادری مهربان و همسری آرام جان و دختری اهل خرد
#ح_درویشی ✍۱۴۰۳/۱۰/۲
https://t.me/darvishane49
@hooree🌹
زنان واقعا تغییر کرده اند
در سفر به جنوب کشور و استان هرمزگان، سعی بر توجه به وضعیت زنان و دختران شهرهای مختلف آن داشتم. شنیده بودم مردم استانهای جنوبی کشور در مساله زنان تنگ نظرانه تر عمل می کنند و زنان آن دیار مشکلات بیشتری دارند. فکر می کردم وجود فرهنگ سنتی عربی - ایرانی و تعصبات قومی قبیله ای، و دور بودن از مرکز و تغییرات آن، باعث این نگاه و نظر به زنان است. اما با ورود به شهرهای ساحلی خلیج زیبای فارس از بوشهر تا بندرعباس، آنچه را دیدم خلاف انگاره ذهنی من بود. البته آنچه را که ندیدم بسیار بیش از دیده هایم بود و قضاوت امروز من بر اساس دیده های من است.
در شهرهای جنوبی به خاطر گرمای هوای تابستان، در فصل پاییز و زمستان گردشهای شبانه رونق دارد. در ساحل زیبای بوشهر، کافه ها و رستورانهای تمیز میزبان مردم بود. جوانانی با تیپ و قیافه مشترک با تهران و دیگر شهرها. عده ای با لباسهای زیبای محلی، و عده زیادی از زنان و دختران بدون حجاب مرسوم قدیمی! انجا هیچ تفاوتی با پالادیوم و اطلس مال تهران نداشت به جز ظاهر لوکس و مدرنی که جای آن را خلیج زیبای فارس پر کرده بود.
تعداد زیاد دختران موتور سوار در بوشهر و بندر لنگه و کیش و قشم ما را متعجب کرده بود. جسارت دختران جنوبی از تهران پیشی گرفته است. دخترانی اکثرا باحجاب، شاید برای رهایی از گشتهای مزاحم! هرچند در تمام طول سفر هیچ مزاحمتی ندیدیم! و شاید هم به خاطر سنت!
زنان جنوبی دیگر نه تنها در خانه که در تمام شهر حضور فعال دارند. خانه هایی که شب در آن اسکان می کردیم توسط زنان به اجاره داده می شد و طرف حساب ما زنان خانه بودند. از آنها می پرسیدم، شنیده بودیم زنان جنوب زیر سلطه مردانشان هستند! با خنده جواب می دادند، آن دوران تمام شد، حالا دیگر قدرتی ندارند!
به نظر می رسد آنچه زندگی زنان را متحول کرده است، تنها بالا رفتن سطح سواد و حضور اجتماعی آنان نیست بلکه تماشای سطح زندگی مردمان دیگر در شهرها و کشورهای مختلف از طریق ماهواره ها و بخصوص فضای مجازی و نسل جوان در این تغییرات نقش داشته اند.
در شهرضا پس از خراب شدن ماشین و کمک راننده ایران خودرو که بوشهری بود و بامحبت و آشنایی با همسر شهرضایی اش، از او چگونگی آشنایی و ازدواجشان را پرسیدم. مرضیه خانم به خوبی تغییرات دو دهه اخیر زنان جنوبی را برایم گفت. از عشق و آشنایی با همسرش در سفرشان به آبادان و مخالفت خانواده عرب همسرش به دلیل فارس بودن او و زندگی پرچالش اجباری چند ماهه با خانواده اش و نجات خود و همسرش از آبادان به خاطر محدودیتهایی که پدرشوهرش در خانه اعمال می کرد و خوشحالی پدر شوهر عرب از پسر آوردنش و نپذیرفتن دخترش و رفتارهای عاقلانه و بامحبت مرضیه نسبت به آنها تا جایی که حالا عاشق او و دخترش شده اند! می گفت، مادرشوهرم مثل مادر خودم است. آنقدر که رویش کار کردم، او که نباید از خانه بیرون می رفت حالا به خرید می رود، و او که نمی توانست شالش را حتی در خانه از سر بردارد، حالا موهایش را رنگ می کنم و در خانه بدون شال می گردد. همسایه هایشان هم دیگر آن همسایه های قدیمی نیستند.
و من دیدم چگونه نسل جدید آموخته شده با فضای مجازی، دارد سنتهای عمیق و قدیمی را می شکند و جامعه را دچار تحول می کند. و هنوز برخی که محصور در حصارهای ذهنی خود مانده اند و علمایی که از خیابانهای اطراف بیت خود فراتر نرفته اند، می خواهند جامعه پویای امروز را در قالب ذهنی صد سال پیش بگنجانند.
البته حتما هنوز هم در گوشه گوشه این سرزمین و شمال و جنوب ایران، سنتهای تنیده شده در ذهن مردان، زنان را آزار می دهد و بسیاری از زنان همچنان تحت ستمند. مثل زنانی که با بچه هایشان سر چهارراهها گدایی می کردند و برخی می گفتند اینها زنان بلوچند که به هرمزگان آمده اند. زنانی که از چهره آنها و بچه هایشان فقر و نداری می بارید. مثل زنانی که در شهرهای کوچک و روستاهای بین راه آنها را ندیدیم. مثل زنان کوله بری که برای امرار معاش، کاری فوق طاقت یک زن بر دوششان است. هنوز راه درازی در پیش داریم تا فرهنگ مردم تغییر کند. اگر نگاه بزرگان هر قومی به مقوله زن تغییر کند. هرچند تجربه نشان داده اگر حق زنان داده نشود، خودشان آن را خواهند گرفت.
✍فرشته مزینانی
@hooree🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخ مذکر ما؛
برای روز مادر
در تاریخ مذکر ما، زنان و مادران متاسفانه کمتر روز خوش دیده اند و می توان گفت که مدام تحقیر گردیده اند از سوی اکثریت قاطع فقها، شاعران، نویسندگان و مورخان...
در تمام این آثار یا زن غایب بوده یا اگر بوده و ذکری از آن شده به خاطر و به طفیلی مردان بوده .
مثلا در تاریخ بیهقی اگر از مادری سخن رفته تنها مادر حسنک بوده که چون در مرگ فرزندش«البته جزعی نکرد چنان که زنان می کنند»!
غیبت زن در منابع تاریخی بخاطر غیبت آنان در عرصه اجتماع و تاریخ درازدامن مذکر ما بوده است.
فیلسوفی چون ملاصدرا، زنان را حیواناتی می داند که خداوند بخاطر ازدواج مردان، آنها را آفریده است!
نمی دانم وقتی ملاصدرا این جملات را می نوشته است به صورت مادر خود چگونه نگاه می کرده است؟!
قدر مادرتان را بدانید! چون وقتی از پیش تان رفت دیگر برنمی گردد.
برخی چیزها مثل اشک می مانند، اشک ریخته دیگر به چشم ها باز نمی گردند!
خاطره تلخی را ذکر می کنم که تا ببینید مادر بودن یعنی چه؟!
در زمان جنگ ایران و عراق در منطقه محروم شهر(...) مادری را می شناختیم که تنها پسرش در جبهه بود. او عهد کرده بود که اگر پسرش سالم از جبهه برگردد به هفت خانه همسایه سرزده مثل سگ پارس کند!
پسرش سالم برگشت و آن مادر عهدش را عملی کرد!
اما آن مادر پایان بسیار تلخی پیدا کرد تلخ تر از آنکه تصور شود! و نمی خواهم با بیان ان، اوقات دوستان را تلخ کنم....
عمق تفاوت را ببینید که فیلسوفی، مادر و زن را حیوان می نامد اما مادری خود را حیوان می کند تا پسرش زنده بماند!...
✍علی مرادی مراغه ای
@hooree🌹
♻️بهانه های حال خوب یکدیگر باشیم.
حالم را خوب میکنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یک ریز پشت سر هم بلغور نمیکنند، صاف و پوست کنده حالیت میکنند باید چکار کنی...
خوشم میآید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمیاندازند. خوش و بش میکنند و صمیمانه از دردش میپرسند...
خوش خلقم میکنند رانندههایی که میایستند و دست تکان میدهند تا تو از خیابان رد شوی...
با نشاطم میکنند آدمهایی که از شغل شان راضی اند و کارشان را مزخرف ترین شغل هستی نمیدانند...
هیجان زده ام میکنند آدمهایی که برایت کاری میکنند، بی آنکه از آنها خواسته باشی...
حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را میبینیم، راهش را دور میکند تا بیشتر با هم باشیم...
جانم در میرود برای مادری که وقتی میرسم خانه و دلم غذای دلخواهم را میخواهد، کتلت های سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد...
خوشم میآید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و میگوید "برنامه محبوبت شروع شده" و سریع قطع میکند...
خوشم میآید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه وری لم نمیدهند...
هنوز هیجان زده ام میکنند رفقایی که اول صبح پیام میدهند "سلام خوبی؟"
خوشم میآید از آدم های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو میخرند، فردا صبح تن شان می کنند...
احترام میگذارم به غریبه هایی که در آسانسور را باز نگه میدارند تا تو برسی...
خوشم میآید از آدمهایی که برای زندگی، خوب هنرمندند...
وقتی حالت خوب باشه میتونی آدم بهتری بشی ...
قرار بی قرار هم باشیم.
https://t.me/darvishane49
@hooree🌹
دلایل عدم تمایل زنان سالمند به ازدواج مجدد
سازمان بهزیستی کشور اعلام کرده که ۵۲ درصد سالمندان، زنان هستند و برای ازدواج ایشان برنامهای در پیش دارد.
طبق تجربه زیسته و همصحبتی با زنان سالمند دریافتم که ایشان به دلایل مختلفی به ازدواج مجدد تمایلی ندارند که عبارتند از:
۱. معمولا فرزندان و عروسها و دامادهایشان موافق ازدواج مجدد مادر خانواده نیستند و قبح اجتماعی دارد.
۲. معمولا مردانی با آنها ازدواج میکنند که از ایشان بزرگتر یا اصطلاحا پیرتر هستند. در نتیجه نگهداری و پرستاری از مردان هم برعهده ایشان قرار میگیرد.
۳. معمولا مردان مسن به دلیل ریشههای تربیتی فرهنگ گذشته در امور خانه همکاری نمیکنند و بیشتر حکم مهمان در خانه را دارند و همین امر زندگی زنان سالمند را سختتر میکند؛ زیرا رسیدگی به امور مردان مسن هم جز وظایف ایشان میشود.
۴. فرزندان شوهر جدید نیز به میهمانان خانه افزوده میشوند و مهمانداری زنان سالمند افزایش مییابد.
۵. برخی از زنان سالمند ازدواج مجدد را حضور آقا بالاسر دانسته که آزادی آنها را از بین میبرد. چون عمری را تحت نظر و امر مردی زندگی کردهاند، گویا علاقهمندند سالهای پایانی عمر را بدون اختیاردار و آزاد و رها طی کنند. تا بتوانند با خیال راحت با دوستانشان به مهمانی یا سفر بروند.
۶. برخی مردان سالمند، زنان سالمند را به عقد دائم خود در نمیآورند و تمایل دارند که عقد موقت جاری شود. دلیل آن این است که فرزندان مرد، مخالف افزوده شدن ارثبر هستند و نمیخواهند زن جدیدی جز وراث احتمالی پدرشان قرار بگیرند. بنابراین زنان سالمند نیز از چنین ازدواجی پرهیز میکنند.
۷. معمولا مردان سالمند علاقهمد هستند تا با زنان بسیار جوانتر و با تفاوت سنی زیاد ازدواج کنند و بعضا تمایلی به ازدواج با زنان سالمند ندارند. بنابراین خود بخود زنان سالمند چندان گزینهای هم برای ازدواج ندارند.
نهایتا اینکه ترغیب زنان سالمند به ازدواج مجدد بدون اصلاح موارد مذکور و فرهنگسازی مفید و موثر، احتمالا چندان نتیجهبخش نخواهد بود؛ هر چند که امیدوارم چنین امری به خوبی محقق شود.
✍نفیسه مرادی
@kherad_jensi
@hooree🌹
🔺رویدادی تاریخی: لغو مسابقات انتخاب دختر شایسته در هلند
▫️مسابقات انتخاب دختر شایسته در هلند بهطور کامل لغو شد. برگزار کنندگان با صدور بیانیهای در روزجمعه ۲۰ دسامبر (۳۰ آذر) اعلام کردند: "جهان در حال تغییر است و ما نیز باید تغییر کنیم."
▫️برگزارکنندگان این رویداد اعلام کردند که مسابقه دختر شایسته اکنون دیگر با روح زمانه و ارزشهای امروزی همخوانی ندارد. در این بیانیه آمده است که پس از تاریخی سرشار از زرق و برق، استعداد و الهام، مسابقات دختر شایسته هلند به پایان رسید.
▫️بهجای این مسابقات، یک پلتفرم آنلاین با نام "نه دیگر برای این زمان" راهاندازی شده است. این پلتفرم به موضوعاتی مانند سلامت روان، رسانههای اجتماعی، تنوع و خودبیانگری اختصاص دارد.
▫️در این پلتفرم، بهجای تاج و لباسهای فاخر، داستانهایی از زندگی واقعی به اشتراک گذاشته میشود که الهامبخش جوانان باشد.
▫️برگزارکنندگان اعلام کردند: "اینجا ما جوانان را تشویق میکنیم تا خودشان باشند، در دنیایی که در حال دگرگونی است."
منبع: دویچوله فارسی
@WomenDemands
@hooree🌹
مادرم را می کشم تا زنده بمانم!
نسل بعد راجع به ما (نسل فعلی) چه قضاوتی خواهند کرد؟ نسلی بی عقل، پرمدعا، فاسد و زیاده خواه که تا می توانست خورد و برد و از خود زمینی سوخته به جای گذاشت!؟
امیدوارم چنین قضاوتی نکنند اما یک بار به این آمار و ارقام نگاه کنیم بعد خودمان را بگذاریم جای نسل بعدی.
از جنگل شروع کنیم: در ایران هر ۲۰ثانیه مساحتی به اندازه یک زمین فوتبال از جنگلهای کشور نابود میشود! طی ۶دهه اخیر، ۱.۵میلیون هکتار از سطح جنگلهای کشور کم شده. هر ۵ سال یکمیلیون هکتار از جنگلهای ایران حذف میشود.
اگر با همین روند پیش برویم تا ۷۵ سال دیگر اثری از جنگلهای امروزی ایران باقی نمیماند! تخریب تدریجی پوشش گیاهی طی ۱۰۰ سال بدست ما و پدرانمان بوده وضعیت اسف باری رقم زده است.
به آب نگاه کنیم؛ در سال های گذشته، ۷۴ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شده و این روند در ۱۰ سال آینده ادامه خواهد یافت.
به بهانه خودکفایی در کشاورزی، در ۱۰ سال آینده امنیت غذایی را از دست خواهیم داد. چون امنیت غذایی، ارتباط مستقیم با ذخایر آب شیرین دارد.
خاک ایران حال بدتری دارد: بر اساس گزارش ۲۰۱۸ سازمان ملل کل فرسایش خاک جهان ۲۴ میلیارد تن است و یک دوازدهم آن یعنی ۲ میلیارد تن در ایران! در حالیکه ایران یک صدم خاک جهان را دارد. میزان فرسایش خاک ایران ۸ برابر میانگین جهانی است. موضوع وقتی نگران کنندهتر میشود که بدانیم شکل گیری یک سانتی مترمکعب خاک در ایران به طور متوسط ۸۰۰ سال زمان نیاز دارد در صورتی که متوسط شکلگیری خاک در کره زمین ۴۰۰ سال است بنابراین وخامت اوضاع در ایران ۱۶ برابر متوسط جهانی است.
نگاهی به تنوع زیستی کنیم: به عنوان نمونه تعداد سمداران (کَل، بز، قوچ، میش، آهو، جبیر، گوزن، شوکا و..) به نسبت ۴۷ سال پیش که سازمان محیط زیست تشکیل شده ۹۰ درصد کمتر شده. این وحشتناک است. ممکن است از خود بپرسیم حالا چه می شود اگر یگ گونه گیاهی یا جانوری از بین برود.
برای تقریب به ذهن بگویم که محیط زیست یک اکوسیستم است اگر یک جز آن حذف شود تمام چرخه هایی که به آن وابسته است زنجیره وار تخریب خواهد شد. این خاصیت اکوسیستم هاست مانند این است که بگویید من تمام بدنم خوب کار می کند فقط معده ام کار نمی کند. خوب چه ایرادی دارد؟
در انتشار کربن نیز پنجمین کشور آلاینده جهان هستیم!
آنچه نوشته شده فقط گوشه ای از فاجعه زیست محیطی است که در رسانه ها بازتاب داشته (منابع: تابناک، ایرنا، همشهری آنلاین، ایمنا، فرارو)
تحلیل و تجویز راهبردی:
بخشی از چالش های زیست محیطی تقصیر ما و نسل ما نیست. مثلا بهطور طبیعی میزان بارندگی ایران یک سوم میانگین جهانی و تبخیر آب، سه برابر حد جهانی است.
حالا متأسفانه در چنین اقلیمی دچار خشکسالی هم شدیم. اما آیا این همه ماجرا است؟
اتلاف آب در تامین آب شهری ۳۵٪ است که ۲۰٪ بیشتر از متوسط جهانی است. این هم تقصیر زمین و زمان است؟ یا بی تدبیری و بی ... ما؟
آیا نمی توان با کشت فراسرزمینی، واردات مجازی آب (واردات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا) و ممنوعیت تولید و صادرات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا و ده ها تدبیر تجربه شده جهانی موضوع را مدیریت کرد؟
فراموش نکنیم وضعیت اقتصادی و فقر، محیطزیست کشور را به خطر انداخته. میلیون ها نفر در کشور زیر خط فقرند و این موضوع میتواند به افزایش شکار و اضافه برداشت آب و قطع بدون مجوز درختان جنگل منجر شود.
برخی کارشناسان زیستمحیطی میگویند اگر اقتصاد خراب باشد، فاتحه محیطزیست هم خوانده است.
چه می توان کرد؟
اعتراف میکنم سواد من، مثل همه شهروندهای معمولی دیگر، در حوزه محیط زیست و تاثیر یک بطری پلاستیکی که در کنار ساحل رها میکنم ناچیز است و مطمئنم اگر بدانم که پسماندها چه بلایی سر طبیعت می آورند معقولانه تر رفتار خواهم کرد.
تغییر در جوامع از جمع اندکی که متفاوت فکر و عمل میکنند شروع میشود و سپس مانند ویروس همه گیر می شود.
آنچه از دست ما برمی آید: تغییر رفتار فردی (به عنوان آدم های متفاوت از عموم جامعه) در کنار افزایش آگاهی جمعی (برای تشویق عموم جامعه به حفاظت از محیط زیست) مانند راه اندازی پویشهای نجات خاک و جنگل و سرزمین.
نظام حکمرانی توانایی حل مسایل پیچیده را از دست داده. باید به کمک آن رفت. با تبدیل مشکل به مساله، تبدیل مساله به دستورکار و سپس مشارکت در سیاست گذاری منطقی برای دستور کار. راهی جز نتوکراسی (حکمرانی شبکه ای و همکاری چند جانبه دولت، بخش مدنی، رسانهها و بخش خصوصی) نداریم.
کسانی که مادر خود (طبیعت و کره زمین) را می کشند، ممکن است در کوتاه مدت زنده بمانند اما در بلندمدت طبیعت تنبیه سختی برای شان در نظر خواهد گرفت.
✍مجتبی لشکربلوکی
@hooree🌹
فهم زن ایرانی در قرن پانزدهم
توجه به نقش زنان از منظر حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در یکصدسال گذشته در جهان همواره مورد توجه بوده و با تاخیر زمانی این مباحث در داخل ایران نیز در گفتمان های سیاسی و اجتماعی جای گرفته است.
تاکید بر گفتمان در این جا ناشی از آن است که در چهار دهه گذشته دو گفتمان قدرتمند که یکی زن را در چارچوب خانواده و دیگری زن را در چارچوب اجتماع تعریف میکند؛ در سپهر سیاستگذاری و قانونگذاری کشور ما در حال منازعه بوده و اگرچه در یک دهه گذشته گفتمان میانهای که توازن هر دو حوزه را در نظر دارد، برآمده اما همچنان کشاکشها بر سر موقعیت زن در میان سیاستگذاران ایران باقی مانده است. از همین روست که نگاهی به وضعیت زنان در کشور نشان میدهد که عدم توازن جدی در بسیاری از شاخصهای حوزه زنان بویژه در موضوعات حقوقی و قضایی، اقتصادی و سیاسی وجود دارد.
سهم ۱۴ درصدی زنان در مشارکت اقتصادی و سهم کمتر از ۶ درصد در پارلمان نتیجهای جز رتبهبندی ایران در مجموع ۳ کشور دنیا با بیشترین شکاف جنسیتی در حوزه مشارکت اقتصادی و سیاسی در سال ۲۰۲۴ میلادی، نداشته است.
به تبع همین فاصله میتوان از نابرابری در دسترسی به فرصتهایی مثل حضور در موقعیتهای مدیریتی و عضویت در هیات مدیرهها و ساختارهای ارشد نیز سخن گفت.
در کنار این شاخصها، می توان به بخش دیگری از نابرابریهای حقوقی و قضایی که سرنوشت شومی را برای بسیاری از زنان رقم زده که مورد اخیر آن قتل خبرنگار ایرنا بود، اشاره کرد.
شاید در یک نگاه کلی این تصویر ترسیم شده، تاریک و ناامید کننده به نظر برسد، اما بخش روشن و امیدبخش آن وجود پتانسیل عظیم زنان ایرانی است که با تکیه بر ظرفیتهای فردی و اجتماعی خود، مسیر تحولات عمیق و اثربخش را در دست گرفته و هر روز بالنده تر در عرصههای جدید رخ می نماید.
ظرفیت زنان ایرانی در عرصه خیرجمعی یکی از مهمترین نمودهای این عاملیت است که در بسیاری از حوزهها همچون مدرسهسازی و محرومیت زدایی به عنوان پیشرانان این حوزه حضور دارند.
حضور معنادار زنان در آموزش عالی کشور و تغییر بافت جمعیت تحصیلکرده دانشگاهی به سوی زنان در دهه آتی نشان میدهد، مسیر حرکت زنان در ایران بسیار فراتر از این مباحث در حال تغییرات بنیادین است.
رشد آگاهی و در عین حال مطالبهگری زنان در کنار تحولات اجتماعی عمیق در لایههای زیرین همچون سبک زندگی، بیانگر این است که تحولات پیشروی جامعه ما غالبا «زنپایه و زنمحور» هستند.
از همین منظر، در سپهر سیاستگذاری نباید زنان را به عنوان ابژه و جمعیتی نیازمند مدیریت و برنامهریزی در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خوانش کرد، بلکه باید آنها را در مقام ظرفیت جریانساز و تحولآفرین خوانش کرد.
اگر معتقدیم که تحولات آینده ایران باید در یک بستر فرهنگی به نحوی باشد که توسعه زیست مسالمت آمیز و همکاری با هم به یک فرهنگ عمومی و مسلط تبدیل شود، بدانیم که در واقع این زنان هستند که در کانون آن نقشآفرینی خواهند کرد.
در این چارچوب، در نظر داشته باشیم که در منظومه فرهنگی جامعه ایرانی خانواده کانون اجتماعی شدن و زنان به عنوان محور آن ادراک می شوند و از همین رو اگر طرحواره زن در نقشهای مختلف (مادر، دختر، همسر) در جامعه، تصویری شکست خورده، محروم، منزوی، مورد تبعیض و تحقیر باشد، نمیتوان انتظار داشت که برونداد فرایند اجتماعی شدن نسلی سازگار و همآوا با ارزشهای مورد تبلیغی که همین نابرابریها را تولید میکند؛ باشد.
تجربه و نیازهای جامعه امروز و فردا نشان میدهد که باید از فرایندهای تک بعدی و یکجانبهگرایی پیرامون زنان گذر کرد و با نگاهی چندبعدی و با تکیه بر ظرفیت و عاملیتهای گوناگون زنان در مسیر فهم زنان ایرانی قرن پانزدهم حرکت کرد.
✍علی ربیعی و لیلا فلاحتی، مطالعات زنان
@hooree🌹
🔴دریغا
قانون جوانی جمعیت آنزمان که خشتی خام بود، آخر عاقبتش مشخص بود.
یادداشتهای با تیتر خشتخام نه مرقومهای مبتنی بر عجب و تکبر و حدیثنفس بلکه نوشتهای برخاسته از آه و افسوس عمیق است.
افسوسی بر عقاب جان و مال ملتی که بپای سیاستهای ناثواب سیاستگذاران ناصواب هرز رفت و هرچه گفتیم و گفتند کسی نشنید.
نیک بخاطر دارم در آن برهه از رادیو تا کلونیهای تخصصی و فضاهای دانشجویی مبتنی بر اصولی دانشی عرض میکردیم:
این طرح شکست خواهد خورد و چیزی جز هزینههای گزاف در حوزههای ممنوع و پلیسی شده و بودجههای صرف شده برجای نخواهد گذاشت.
📌جا دارد بازهم تکرار کنم تا آنزمان که آشتی و صلح بزرگ ملی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی برای دو جنسیت زن و مرد برقرار نشود و عشقجنسیتی زن بدو بازگردانده نشود و تا آنزمان که صلح بزرگ خارجی عامل ثبات و رونق اقتصادی نشود و در نتیجه قدرت تکاملی مرد به مرد بازگردانده نشود مسئله جمعیت در ایران حل نخواهد شد.
📌«وزیر کشور: موضوع کاهش روند جمعیت جدی است، قانون جوانی جمعیت موفق نبوده»
در این وانفسای شکست سیاستهای داخلی و خارجی اصرار بر نادیدهانگاری و یا خموشی سخنحق دردی از دردهای بیدرمان این سرزمین دوا نخواهد کرد.
برای یک بار هم که شده تیغتیز مطالبه و مؤاخذه و در نهایت حذفتان را برروی تمامی مسببین وضع موجود بکشید.
✍سیدهاشم فیروزی
https://t.me/kherad_jensi
@hooree🌹
آینده دین و مرجعیت دینی در ایران
سیوچند سال پیش سیاهمشقی با عنوان سرآغاز نواندیشی معاصر با قلم بنده چاپ شد و در آن کتاب از متفکران بزرگ جهان اسلام از جمله علی عبدالرازق مصری بحث کردم و به تفصیل، دیدگاههای ایشان را توضیح دادم که تفکیک دین و دولت را مطرح کردند؛ معتقد است که حتی رسولالله به اقتضای شرایط حکومت ایجاد کرد.
عبدالرازق در این مبحث توضیح میدهد که تفکیک دین و دولت، هم به نفع دموکراسی است و هم پاسخگویی دولت را بیشتر و کنترل دولت را راحتتر میکند و بعلاوه منجر به حفظ اصالت دین میشود و نفوذ معنوی و اجتماعی دین را افزایش داده و میتواند موثر شود.
در سی سال گذشته از نظر من این نظریه عبدالرازق در ایران نیز آزموده شد و پیمایشها نشان داد که دین در ایران همچنان بخشی از فرهنگ و بخشی از جامعه است و در دلها وجود دارد اما از آنجایی که تداعی سیاسی دارد (سیاست به معنای دولت) در نتیجه در ذهن و جان برخی از طیفهای اجتماعی نفوذ خود را از دست داده و محل مناقشه شده است.
بیستوچند سال پیش بحثی در انجمن جامعهشناسی داشتم و در آنجا توضیح دادم که تفکیک دین و دولت به معنای خصوصیسازی اسلام و دین نیست بلکه آن دین اجتماعی با تفکیک دین و دولت خوب میتواند کار کند؛ دینی که با نهادهای اجتماعی، علمای دین، فرهنگها و حوزهها معرفی شود، بهتر میشود از آن مراقبت کرد و غایات آن دنبال شود.
دین اهداف اجتماعی دارد که از طریق مسلمانان و علمای دینی میتواند دنبال شود.
از نظر من آراء متأخر آیتالله منتظری نیز به همین سمت سوق پیدا کرد و این بسیار مهم است. ادراکهای آیتالله منتظری کار کرد و شواهد و مظاهر را دید و تجربهها را دید و یادگرفت. او به حقایق گشوده بود و تأمل کرد و حتی در دیدگاههای خود تأمل کرد و سیر الیالله خود را از دست نداد. او در پی حقیقت دویدن را از دست نداد و توانست از حقایق، آزادگی و عدالت دفاع کند.
... در این جامعه دین، دینِ قبلی نیست و منابع و تعدد دیدگاهها، اجتهادها، نواندیشیها و گرایشهای مختلف به وجود میآید و در کنار آن انواع دیگری از دین از جمله دین عامهپسند به وجود میآید.
یکی از چیزهایی که در ایران در حال رشد است پدیده دین به مثابه تجربه شخصی است. اینکه فرد تجربه زیسته دینی در تجربه فردی خود داشته باشد و این مسائل در ایران در حال رشد است. البته فقه هم میتواند در این گرایشها قرار گیرد و کمک کند.
دین خصوصی در ایران در حال رشد است، به این معنی که دین بتواند به زندگی خصوصی فرد کمک کند.
در واقع دین در ایران هست اما قالبهای مختلفی دارد و تنوعهای مختلفی پیدا کرده است.
در نهایت این یکپارچه فکر کردن همه براساس دیدگاه یک نفر با توجه به مقتضیات فرهنگی ایران اجازه بروز پیدا نمیکند.
اما متاسفانه بعد از انقلاب با توجه به دولتی شدن و عمومی شدن دین و همچنین انحصاری شدن و هژمون پیدا کردن دین بر علم و اخلاق و فرهنگ و جامعه مدنی و تفکر در نتیجه میراث معنوی در حال تخریب است.
در ایران وضعیتی به وجود آوردهایم که خداوند در حال کسوف است و خداوند با آیاتش در جامعه تجلی پیدا نمیکند و صدای دین به برخی از وجدانها سخت میرسد.
تحقیقات من نشان میدهد که اینگونه نیست که دین در ایران رفته باشد، بلکه دین در ایران همچنان وجود دارد و در ذهن و تاریخ و فرهنگ ایرانی ثبت است اما در حال کسوف و خسوف است و ما حجاب [مانع] شدیم و شرایطی ایجاد کردیم که صدای دین به وجدانها نمیرسد و ما باید تلاشهایی کنیم که حجابها [موانع] برطرف شود و همینطور به نام دین نهادهای غلط و مشکلاتی که ایجاد کردیم برطرف شود.
ما چهار سناریو پیش روی دین سیاسی داریم. اگر عاملان دین خوب عمل کنند و ساختار آمادگی تحول داشته باشد، در آینده شاهد دین سفید خواهیم شد؛ دینی که مدنی و فرهنگی است و در بهبود جامعه و سعادت عمومی مشارکت میکند و گفتوگوهای آزادمنشانه خواهد داشت.
اما اگر عاملان دینی خوب عمل کنند ولی
ساختارهای رسمی حکومتی تحول پیدا نکند، با دین سبز مواجه خواهیم شد؛ دینی که اصلاحطلب و تحولخواه است و با وجود تحول پیدا نکردن ساختار حاکمیت همچنان به عدالت و اصلاح دعوت میکند و از حقوق مردم به نام دین دفاع میکند.
اگر ساختارها بهبود پیدا کند اما عاملان دینی نتوانند کار کنند، در ایران آیندهای خواهیم داشت که دچار دوگانه دین و سکولاریسم خواهد شد و شاهد دین سرخی خواهیم شد که خشونتگرا است.
اما اگر نه عاملان دینی خوب کار کنند و نه ساختار بهبود پیدا کند، در آینده با یک دین سیاه روبهرو خواهیم شد که از یک سو دین دولتی است و دینزدایی و دینگریزی رقم خواهد زد و تداعیکننده خشونت و ستم است و امیدوارم چنین نشود چراکه به مثابه تاراج ارزشها و هویت و فرهنگ ما خواهد بود.
✍مسعود فراستخواه جامعهشناس
متن کامل https://telegra.ph/Farasatkhah-12-21
@hooree🌹
حیاتمذهبی نسلزد
🔻چنانچه که پیش از این درباره تاثیر ژرف "فردشدگی" بر رویکرد اعتراضی نسلزد سخن گفتیم که بدان ماهیتی "عمیقا"مدنی و "شدیدا" غیرسیاسی میبخشید, درباره مذهب نیز نمیتوان از تاثیر عمیق مقوله "فرد شدگی" چشم پوشید.
🔻 گویی "فردشدگی" زیستجهان جماعتی از انسان هاست که مفروض گرفتن ان به عنوان یک امر بدیهی و استعلایی جهت فهم نسلزد اجتناب ناپذیر است.
لذا "فردشدگی" امرمذهبی در نزد نسلزد به تضعیف "مراجع فرافردی مذهبی" نسبت به روال سابق میانجامد. مصادیق این مراجع میتواند بسته به جغرافیایمذهبی از "دالای لاما","پاپ فرانسیس","مراجع تقلید شیعه" و "شیخ الازهر" متغیر باشد. با وجود تفاوت در مصادیق مراجع فرافردی, نسلزد در اقصی نقاط این جغرافیاهای مذهبی رویکرد مشابهی نسبت به امرمذهبی اتخاذ کرده است که ان هم ناشی از خصلتجهانی فناوریهای ارتباطی است که عمیقا هویت نسلزد از بدو تولد تاکنون با ان عجین بوده است.
🔻افزون بر تضعیف مراجع فرافردی, نسل زد قائل به برداشت شخصی از امرمذهبی و خودساخته بودن انگاره ان است. لذا برخلاف انچه که تصور میشود, نسل زد مطلقا مذهبگریز یا مذهبستیز یا به مفهوم کلانتر معنویتستیز یا معنویتگریز نیست. بلکه اتخاذ رویکردی شخصی و فردی برای مواجه با مذهب پیامد گریز ناپذیری دارد که ان ایجاد سلایقمتفاوت و طیفی از مواجهاتمختلف با امر دینی است. برای نسلزد مذهب گزینهای اولویتدار و فراسوی سایر گزینهها جهت پاسخ به معنویت نیست; بلکه گزینهای در کنار سایر گزینهها و همرده با انهاست.
🔻از جهتی نسلزد(حداقل در ایران) تقیدی برای خویش جهت کاربست نمادها,مضامین و چهرههای دینی جهت بیان مطالبات و صورتبندی اعتراضات خود نمیبیند. در جنبشهایی که نسلزد در انها حضور پر رنگی داشته(سال ٩٦ و ١٤٠١) , این نسلزد موضعی سکولار یا غیرمذهبی با دیانت اتخاذ کرده و گهگاهی به سبب تعارض مستقیم با جوانب مطلقا مذهبی حاکمیتدینی(مانند اعتراض به حجاباجباری در سال ١٤٠١), کنشی ستیزهجویانه در مواجه با مراجع فرافردی یعنی روحانیتشیعه از خود نشان داده که مصداق بارز ان حرکتی موسوم به "عمامه پرانی" بوده است. حتی اگر این ستیز را به تعداد انگشت شماری از افراد نسبت دهیم, فقدان سمپاتی نسل زد با روحانیتشیعه و بیتفاوتی به ان قابل تأمل است.
🔻لذا مواجه نسلزد با امرمذهبی به جای انکه به شکل یک خطیراست باشد, به شکل طیفی بوده که یک سر ان ضدیت محض با تقدیس روحانیت یا حتی ضدیت با ان و استانه دیگر این طیف فردشدگی امرمذهبی و همسان پنداشتن رای مراجع فرافردی(روحانیت) با رای شخصی بوده است که بدان نه به عنوان یک مرجعقدرت مشروع جهت تسخیر قدرتسیاسی که به چشم یک مرجع تخصصی_علمی مینگرد.
✍️محمدامین سلیمانی
@sokhanranihaa
@hooree 🌹
من در سازمان بهداشت جهانی برای همه صحبت میکنم، اما (در کشورم) با من مشورت نمیکنید؟!
کمی هم آرای مخالف را گوش کنید، با ۵۰۰ انجمن والدین کودکان عقبمانده صحبت کردید؟
طرحی به نام جوانسازی و صیانت از جمعیت کشور پیشنهاد کردهاند. به عنوان یک شهروند وقتی به این طرح نگاه میکنم، ایرادهای زیادی دارد.
مرتب عنوان میکنند که برای فرزند اول این رقم را پرداخت میکنیم و برای فرزند دوم هم رقم دیگر؛ بحث فرزندآوری به (رقم پرداختی و) میلیون نیست.
فرزند که به دنیا میآید فقط بحث خرج (و هزینهها) نیست. آیندهای که پدر برای فرزند خود تصور میکند، (این موضوع) اهمیت دارد و باید به آن فکر کرد.
چرا ترکیه که در نشیب و فراز سیاسی است، باید تبدیل به مرجعی شود که مردم کشورمان بروند در آنجا سرمایهگذاری کنند و خانه بخرند؟!
(وقتی از رفتن جوانان صحبت میکنیم) بحث فرار مغزها نیست، بحث فرار ژنها است.
من اگر الان در این سن از مملکت بروم اتفاقی نمیافتد، اما وقتی یک جوان از کشور میرود با یک خارجی ازدواج میکند و بچه او آمریکایی میشود، ژن ایرانی را برده است.
این افرادی که میروند، هوشمندترین افراد کشور هستند. آنها هم این افراد را غربال میکنند و بهترین ژنهای ما را میگیرند. چرا باید کاری کنیم که این جوانان از مملکت بروند؟!
آیتالله صافی گلپایگانی فرمودند که با دیگران باید مماشات کرد و با همه باید زندگی کرد. اگر میبینید عدهای الان با ایران مخالفت میکنند، فرقی هم نمیکند، در همان کشورهایی که بیشترین خدمت را کردیم، الان محبوبیت نداریم! چکار داریم میکنیم؟ کمی هم آرای مخالف را گوش کنیم.
من مخالف ازدیاد جمعیت نیستم، ولی اینها راهش نیست. این کار به شکل خیلی خوبی حدود ۴۵ سال قبل شروع شد و عدهای به محضر امام خمینی (ره) رفتند و من هم در آن جمع بودم و تالاسمی اولین موردی بود که توانستیم اجازه سقط را دریافت کنیم. بعد این کار در دست یک نهاد بسیار کارآمد به نام پزشکی قانونی قرار گرفت؛ یعنی در این ۴۵ سال کار غلطی انجام میشد؟!
این تعداد بچه عقبمانده ذهنی، از کار افتاده، نابینا، ناشنوا، میتوانیم جلوی همه این موارد را بگیریم. کسانی که این طرح را مطرح کردند، آیا با حدود ۵۰۰ انجمنهای والدین کودکان عقبمانده صحبت کردند؟! آیا با پزشکی قانونی صحبت کردند؟! آیا با امثال بنده صحبت کردند؟! چطور من در سازمان بهداشت جهانی برای همه صحبت میکنم، اما (در کشورم) با من مشورت نمیکنید تا عیبهای آن را به شما بگویم؟!
با افراد متخصص در این زمینه صحبت نکردند. اجازه هم نمیدهند که غربالگری ترویج شود!
شرایط را هم برای سقط (قانونی) اینقدر سخت میکنند که زمان از دست برود، (در نتیجه) بچه عقبمانده زیاد میشود و باید از کیسه من و شما برای آنها خرج شود.
مسیر درست این است که اولاً همین کار (بحث غربالگری) بماند. در عین حال، شرایطی فراهم شود که جوانان نخبه از کشور نروند.
درحال حرکت به سمت یک جمعیت پیر هستیم، درست مثل کشورهای اروپایی یا ژاپن. اینطور نیست که بگویم شرایط آلمان، آمریکا، ژاپن خیلی خوب است و شرایط ایران بد است.
آنها هم اشتباهاتی میکنند؛ ولی من مسئول آنها که نیستم، من مسئول کشورم و خانواده خودم (مردم وطنم) هستم.
🔹 پرفسور داریوش فرهود٭ پدر علم ژنتیک ایران،
ایسنا
@hooree🌹
داستان فیلترینگ به کجا خواهد رسید؟
راستش من نمیتوانم پدیدهها و رخدادها را غیراستراتژیک ببینم؛ انگار این نگاه برایم عادت شده است و با آن خو گرفتهام!
به یاد دارم هنگامی که در میانههای دهۀ هفتاد ویدئو خریدم، همسرم برآشفت. مخصوصاً که رئیسجمهور وقت، سیدمحمد خاتمی، علیه آن موضع گرفته بود؛ اما به لطایفالحیل از این مرحله گذشتم و چند سال بعد ماهواره را روی پشتبام نصب کردم. غوغایی برپا شد، ولی بهرغم تمام چالشهای درون و بیرون خانه، درنهایت موفق شدم و سرانجامش نکو بود.
این تغییر و دسترسی به منابع جهانی، باعث شد در کلاسها بهروزتر باشم و دانشجویان نتوانند به پای من برسند. حتی بسیاری از آنان از تحلیلها و اطلاعات گستردهای که ارائه میدادم، شگفتزده میشدند. تنها دلیلش این بود که من ماهواره داشتم و با جهان در ارتباط بودم، درحالیکه آنان در زندان صداوسیما گرفتار بودند.
در زمینه موبایل و اینترنت هم پیشتازیام حفظ شد، البته این بار چهار فرزندم گوی سبقت را از من ربودند.
همین دسترسی و اشراف به تکنولوژی جهانی به آنان کمک کرد که حدیث «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّین (دانش بجویید هرچند در چین باشد)» را سولوحۀ خود قرار دهند و هرکدام در یکی از نقاط دنیا تحصیل کنند و دانشآموختۀ دانشگاههای معتبر در رنکینگ جهانی شوند. این پیشرفتها بدون هزینۀ گزاف ممکن شد، چراکه توان مالیاش را نداشتیم.
میخواهم کوتاه بگویم: با دسترسی و اشراف بر جهان از طریق اینترنت، میتوان ره صدساله را یکساله پیمود. این خوان پهناور و سفرۀ شگفت و غیرقابلمحاسبۀ جهانی که اینترنت نام دارد، همه چیز در خود دارد؛ از خوراکهای سمی و کشنده تا مواد مینوی!
اما در این میان، سالهاست در این دیار، تنی چند که روزگار و سیاست و قدرت به آنان اختیار تصمیمگیری برای میلیونها شهروند را داده است، در تلاشاند بر دسترسی آزادانه به این سفرۀ گسترده فیلتر بگذارند و به خیال خود سدی در برابر مشاهدۀ مردم شوند.
بهظاهر آنها در هراساند که چشم و گوش مردم باز شود و یا راهشان به جهنم باز! میگویند دغدغۀ روانهشدن مردم به دوزخ را دارند؛ دغدغهای که از اساس بیسرانجام است، چراکه حتی اغلب بستگان و نزدیکان این تصمیمگیران هم سرانجام راهی برای دورزدن فیلترها مییابند.
به باور من، مردم دیگر برای رفع کامل یا محدود یا مرحلهای فیلترینگ، چشمانتظار رفع این ستم آشکار توسط این عقبماندگان تاریخ ایران نخواهند ماند؛ زیرا بهزودی، ندای هاتف غیبی و اینترنت آزاد از طریق فناوریهای جدید مانند استارلینک در این بازار هم فراگیر خواهد شد.
گفته شده است که تا امروز بیش از ۲۲ هزار خانوار در ایران از این طریق به اینترنت آزاد دسترسی پیدا کردهاند و باورمندم که تا ۴ دیماه سال ۱۴۰۴، حداقل ۳۰ تا ۳۵ درصد خانوادهها به شبکۀ جهانی اینترنت ماهوارهای خواهند پیوست.
البته دولت با توسل به قوانین سعی خواهد کرد مانع شود، اما این تلاشها کمترین تأثیری بر روند نصب بشقابهای استارلینک نخواهد داشت. برآوردم این است که از اسفند امسال این مساله بین ملت-حکومت موجب کشمکی رقیق خواهد شد.
به گمانم حتی در فضای سیاسی کنونی، فراگیرشدن اینترنت ماهوارهای برای مردم کمهزینهتر به نظر می آید.
به قول بهبهانیها:
منتِ باغبو نکَش؛ یَه پیل هُدِه، گُندی بکَش.
✍یدالله کریمی پور
@hooree🌹
کنشگریِ زنان و درسهایی از جنبش ژینا
مروری بر جنبش زنان در ایران از اوایل دهه ۱۳۷۰ تا کنون
تحرک زنان ابتدا در قالب «محافل زنانه» در چهارچوبهای غیررسمی که نوعی پرسشگری از وضعیتشان محسوب میشد آغاز شد و آرام آرام به حوزههای دیگری از کنشگری مثلاً در حوزه حقوق کودک و محیط زیست ـ که ارتباط غیرمستقیمی با مسئله زنان داشت ـ تداوم یافت. چرا که در آن زمان «مسئله زن» از زاویه نگاه رسمی هنوز تابو و غیرمجاز محسوب میشد، آن هم با تظاهرات گسترده زنان علیه اجباری شدنِ حجاب در ۸ مارس در همان سال اول انقلاب که نشاندهنده پتانسیلِ مخالفت و ایستادگی بخشی از زنان در مقابل نظم سیاسیِ تازه استقراریافته بود.
به این ترتیب این بخش از زنان تلاش کردند «مسئله زن» را آرام آرام به مسئلهای اجتماعی تبدیل کنند.
از سوی دیگر بخشی از زنان با گرایشهای دینی هم که در دوران جنگ و در چهارچوبهای رسمی فعال شده بودند، دیدن و کاویدن تبعیضها علیه خود را آغاز کردند و از آن جایی که راه به نهادهای دولتی داشتند تلاش کردند درون همان چهارچوب به کنشگری بپردازند.
به این ترتیب زنان در این دو سوی طیف بدون ارتباط با یکدیگر، مسئله زنان و تغییر وضعیت آنان را بهتدریج در جامعه میگستراندند.
این فضای زیرپوستیِ کنشگری و تغییرخواهیِ زنان در دو فضا و دو گفتمان متفاوت، به رشد و بالندگی خود ادامه میداد تا به انتخابات سال ۱۳۷۶ میرسیم که «اصلاحات» به افقی برای تغییر در جامعه تبدیل و اسم رمز این تغییرخواهی هم «جامعه مدنی» میشود.
با شکلگیری جامعه مدنی به عنوان فضای مشترک کنشگری و به منظور همافزایی بیشتر، کنشگرانِ دو سوی طیف به تدریج بهنوعی به یکدیگر پیوند خوردند. در نتیجه ما با رشد انفجاری نهادها و تشکلهای مدنی زنان با نام و موضوع زنان روبهرو شدیم که از دل این نهادسازیها بهتدریج حرکتهای سازماندهیشده در جنبش زنان توانست شکل بگیرد.
نقطه اوج این حرکتهای «سازماندهیشده»ی جمعی، کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیضآمیز بود.
این کمپین در واقع بلوغ تشکیلاتی جنبش زنان و عصاره تلاش کل جامعه مدنی زنان تلقی میشد. اما متأسفانه این «افق تغییر» به تدریج از نیمه دهه ۸۰ مسدود شد.
در این میان جامعه مدنی و جنبشهای مختلف اجتماعی از جمله جنبش زنان، دانشجویان، معلمان، روزنامهنگاران و… از پای ننشستند و در همبستگی با یکدیگر در سال ۱۳۸۸ جنبش سبز را شکل دادند تا در برابر این انسداد سیاسی مقاومت کنند. ولی در نهایت جنبش سبز که حاصل حدود دو دهه تلاش جامعه مدنی بود سرکوب شد و نتوانست به هدفاش برسد.
در نتیجه، آن روزنهی گشودهشده برای تغییر نیز از افق سیاسی جامعه پَرکشید و بهتدریج اکثر نهادهای جامعه مدنی هم به تعطیلی سوق داده شدند؛ کنشگراناش یا به زندان افتادند یا اکثراً مهاجرت کردند و بخش باقیمانده نیز چند سالی افتانوخیزان تا اواسط دهه ۹۰ با همان گفتمان و استراتژیهایی که دیگر کارایی نداشت ادامه دادند. ولی چون در نهایت، افقِ تغییر بسته شده بود، دیگر آن گفتمان و استراتژیها در عمل، کارآمدی نداشت و ناتوان از بسیج نیرو شده بود.
اگر بخواهیم تفاوت میان کنشگری در گذشته و امروز را بررسی کنیم میتوان گفت کنشگری در دهه ۷۰ و ۸۰ در جامعه مدنی، عمدتاً کنشگریِ جمعی، نهادمند و باواسطه بود، و زمان کافی برای آموزش و انتقال تجربه در میان کنشگراناش وجود داشت؛ از جمله میآموختند که چهطور برای دستیابی به خواستههای خود، استراتژی تعیین کنند، اعتمادسازی و همکاری کنند، مخاطرات را کاهش دهند و… به همین دلیل این کنشگری پایدارتر بود، اما طبعاً زمانبر و ورود به آن دشوارتر، و امکان خلاقیتهای فردی نیز دایرهی محدودی داشت.
ولی امروز ما شاهد کنشگری فردمحور، بیواسطه و غیرنهادمند هستیم که نه مبتنی بر اشتراک و اجماعسازی بلکه مبتنی بر «تفاوت و تکثر» است. چراکه امروز در بستر تحولات داخلی و جهانی «تکثر» و «تفاوت» یکی از ارکان مهم جامعه بشری تلقی میشود.
ضمن اینکه در جهانِ جهانیشدهی امروز، تکثر و تفاوت، از ارکان مهم ساختار متحول جهان کنونی محسوب میشود. بهویژه که تکنولوژیهای نوین ارتباطی (شبکههای اجتماعی) هم به این روند کمک میکنند و همه اینها نحوهی زیست نسل جدید و البته مجموعهی زیست اجتماعیمان را تحت تأثیر قرار داده است.
به همین سبب این گونهی تازه از کنشگری برخلاف گذشته، نه تنها مبتنی بر تفاوت و تکثر است بلکه در آن، استراتژیِ مطالبهمحوری، جایاش را به استراتژی «نافرمانی مدنی» داده است.
✍نوشین احمدی خراسانی
متن کامل
@hooree🌹
🖊 چگونه بیآنکه باورهای دیگر را محترم بشماریم با آنها مدارا کنیم؟
یا باید به عقایدی که با آنها مخالف هستیم احترام بگذاریم و یا آنها را تحمل کنیم؟ درباره هر عقیدهای بحثهای گوناگون وجود دارد، اما در زمینه همه مباحث این سوال مطرح میشود که ما چگونه باید مفاهیم “مدارا” و “احترام” را درک کنیم، مفاهیمی که در همه گفتگوهای مربوط به آزادی بیان و جنگها و درگیریهای فرهنگی طرح میشوند.
مدارا یا تحمل مفهومی است که سابقه طولانی و معانی متعدد لغزندهای دارد. از بحثهای شکلگرفته در قرن هفدهم درباره آزادی مذهبی تا گفتگوهای اخیر درباره مهاجرت و مهاجران، معنای اصلی مدارا، تمایل به پذیرش باورها و اعمالی است که شاید با آن مخالف باشیم، اما میدانیم که برای دیگران اهمیت دارد. این باورها ممکن است شامل اعمال مذهبی گروهی اقلیت یا اعتقاد به باورها و آیینهای خلاف اجماع جمعی باشد.
اما امروزه بسیاری مدارا را نه تمایل به پذیرش همه دیدگاهها فارغ از توهین آمیز بودن یا نبودن، بلکه به معنای مهار و جلوگیری از نشر باورهایی میدانند که ممکن است برای گروه دیگری توهین آمیز باشد و موجب بروز خشونت شود. چنین معنایی از مدارا در دیدگاه کسانی میتوان دید که مثلا موافق جلوگیری از چاپ کارکاتور پیامبر اسلام در مجله شارلی ابدو یا موافق تعلیق توییتری سلیل تریپاتی، روزنامهنگار هندی هستند که ملیگرایی هندو را در شعری به چالش کشیدهاست. در این چهارچوب، مدارا مفهومی است برای دفاع و حمایت از کسانی که به باورهای آنها توهین میشود و مجوزی است برای منع انتشار ایده افرادی که نوعی از بیاحترامی به عقاید دیگران را شامل میشود.
مفهوم “احترام” پیچیدهتر و چندوجهی تر از مفهوم “مدارا” است. احترام در اصل با احساسی از برتری بخشی به دیگری همراه است. این مفهوم همچنین با درجهای از ارزشگذاری همراه است، یعنی افراد به کسی یا عملی احترام میگذارند که برای آن ارزش قائلند.
معنای دیگر احترام که در جوامع مدرن و برابریطلب مورد استفاده قرار گرفتهاست، از این قرار است: همه افراد را انسان در نظر گرفتن و اذعان به اینکه همه انسانها در جامعه اخلاقی جایگاهی برابر دارند. در چنین دیدگاهی، احترام و مدرا مفاهیمی مکمل یکدیگرهستند. مدارا به معنی تحمل همه ایدهها و نه لزوما احترام به آنها است. در حالیکه احترام به معنی ارزش قائلشدن برای افراد در جایگاه برابر و فارغ از دین، فرهنگ، نژاد و جنسیت آنها است، اما نه لزوما ارزش قائل شدن برای دیدگاهها و اعمال آنان.
چنین تعریفی از احترام همچون تعریف مدارا در طول زمان تغییر پیدا کردهاست و اکنون بسیاری معتقدند که نه فقط به افراد بلکه به باورهای آنها احترام گذاشت. بایخو پارک، فیلسوف سیاسی میگوید: “از آنجا که انسانها از لحاظ فرهنگی همدیگر را احاطه کردهاند، احترام برابر به افراد، احترام به فرهنگ و شیوه زندگی آنها را در پی دارد.”
اما آمیختگی مردم با فرهنگ و اعتقادات آنها حرکتی خطرناک است، مانند آنچه نژادپرستان انجام میدهند. تشخیص تمایز بین مردم و ایدههایشان برای برخورد برابر با آنها در عین به چالش کشیدن باورها و ایدههای آنها ضروری است. به همین دلیل است که در دانشگاه کمبریج پروپوزالهایی که احترام به همه ایدهها را توصیه میکنند، رد میشود و معیار تحمل همه باورها است نه احترام به آنها. پس بدینترتیب میتوان چیزی را تحمل کرد، در عین اینکه آن را به چالش کشید. در نتیجه، جامعهای که بر ارزشهای مدارا و احترام استوار شود، جامعهای برابرتر و در راستای پیشبرد حقوق اقلیت خواهد بود.
✍️ کنعان ملک
(مترجم: نفیسه نیکبخت)
@sokhanranihaa
@hooree🌹
مسئله زن
🔹شاید بتوان گفت که مسئله زن و ابعاد حیات اجتماعی و سیاسی او یکی از محوریترین مسائل جامعه ایران است.
🔹به احتمال فراوان اگر در گذشته و تا ۱۴۰۰سال پیش از مردم میپرسیدیم که به نظر شما ارث میان مرد و زن چگونه تقسیم شود، اکثریت قاطع همان نسبت دو به یک را میگفتند. چون وضعیت زن در ساختار قدرت و نقش اقتصادی او چنین نظری را مطلوب مینمود. ولی سال گذشته در زمان وزارت فرهنگ دولت آقای رئیسی پیمایشی که درباره ارزشها و نگرشهای ایرانیان انجام شد، حاکی از موافقت بیش از ۷۷درصدی مردم با برابری ارث برای زن و مرد بود.
🔹آیا این به منزله عبور آنها از شریعت است؟ قطعاً، خیر؛ چون بسیاری از آنان ملتزم به شرع هستند، ولی میبینند که نقش زنان در حال تغییر است.
🔹ما نمیتوانیم ازیکسو شاهد افزایش و سبقت کمی و کیفی دختران دانشجو از پسران باشیم و از سوی دیگر، همچنان نظام حقوقی خانواده را براساس گذشته تعریف و تعیین کنیم.
🔹خانوادهای که بنیان آن بر حرکت بهسوی برابری و مشارکت هرچه بیشتر همه اعضای خانواده بنا نهاده شده؛ هر گونه مخالفت با این روند موجب اخلال در امر نهاد خانواده میشود و جدایی و طلاق را زیادتر میکند.
🔹انقلاب تابوهای زیادی را درباره زنان و جایگاه آنان شکست و موجب شد که حتی دختران روستایی و طبقات پایین هم برخلاف پیش از انقلاب برای تحصیل و ارتقای جایگاه خود درس بخوانند و وارد دانشگاهها شوند؛ امری که پیش از انقلاب مطلقاً عمومیت نداشت، ولی به موازات این تحولات، اکنون پس از گذشت ۴۵سال است که میبینیم حضور زنان در کابینه پذیرفته شده است.
🔹مسئله زن یکی از اَبَرچالشهای موجود جامعه ایران است که بهجای تفاهم و گفتوگو از طریق تقابل پیش میرود و عوارض این نحوه پیشبرد امور بسیار بیشتر از اصلاحات تفاهمی و وفاقی است.
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree🌹
ازدواج کمتر، طلاق بیشتر؛ زنگ خطر برای خانوادههای ایرانی!
🔹کاهش ۴۲ درصدی ازدواج: از سال ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۲، تعداد ازدواجها از ۸۲۹ هزار به ۴۸۱ هزار کاهش یافته است؛ یعنی افتی ۴۲ درصدی طی ۱۱ سال!
🔹افزایش ۳۴ درصدی طلاق: در همین دوره، طلاقها از ۱۵۰ هزار به ۲۰۲ هزار رسیدهاند؛ یعنی رشد ۳۴ درصدی در آمار طلاق.
🔹نسبت ازدواج به طلاق؛ یک سقوط نگرانکننده: در سال ۱۳۹۱، به ازای هر ۵.۵ ازدواج، یک طلاق ثبت میشد، اما در سال ۱۴۰۲ این نسبت به ۲.۴ ازدواج در برابر هر طلاق رسیده است.
🔹بیشترین کاهش ازدواج: بین سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶، ازدواجها بیش از ۲۰۰ هزار مورد کاهش یافتند، که افتی چشمگیر محسوب میشود.
🔹بیشترین رشد طلاق: سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰، بیشترین افزایش طلاق را نشان میدهند و در سال ۱۴۰۰ تعداد طلاقها از مرز ۲۰۰ هزار عبور کرد.
منبع: مرکز آمار ایران
@kherad_jensi
@hooree🌹
در ستایشِ «شادی»
شاد بودن و شادی کردن حق طبیعی و مسلّم هر انسانی است که در این جهان زیست می کند. شادی، حالتی روانی است که طی آن فرد احساس خوشی و زنده دلی می کند و تمام جسم و روان فرد به جنب و جوش در می آیند و نوعی انرژی بخشی مثبت و امیدوارانه را تجربه می کند.
مارتین سلیگمن از بنیانگذاران روان شناسی مثبت گرا ، شادی را عبارت از عواطف و فعالیت های مثبت تعبیر می کند.
گفتن ندارد که پدیدۀ شادی همانند بسیاری از پدیده های انسانی و اجتماعی ابعاد و زوایای پیچیده ای داشته و ضمن این که از سویی عوامل گوناگونی بر روی بروز و ظهور شادی اثرگذاری دارند.
اما جالب است که از سوی دیگر شادی بر روی سایر پدیده های انسانی و اجتماعی نیز اثرگذار است. لذا واکاوی ابعاد گوناگون این پدیده مجال و فرصتی بسیار می طلبد که طبیعتاً در این نوشتار کوتاه نمی گنجد.
یکی از دلایل مهمی که موضوع شادی مورد توجه بررسی در نوشتار حاضر قرار گرفت این است که این جهان به خودیِ خود جهانی سرشار از درد و رنج هایی است که همگان را دچار تلخ کامی و غم می کند لذا یکی از کوشش های افراد، گروه ها، سازمان ها، دولت ها و همه و همه باید این باشد که شادی را جستجو کنند و آن را در بین مردم و جامعه تکثیر و ترویج کنند.
شادی و شادکامی آدمی را سرزنده و امیدوار نگاه می دارد و او را برای مقابله و مبارزه با انواع درد و رنج های این جهانی آماده می سازد.
شادی یکی از ضروری ترین نیازهای انسان برای زیستنِ با کیفیت و ارزشمند در این جهان است. شادی، زمینه های درست و دقیق اندیشیدن، تندرستی و سلامتی جسم و روان، آگاهی یافتن، منطقی بودن، آرامش داشتن، مداراگری، دوستی، عشق ورزی، پیوندجویی، تعاملات مثبت و سازنده، کنشگری فعال، مفید بودن، خوب بودن، ارزشمند زیستن و اخلاقی زیستن را فراهم می سازد.
انسان های شاد سرمایه های ضروری برای رشد و پرورش انسان های سالم و در نهایت جامعۀ سالم هستند. از آن جا که بین انسان و جامعه همواره رابطهای دوجانبه و متقابل برقرار است، لذا انسان سالم جامعۀ سالم را می سازد و متقابلاً جامعۀ سالم انسان سالم را پرورش می دهد.
تمام پژوهش های علمی در رشته های گوناگون پزشکی، زیست شناسی، روان شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی به خوبی نشان می دهند که شادی نتایج کاملاً مثبت بر جسم و روان فرد از یک سو و بر روی جوامع و گروه های اجتماعی از سوی دیگر دارد. دانشمندان دریافتهاند که شادی و خوشحالی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن و همچنین سیستم عصبی انسان میشود.
افرادی که در معیارهای شادکامی نمرۀ بالا می آورند، عموماً افرادی شاد، خوشبین و سالم بوده و از این که وجود دارند راضی هستند، زندگی را با ارزش می دانند و با جهان در صلح و تفاهم هستند. برعکس، افرادی که نمرۀ شادی شان کم می شود از نظر شخصیت بدبین، غمگین و مأیوس بوده و با جهان در تضاد هستند.
افراد شاد، احساس امنیت بیش تری می کنند، آسان تر تصمیم می گیرند، روحیۀ مشارکتی بیش تری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می کنند، بیش تر احساس رضایت می کنند و سلامت جسمانی و روانی آن ها بیشتر است، طول عمر بیشتری دارند و از نظر شغلی و اجتماعی، موفقیت های بیش تری کسب می کنند.
شادی را معمولاً به سه بُعد احساسی، شناختی و اجتماعی تقسیم کرده و اتفاق نظر بر این است که این تقسیم بندی جامعیت دارد. هر کدام از این ابعاد دارای مؤلفه هایی هستند.
1. بُعد احساسی شامل: احساس خوشحالی، امیدواری نسبت به آینده، خوش بینی به وقایع اطراف، دلگرم بودن به زندگی؛
2.بُعد شناختی شامل: احساس رضایت از وضعیت کنونی در قیاس با گذشته و وضعیت ایده آل، احساس رضایت از بخش های مختلف زندگی مانند شغل، تحصیل، خانواده و
3.بُعد اجتماعی شامل: تمایل به داشتن روابط اجتماعی با دیگران، مشارکت در فعالیت های اجتماعی، شوخ طبعی.
عوامل درونی و بیرونی فراوانی بر روی شادی انسان تأثیرگذار اَند از نوع شخصیت گرفته تا چگونگی تربیت انسان، نوع نگاه انسان به خود و جهانی که در آن زیست می کند، میزان خویشتن شناسی، فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست. داشتن ثروت کافی، شغل مناسب، شریک زندگی خوب، دوستان خوب، فراغت و تفریح مطلوب، مسافرت، ورزش منظم، فرهنگ کارآمد، جامعۀ سالم و بهنجار، اقتصاد قوی و کارآمد، سیاست عقلانی و منطقی همگی از جمله عواملی اَند که به سهم خود در شاد نگه داشتن افراد جامعه تأثیرگذاری دارند.
هرچقدر موانع ایجاد شادی در بین شهروندان جامعه کم تر شود بدون تردید زمینه های شاد بودن شان فراهم خواهد شد.
به هر بهانه ای ضرورت دارد که شهروند ان را شاد نگاه داشت و "سیاستِ شادکامیِ شهروندان" باید در هستۀ مرکزی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های جامعه وجود داشته باشد.
✍محمدباقر تاج الدین
@hooree 🌹
زنان در دنیای دیجیتال؛
قدرتی که در شبکههای اجتماعی احیا میشود
سمانه کوهستانی٭
قدرت در دنیای امروز دیگر به شکلی که در گذشته میشناختیم، توزیع نمیشود. در گذشته، افرادی که در راس هرم قدرت ایستاده بودند، تصمیم میگرفتند و بقیه باید میپذیرفتند. اما امروز، قدرت به جایی منتقل شده که هیچکس نمیتواند آن را به راحتی در دست بگیرد یا از آن محافظت کند.
امروز قدرت در دست کسانی است که میتوانند بر توجه دیگران تسلط پیدا کنند و سکان توجه مردم را در دست گیرند؛ کسانی که میدانند چگونه ذهنها و قلبها را با پستی ساده یا هشتگی جنجالی با خود همراه و همدل کنند.
جنبشهایی مانند #MeToo و #TimesUp که از بستر شبکههای اجتماعی برخاستند، نمونههای بارزی از این تغییرات هستند.
این جنبشها به زنان این امکان را داده که تجربیات خود را با دیگران در میان بگذارند و نه تنها در سطح فردی، بلکه در مقیاس جهانی صدای خود را به گوش دیگران برسانند.
در اینجا، گویی شبکههای اجتماعی به ابزاری برای بازپسگیری قدرت تبدیل شدهاند.
زنانی که تا پیش از این در فضای واقعی، یا به دلیل سنتها و ساختارهای فرهنگی و یا محدودیتهای اجتماعی، از بیان تجربیات خود محروم بودند، هم اکنون در فضای دیجیتال به جمعی بزرگ و بیمرز متصل شدهاند که همه با هم از یکدیگر حمایت میکنند.
... سخن کوتاه آنکه، شبکههای اجتماعی نه تنها ابزاری برای ایجاد دگرگونی های اجتماعی محسوب می شوند، بلکه فرصتی برای بازتعریف خود و هویتهای فردی و جمعی زنان فراهم میآورند.
این فضاها امکان تعامل و همبستگی را فراهم میکنند، اما برای آنکه حقیقتاً به ابزاری برای تغییرات ساختاری تبدیل شوند، باید تهدیدات دیجیتال و چالشهای دسترسی به آنها را جدی گرفت. در غیر این صورت، شبکههای اجتماعی فقط به یک «آینه» تبدیل خواهند شد که در آن هیچ چیزی جز بازتاب واقعی نابرابریها مشاهده نخواهد شد.
✍سمانه کوهستانی*دانش آموخته دکتری جامعه شناسی فرهنگی
Instant View
@hooree🌹
خودمراقبتی من این شکلی است
در بیست سالگی از بدنم می ترسیدم. با اینکه الان در عکسها می بینم چه پوست و چشم براق و صافی داشته ام و چقدر موهایم پرپشت بودند (به قول گیلک ها موهایم شلال داشت).
اول به خاطر نظرات ملت فکر می کردم چاق و زمختم. ورزش حرفه ای شروع کردم، پانزده کیلو وزن کم کردم و دو سایز رفتم پایین و کل لباسهایم را دادم خیریه.
بعد دوباره طبق ادامه کامنت ها فکر می کردم چقدر لاغرم.
گودی کمرم کم است و بدون هیچ انحنا زنانه دارم ادای خوش تیپ ها را در میآورم.
الان که لیزر و فلان روتین شده. بیست و پنج سال پیش میرفتم یک جای بسیار پنهان گرانی پوستم را قلفتی برایم بکند که یک پرز رویش نباشد!
ژنتیک از سمت خانواده پدری، موهایم زود خاکستری می شد.
برای آن چقدر غصه میخوردم.
یک خال عمیق داشتم روی گونه که دوستش نداشتم. هیچ کس نگفته بود چه خال قشنگی.
والدینم را با خودم بردم جراحی.
خال را برداشتند بدون کوچک ترین اسکار پوست.
کل جماعت فعال شدند: حیف خال قشنگت!
رژیم های عجیب میگرفتم.
یک دوست پسری میگفت چقدر لاغری.
یک دوست دختری میگفت چقدر هنوز چاقی.
من هم مثل پیرمرد و نوه و خرشان، برای هر نظر رسید مهر زده تحویل میدادم و میرفتم تا ته ماجرا....
الان می بینم اینها که به من کامنت می دادند و من تند تند در افق میرفتم که اصلاح کنم خودم را، چقدر خودشان با معیار همان موقع هم داغان بودند
و من انگار کور، صرفا سراپا شنوا و پذیرا بودم.
بعد درس خواندم. یاد گرفتم. تکامل بدن و کارکرد سلولها و توازن هورمون ها و اثرات محیط روی بدن را نه فقط در کتابها خواندم که در آزمایشگاه تحقیق کردم. در حد وسع خودم چیزهایی فهمیدم.
همین شد در دوره سی و الان چهل سالگی، این شر و ورها را رها کردم.
نه پول به پزشکی دادم برای ژل و بوتاکس که بگویم با اینکه چهل سالگی را رد کردم هنوز بیست ساله ام، نه بدنم را چون کیسه پول دادم دست جراح برایم کوتاه و بلند کند.
این بدن برای جلب رضایت مشتری ساخته نشده، قرار است مرا حمل کند و مرا تحمل کند و برای من کار کند.
ورزش درست و روتین می کنم به خاطر ادامه دادنحیات چون تصمیمم تا حالا بر این بوده که دخل خودم را با دست خودم نیاورم و بسپارمش به روال طبیعت.
گاهی هم عصرها یا صبح زود می دوم بخاطر هورمونهای شادی چون بهشان نیازمندم برای ادامه دادن این چرندی که بهم تحمیل شده.
ویتامین طبیعی می خورم چون هنوز مزه ها را می فهمم و بدنم هنوز هوشمند است و خودش به من میگوید نیاز به آهن سیب دارد یا ویتامین ث پرتقال یا ویتامین ک کاهو.
دلم می خواهد بچه ام روز فارغ التحصیلی یا تولد هجده سالگی یا شاید روزی برای زایمانش مرا کنار خودش داشته باشد.
برای آن روز، لازم نیست چروک های صورتم را مثل خاکروبه جارو شده زیر فرش ببرم پشت شقیقه درحالی که به خاطر خنگی علم راهی برای چروک گردنم نباشد و پنهانش کنم زیر یک یقه اسکی با گردنبند.
لازم ندارم به رهگذر و دوست و دشمن نشان بدهم به خدا هنوز جوانم.
لازم دارم ولی نشان بدهم که در دنیای اخبار به روزم، در این سن چند تا چیز حالیم شده، عطر خوب را می شناسم و رنگ ها را بلدم و میدانم چه فرم لباسی به من میآید.
به خودم می رسم و پاکیزه و چابکم و از همه مهم تر، کامنت و نظر ناخواسته و آدم بی ملاحظه و بی ادب و روان ستمگر و روح آسیب دیده بیمار را نه تنها دیگر نمیپذیرم و رسید بهش نمی دهم، بلکه خودم را از مهلکه اش می رهانم.
خود مراقبتی من این شکلی است.
@November25th.
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
🔻برگی از تاریخ معاصر ایران
داستان حرام و حلال تماس تصویری
حتما یادتان هست زمانی اپراتور نسل سوم به نام رایتل خیلی تلاش کرد تا تماس تصویری را در کشور راهاندازی کند. اما هر چه بیشتر تلاش کرد، کمتر به نتیجه رسید.
دلیل آن هم چیزی نبود جز نظر چند آیهالله که تماس تصویری را حرام میدانستند.
این موضوع به سالهای ۹۰ و ۹۱ باز میگردد. در سال ۹۱ شورای عالی فضای مجازی به دستور رهبری تشکیل شد. طرح اپراتور سوم همراه اول به این شورا فرستاده شد، این شورا هر وقت به نوعی آن را پشت گوش انداخت، تا اینکه واتساپ اعلام کرد که امکان تماس تصویری با تلفن همراه دایر شده است. با مخالفتهای شورای عالی مجازی رایتل که یک اپراتور داخلی بود ورشکسته شد.
اما پس از آن که واتساپ در این مورد پا به عرصه گذاشت تماس تصویری با تلفن همراه حلال! شد. درست ۱۰ سال بعد یعنی سال ۱۴۰۱.
اما مخالفت با تماس تصویری ریشه در کجاها داشت؟
ریشه اصلی آن در مخالفتهای شرعی و مذهبی بود. (مثل موضوعات دیگری چون حرام بودن آب لولهکشی، حمام بیخزینه، وجود قانون اساسی، تاسیس مدرسه دخترانه و صدها موضوع دیگر...)
داستان از این قرار بود که در اول اسفند سال ۱۳۹۱ چهار مرجع تقلید در فتواهایی جداگانهای مخالفت خود را با تماس تصویری با تلفن همراه که آن زمان قرار بود توسط رایتل راهاندازی شود، اعلام کردند:
ایهالله مکارم شیرازی در فتوای خود مفاسد تصویری خدمت رایتل را بیشتر از فوائد آن دانست و تماس تصویری را «منشاء مفاسد جدیدی در جامعه» توصیف کرد.
نظر آیت الله علوی گرگانی: تماس تصویری میتواند عفت عمومی جامعه و نظم حاکم بر آن را خدشهدار و خانوادهها را به ورطه نابودی اخلاقی و بنیانی بکشد.
نظر آیت الله سبحانی: «قرار گرفتن چنین گوشیهای موبایلی در دست جوانان اعم از دختر و پسر مفاسد زیادی دارد، باید از خرید و فروش آن جلوگیری شود و نباید دولت چنین امکاناتی در اختیار مردم قرار دهد.
آیت الله نوری همدانی نیز تماس تصویری با رایتل را موجب از هم گسستن اساس خانوادهها» و تهدید «عفت عمومی» دانست.
اما این فتواها زیاد دوام نیاورد. چرا که توسعه و پیشرفت علم و تکنولوژی منتظر فتوای چند آیهالله نمیماند. وقتی واتساپ امکان تماس تصویری را برای جهانیان فراهم کرد عملا فتواهای علما زیر سایه این نرمافزار قرار گرفت و مردم توانستند با یکدیگر تماس تصویری بگیرند.
به جز ایهاللهها، برخی نمایندگان مجلس نهم نیز مخالف این طرح بودند، به طوری که برخی از آنها اعلام کرده بودند که اپراتور همراه اول رایتل حق ندارد این طرح را به مجلس ارائه کند.
یک دهه مخالفت با تماس تصویری با رایتل موجب ورشکسته شدن این پیام رسان داخلی شد و ضرر اصلی آن هم متوجه کارگران شد. چرا که رایتل توسط تامین اجتماعی پشتیبانی میشد و سود آن هم برای کارگران بود. اما ممنوعیت آن تمام منافعی که میتوانست به رونق زندگی کارگران بیانجامد را از بین برد. (حقالناس)
✍خدیجه گلین مقدم
@hooree🌹
🌿اعضای نامرئی خانواده
🔹زنانی که نشاط جوانی هنوز در صورت بسیاری از آنها دیده میشود، اما هنگام صحبت از کارِ خانه از خستگی و کرختی روانی حرف میزنند که شاید ماهها یا سالهاست همراهشان مانده.
🔹 بیش از 15 مادر در گفتوگویی صمیمی با «شرق» به چند موضوع واحد اشاره میکنند: از اوقات شخصی که دیگر خودشان سهمی در آن ندارند، تا انجام کارهای تکراری روزانه که تمامشدنی نیست.
🔹 آنها در بیشتر مناسبات اجتماعی به واسطه شغل خانهداری، حس طردشدگی دریافت کردهاند و حالا با اضطراب و کاهش شدید اعتمادبهنفس دستوپنجه نرم میکنند.
🔹 یکی مدیر داخلی شرکتی خصوصی بوده، دیگری خیاط یا طراح داخلی ساختمان، یکی دیگر معلم پیشدبستانی بوده و یکی دیگر دانشجوی حقوق که همه بعد از ازدواج یا بارداری به اجبار شرایط، خانهدار شدهاند.
🔹حالا بیشتر آنها به دلایل مختلف از جامعهای که قبلا در آن حضور داشتند، کنار گذاشته شدند و این موضوع بر شدت افسردگی آنها اثر گذاشته است.
کار بدون دستمزد
🔹زنان خانهدار به صورت متوسط بیش از 77 ساعت در طول هفته کار میکنند، یعنی دو برابر ساعت کاری یک کارمند؛ با این تفاوت که در هیچ طبقهبندی شغلی قرار نمیگیرند و دستمزدی هم در برابر زحمات خود دریافت نمیکنند.
🔹 طبق بررسیهای مختلف، معمولا زنان خانهدار به دلیل یکنواختی زندگی و تنهایی زیاد داخل خانه، دچار افسردگی بیشتر و متفاوتتری نسبت به بقیه اقشار جامعه میشوند. این آمارها برای زنانی که قبل از ازدواج یا فرزندآوری شاغل بودهاند، بیشتر است.
✍نسترن فرخه
متن کامل...
@swhriran
@hooree🌹
ناترازی خون
🔻کاهش سرمایههای اجتماعی، افزایش سن ازدواج، افزایش انجام پیرسینگ و تتو، میزان اهدای خون را بهشدت کاهش داده است
📌زمانی این تصور ایجاد میشود که نهادهای دولتی دغدغهی مردم نداشته باشند و فساد در سطوح مختلفی از پایین تا بالا گسترده شده باشد، مردم ممکن است اطمینانی نداشته باشند آنچه اهدا میکنند در مسیری که مایلاند صرف میشود.
🔹شهرام میرزایی، معاون اجتماعی سازمان انتقال خون کشور: تاکنون توانستهایم صددرصد نیاز مراکز درمانی به خون را تامین کنیم، اما به هر حال بهدلیل سردی هوا، کوتاه بودن روزها، بالا بودن میزان ترافیک و ابتلا به بیماریهای فصلی، میزان مراجعه را کم میکند. ما نگران ذخایر خونی هستیم.
🔹هر حادثه و بحران یا هر مسئله سیاسی و اجتماعی میتواند روی میزان اهدای خون مردم تاثیرگذار باشد، ذخایر خونی به میزان مشارکت مردم برمیگردد، به هر حال گاهی جریاناتی رخ میدهد یا شایعاتی ایجاد میشود که روی مردم تاثیر گذاشته و منجر به کاهش اهدای خون میشود.
🔹در جلسه اخیری که با مسئولان سازمان داشتهاند، قرار است از نظر زمانی، روی بعضی معافیتها بازنگری انجام شود تا زمان کوتاهتری برای آنها در نظر گرفته شود،.
🔹حجامت، تتو، الکترولیز، سوراخکردن گوش، طب سوزنی، رفتار جنسی پرخطر و محافظتنشده و آندوسکوپی، معافیتهای ۱۲ ماهه دارند و به شرطی که این اعمال طی این مدت مجدد تکرار نشده باشد.
🔹️ ابتلا به بیماریهای زمینهای مثل قلبی عروقی، بیماریهای شدید ریوی و آسم، سکته مغزی، دیابت قندی وابسته به انسولین، سابقه ابتلا به بیماریهای عفونی مانند هپاتیت بی و سی و ایدز و تزریق موادمخدر، منجر به معافیت دائمی میشوند
🔹در حال حاضر استانهای مازندران، گیلان و سیستان و بلوچستان بهدلیل دارا بودن تعداد زیادی از بیماران تالاسمی از نظر ذخایر خونی در شرایط مناسبی قرار ندارند و از طریق شبکه خونرسانی در حال تامین خون برای این استانها هستند.
🔹️در تهران هم مصرف خون بالاست؛ بیشتر از میزان اهدا. 25 درصد از خون دریافتی کشور، در تهران مصرف میشود، چراکه تعداد زیادی از جراحیها در تهران صورت میگیرد.
🔹شیرین احمدنیا، جامعهشناس: در شرایط و فشارهای اقتصادی و تجربه انواع محرومیتها،جای تعجب ندارد که افراد هرچه بیشتر از ارزشهای جمعگرایانه فاصله بگیرند و ملاحظات رفاه و منافع فردی را در اولویت قرار دهند.
🔹️ خیلی از افراد نگران بیماریهای فعلی یا آتیشان هستند. میاندیشند که اگر خودشان دچار مصیبت شوند، پناهگاهی ندارند و فریادرسی نخواهند یافت.
🔹باتوجه به نتایج گزارشهای تحقیقات ملی در ارتباط با بالا رفتن سرعت افول سرمایه اجتماعی در جامعه ایران، میدانیم که بیاعتمادی به نهادهای دولتی در دهههای اخیر رو به افزایش بودهاست.
🔹️ زمانی این تصور ایجاد میشود که نهادهای دولتی دغدغهی مردم نداشته باشند و فساد در سطوح مختلفی از پایین تا بالا گسترده شده باشد، مردم ممکن است اطمینانی نداشته باشند آنچه اهدا میکنند در مسیری که مایلاند صرف میشود.
✍زهرا جعفرزاده | خبرنگار گروه جامعه
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree🌹
🌎 تغییر یا تعمیر !
🌐 گفت قلی خان دزد بود ؛ خان نبود. به خودش گفته بود فلانی ببینم میتونی تا آخر عمر تنهایی و یه تنه هزار تا قافله رو لخت کنی ؟ با همین یه حرف پای جونش وایستاد و هزار تا قافله رو لخت کرد. رسید به آخر عمر. دیگه دم دمای رفتن بود. پشیمون شده بود از راهزنی و سرقت و نفرین مردم. آخر عمری پشت دستشو داغ کرد و به خودش گفت : خب قلی خان. اینم اون هزار تایی که می گفتی. دیدی که هزار تا تموم شد. شب و روز و نصف شب تاختی به قافله ها و لخت شون کردی و دار و ندارشون رو بردی. حالا ببینم عرضه شو داری تنهایی فقط یه قافله رو سالم برسونی مقصد ؟ همین یه قافله ففط. نمی خواد ده تا بشه. یا صد تا. همین یه دونه فقط. همین یه دونه رو برسونی خونه تمومه. قلی خان هر کاری کرد نشد. نشد که نشد. نتونست و مشغول ذمه ی خودش شد بنده خدا. حالا خودت بگو تقاص از این بدتر؟
🌐 نفرت از وضع موجود و شرائطی که به روزگار سخت و دشوار آدمهای این سامان گره خورده ؛ خود به تنهایی به معیار و میزانِ قضاوت های تند و گزنده تبدیل شده تا سنجش و داوری در باره ی آن چه در جامعه در حال رخ دادن است در زیر پوست شهر در جریان باشد و هر کجا که محفلی و انجمنی و جمعی هست محور و مدار حرف روی همین موضوعات روزمره باشد. افزایش دلار. تورم. گرانی بنزین. آلوده گی هوا. تعطیل بودن کشور به هر بهانه ای و ... و جامعه ای که در این موقعیت مضطرب هر چقدر صبوری می کند و دندان روی جگر می گذارد تا همه چیز درست شود اما با هیچ تغییری مواجه نمی شود و هر روز در بر روی همان پاشنه ای می چرخد که روز قبل چرخیده. ماهیت و کارکرد خشم و عصیان و اعتراض در تمام تحلیل ها هم به وضوح قابل مشاهده است تا بگوید جامعه ی ایرانی به شدت سوگوار وضیت موجود است بی آن که مسئولین و مدیران را در هاله ای از وجدان معذب و شرم ساری ببیند. نه مدیری به عذر خواهی بر می خیزد و نه مسئولی به تغییر ؛ رفتار می کند. گویی خودرویی رها شده در یک سراشیبی تند را مانند است که ترمز بریده و امکان نگه داشتن آن مطلقا فراهم نیست. همین است که انگار همه منتظرند تا این خودرو به درختی ؛ سنگی ؛ صخره ای گیر کرده و بایستد.
🌐 این که جامعه در حال انفجار است و هر آن ممکن است این خودرو واژگون شده و سر از دره درآورد و متلاشی شود بی گمان شاید درست ترین تحلیل و نظر باشد. نظری که عام بر آن مهر تایید می زنند. اما اگر هنوز اراده ای به تغییر مانده باشد و دلسوزان و نخبگان و عالمان ناامید نشده باشند می شود همین یک قافله را به سلامت به مقصد رساند. قلی خان هزار قافله را لخت کرد. اما از پسِ تغییر بر نیامد. که تغییر به ساده گی محقق نمی شود. تنها صرف خواستن نیست. توانستن هم دخیل است. این منِ فردی باید به یک مای جمعی تبدیل شود و هویت جمعی را به هر شکلی که هست بسازد. در جامعه ای که افراد به منِ خود اعتقاد و اعتماد ندارند و به یک رها شده گی ملی رسیده اند ؛ چگونه می توانند به هویت جمعی اعتبار ببخشند. تک تک افراد این جامعه گرانقدرند اما متاسفانه ممیزی شده اند تا هیچ کس سهم خود را همان طور که باید بگیرد ؛ نگیرد. به گمانم در جامعه ای که تغییر را بر نتابد به تعمیر هم تن نخواهد داد. پس نه تعمیر و نه تغییر نمی تواند سویی کوچک در ظلمات باشد برای مردمی که هر بامداد تا شامگاه در بدترین بلاتکلیفی تاریخی به سر می برند. وضعیتی برزخ گونه که هیچ کس نمی داند فردا چه اتفاقی خواهد افتاد و خورشید از کدام سو بر این تاریکی و سیاهی خواهد تابید !
✍جعفر بخشی بی نیاز
https://t.me/matn_sara20
@hooree🌹
مادرها ولایت ندارند!
۱. با نوزادم رفتهام به یک همایش. مسیر ورودی راهی برای عبور کالسکه ندارد. مرد خوشپوشی جلو میآید و کمکم میکند که کالسکه را از پلهها بالا ببرم و با مهربانی میگوید که خودش هم نوزاد دارد.
ازش نمیپرسم بچه را کجا گذاشتی که توانستی بیایی به همایش. بدیهی است که بچه پیش مادرش است. این ولی اولین سوالی است که هرجا که بدون نوزادم میروم از من پرسیده میشود.
من باید قبل از اینکه جایی بروم مشخص کرده باشم که نوزادم کجا میماند در نبود من. چون بدیهی نیست که در نبود مادر، بچه پیش پدر میتواند باشد!
۲. جلسه دفاع رساله همسرم است. من در جلسه هستم و از نوزادمان مراقبت میکنم.جلسه به خوبی برگزار میشود و میرویم. هفته بعد، من سخنرانی دارم. همسرم با من میآید و مراقب نوزادمان است. جلسه که تمام میشود حضار برای همسرم دست میزنند به عنوان پدر نمونهای که مراقب نوزاد بود تا مادرش بتواند سخنرانی کند.
کسی در پایان جلسه دفاع همسرم ولی برای من دست نزد
!
۳. هردو جلسه داریم. دوستی از نوزادمان مراقبت میکند. جلسه همسرم زودتر تمام میشود. همزمان، نوزادمان بیتاب شده. او به سرعت خودش را به خانه میرساند تا نوزادمان را آرام کند. من که می.رسم، دوستمان میگوید همسر خیلی خوبی داری. هر مرد دیگری بود عصبانی میشد و میگفت یعنی چی؟! بمونه خونه بچهاش رو بزرگ کنه!
همسر من قطعا مرد خوبی است. نه چون از فعالیت اجتماعی من عصبانی نمیشود و به عنوان پدر، از نوزادش مراقبت میکند؛ چون توانسته مقهور این نگاه رایج که مراقبت از فرزند را "وظیفه طبیعی و بدیهی" مادر میداند و "لطف و بزرگواری" پدر، نشود. نگاهی که هم پشتوانه قانونی دارد و هم فرهنگی.
۴. مادران، به اندازه موهای سرشان از همه این توصیه ها را میشنوند که تا بچه بزرگ شود کارهایت را کم کن و کمتر از خانه بیرون برو و اولویتت باید بچهات باشد.
🌸این صدای بلند در یادآوری وظایف مادرانه و تلطیفش با گذاشتن بهشت زیر پای مادران و مقدس کردنشان، وقتی با سکوت کر کننده در مقابل قانونی که هیچ حقی برای مادر قائل نیست،دمقایسه میشود وضعیت حیرت انگیزی را رقم میزند.
ما در جایی زندگی میکنیم که ماده ۱۱۸۰ قانون مدنیاش که مصوب سال ۱۳۰۷ است میگوید: "طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود میباشد" و مادههای بعدی این ولایت را توضیح میدهند.اینکه پدر و جدپدری همزمان بر بچههای زیر ۱۸سال ولایت دارند و حتی میتوانند برای بعد از فوتشان هم وصی تعیین کنند تا در نگهداری و تربیت مواظبت کرده و اموالش را اداره کند (ماده ۱۱۸۸) و حتی به وصی هم این اختیار را بدهند که برای بعد از وفاتش برای مولیعلیه، وصی تعیین کند (ماده۱۱۹۰).
مادر در این دنیای اختیارات ولایی پدر و پدرشوهرش کجاس
ت؟
مادر در کنار پدر، حضانت دارد و باید حقوق فرزند را رعایت کند (ماده۱۱۶۸) و سرپرستی فرزند تا ۷ سالگی با اوست (ماده۱۱۶۹). حضانت که میگویند یعنی نگهداری. یعنی مراقبت.
🌸یعنی همین وظیفه بدیهی که مادران باید انجام دهند و اگر انجام ندهند جامعه شماتتشان میکند.
ولایت ولی به پدر و اجداد پدری اجازه میدهد که فرزند را به قتل برسانند و قصاص نشوند (ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی) چون خودشان ولی دم هستند. اختیار خون فرزند را دارند، و اموالش را و...
۵. قانونی که از ولایت قهری پدر و اجداد پدری میگوید و حضانتی که میشود به مادر داد یا نداد، سال ۱۳۰۷ تصویب شده و هنوز دارد در زندگی روزمره ما؛ وقت پاسپورت گرفتن برای بچه هامان، وقت جراحی کردنشان، وقت ثبت نام کردنشان در مدرسه و حساب بانکی باز کردن برایشان و ازدواج دخترانمان و ...کار میکند و در دادگاه های خانواده، زنانی را که میفهمند هرچه قدر که ادله بیاورند برای دادگاه در توانمندتر بودن خودشان از شوهر و پدرشوهرشان! چیزی به جز حق حضانت و نگهداری و مراقبت کردن از فرزند بهشان داده نمیشود، تحقیر میکند.
۶.تاریخ گذشت. قبیلهها به خاندان تبدیل شدند و خاندانها به خانوادههای گسترده و خانوادههای گسترده به خانواده هستهای. عصر کشاورزی گذشت و تقسیم کار اجتماعی عوض شد و مشاغل موروثی که باید از پدر به پسر منتقل میشد به خاطره دور تبدیل شد. زنان توانستند درس بخوانند، کار کنند، درآمد داشته باشند. خیلی چیزها در زندگی بشر روی کره زمین تغییر کرد و همین الان که من اینها را مینویسم احتمالا پژوهشگرانی نشستهاند در کتابخانههای شهرهای مختلف این کره خاکی و دارند از متونی که میگویند در تمدن بینالنهرین، فرزندان به عنوان نیروی انسانی جزو اموال خاندان پدری محسوب میشدند و کم کم این منطق، کارکرد خودش را از دست داد، فیشبرداری میکنند...
🌸مادران ایران ولی، زندگیاش میکنند...
✍فاطمه علمداری
@Zane_Ruz_Channel
@hooree🌹
زیر این چرخ کبود
🔻درباره زنی که به خاطر «عکس» میخواست جان خودش را بگیرد
🔹تا به حال کسی را دیدهای که به خاطر یک عکس بخواهد جان خودش را بگیرد؟ زیر این چرخ کبود همین دیروز، زنی را دیدم که به خاطر یک عکس، مشت مشت قرص خورده بود تا خودش را از شر زندگی خلاص کند.
🔹هرچند که قصه درامتر از آن است که کامتان تلخ نشود اما شاید اگر همین اول کار به شما بگویم زور زندگی بیشتر از قرصها بود کمی دلتان آرام بگیرد.
🔹آخرین شب پاییز. همان شبی که بلندترین شب سال است بچهای از نوبت عصر مدرسهای در حاشیه کرج به خانه میرود و به مادرش میگوید معلممان گفته از سفره یلدایتان عکس بگیرید و در حساب «شاد» مدرسه بگذارید.
🔹معلم گفته و با مَدٌ و تشدید هم گفته که میخواهد از تجربه بلندترین شب سال در خانه بچهها کلیپی درست کند. معلم اما در مخیلهاش هم نمیگنجید که عکس گرفتن کنار سفره یلدا میتواند تکاندهندهترین، سختترین و تلخترین و... درخواست یک فرزند از مادری باشد که آه در بساطش ندارد.
🔹مادری که هر روز با هزار جور بالا و پایین خرج یومیهاش را درمیآورد. برای زنی تنها، برای مرضیه که شبهای زیادی گرسنه سر بر بالین گذاشته و دخترکش را توی سینهاش آرام کرده چیدن سفرهای که هندوانه، آجیل مشکلگشا، انار و چه و چه داشته باشد شوخی تلخی است.
🔹بر این زن شبهای زیادی گذشته که خورشید طلوع نکرده و بهار، تابستان، پاییز و زمستانش سپری نشده. برای زنی که خود و دختر هفتسالهاش را سر بار زندگی پدر و مادر گرفتارتر از خودش میداند.
🔹برای خانوادهای که قوت غالبشان نان و پنیر است اصلاً مگر فرقی بین روزها و شبهای سال است. اینجا عکسنوشت است. عکس هم برای ما عزیز است. اما گور پدر عکسی که بخواهد جانی را بگیرد.
🖌امیر جدیدی | عکاس و روزنامهنگار
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree🌹
نوستالژیمان شده هوای پاک
«نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همهمان با هم و در کنار هم داریم فقیر میشویم».
دستگاه تصفیه آب خریدیم چون دیگر از نوشیدن آب سالم ناامید شدیم و گفتیم حداقل خودمان به فکر سلامتیمان باشیم.
حالا خیلیها را میشناسم که تاریخ تعویض فیلتر تصفیه آب خانگیشان گذشته ولی از تعویض آن صرفنظر میکنند. پولش را دارند، دلیلش را ندارند: «وضعیت این است دیگر. چه کنیم؟»
دستگاه تصفیه هوای خانگی خریدیم.
دیگر ولی نه تنها از تنفس هوای پاک ناامیدیم بلکه آرزویمان شده رهایی از وضعیت «خطرناک» و رسیدن به همان «هوای ناسالم» قبل.
با هوایی که طی این سالها تنفس کردهایم آرامآرام همهمان داریم جزو «گروههای حساس» میشویم و حالا آرزویمان شده وضعیت نارنجی، و نوستالژیمان شده وضعیت سبز و هوای پاک.
در سقف پذیرایی، سقف آشپزخانه و حماممان «آسمان آبی مجازی» میسازیم
چون دیگر از تماشای آسمان آبی واقعی ناامید شدهایم. از تصویر آسمان آبی لذت میبریم.
دستگاه محافظ برق خانگی خریدیم تا در رفت و آمد برق از وسایل خانه مراقبت کنیم.
حالا به وضعیتی رسیدهایم که داشتن یا نداشتن محافظ موضوعی فرعی شده است.
ما به داشتن یا نداشتن اصل ماجرا یعنی برق میاندیشیم. در گفتگوهای روزمره به شکل تحسینآمیزی از اداره برق یاد میکنیم چون به ما احترام گذاشته و قطع شدن برق را به ما اطلاع داده است، درست همانطور که خوشحالیم مبلغ برق مصرفی را برایمان پیامک میکند.
برای در ورودی خانهمان حفاظ آهنی خریدیم و برای حیاطمان دوربین مدار بسته نصب کردیم تا از دست دزدان در امان باشیم. خودمان حالا مینشینیم و با دلهره فیلمهای دزدی از خانهمان را تماشا میکنیم.
رغبتی برای تماشای فیلمهای خفتگیری در خیابان یا سرقت موبایل نداریم چون دیگر تکراری و کسالتآور شدهاند.
در تابستان به پنجرهها درزگیر زدیم تا گرد و غبار وارد خانههایمان نشود ولی حالا ذرات ریزگرد در دل هواست و همیشه مهمان خانهها و ریههای ماست.
هر روز روی برگهای گلهای آپارتمانیمان دستمال میکشیم تا حداقل منافذ آنها مسدود نشود
و از خفگی نجاتشان دهیم.
دلخوشی مان تمیز ماندن برگهای کوچک گلهای آپارتمانیمان شده است. ریزگردها آن قدر درشت شدهاند که دیگر آدم آدم را در شهر نمیبیند.
امروز با بیم و امید به قطع شدن یا نشدن گاز میاندیشیم. با هراس میپرسیم تا چه وقت گاز خواهیم داشت؟ راستی.
وقتی برق نداریم گاز هم نداریم و خانههایمان سرد میشود. خواستم بگویم با بیبرقی داریم برای دوران بیگازی تمرین میکنیم. نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همهمان با هم و در کنار هم داریم فقیر میشویم.
دیروز دوستی چند فایل صوتی برایم فرستاد. گفت گوش کن آرامشبخش است.
صدای آب بود، صدای پرنده بود، صدای باد بود. به هنگام گوش کردن لحظهای درنگ و تأمل کردم.
ما از از خود زندگی زیبا، به تصاویر زیبای زندگی رسیدیم و حالا، داریم به صدای زیبای زندگی گوش میکنیم و این چقدر تلخ و دردناک است.
با این وجود باز باید خوشحال بود که هنوز به صدای زندگیِ ازدسترفته گوش میکنیم. انگار هنوز امیدی داریم.
آنچه خواندید متنی ادبی نبود. حس زندگی روز به روز دارد در ما از بین میرود.
اگر در این کشور تصمیمات سخت اتخاذ نشود شرایط بیش از پیش تلختر خواهد بود.
ای کاش ذرهای عجله کنند. ای کاش سکوت این روزهای جامعه را بشنوند. گاهی اوقات سکوت و درخودفرورفتگی بسیار گویاتر از فریاد است.
نگرانی جامعهشناختیام آنجاست که جامعه به سوی تقدیرگرایی برود و آنچه توصیف شد را مقدّر خود بداند. چقدر این وضعیت دردناک خواهد بود برای جامعه.»
✍دکتر فردین علیخواه
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
جنگ زنان را درهم می شکند
جنگ غیرانسانیترین اتفاقی است که مدام در جهان ما رخ میدهد انسانیت فراموش شده است و در این بین زنان و کودکان قربانیان اصلی جنگها هستند . تعداد کشتهشدگان فلسطینیها در حملات مداوم اسرائیل به نوار غزه به ۴۴۵۳۲ نفر و زخمیها به ۱۰۵۵۳۸ نفر دیگر میرسد. همچنین بر اساس بیانیههای نهادهای مسئول حقوق زنان وابسته به سازمان ملل بیش از ۲۷۸۰ زن در غزه بیوه شدهاند. همچنین کشته شدن دستکم ۳ هزار و ۷۶۸ نفر در لبنان از زمان جنگ تا آتشبس تایید شده است.ناصر یاسین، مسئول ستاد بحران لبنان، به رویترز گفت که ۲۵۲ سرپناه موقت در مدارس و سایر مکانها ایجاد شده است.
از زمان شروع جنگ در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ زنان زیادی مورد حمله و هدف خشونتهای جنسیتی قرار گرفته، به گروگان گرفته و بهطور غیرقانونی بازداشت شدهاند، همچنین طی جنگ زنان از حقوق خود محروم شده و کشته شدهاند. آنطور که بخش زنان سازمان ملل در آستانه اولین سالگرد شروع جنگ در غزه گزارش داده، بیش از ۵۰ هزار زن با ناامنی شدید غذایی و بیش از ۱۷۵ هزار زن با خطرات تهدیدکننده سلامتی روبهرو هستند و بیش از ۱۰ هزار زن کشته شدهاند.
حدود ۴۳ هزار و ۵۸۰ نفر زن در غزه باردارند. پناهگاههایی که بیش از حد شلوغ هستند با شرایط بهداشتی وخیم که خطرات خشونت، عفونت و بیماری را برای زنان افزایش میدهد. دسترسی نداشتن به مراقبتهای مادر و نوزاد هم خطرات سلامتی را برای زنان باردار و تازه مادران افزایش داده که بهدلیل سطوح بالای سوءتغذیه تشدید میشود.
درحالیکه همه نگاهها به غزه است، فلسطینیان در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی نیز سطوح نگرانکنندهای از خشونت مداوم را تجربه میکنند. محدودیتهای رفتوآمد، غیرنظامیان ازجمله ۷۳ هزار زن را که در حال حاضر باردارند، از دسترسی به مدارس، کار، خانواده و امکانات بهداشتی باز میدارد.
آثار جنگ بر زنان و کودکان
ترک تحصیل
یکی از اثرات مستقیم جنگ بر زنان، ترک تحصیل است. در مناطق جنگزده، مدارس تخریب میشوند. دختران بیشتر از پسران از فرصتهای آموزشی و شغلی محروم و در آینده با مشکلات اقتصادی و اجتماعی بیشتری مواجه میشوند.
سلامت جسمی
زنان در مناطق جنگزده به خدمات بهداشتی و درمانی دسترسی کمتری دارند و این مسئله منجر به افزایش بیماریها و مشکلات بهداشتی شود. سوءتغذیه و کمبود منابع غذایی در این مناطق، سلامت جسمی زنان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
افزایش خشونت خانگی
استرس و فشارهای روانی ناشی از جنگ، باعث افزایش تنشها در خانوادهها میشود و این مسئله میتواند به افزایش خشونت خانگی منجر شود. در شرایط جنگی، دسترسی به حمایتهای قانونی و اجتماعی برای زنان کاهش مییابد . این مسئله میتواند وضعیت زنان را بدتر کند. در کشورهای درگیر جنگ شاهد افزایش کودک همسری دختران بودهایم، مانند سوریه، عراق، یمن، سودان ...
افزایش خشونت جنسی
گزارشها نشان میدهد که موارد خشونت جنسی مرتبط با درگیریها در جنگ افزایش مییابد. اصولا تجاوز به زنان وسیلهای برای تحقیر طرف مقابل و به عنوان سلاحی جنگی به کار میرود که زنان فلسطینی نیز از این امر مستثنی نبودهاند.
محرومیت از فرصتهای اقتصادی:
بسیاری از زنان به دلیل جنگ مجبور به ترک خانههای خود و زندگی در اردوگاهها میشوند. این وضعیت باعث از دست دادن معیشت آنان میشود.
نقشهای جدید و مسئولیتهای بیشتر
زنان در غیاب مردان خانواده مجبور به پذیرش نقشهای جدید و مسئولیتهای بیشتری میشوند، از جمله سرپرستی خانواده و تأمین معیشت. در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین زنان بسیاری سرپرست خانوار هستند و فقر در این کشورها زنانهتر شده است.
تاثیرات روانی
جنگها به عنوان یکی از مهمترین عوامل بیماریهای روانی برای کودکان و زنان به شمار میروند. کودکان توان و تحمل شرایط جنگ را ندارند .اضطراب، ترس و استرس ناشی از بمبارانها و حملات هوایی، تاثیرات روانی شدیدی بر کودکان و زنان گذاشته است. بسیاری از کودکان دچار کابوسهای شبانه، افسردگی و مشکلات رفتاری شدهاند.
جنگ در غزه با سکوت سیاستمداران ادامه دارد و زنان و کودکان هرروز با ترومای جدیدی مواجه میشوند که پایانی ندارد. مخالفان جنگ در هر نقطه دنیا نه به جنگ را فریاد میزنند کاش جنایتکاران اسرائیلی را مردم دنیا مهار کنند تا زنان در خاورمیانه کمی آرام بگیرند.
✍مریم رحمانی فعال حقوق زنان
@womenstudiesisaorg
@hooree🌹