سدی در مقابل فرزندکشی
سال ۹۹ و دو ماه بعد از قتل رومینا اشرفی و چند قتل مشابه دیگر که به دست پدر یا شوهر برخی از دختران و زنان جوان در استانهای کرمان و آبادان رخ داد، معاونت زنان و خانواده ریاستجمهوری در دولت دوم حسن روحانی به فکر تدوین لایحهای افتاد با عنوان «مجازات پدر در صورت قتل عمد فرزند».
🔴پدر مصون از قصاص است
مطابق شرع اسلام و مندرجات ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی پدر بهعنوان ولی و سرپرست خانواده از مصونیت مطلق در مجازات قصاص برخوردار است؛ موضوعی که به گفته برخی کارشناسان میتواند عامل مؤثری در فرزندکشی بهویژه قتلهای منتسب به ناموس باشد.
موضوعی که در پرونده قتل رومینا اشرفی هم مصداق داشت و درواقع پدر رومینا معترف بود که پیش از ارتکاب جرم، در گفتوگو با یک وکیل دادگستری از این موضوع مطلع شده است.
با این حال این لایحه در سالهای گذشته مسکوت مانده و بهتازگی اعلام شد که با امضا و درخواست رئیسجمهور و وزیر دادگستری دولت چهاردهم، لایحه تشدید مجازات پدرانی که مرتکب فرزندکشی میشوند، بار دیگر به مجلس ارسال شده است.
⬅️از لحاظ قانونی پدر در صورت قتل فرزندش قصاص نمیشود و چه در قانون مجازات قدیم و چه در قانون مجازات جدید، این خلأ همیشه وجود داشته است. با این حال، پدری که فرزند خود را به قتل رسانده، جنبه عمومی جرم را که سه تا ۱۰ سال حبس است، باید بگذراند و این میزان به نظر قاضی بستگی دارد.
در بسیاری از فرهنگها و خانوادههایی که مردسالاری در آن پررنگ است، پدر، خودش را مالک فرزندش میداند.
در بعضی از پروندههای فرزندکشی، شاهد این هستیم که پدر با علم به این موضوع که قصاص نمیشود، مرتکب قتل میشود و قتلهای ناموسی اتفاق میافتد. برخی از این قتلها مانند ماجرای قتل رومینا اشرفی رسانهای شد و حساسیت جامعه را برانگیخت، درحالیکه برخی دیگر از این قتلها در خفا به خاطر حفظ آبرو رخ میدهد و کسی متوجه آن نمیشود.
⬅️در نهایت هم پدر با گذراندن چند سال حبس از زندان آزاد میشود و اغلب مشمول آزادی مشروط میشود و همین میزان حبس هم برای آنها اعمال نمیشود.
این در حالی است که در فقه شیعه مادر در صورت مطالبه اولیای دم، مثل خواهران و برادران مقتول در صورت ارتکاب قتل قصاص میشود.
در قتلهایی که به دست پدر رخ میدهد، در برخی موارد براساس فشارهای مضاعف اقتصادی و فرهنگی، مادر خانواده بعد از مدتی فکر میکند که ممکن است کل خانواده و دیگر فرزندان و زندگیاش از بین برود و شرایطشان بدتر شود. برای همین موضوع بخشش و گرفتن رضایت مطرح میشود و در نهایت پدر از زندان آزاد میشود و اغلب مشمول آزادی مشروط میشود».
✅بنا بر متون حقوقی، قانونگذار کیفر کشتن کودک به دست مادر به صورت عمدی را همانند قتلهای عادی یا غیرخانوادگی دیگر اشخاص در جامعه در نظر گرفته است: «درواقع فرقی میان مجازات قتل بچه به دست مادر با کیفر کشتن بچه به دست دیگر اشخاص در جامعه وجود ندارد.
✍مریم لطفی
@Zane_Ruz_Channel
@hooree🌹
پاسداشت یلدا در فقر
یلدا، پیوند شور زندگی درونی ما در باهم بودن است، در فضایی جمعی از صمیمیت و مهر ورزیدن تا روشنایی را پاس بداریم. اگر تاریکی و آشفتگی اجباری فقر، راه این روشنی را نبندد و شور زندگی مان را سرکوب نسازد.
احساس شرم ناشی از فقر، بروندادش جدایی از یکدیگر و رفتن به اعماق دنیای تنهایی است.
وقتی پول نداریم، نمیتوانیم خوراک تهیه کنیم و با خویشان و خانواده هایمان، دورهمی شاد و مفرحی داشته باشیم؛ به همین سادگی و تلخی!
این جداییها، خواست درونی ما نیست بلکه اجباری شوم از سیاست اقتصادی آشفته نظام حکمرانی و سیاستگذاران این سرزمین است.
سوغات شوم جدایی و سردی شور زندگی به تدریج در چند دهه، بر سر بیشتر خانوادههای ایرانی آوار شد.
ابتدا تعداد خوراک ها و غذاها کاهش یافت، بعد برخی خوراک ها حذف شد، سپس تعداد افرادی که قرار بود دورهم جمع شوند کاهش یافت، و یلدای امسال کار به جایی رسید که خانوادهها در دورهمی، دانگ شان را هم به میزبان میپردازند!
و بسیاری برای رهایی از این حس شرم، عطای با هم بودن را به لقای آن میبخشند!
چه یلدای سرد و تاریکی است یلدای تاخته شده با فقر و تنگدستی در سایه ظلم و بیکفایتی...
چه جشن بغض آوری است با عاملیت سیاستگذاران خطاکار و بی مسئولیت در فاصله گرفتن درون ما مردمان فقیر شده و تنگدست از با هم بودن!
چه یلدای غریبی است در هجوم تنهایی اجبار شده از حاکمان بیگانه با جامعه، بیگانه با امر اجتماعی دورهمیهای پرشور خانوادگی ایرانیان!
گمان میکنم اگر ویکتور هوگو امروز بود، تراژدی بینوایان بسیاری را در تنهایی و تاریکی تاخته بر یلدای پر شور و حال ملتی مینوشت که چگونه تلاش میکند در مبارزه با تاریکی آوار شده بر خود، پیروز باشد و روشنایی را همچنان حتی با سفرههای خالی و جدایی اجباری از همدیگر؛ پاس بدارد و همچنان امیدوار به یلدایی دیگر بماند …
✍فریبا نظری
۲۸ آذر ۱۴۰۳/ در آستانه فرارسیدن شب یلدا
@hooree 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک چرخ زدن دانش آموزان دختر مقابل مدرسه پسرانه اولین چیزی که به ذهن میآورد اینکه حاکمیت با نسل نو وکاملاً متفاوتی مواجه است نسلی که به هیچیک از تابوها و سُنن واعتقادات نسلهای قبلی پایبندی ندارد و رها از تمام قیود آن میکند که میخواهد
این نسل، کاملاً متفاوت است تا حدی که چنانچه در فیلم دیگری که از یکی از مدارس کشور منتشر شده میبینیم در پاسخ شعار مرگ بر اسرائیل ومرگ بر آمریکایی که توسط اولیاء دبیرستان از بلندگو پخش میشود یکصدا پاسخ میدهند «مرگ بر فلسطین»
این نسل مصمم است تا زیر بار هیچگونه تحمیل وتحقیری نرود. نه زیر بار حجاب اجباری تان میرود نه تسلیم گواهینامهٔ موتور ندادن تان میشود و نه هیچیک از ارزشهای متعارض و دروغینی که در این سالها به جامعه حقنه کردید را قبول دارد. همچنانکه اگر سری به مساجد بزنید و سن وسال نمازگزاران وتعداد میزوصندلی نشینان را از نظر بگذرانید، عدم استقبال جوانان ونوجوانان بالیده در این نظام، شاید عقلی به سرتان بیاورد پتانسیل اعتراضی در این نسل فراتر از آن است که فکرش را میکنید.
لطفاً دست از جنگ با این نسلی که شکست تان قطعی است بردارید وطرحی نو دراندازید
✍اکبر دانش سرارودی
@hooree🌹
چگونگی لغو حجاب اجباری در کشورهای اسلامی
صدور بیانیهای تحمیل هرگونه پوشش یا دخالت در حجاب زنان کشور سوریه را ممنوع اعلام کرد. در این بیانیه آمده است: «ما تاکید می کنیم که آزادی شخصی برای همه تضمین شده است و احترام به حقوق افراد اساس ساختن یک میهن متمدن است».
تحول در عربستان
عربستان سعودی بهعنوان کشوری اسلامی که خواستگاه اصلی دین اسلام هم است تا حدود چهار سال پیش، محدودیتهایی در زمینه حجاب برای زنان داشت اما این محدودیتها از چهار سال پیش برداشته شد. وزارت کشور عربستان سعودی در راستای برنامه اصلاحات ولیعهد سعودی با صدور دستورالعملی فوری به مراجع امنیتی و نظامی، برخورد با زنان بیحجاب را از تاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۰ ممنوع اعلام کرد و بر همین اساس، قانون حجاب اجباری در تمام شهرهای سعودی به جز دو شهر مکه و مدینه لغو و آزادی عمل زنان به رسمیت شناخته شد.
قانونی که دو سال بیشتر دوام نیاورد
کنشگری مردم در مصر برای برداشته شدن حجاب اجباری که البته بیشتر عرفی بود، تقریباً از اوایل قرن نوزدهم آغاز شد. یک زن مصری در سال ۱۹۲۳ در اسکندریه کشف حجاب کرد و از آن پس، این موضوع بهعنوان یک مساله مهم قابل بحث، مطرح شد. میان دولتمردان هم در اینباره اختلافنظرهای زیادی وجود داشت تا جایی که حتی جمال عبدالناصر، رئیسجمهوری مصر هم در یکی از سخنرانیهای خود از آن میگوید. این مناقشات ادامه داشت تا جایی که ۳۲ سال پیش دولت مصر نهایتاً قانون با حجاب بودن کارکنان زن دولت را تصویب کرد اما دو سال بعد لغو شد و پس از آن هم، تلاشها برای اجباری شدن حجاب در این کشور بینتیجه ماند.
ناکامی نمایندگان در عراق
کشور عراق با وجود داشتن اماکن مذهبی، هیچ قانونی برای اجبار حجاب بر زنان ندارد با این حال در گذشته در آنجا هم گاهی گروههای خودسر و وابسته به القاعده به آزار و اذیت زنان میپرداختند. در دهه گذشته نیز برخی احزاب و نمایندگان مجلس عراق چندینبار برای اجباری کردن حجاب خیز برداشتند و در نتیجه این تلاشها، شورای استان کربلا در سال ۲۰۱۷ لایحهای برای اجباری کردن حجاب در شهر کربلا تصویب کرد؛ لایحهای که نهایتاً در دادگاه عالی عراق لغو شد.
تضمین آزادی شخصی طبق قانون
حجاب در کشور عمان هم براساس ماده ۱۸ قانون اساسی مصوب ۱۹۹۶ در این کشور اجباری نیست. در این ماده آمده است: «آزادی شخصی بر طبق قانون برای همه تضمین شده است و جایز نیست که کسی دستگیر شود، یا باز پرسی شود، یا بازداشت شود، یا زندانی یا اینکه اقامتش در جایی محدود شود، یا آزادی اقامتش، یا سفرش مقید شود مگر بر طبق قانون». در این قانون ۸۱مادهای هیچ اشارهای به حجاب زنان نشده است.
قطر، امارات، لبنان و سایر کشورهای اسلامی بر پایه ماده ۱۹، قانون اساسی مصوب ۱۹۷۲در کشور قطر، حجاب اجباری نیست. در امارات براساس مصوبات ۲۰۱۵ و ۲۰۲۰ دولت، زنان با پوشش دلخواه عرفی میتوانند در اماکن دولتی و عمومی حاضر شوند. اردن کشور دیگری است که سال ۱۹۴۶ برابری زنان و مردان را در ماده ۱۷ قانون اساسی تضمین کرده است و تلاشهای نمایندگان این کشور در سال ۲۰۲۳ برای اجباری کردن در مدارس هم ناکام ماند. در قانون اساسی لبنان مصوب سال ۱۹۴۳ بر پایه اصل هفتم، هشتم و نهم آزادیهای شخصی و عقاید تضمین شده است. در اصل هفتم آمده است: «تمامی مردم لبنان در قبال قانون با هم برابر هستند. آنها همچنین از حقوق مدنی و سیاسی یکسان برخوردار و به یک میزان مسئولیتها و وظایف عمومی را بدون هیچ تبعیضی عهده دارند».
یمن، سوریه، الجزایر، بحرین، تونس، مراکش و سودان سایر کشورهای اسلامی هستند که در آنها حجاب اجباری نیست و اگر قانون یا مصوبهای درباره آن وجود داشته، لغو شده است. سال ۲۰۲۲ حوثی در نواحی تحت کنترل خود حجاب را اجباری کردند اما این دستور هم در کمتر از یک سال لغو شد. درحال حاضر حجاب در هیچ کدام یک از کشورهای اسلامی جز، حکومت امارت اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران اجباری نیست.
در ایران هم با وجود یک بند در قانون مجازات اسلامی هیچ قانون دیگری درباره حجاب وجود نداشت تا اینکه نمایندگان مجلس لایحه عفاف و حجاب را در ۷۴ ماده با عنوان حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب تصویب کردند و نهایتاً نیز این لایحه با وجود فرازونشیبهای بسیار، مهرماه امسال در شورای نگهبان تایید شد. درحال حاضر نیز قالیباف از ابلاغ آن در ۲۳ آذرماه خبر داده است آن هم در شرایطی که همچنان بسیاری از کارشناسان و گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی نسبت به اجرای آن انتقاد دارند و مسعود پزشکیان، رئیسجمهور هم گفته است درباره آن ابهام دارد.
🔹نیره خادمی، روزنامه سازندگی
(البته خوشبختانه با فشار افکار عمومی اجرای این لایحه به تعویق افتاد.)
@sokhanranihaa
@hooree 🌹
آداب و رسوم شب یلدا در برخی استانهای ایران
آداب و رسوم شب یلدا در استانهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی
درآذربایجان شرقی به هندوانه شب یلدا، «چیلله قارپیزی» گفته میشود. وجود این میوه در مراسم شب یلدا و خوردن آن به همراه خانواده طرفداران زیادی دارد؛ دلیل این
استقبال به باوری قدیمی بازمیگردد که میگوید با خوردن چیلله قارپیزی، میتوان دربرابر سوز و سرمای زمستان و انواع بیماری مقاوم شد.
جالب است بدانید که در برخی نقاط آذربایجان مرسوم است که پس از خوردن میوههای شب یلدا، پوست آنها در آب روان بریزند و معتقدند این کار برایشان خوشیمن
است.
همچنین در نخستین سال ازدواج زوجهای جوان تبریزی، پدر عروس برای سفره شب یلدای دختر ودامادش مقداری آجیل، هندوانه، شیرینی و پارچه هدیه میفرستد.
_آداب و رسوم شب یلدا در استان مازندران
مازندرانیها با خانهتکانی به استقبال شب یلدا میروند. آنها با نظافت منزل، نهفقط برای ورود میهمانها که برای شروع فصل جدید هم اعلام آمادگی میکنند. تکاپوی اهل خانه با پخت شامی مفصل برای «چله شو» یا «شب چله» ادامه مییابد. در برپایی این سنت قدیمی، جلوههای کدبانوگری و خانهداری زنان مازنی قابلمشاهده است.
برای مثال، علاوه بر تدارک ملزومات میهمانی و سایر آداب و رسوم شب یلدا ، در مازندارن مانند بیشتر استانها فرستادن هدیه برای تازهعروس یا دختران نامزدکرده از طرف خانواده داماد مرسوم است.
در بین هدایایی که برای خانواده عروس فرستاده میشود، معمولا یک ماهی بزرگ هم هست که آن را تا حد ممکن تزیین میکنند.
رسم فرستادن ماهی برای نوعروس خانواده، بین اهالی همه استانهای شمالی کشور مشترک است
_آداب و رسوم شب یلدا در استان خوزستان
آنچه درباره یلدا نباید از خاطر برد، نقل
داستانهای اساطیری و افسانههای محلی است که فرهنگ فولکلور ایرانی را زنده نگه میدارد.
یکی از معروفترین افسانههای منطقه خوزستان، داستان «قارون» است که در شب یلدا هم بازگو میشود. طبق یک باور قدیمی که بین اهالی این منطقه رواج دارد، در شب یلدا و همزمان با طلوع سپیده، مردی به نام قارون که از ظاهر و لباسش میتوان او را هیزمشکن
دانست، از راه میرسد و برای خانوادههای فقیر چوب هدیه میآورد تا در اولین ساعات شروع زمستان، از سرما در امان باشند. بر اساس افسانهها، چوبها به طلا تبدیل میشوند و فقرا را به ثروت و مکنت میرسانند. داستان قارون، این مرد نیکوکار، تبلور روحیه
کمک به همنوع در ایرانیان و گرفتن دست نیازمندان است. چنین افسانههایی هرگز کهنه نمیشوند چون در دل پیامی پنهان دارند که با گِل مردم این مرزوبوم سرشته شده است.
_آداب و رسوم شب یلدا در استان کردستان
هموطنان کُرد که میهماننوازیشان زبانزد خاص و عام است، برای تازه نگهداشتن بعضی خوراکیها مانند انگور و بادام، آنها را از سقف اتاقی خنک میآویزند. همچنین
به دلیل در دسترس نبودن میوههای تابستانی در این منطقه سردسیر، از قدیم مرسوم بوده است که در تابستان خربزه را بهصورت ترشی درآورند و با استفاده از آن در شب یلدا، سفره را رنگین کنند. یکی از غذاهای محلی که برای شام شب یلدا بهخصوص در سنندج
تدارک دیده میشود، دلمه با نان سنگک است که طرفداران بسیاری هم دارد.
_آداب و رسوم شب یلدا در استان لرستان
مردم لرستان به شب یلدا، «شو اول قاره» میگویند. آنها در این شب، علاوه بر شبنشینی،دید و بازدید از اقوام، فال حافظ و پختن غذاهای خاص، رسم جالب دیگری هم دارند که توسط جوانان و نوجوانان انجام میشود. جوانان لرستانی به پشتبام میروند و با پرت
کردن شال یا چادری به داخل خانه همسایه و خواندن اشعاری مخصوص به زبان محلی، تقاضای
دریافت آجیل، شیرینی و میوه میکنند.
وجود شباهت بین این رسم و «قاشق زنی» در شب
چهارشنبهسوری، نشاندهنده پیوستگی آداب و رسوم ایرانی و برپادارنده سنت سهیم شدن در شادیهای جمعی دیگران است
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
شب یلدا با چاشنی محیط زیستی..!🍉🍇🍎🍏🍐🍊🍋
یکی از آداب شب یلدا ،خوردن هندوانه است.اینکه هندوانه،خورده شود یانه؟! بخاطر طبیعت سردش نظرات مختلفی گفته شدهاست ،اما در مجموع نباید در خوردنش زیاده روی کرد...
خوردن هندوانه در شب یلدا،نوش جانتان.🍉🍉 اما در نظر داشته باشید که ۹۰درصد بافت هندوانه را آب ،تشکیل داده است.لطفا پوست هندوانه را در سطل زباله نریزید که تبدیل به شیرابه سمی می شود .اگر میتوانید و آشنایانی دارید که دام و طیور دارند پوستها را بصورت تازه به آنها بدهید و یا اگر امکان دارد در آبکش هایی قرار دهید تا در معرض نور خورشید و هوای باز خشک شده و تبدیل به خشکاله شوند ( برای جلوگیری از کپک زدن ،پوستها را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید) یا اینکه روی شوفاژ و کنار بخاری آنها را خشک کنید...😊می شود در شب یلدا هم ،با یک تیر چند نشان زد و رفتار محیط زیستی داشت.
یلدای خوبی داشته باشید.🍉🍐🍎🍏🍋🍊
https://t.me/WWWSNGOIR/67586
@hooree🌹
حسین یا سنوار؟
در یادداشت و سخنرانی «حکمرانی بیقصه» گفتم که قصه انقلاب را بنیانگذار از سال ۴۲ شکلداد و دکتر شریعتی نیز نسخه مدرن آن را تدوین کرد. بنیانگذار اما برای آنکه قصهاش پذیرش حداکثری یابد هیچکس را حذف نکرد. گفتار او چنان بود که در انقلاب اسلامی حتی تودهایها و چریکهای فدایی خلق را نیز زیر عبای خود جا میداد و آنان نیز قصه آیةآلله را باور کردند و نقش خود را به خوبی بازی کردند. بعد از انقلاب و قبضه قدرت، رفتار او البته تغییر کرد و حذفها آغاز شد.
قصه بنیانگذار اما چنان قوی و جذاب بود، و نقش او چنان در قصهاش جاافتاده بود، که تا پایان عمرِ او، آن قصه در ذهن و زبان اکثریت ایرانیان جاری بود. چنان قوی که حتی قانون اساسیای که خود آیهالله تایید کرده بود و به رای مردم گذاشته بود نیز هیچگاه نتوانست در برابر قصه او، رنگ و معنایی پیدا کند.
این که قانون اساسی در ایران تا اینپایه خوار شده است، برای این است که در سایه حضور بنیانگذار، قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خودش را خلق کند. سکوتِ تقریبا همه شخصیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (به جز یک نفر) در برابر اعدامهای سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیهالله بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت.
به گمان من اعدامهای ۶۷ بهمانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایان یافتن امکان خلق قصه برای آن بود.
درواقع نه در حضور و نه بعداز بنیانگذار، حاکمان، قانوناساسی را پیمان مقدسی ندانستند؛ پس هر جا به نفعشان بود از آن بهره بردند و هر جا نبود آن را تفسیر کردند و بنابراین ناموس قانون را ضایع کردند و راه تبدیل آن به یک قصه ملی را بستند. بهاینخاطر است که به گمانم از دل این قانون دیگر نمیتوان قصه جمعی دیگری برای آینده ایرانیان خلق کرد. هر چیزی که باورپذیری قصهاش زایل شود، مثل برندی است که اعتبارش را از دست بدهد، دیگر همان برند را نمیتوان بازسازی کرد.
هر گام حذفیِ پس از انقلاب، بخشی از قصه بنیانگذار را کمرنگ میکرد. قصه آیةالله وقتی دیگر باورپذیری خود را از دست داد که نسل نو متوجه شد که در قصه آیةالله، نقشی برای او دیده نشده و فرصتی برای آن که دنیای خودش را خلق کند به او داده نمیشود. این همان نقطهای بود که نسل نو فریاد زد: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا».
اگر حاکمان در سالهای ۹۶ و ۹۸ گوش شنوایی داشتند، پیشازآنکه دیر شود، به فکر خلق قصهای تازه و باورپذیر برای خودشان و برای آینده ایران میافتادند.
حاکمان امروز اما هنوز میخواهند نسخههای جدیدی از قصه بنیانگذار را بازتولید کنند. بگذارید بیپرده بگویم: از این پس، و بویژه بعداز تحولات شام، دیگر هر قصهای که در آن اکثریت مردم ایران بازیگر نباشند، باورپذیر نخواهد بود و در نطفه شکست میخورد.
جمهوری اسلامی نمیتواند قصهای باورپذیر خلقکند که جنبش مهسا و خواستههای آن و بازیگران آن را نبیند؛ نمیتواند قصهای بنویسد که روشنفکران منتقد، زندانیان سیاسی، میلیونها ایرانی مهاجر، ایرانیان غیرشیعه و سایر حذف شدگان را نبیند؛ حتی نمیتواند در قصه خود براندازان و طرفداران سلطنت را نبیند.
قصه آینده ایران را همه ایرانیان با هم خواهند نوشت و جمهوری اسلامی اگر فرصتی داشته باشد فقط آن است که یک قصه فراگیر تازه و باورپذیر خلق کند که در آن امکان بازیگری و نقشآفرینی برای همه ایرانیان با هر زبان و مذهب و گرایش و اندیشه وجود داشته باشد.
جمهوری اسلامی در نقطه خطیری قرار گرفته است. میتواند انتخاب کند که سنواری عمل کند یا حسینی.
یحیی سنوار، بدون آن که رضایت مردم غزه را گرفته باشد، قصه خودش را به کل مردم غزه تحمیل کرد و آنان را گرفتار مصیبتی کرد که تا نسلها و حتی قرنها پیامدهایش هم برای فلسطینیان، هم برای مسلمانان منطقه خواهد ماند.
حسین (ع) اما چه کرد؟ شب عاشورا، یارانش را فراخواند و قصهی فردای خودش را برای آنان روایت کرد. آنگاه گفت هر کس میخواهد، بماند و در این قصه بازی کند، هر کس نمیخواهد، آزاد است و دیگر تعهدی به من ندارد. حسن (ع) نیز چنین کرد؛ وقتی دید امتش با قصه او همداستان نیستند، قصهاش را فرونهاد و صلح کرد. و پیش از او علی (ع) نیز به قول مرحوم مطهری، نشان داد که نخستین مسلمان لیبرال است؛ یعنی پس از شورای سقیفه و انتخاب نشدنش به خلافت، وقتی دید قصه او در میان اکثریت خریداری ندارد، تمکین کرد و با سه خلیفه همکاری کرد. وقتی هم که خلیفه شد آنگاه که دید در جنگ با معاویه، مردمان خودش تمایلی به ادامه بازی در قصه او را ندارند، صلح کرد.
راستی ما کیستیم؟ شیعه حسینی یا شیعه سنواری؟
✍محسن رنانی
«حکمرانی بیقصه» را اینجا بخوانید و بشنوید:
https://renani.net/sayings/lectures/governing-without-story/
@hooree🌹
قانون حجاب و فراز و فرود خاورمیانه
از عجایب خاورمیانه همین بس که "حجاب اجباری" در دهه ۱۹۶۰ میلادی آنقدر نامعمول بود که رئیس ناصر، رهبر کاریزماتیک مصر، میتوانست در جمعی بزرگ حجاب اجباری و رهبر اخوانالمسلمین را اینطور به سخره گیرد. شک ندارم که در ایران و حتی افغانستانِ دههٔ ۱۳۴۰ نیز حتی برای افراد مذهبی، حجاب اجباری خواستهای نامعقول و ناممکن مینمود.
این البته نتیجهٔ این واقعیت است که در دوران ورود خاورمیانه به عصر جدید در همهٔ کشورها قدرتهایی سکولار حاکم بودند. هنوز چند دهه مانده بود تا اخوانالمسلمین و مجاهدین و فداییان اسلام ظهور کنند — یعنی هنوز چند دهه مانده بود تا حسنالبنا و نواب، سیدقطب و شریعتی ظهور پیدا کنند. اما شد، آنچه ناممکن پنداشته میشد...
این روزها که بحث ابلاغ و اجرای قانون حجاب و عفاف ذهن جامعه را درگیر و مضطرب کرده، یاد این گفتگوی رئیس ناصر با مرشد اخوانالمسلمین افتادم.
قانونی نوشتهاند که هر بند آن شوکهکننده است. من نمیدانم انگیزهٔ واقعیِ پشت این قانون چیست، وقتی هر نظارهگر عاقلی میفهمد این قانون شهروندان را بسیار میآزارد. نمیدانم رقیبان سیاسی میخواهند زیر پای دولت جدید را سست کنند و نارضایتی ایجاد کنند تا بازی تکراریِ ناامیدسازی که در دور دوم روحانی رخ داد تکرار شود، یا قصد نهایی این است که دولت سوپرمن ماجرا شود و با مقاومت در برابر این قانون محبوبیت بخرد — واقعیت را بخواهید برایم اهمیتی هم ندارد قضیه چیست. ما نه سر پیازِ وفاقشانیم و نه تهِ پیازِ شقاقشان.
فقط هر چه هست من به اندازهٔ یک نفری که هستم، به اندازهٔ یک صدا، به عنوان یکی از مردهای ایرانی، در طرف خواهرانم میایستم و با قانونی که حقوق آنها را محدود کند و باعث آزار و اذیتشان باشد، مخالفت میکنم. رنج و نارضایتی در ایران زنانه–مردانه نیست؛ گرچه جای سر سوزنی تردید نیست که زنان همیشه با مشکلات و معضلاتی دستبهگریبان بودهاند که در مخیله منِ مرد نمیگنجد. اما مسئلهٔ حجاب و مسئلهٔ زنان بخشی از مسئلهٔ آزادیهای فردی است که تفکیک آن به زن و مرد، تضعیف آن است. زنان را آزار ندهید. همین چند سال پیش میخواستید با جبر و اجبار دکمه را به مانتو بازگردانید، خود مانتو پرید! زنان آزار میبینند، اما به هدفشان میرسند...
✍مهدی تدینی
@sokhanranihaa
@hooree🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕷 فیلترینگ، آسیب بزرگی به اخلاق و فرهنگ زده!
محمدعلی ابطحی در گفتوگو با محمدرضا یزدانپرست:
اینها، آخرین اتفاقاتی است که دارد میافتد. در تمام دنیا، فیلترینگ، ابهت دارد. در تمام دنیا، فیلترینگ "محدودیت" است، اما در ایران، "رفع" همه محدودیتهاست. دکمه کنار فیلتر، پورن است. دکمه بعدی ضدانقلاب است. رنسانس جامعه ایران، دارد خوب و آرام پیش میرود.
https://t.me/ravn100
@hooree🌹
بودن کنار چه افرادی سلامت روان ما را بهبود میبخشد؟
۱.وقتی در جمعشون هستی از خودت بودن لذت میبری
۲.کنار اونها نیازهای تو خودخواهانه و بزرگ به نظر نمیرسه
۳.هیچوقت پشیمان نمیشی از اینکه وقتت رو با اونها گذروندی و وقتی ازشون فاصله میگیری احساس بهتر و رو به رشدتری به زندگی داری
۴.کنارشون احساس امنیت میکنی و میدونی که میتونی در شرایط سخت بهشون تکیه کنی
۵.دوستات و خانوادت وقتی تو رو با اونها میبینن حس نمی کنن که داری نقش بازی میکنی
۶.صحبت کردن با اونها سخت نیست و ترسی برای گفتن حقیقت نداری
۷.تو رو به سمت و سوهای خطرناک و مسیرهای غلط نمیبرن
۸.اگر اشتباهی کنی بهت فرصت مجدد میدن و زود قضاوتت نمی کنند
۹.امانت دار و راستگو هستند و برای منافع کنارت نیستند
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
🌺فاطمه تنها یک مادر نبود که امروز به او مزین شده باشد. او فقط یک همسر هم نبود که تمام همسران بزرگداشت روزش را بگیرند. فاطمه عصاره خلقت بود. گل سرسبد محبت و مهر. مظهر روشنی و درخشندگی. بانوی آب و آینه. او یک زن بود. نشانی از زایش و زایندگی و زندگی!
روز مادر را به تولدش آذین بستند تا نمی از دریای محبت مادر را قدر بدانند.
🌺روزتان مبارک ای تمام مادران سرزمینم و مهرمان نثار خاک پایتان🌺
@hooree 🌹
♻️همه روزها روز زن است .
هر روز و هر ساعت که سیمای زیبای زن در قامت مادر ، همسر و دختر و خواهر را که می بینی آن روز و ساعت میمون است و خجسته؛
مسرت است و شادابی ،سرور است و شادمانی ؛
همه روزها. روز زن است بی زن عالم تهی از مهربانی است تهی از خود گذشتگی ست و خالی از لطف و ستایش ؛
همه زیبایی ها از نامها ونشانها ،از زایش و بالندگی ها،از عشقولانه ها تا صنم ها همه و همه بی وجود زن امکان ندارد .
این روزها و این سالها همه و همه فرش قرمزی است زیر پای زنان برای خوش آمد گویی به دنیای بدون تبعیض، دنیای بدون ستم و دنیای بدون تحقیر ؛
شاید این همه توجه به زنان از سوی مردان در دهه های اخیر پاک کردن گوشه ای از قرنها و بلکه هزاره ها ظلم و ستم تحت فرهنگ مردسالاری باشد .
زنانی که به عنوان جنس دوم ،همواره مایملک مردان محسوب شده و هر بلا وجفایی که در حق آنان صورت می گرفت را امری متداول و عرفی بشمار می آوردند .
زنان در گذشته هم نانوا بودند هم دامدار ، هم پرستار بودند هم بچه دار هم آشپز بودند هم رفتگر ، هم خدمتکار بودند هم کارگر ...
بار اصلی خانه و خانواده بر عهده مادران و همسرانی بود که جز دیگران هیچ نمی دیدند .
صبح تا شام در تکاپو بودند و دم بر نمی آوردند تا نکند ترک بردار چینی دل فرزندان ؛
ما مردان تمام قد در برابر زنان متهمیم
پدران ما قوانینی وضع کردند که منافع مردان تامین بشود .
بگذریم نبش قبر نکنیم که مصیبت بار است .
آری امروز برویم تا روابط زنان و مردان را هماهنگ بکنیم .
نکند در پی آن همه ظلم ، از این سوی بام پایین افتیم .
عشق بی زن ، پرورش بی مادر و قوام زندگی بی زن محال است .
وقت آنست که زن از زیر بیرق بندگی و زرق و برق بردگی به در آید و بسازد خویش را و بیاراید خود را و هاله ای بشود روشنای راه آینده ؛
زن که ورزش بکند و یا کتابی به دست بگیرد و خطی بنویسد و یا طرحی نو در اندازد و جوش و خروشی باشد مهر افروز ، ایران بیمه است از ناگواری ها و ستم ها که به نسل فردا بشود .
بانو جان. خود را باور کن بردگی مد نکن طعمه ها و بزک ها را هوشدار ،
نکند در دام نوین ستم گرفتار شوی .
وجودت مقدس باشد و پاک،
همچو نرگس به شقایق به شیدایی باش .
همه روزها روز زن است.
تو که هستی که شعرا ,غزلها و قصاید به پایت ریزند؟ و ترانه سرایان در وصفت از سوز جان بخوانند و دست افشانی کنند؟!
مرا مبارک باد بابت مادری مهربان و همسری آرام جان و دختری اهل خرد
#ح_درویشی ✍۱۴۰۳/۱۰/۲
https://t.me/darvishane49
@hooree🌹
زنان واقعا تغییر کرده اند
در سفر به جنوب کشور و استان هرمزگان، سعی بر توجه به وضعیت زنان و دختران شهرهای مختلف آن داشتم. شنیده بودم مردم استانهای جنوبی کشور در مساله زنان تنگ نظرانه تر عمل می کنند و زنان آن دیار مشکلات بیشتری دارند. فکر می کردم وجود فرهنگ سنتی عربی - ایرانی و تعصبات قومی قبیله ای، و دور بودن از مرکز و تغییرات آن، باعث این نگاه و نظر به زنان است. اما با ورود به شهرهای ساحلی خلیج زیبای فارس از بوشهر تا بندرعباس، آنچه را دیدم خلاف انگاره ذهنی من بود. البته آنچه را که ندیدم بسیار بیش از دیده هایم بود و قضاوت امروز من بر اساس دیده های من است.
در شهرهای جنوبی به خاطر گرمای هوای تابستان، در فصل پاییز و زمستان گردشهای شبانه رونق دارد. در ساحل زیبای بوشهر، کافه ها و رستورانهای تمیز میزبان مردم بود. جوانانی با تیپ و قیافه مشترک با تهران و دیگر شهرها. عده ای با لباسهای زیبای محلی، و عده زیادی از زنان و دختران بدون حجاب مرسوم قدیمی! انجا هیچ تفاوتی با پالادیوم و اطلس مال تهران نداشت به جز ظاهر لوکس و مدرنی که جای آن را خلیج زیبای فارس پر کرده بود.
تعداد زیاد دختران موتور سوار در بوشهر و بندر لنگه و کیش و قشم ما را متعجب کرده بود. جسارت دختران جنوبی از تهران پیشی گرفته است. دخترانی اکثرا باحجاب، شاید برای رهایی از گشتهای مزاحم! هرچند در تمام طول سفر هیچ مزاحمتی ندیدیم! و شاید هم به خاطر سنت!
زنان جنوبی دیگر نه تنها در خانه که در تمام شهر حضور فعال دارند. خانه هایی که شب در آن اسکان می کردیم توسط زنان به اجاره داده می شد و طرف حساب ما زنان خانه بودند. از آنها می پرسیدم، شنیده بودیم زنان جنوب زیر سلطه مردانشان هستند! با خنده جواب می دادند، آن دوران تمام شد، حالا دیگر قدرتی ندارند!
به نظر می رسد آنچه زندگی زنان را متحول کرده است، تنها بالا رفتن سطح سواد و حضور اجتماعی آنان نیست بلکه تماشای سطح زندگی مردمان دیگر در شهرها و کشورهای مختلف از طریق ماهواره ها و بخصوص فضای مجازی و نسل جوان در این تغییرات نقش داشته اند.
در شهرضا پس از خراب شدن ماشین و کمک راننده ایران خودرو که بوشهری بود و بامحبت و آشنایی با همسر شهرضایی اش، از او چگونگی آشنایی و ازدواجشان را پرسیدم. مرضیه خانم به خوبی تغییرات دو دهه اخیر زنان جنوبی را برایم گفت. از عشق و آشنایی با همسرش در سفرشان به آبادان و مخالفت خانواده عرب همسرش به دلیل فارس بودن او و زندگی پرچالش اجباری چند ماهه با خانواده اش و نجات خود و همسرش از آبادان به خاطر محدودیتهایی که پدرشوهرش در خانه اعمال می کرد و خوشحالی پدر شوهر عرب از پسر آوردنش و نپذیرفتن دخترش و رفتارهای عاقلانه و بامحبت مرضیه نسبت به آنها تا جایی که حالا عاشق او و دخترش شده اند! می گفت، مادرشوهرم مثل مادر خودم است. آنقدر که رویش کار کردم، او که نباید از خانه بیرون می رفت حالا به خرید می رود، و او که نمی توانست شالش را حتی در خانه از سر بردارد، حالا موهایش را رنگ می کنم و در خانه بدون شال می گردد. همسایه هایشان هم دیگر آن همسایه های قدیمی نیستند.
و من دیدم چگونه نسل جدید آموخته شده با فضای مجازی، دارد سنتهای عمیق و قدیمی را می شکند و جامعه را دچار تحول می کند. و هنوز برخی که محصور در حصارهای ذهنی خود مانده اند و علمایی که از خیابانهای اطراف بیت خود فراتر نرفته اند، می خواهند جامعه پویای امروز را در قالب ذهنی صد سال پیش بگنجانند.
البته حتما هنوز هم در گوشه گوشه این سرزمین و شمال و جنوب ایران، سنتهای تنیده شده در ذهن مردان، زنان را آزار می دهد و بسیاری از زنان همچنان تحت ستمند. مثل زنانی که با بچه هایشان سر چهارراهها گدایی می کردند و برخی می گفتند اینها زنان بلوچند که به هرمزگان آمده اند. زنانی که از چهره آنها و بچه هایشان فقر و نداری می بارید. مثل زنانی که در شهرهای کوچک و روستاهای بین راه آنها را ندیدیم. مثل زنان کوله بری که برای امرار معاش، کاری فوق طاقت یک زن بر دوششان است. هنوز راه درازی در پیش داریم تا فرهنگ مردم تغییر کند. اگر نگاه بزرگان هر قومی به مقوله زن تغییر کند. هرچند تجربه نشان داده اگر حق زنان داده نشود، خودشان آن را خواهند گرفت.
✍فرشته مزینانی
@hooree🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخ مذکر ما؛
برای روز مادر
در تاریخ مذکر ما، زنان و مادران متاسفانه کمتر روز خوش دیده اند و می توان گفت که مدام تحقیر گردیده اند از سوی اکثریت قاطع فقها، شاعران، نویسندگان و مورخان...
در تمام این آثار یا زن غایب بوده یا اگر بوده و ذکری از آن شده به خاطر و به طفیلی مردان بوده .
مثلا در تاریخ بیهقی اگر از مادری سخن رفته تنها مادر حسنک بوده که چون در مرگ فرزندش«البته جزعی نکرد چنان که زنان می کنند»!
غیبت زن در منابع تاریخی بخاطر غیبت آنان در عرصه اجتماع و تاریخ درازدامن مذکر ما بوده است.
فیلسوفی چون ملاصدرا، زنان را حیواناتی می داند که خداوند بخاطر ازدواج مردان، آنها را آفریده است!
نمی دانم وقتی ملاصدرا این جملات را می نوشته است به صورت مادر خود چگونه نگاه می کرده است؟!
قدر مادرتان را بدانید! چون وقتی از پیش تان رفت دیگر برنمی گردد.
برخی چیزها مثل اشک می مانند، اشک ریخته دیگر به چشم ها باز نمی گردند!
خاطره تلخی را ذکر می کنم که تا ببینید مادر بودن یعنی چه؟!
در زمان جنگ ایران و عراق در منطقه محروم شهر(...) مادری را می شناختیم که تنها پسرش در جبهه بود. او عهد کرده بود که اگر پسرش سالم از جبهه برگردد به هفت خانه همسایه سرزده مثل سگ پارس کند!
پسرش سالم برگشت و آن مادر عهدش را عملی کرد!
اما آن مادر پایان بسیار تلخی پیدا کرد تلخ تر از آنکه تصور شود! و نمی خواهم با بیان ان، اوقات دوستان را تلخ کنم....
عمق تفاوت را ببینید که فیلسوفی، مادر و زن را حیوان می نامد اما مادری خود را حیوان می کند تا پسرش زنده بماند!...
✍علی مرادی مراغه ای
@hooree🌹
♻️بهانه های حال خوب یکدیگر باشیم.
حالم را خوب میکنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یک ریز پشت سر هم بلغور نمیکنند، صاف و پوست کنده حالیت میکنند باید چکار کنی...
خوشم میآید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمیاندازند. خوش و بش میکنند و صمیمانه از دردش میپرسند...
خوش خلقم میکنند رانندههایی که میایستند و دست تکان میدهند تا تو از خیابان رد شوی...
با نشاطم میکنند آدمهایی که از شغل شان راضی اند و کارشان را مزخرف ترین شغل هستی نمیدانند...
هیجان زده ام میکنند آدمهایی که برایت کاری میکنند، بی آنکه از آنها خواسته باشی...
حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را میبینیم، راهش را دور میکند تا بیشتر با هم باشیم...
جانم در میرود برای مادری که وقتی میرسم خانه و دلم غذای دلخواهم را میخواهد، کتلت های سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد...
خوشم میآید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و میگوید "برنامه محبوبت شروع شده" و سریع قطع میکند...
خوشم میآید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه وری لم نمیدهند...
هنوز هیجان زده ام میکنند رفقایی که اول صبح پیام میدهند "سلام خوبی؟"
خوشم میآید از آدم های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو میخرند، فردا صبح تن شان می کنند...
احترام میگذارم به غریبه هایی که در آسانسور را باز نگه میدارند تا تو برسی...
خوشم میآید از آدمهایی که برای زندگی، خوب هنرمندند...
وقتی حالت خوب باشه میتونی آدم بهتری بشی ...
قرار بی قرار هم باشیم.
https://t.me/darvishane49
@hooree🌹
دلایل عدم تمایل زنان سالمند به ازدواج مجدد
سازمان بهزیستی کشور اعلام کرده که ۵۲ درصد سالمندان، زنان هستند و برای ازدواج ایشان برنامهای در پیش دارد.
طبق تجربه زیسته و همصحبتی با زنان سالمند دریافتم که ایشان به دلایل مختلفی به ازدواج مجدد تمایلی ندارند که عبارتند از:
۱. معمولا فرزندان و عروسها و دامادهایشان موافق ازدواج مجدد مادر خانواده نیستند و قبح اجتماعی دارد.
۲. معمولا مردانی با آنها ازدواج میکنند که از ایشان بزرگتر یا اصطلاحا پیرتر هستند. در نتیجه نگهداری و پرستاری از مردان هم برعهده ایشان قرار میگیرد.
۳. معمولا مردان مسن به دلیل ریشههای تربیتی فرهنگ گذشته در امور خانه همکاری نمیکنند و بیشتر حکم مهمان در خانه را دارند و همین امر زندگی زنان سالمند را سختتر میکند؛ زیرا رسیدگی به امور مردان مسن هم جز وظایف ایشان میشود.
۴. فرزندان شوهر جدید نیز به میهمانان خانه افزوده میشوند و مهمانداری زنان سالمند افزایش مییابد.
۵. برخی از زنان سالمند ازدواج مجدد را حضور آقا بالاسر دانسته که آزادی آنها را از بین میبرد. چون عمری را تحت نظر و امر مردی زندگی کردهاند، گویا علاقهمندند سالهای پایانی عمر را بدون اختیاردار و آزاد و رها طی کنند. تا بتوانند با خیال راحت با دوستانشان به مهمانی یا سفر بروند.
۶. برخی مردان سالمند، زنان سالمند را به عقد دائم خود در نمیآورند و تمایل دارند که عقد موقت جاری شود. دلیل آن این است که فرزندان مرد، مخالف افزوده شدن ارثبر هستند و نمیخواهند زن جدیدی جز وراث احتمالی پدرشان قرار بگیرند. بنابراین زنان سالمند نیز از چنین ازدواجی پرهیز میکنند.
۷. معمولا مردان سالمند علاقهمد هستند تا با زنان بسیار جوانتر و با تفاوت سنی زیاد ازدواج کنند و بعضا تمایلی به ازدواج با زنان سالمند ندارند. بنابراین خود بخود زنان سالمند چندان گزینهای هم برای ازدواج ندارند.
نهایتا اینکه ترغیب زنان سالمند به ازدواج مجدد بدون اصلاح موارد مذکور و فرهنگسازی مفید و موثر، احتمالا چندان نتیجهبخش نخواهد بود؛ هر چند که امیدوارم چنین امری به خوبی محقق شود.
✍نفیسه مرادی
@kherad_jensi
@hooree🌹
🔺رویدادی تاریخی: لغو مسابقات انتخاب دختر شایسته در هلند
▫️مسابقات انتخاب دختر شایسته در هلند بهطور کامل لغو شد. برگزار کنندگان با صدور بیانیهای در روزجمعه ۲۰ دسامبر (۳۰ آذر) اعلام کردند: "جهان در حال تغییر است و ما نیز باید تغییر کنیم."
▫️برگزارکنندگان این رویداد اعلام کردند که مسابقه دختر شایسته اکنون دیگر با روح زمانه و ارزشهای امروزی همخوانی ندارد. در این بیانیه آمده است که پس از تاریخی سرشار از زرق و برق، استعداد و الهام، مسابقات دختر شایسته هلند به پایان رسید.
▫️بهجای این مسابقات، یک پلتفرم آنلاین با نام "نه دیگر برای این زمان" راهاندازی شده است. این پلتفرم به موضوعاتی مانند سلامت روان، رسانههای اجتماعی، تنوع و خودبیانگری اختصاص دارد.
▫️در این پلتفرم، بهجای تاج و لباسهای فاخر، داستانهایی از زندگی واقعی به اشتراک گذاشته میشود که الهامبخش جوانان باشد.
▫️برگزارکنندگان اعلام کردند: "اینجا ما جوانان را تشویق میکنیم تا خودشان باشند، در دنیایی که در حال دگرگونی است."
منبع: دویچوله فارسی
@WomenDemands
@hooree🌹
مادرم را می کشم تا زنده بمانم!
نسل بعد راجع به ما (نسل فعلی) چه قضاوتی خواهند کرد؟ نسلی بی عقل، پرمدعا، فاسد و زیاده خواه که تا می توانست خورد و برد و از خود زمینی سوخته به جای گذاشت!؟
امیدوارم چنین قضاوتی نکنند اما یک بار به این آمار و ارقام نگاه کنیم بعد خودمان را بگذاریم جای نسل بعدی.
از جنگل شروع کنیم: در ایران هر ۲۰ثانیه مساحتی به اندازه یک زمین فوتبال از جنگلهای کشور نابود میشود! طی ۶دهه اخیر، ۱.۵میلیون هکتار از سطح جنگلهای کشور کم شده. هر ۵ سال یکمیلیون هکتار از جنگلهای ایران حذف میشود.
اگر با همین روند پیش برویم تا ۷۵ سال دیگر اثری از جنگلهای امروزی ایران باقی نمیماند! تخریب تدریجی پوشش گیاهی طی ۱۰۰ سال بدست ما و پدرانمان بوده وضعیت اسف باری رقم زده است.
به آب نگاه کنیم؛ در سال های گذشته، ۷۴ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شده و این روند در ۱۰ سال آینده ادامه خواهد یافت.
به بهانه خودکفایی در کشاورزی، در ۱۰ سال آینده امنیت غذایی را از دست خواهیم داد. چون امنیت غذایی، ارتباط مستقیم با ذخایر آب شیرین دارد.
خاک ایران حال بدتری دارد: بر اساس گزارش ۲۰۱۸ سازمان ملل کل فرسایش خاک جهان ۲۴ میلیارد تن است و یک دوازدهم آن یعنی ۲ میلیارد تن در ایران! در حالیکه ایران یک صدم خاک جهان را دارد. میزان فرسایش خاک ایران ۸ برابر میانگین جهانی است. موضوع وقتی نگران کنندهتر میشود که بدانیم شکل گیری یک سانتی مترمکعب خاک در ایران به طور متوسط ۸۰۰ سال زمان نیاز دارد در صورتی که متوسط شکلگیری خاک در کره زمین ۴۰۰ سال است بنابراین وخامت اوضاع در ایران ۱۶ برابر متوسط جهانی است.
نگاهی به تنوع زیستی کنیم: به عنوان نمونه تعداد سمداران (کَل، بز، قوچ، میش، آهو، جبیر، گوزن، شوکا و..) به نسبت ۴۷ سال پیش که سازمان محیط زیست تشکیل شده ۹۰ درصد کمتر شده. این وحشتناک است. ممکن است از خود بپرسیم حالا چه می شود اگر یگ گونه گیاهی یا جانوری از بین برود.
برای تقریب به ذهن بگویم که محیط زیست یک اکوسیستم است اگر یک جز آن حذف شود تمام چرخه هایی که به آن وابسته است زنجیره وار تخریب خواهد شد. این خاصیت اکوسیستم هاست مانند این است که بگویید من تمام بدنم خوب کار می کند فقط معده ام کار نمی کند. خوب چه ایرادی دارد؟
در انتشار کربن نیز پنجمین کشور آلاینده جهان هستیم!
آنچه نوشته شده فقط گوشه ای از فاجعه زیست محیطی است که در رسانه ها بازتاب داشته (منابع: تابناک، ایرنا، همشهری آنلاین، ایمنا، فرارو)
تحلیل و تجویز راهبردی:
بخشی از چالش های زیست محیطی تقصیر ما و نسل ما نیست. مثلا بهطور طبیعی میزان بارندگی ایران یک سوم میانگین جهانی و تبخیر آب، سه برابر حد جهانی است.
حالا متأسفانه در چنین اقلیمی دچار خشکسالی هم شدیم. اما آیا این همه ماجرا است؟
اتلاف آب در تامین آب شهری ۳۵٪ است که ۲۰٪ بیشتر از متوسط جهانی است. این هم تقصیر زمین و زمان است؟ یا بی تدبیری و بی ... ما؟
آیا نمی توان با کشت فراسرزمینی، واردات مجازی آب (واردات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا) و ممنوعیت تولید و صادرات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا و ده ها تدبیر تجربه شده جهانی موضوع را مدیریت کرد؟
فراموش نکنیم وضعیت اقتصادی و فقر، محیطزیست کشور را به خطر انداخته. میلیون ها نفر در کشور زیر خط فقرند و این موضوع میتواند به افزایش شکار و اضافه برداشت آب و قطع بدون مجوز درختان جنگل منجر شود.
برخی کارشناسان زیستمحیطی میگویند اگر اقتصاد خراب باشد، فاتحه محیطزیست هم خوانده است.
چه می توان کرد؟
اعتراف میکنم سواد من، مثل همه شهروندهای معمولی دیگر، در حوزه محیط زیست و تاثیر یک بطری پلاستیکی که در کنار ساحل رها میکنم ناچیز است و مطمئنم اگر بدانم که پسماندها چه بلایی سر طبیعت می آورند معقولانه تر رفتار خواهم کرد.
تغییر در جوامع از جمع اندکی که متفاوت فکر و عمل میکنند شروع میشود و سپس مانند ویروس همه گیر می شود.
آنچه از دست ما برمی آید: تغییر رفتار فردی (به عنوان آدم های متفاوت از عموم جامعه) در کنار افزایش آگاهی جمعی (برای تشویق عموم جامعه به حفاظت از محیط زیست) مانند راه اندازی پویشهای نجات خاک و جنگل و سرزمین.
نظام حکمرانی توانایی حل مسایل پیچیده را از دست داده. باید به کمک آن رفت. با تبدیل مشکل به مساله، تبدیل مساله به دستورکار و سپس مشارکت در سیاست گذاری منطقی برای دستور کار. راهی جز نتوکراسی (حکمرانی شبکه ای و همکاری چند جانبه دولت، بخش مدنی، رسانهها و بخش خصوصی) نداریم.
کسانی که مادر خود (طبیعت و کره زمین) را می کشند، ممکن است در کوتاه مدت زنده بمانند اما در بلندمدت طبیعت تنبیه سختی برای شان در نظر خواهد گرفت.
✍مجتبی لشکربلوکی
@hooree🌹
فهم زن ایرانی در قرن پانزدهم
توجه به نقش زنان از منظر حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در یکصدسال گذشته در جهان همواره مورد توجه بوده و با تاخیر زمانی این مباحث در داخل ایران نیز در گفتمان های سیاسی و اجتماعی جای گرفته است.
تاکید بر گفتمان در این جا ناشی از آن است که در چهار دهه گذشته دو گفتمان قدرتمند که یکی زن را در چارچوب خانواده و دیگری زن را در چارچوب اجتماع تعریف میکند؛ در سپهر سیاستگذاری و قانونگذاری کشور ما در حال منازعه بوده و اگرچه در یک دهه گذشته گفتمان میانهای که توازن هر دو حوزه را در نظر دارد، برآمده اما همچنان کشاکشها بر سر موقعیت زن در میان سیاستگذاران ایران باقی مانده است. از همین روست که نگاهی به وضعیت زنان در کشور نشان میدهد که عدم توازن جدی در بسیاری از شاخصهای حوزه زنان بویژه در موضوعات حقوقی و قضایی، اقتصادی و سیاسی وجود دارد.
سهم ۱۴ درصدی زنان در مشارکت اقتصادی و سهم کمتر از ۶ درصد در پارلمان نتیجهای جز رتبهبندی ایران در مجموع ۳ کشور دنیا با بیشترین شکاف جنسیتی در حوزه مشارکت اقتصادی و سیاسی در سال ۲۰۲۴ میلادی، نداشته است.
به تبع همین فاصله میتوان از نابرابری در دسترسی به فرصتهایی مثل حضور در موقعیتهای مدیریتی و عضویت در هیات مدیرهها و ساختارهای ارشد نیز سخن گفت.
در کنار این شاخصها، می توان به بخش دیگری از نابرابریهای حقوقی و قضایی که سرنوشت شومی را برای بسیاری از زنان رقم زده که مورد اخیر آن قتل خبرنگار ایرنا بود، اشاره کرد.
شاید در یک نگاه کلی این تصویر ترسیم شده، تاریک و ناامید کننده به نظر برسد، اما بخش روشن و امیدبخش آن وجود پتانسیل عظیم زنان ایرانی است که با تکیه بر ظرفیتهای فردی و اجتماعی خود، مسیر تحولات عمیق و اثربخش را در دست گرفته و هر روز بالنده تر در عرصههای جدید رخ می نماید.
ظرفیت زنان ایرانی در عرصه خیرجمعی یکی از مهمترین نمودهای این عاملیت است که در بسیاری از حوزهها همچون مدرسهسازی و محرومیت زدایی به عنوان پیشرانان این حوزه حضور دارند.
حضور معنادار زنان در آموزش عالی کشور و تغییر بافت جمعیت تحصیلکرده دانشگاهی به سوی زنان در دهه آتی نشان میدهد، مسیر حرکت زنان در ایران بسیار فراتر از این مباحث در حال تغییرات بنیادین است.
رشد آگاهی و در عین حال مطالبهگری زنان در کنار تحولات اجتماعی عمیق در لایههای زیرین همچون سبک زندگی، بیانگر این است که تحولات پیشروی جامعه ما غالبا «زنپایه و زنمحور» هستند.
از همین منظر، در سپهر سیاستگذاری نباید زنان را به عنوان ابژه و جمعیتی نیازمند مدیریت و برنامهریزی در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خوانش کرد، بلکه باید آنها را در مقام ظرفیت جریانساز و تحولآفرین خوانش کرد.
اگر معتقدیم که تحولات آینده ایران باید در یک بستر فرهنگی به نحوی باشد که توسعه زیست مسالمت آمیز و همکاری با هم به یک فرهنگ عمومی و مسلط تبدیل شود، بدانیم که در واقع این زنان هستند که در کانون آن نقشآفرینی خواهند کرد.
در این چارچوب، در نظر داشته باشیم که در منظومه فرهنگی جامعه ایرانی خانواده کانون اجتماعی شدن و زنان به عنوان محور آن ادراک می شوند و از همین رو اگر طرحواره زن در نقشهای مختلف (مادر، دختر، همسر) در جامعه، تصویری شکست خورده، محروم، منزوی، مورد تبعیض و تحقیر باشد، نمیتوان انتظار داشت که برونداد فرایند اجتماعی شدن نسلی سازگار و همآوا با ارزشهای مورد تبلیغی که همین نابرابریها را تولید میکند؛ باشد.
تجربه و نیازهای جامعه امروز و فردا نشان میدهد که باید از فرایندهای تک بعدی و یکجانبهگرایی پیرامون زنان گذر کرد و با نگاهی چندبعدی و با تکیه بر ظرفیت و عاملیتهای گوناگون زنان در مسیر فهم زنان ایرانی قرن پانزدهم حرکت کرد.
✍علی ربیعی و لیلا فلاحتی، مطالعات زنان
@hooree🌹
🔴دریغا
قانون جوانی جمعیت آنزمان که خشتی خام بود، آخر عاقبتش مشخص بود.
یادداشتهای با تیتر خشتخام نه مرقومهای مبتنی بر عجب و تکبر و حدیثنفس بلکه نوشتهای برخاسته از آه و افسوس عمیق است.
افسوسی بر عقاب جان و مال ملتی که بپای سیاستهای ناثواب سیاستگذاران ناصواب هرز رفت و هرچه گفتیم و گفتند کسی نشنید.
نیک بخاطر دارم در آن برهه از رادیو تا کلونیهای تخصصی و فضاهای دانشجویی مبتنی بر اصولی دانشی عرض میکردیم:
این طرح شکست خواهد خورد و چیزی جز هزینههای گزاف در حوزههای ممنوع و پلیسی شده و بودجههای صرف شده برجای نخواهد گذاشت.
📌جا دارد بازهم تکرار کنم تا آنزمان که آشتی و صلح بزرگ ملی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی برای دو جنسیت زن و مرد برقرار نشود و عشقجنسیتی زن بدو بازگردانده نشود و تا آنزمان که صلح بزرگ خارجی عامل ثبات و رونق اقتصادی نشود و در نتیجه قدرت تکاملی مرد به مرد بازگردانده نشود مسئله جمعیت در ایران حل نخواهد شد.
📌«وزیر کشور: موضوع کاهش روند جمعیت جدی است، قانون جوانی جمعیت موفق نبوده»
در این وانفسای شکست سیاستهای داخلی و خارجی اصرار بر نادیدهانگاری و یا خموشی سخنحق دردی از دردهای بیدرمان این سرزمین دوا نخواهد کرد.
برای یک بار هم که شده تیغتیز مطالبه و مؤاخذه و در نهایت حذفتان را برروی تمامی مسببین وضع موجود بکشید.
✍سیدهاشم فیروزی
https://t.me/kherad_jensi
@hooree🌹
آینده دین و مرجعیت دینی در ایران
سیوچند سال پیش سیاهمشقی با عنوان سرآغاز نواندیشی معاصر با قلم بنده چاپ شد و در آن کتاب از متفکران بزرگ جهان اسلام از جمله علی عبدالرازق مصری بحث کردم و به تفصیل، دیدگاههای ایشان را توضیح دادم که تفکیک دین و دولت را مطرح کردند؛ معتقد است که حتی رسولالله به اقتضای شرایط حکومت ایجاد کرد.
عبدالرازق در این مبحث توضیح میدهد که تفکیک دین و دولت، هم به نفع دموکراسی است و هم پاسخگویی دولت را بیشتر و کنترل دولت را راحتتر میکند و بعلاوه منجر به حفظ اصالت دین میشود و نفوذ معنوی و اجتماعی دین را افزایش داده و میتواند موثر شود.
در سی سال گذشته از نظر من این نظریه عبدالرازق در ایران نیز آزموده شد و پیمایشها نشان داد که دین در ایران همچنان بخشی از فرهنگ و بخشی از جامعه است و در دلها وجود دارد اما از آنجایی که تداعی سیاسی دارد (سیاست به معنای دولت) در نتیجه در ذهن و جان برخی از طیفهای اجتماعی نفوذ خود را از دست داده و محل مناقشه شده است.
بیستوچند سال پیش بحثی در انجمن جامعهشناسی داشتم و در آنجا توضیح دادم که تفکیک دین و دولت به معنای خصوصیسازی اسلام و دین نیست بلکه آن دین اجتماعی با تفکیک دین و دولت خوب میتواند کار کند؛ دینی که با نهادهای اجتماعی، علمای دین، فرهنگها و حوزهها معرفی شود، بهتر میشود از آن مراقبت کرد و غایات آن دنبال شود.
دین اهداف اجتماعی دارد که از طریق مسلمانان و علمای دینی میتواند دنبال شود.
از نظر من آراء متأخر آیتالله منتظری نیز به همین سمت سوق پیدا کرد و این بسیار مهم است. ادراکهای آیتالله منتظری کار کرد و شواهد و مظاهر را دید و تجربهها را دید و یادگرفت. او به حقایق گشوده بود و تأمل کرد و حتی در دیدگاههای خود تأمل کرد و سیر الیالله خود را از دست نداد. او در پی حقیقت دویدن را از دست نداد و توانست از حقایق، آزادگی و عدالت دفاع کند.
... در این جامعه دین، دینِ قبلی نیست و منابع و تعدد دیدگاهها، اجتهادها، نواندیشیها و گرایشهای مختلف به وجود میآید و در کنار آن انواع دیگری از دین از جمله دین عامهپسند به وجود میآید.
یکی از چیزهایی که در ایران در حال رشد است پدیده دین به مثابه تجربه شخصی است. اینکه فرد تجربه زیسته دینی در تجربه فردی خود داشته باشد و این مسائل در ایران در حال رشد است. البته فقه هم میتواند در این گرایشها قرار گیرد و کمک کند.
دین خصوصی در ایران در حال رشد است، به این معنی که دین بتواند به زندگی خصوصی فرد کمک کند.
در واقع دین در ایران هست اما قالبهای مختلفی دارد و تنوعهای مختلفی پیدا کرده است.
در نهایت این یکپارچه فکر کردن همه براساس دیدگاه یک نفر با توجه به مقتضیات فرهنگی ایران اجازه بروز پیدا نمیکند.
اما متاسفانه بعد از انقلاب با توجه به دولتی شدن و عمومی شدن دین و همچنین انحصاری شدن و هژمون پیدا کردن دین بر علم و اخلاق و فرهنگ و جامعه مدنی و تفکر در نتیجه میراث معنوی در حال تخریب است.
در ایران وضعیتی به وجود آوردهایم که خداوند در حال کسوف است و خداوند با آیاتش در جامعه تجلی پیدا نمیکند و صدای دین به برخی از وجدانها سخت میرسد.
تحقیقات من نشان میدهد که اینگونه نیست که دین در ایران رفته باشد، بلکه دین در ایران همچنان وجود دارد و در ذهن و تاریخ و فرهنگ ایرانی ثبت است اما در حال کسوف و خسوف است و ما حجاب [مانع] شدیم و شرایطی ایجاد کردیم که صدای دین به وجدانها نمیرسد و ما باید تلاشهایی کنیم که حجابها [موانع] برطرف شود و همینطور به نام دین نهادهای غلط و مشکلاتی که ایجاد کردیم برطرف شود.
ما چهار سناریو پیش روی دین سیاسی داریم. اگر عاملان دین خوب عمل کنند و ساختار آمادگی تحول داشته باشد، در آینده شاهد دین سفید خواهیم شد؛ دینی که مدنی و فرهنگی است و در بهبود جامعه و سعادت عمومی مشارکت میکند و گفتوگوهای آزادمنشانه خواهد داشت.
اما اگر عاملان دینی خوب عمل کنند ولی
ساختارهای رسمی حکومتی تحول پیدا نکند، با دین سبز مواجه خواهیم شد؛ دینی که اصلاحطلب و تحولخواه است و با وجود تحول پیدا نکردن ساختار حاکمیت همچنان به عدالت و اصلاح دعوت میکند و از حقوق مردم به نام دین دفاع میکند.
اگر ساختارها بهبود پیدا کند اما عاملان دینی نتوانند کار کنند، در ایران آیندهای خواهیم داشت که دچار دوگانه دین و سکولاریسم خواهد شد و شاهد دین سرخی خواهیم شد که خشونتگرا است.
اما اگر نه عاملان دینی خوب کار کنند و نه ساختار بهبود پیدا کند، در آینده با یک دین سیاه روبهرو خواهیم شد که از یک سو دین دولتی است و دینزدایی و دینگریزی رقم خواهد زد و تداعیکننده خشونت و ستم است و امیدوارم چنین نشود چراکه به مثابه تاراج ارزشها و هویت و فرهنگ ما خواهد بود.
✍مسعود فراستخواه جامعهشناس
متن کامل https://telegra.ph/Farasatkhah-12-21
@hooree🌹
حیاتمذهبی نسلزد
🔻چنانچه که پیش از این درباره تاثیر ژرف "فردشدگی" بر رویکرد اعتراضی نسلزد سخن گفتیم که بدان ماهیتی "عمیقا"مدنی و "شدیدا" غیرسیاسی میبخشید, درباره مذهب نیز نمیتوان از تاثیر عمیق مقوله "فرد شدگی" چشم پوشید.
🔻 گویی "فردشدگی" زیستجهان جماعتی از انسان هاست که مفروض گرفتن ان به عنوان یک امر بدیهی و استعلایی جهت فهم نسلزد اجتناب ناپذیر است.
لذا "فردشدگی" امرمذهبی در نزد نسلزد به تضعیف "مراجع فرافردی مذهبی" نسبت به روال سابق میانجامد. مصادیق این مراجع میتواند بسته به جغرافیایمذهبی از "دالای لاما","پاپ فرانسیس","مراجع تقلید شیعه" و "شیخ الازهر" متغیر باشد. با وجود تفاوت در مصادیق مراجع فرافردی, نسلزد در اقصی نقاط این جغرافیاهای مذهبی رویکرد مشابهی نسبت به امرمذهبی اتخاذ کرده است که ان هم ناشی از خصلتجهانی فناوریهای ارتباطی است که عمیقا هویت نسلزد از بدو تولد تاکنون با ان عجین بوده است.
🔻افزون بر تضعیف مراجع فرافردی, نسل زد قائل به برداشت شخصی از امرمذهبی و خودساخته بودن انگاره ان است. لذا برخلاف انچه که تصور میشود, نسل زد مطلقا مذهبگریز یا مذهبستیز یا به مفهوم کلانتر معنویتستیز یا معنویتگریز نیست. بلکه اتخاذ رویکردی شخصی و فردی برای مواجه با مذهب پیامد گریز ناپذیری دارد که ان ایجاد سلایقمتفاوت و طیفی از مواجهاتمختلف با امر دینی است. برای نسلزد مذهب گزینهای اولویتدار و فراسوی سایر گزینهها جهت پاسخ به معنویت نیست; بلکه گزینهای در کنار سایر گزینهها و همرده با انهاست.
🔻از جهتی نسلزد(حداقل در ایران) تقیدی برای خویش جهت کاربست نمادها,مضامین و چهرههای دینی جهت بیان مطالبات و صورتبندی اعتراضات خود نمیبیند. در جنبشهایی که نسلزد در انها حضور پر رنگی داشته(سال ٩٦ و ١٤٠١) , این نسلزد موضعی سکولار یا غیرمذهبی با دیانت اتخاذ کرده و گهگاهی به سبب تعارض مستقیم با جوانب مطلقا مذهبی حاکمیتدینی(مانند اعتراض به حجاباجباری در سال ١٤٠١), کنشی ستیزهجویانه در مواجه با مراجع فرافردی یعنی روحانیتشیعه از خود نشان داده که مصداق بارز ان حرکتی موسوم به "عمامه پرانی" بوده است. حتی اگر این ستیز را به تعداد انگشت شماری از افراد نسبت دهیم, فقدان سمپاتی نسل زد با روحانیتشیعه و بیتفاوتی به ان قابل تأمل است.
🔻لذا مواجه نسلزد با امرمذهبی به جای انکه به شکل یک خطیراست باشد, به شکل طیفی بوده که یک سر ان ضدیت محض با تقدیس روحانیت یا حتی ضدیت با ان و استانه دیگر این طیف فردشدگی امرمذهبی و همسان پنداشتن رای مراجع فرافردی(روحانیت) با رای شخصی بوده است که بدان نه به عنوان یک مرجعقدرت مشروع جهت تسخیر قدرتسیاسی که به چشم یک مرجع تخصصی_علمی مینگرد.
✍️محمدامین سلیمانی
@sokhanranihaa
@hooree 🌹
من در سازمان بهداشت جهانی برای همه صحبت میکنم، اما (در کشورم) با من مشورت نمیکنید؟!
کمی هم آرای مخالف را گوش کنید، با ۵۰۰ انجمن والدین کودکان عقبمانده صحبت کردید؟
طرحی به نام جوانسازی و صیانت از جمعیت کشور پیشنهاد کردهاند. به عنوان یک شهروند وقتی به این طرح نگاه میکنم، ایرادهای زیادی دارد.
مرتب عنوان میکنند که برای فرزند اول این رقم را پرداخت میکنیم و برای فرزند دوم هم رقم دیگر؛ بحث فرزندآوری به (رقم پرداختی و) میلیون نیست.
فرزند که به دنیا میآید فقط بحث خرج (و هزینهها) نیست. آیندهای که پدر برای فرزند خود تصور میکند، (این موضوع) اهمیت دارد و باید به آن فکر کرد.
چرا ترکیه که در نشیب و فراز سیاسی است، باید تبدیل به مرجعی شود که مردم کشورمان بروند در آنجا سرمایهگذاری کنند و خانه بخرند؟!
(وقتی از رفتن جوانان صحبت میکنیم) بحث فرار مغزها نیست، بحث فرار ژنها است.
من اگر الان در این سن از مملکت بروم اتفاقی نمیافتد، اما وقتی یک جوان از کشور میرود با یک خارجی ازدواج میکند و بچه او آمریکایی میشود، ژن ایرانی را برده است.
این افرادی که میروند، هوشمندترین افراد کشور هستند. آنها هم این افراد را غربال میکنند و بهترین ژنهای ما را میگیرند. چرا باید کاری کنیم که این جوانان از مملکت بروند؟!
آیتالله صافی گلپایگانی فرمودند که با دیگران باید مماشات کرد و با همه باید زندگی کرد. اگر میبینید عدهای الان با ایران مخالفت میکنند، فرقی هم نمیکند، در همان کشورهایی که بیشترین خدمت را کردیم، الان محبوبیت نداریم! چکار داریم میکنیم؟ کمی هم آرای مخالف را گوش کنیم.
من مخالف ازدیاد جمعیت نیستم، ولی اینها راهش نیست. این کار به شکل خیلی خوبی حدود ۴۵ سال قبل شروع شد و عدهای به محضر امام خمینی (ره) رفتند و من هم در آن جمع بودم و تالاسمی اولین موردی بود که توانستیم اجازه سقط را دریافت کنیم. بعد این کار در دست یک نهاد بسیار کارآمد به نام پزشکی قانونی قرار گرفت؛ یعنی در این ۴۵ سال کار غلطی انجام میشد؟!
این تعداد بچه عقبمانده ذهنی، از کار افتاده، نابینا، ناشنوا، میتوانیم جلوی همه این موارد را بگیریم. کسانی که این طرح را مطرح کردند، آیا با حدود ۵۰۰ انجمنهای والدین کودکان عقبمانده صحبت کردند؟! آیا با پزشکی قانونی صحبت کردند؟! آیا با امثال بنده صحبت کردند؟! چطور من در سازمان بهداشت جهانی برای همه صحبت میکنم، اما (در کشورم) با من مشورت نمیکنید تا عیبهای آن را به شما بگویم؟!
با افراد متخصص در این زمینه صحبت نکردند. اجازه هم نمیدهند که غربالگری ترویج شود!
شرایط را هم برای سقط (قانونی) اینقدر سخت میکنند که زمان از دست برود، (در نتیجه) بچه عقبمانده زیاد میشود و باید از کیسه من و شما برای آنها خرج شود.
مسیر درست این است که اولاً همین کار (بحث غربالگری) بماند. در عین حال، شرایطی فراهم شود که جوانان نخبه از کشور نروند.
درحال حرکت به سمت یک جمعیت پیر هستیم، درست مثل کشورهای اروپایی یا ژاپن. اینطور نیست که بگویم شرایط آلمان، آمریکا، ژاپن خیلی خوب است و شرایط ایران بد است.
آنها هم اشتباهاتی میکنند؛ ولی من مسئول آنها که نیستم، من مسئول کشورم و خانواده خودم (مردم وطنم) هستم.
🔹 پرفسور داریوش فرهود٭ پدر علم ژنتیک ایران،
ایسنا
@hooree🌹
داستان فیلترینگ به کجا خواهد رسید؟
راستش من نمیتوانم پدیدهها و رخدادها را غیراستراتژیک ببینم؛ انگار این نگاه برایم عادت شده است و با آن خو گرفتهام!
به یاد دارم هنگامی که در میانههای دهۀ هفتاد ویدئو خریدم، همسرم برآشفت. مخصوصاً که رئیسجمهور وقت، سیدمحمد خاتمی، علیه آن موضع گرفته بود؛ اما به لطایفالحیل از این مرحله گذشتم و چند سال بعد ماهواره را روی پشتبام نصب کردم. غوغایی برپا شد، ولی بهرغم تمام چالشهای درون و بیرون خانه، درنهایت موفق شدم و سرانجامش نکو بود.
این تغییر و دسترسی به منابع جهانی، باعث شد در کلاسها بهروزتر باشم و دانشجویان نتوانند به پای من برسند. حتی بسیاری از آنان از تحلیلها و اطلاعات گستردهای که ارائه میدادم، شگفتزده میشدند. تنها دلیلش این بود که من ماهواره داشتم و با جهان در ارتباط بودم، درحالیکه آنان در زندان صداوسیما گرفتار بودند.
در زمینه موبایل و اینترنت هم پیشتازیام حفظ شد، البته این بار چهار فرزندم گوی سبقت را از من ربودند.
همین دسترسی و اشراف به تکنولوژی جهانی به آنان کمک کرد که حدیث «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّین (دانش بجویید هرچند در چین باشد)» را سولوحۀ خود قرار دهند و هرکدام در یکی از نقاط دنیا تحصیل کنند و دانشآموختۀ دانشگاههای معتبر در رنکینگ جهانی شوند. این پیشرفتها بدون هزینۀ گزاف ممکن شد، چراکه توان مالیاش را نداشتیم.
میخواهم کوتاه بگویم: با دسترسی و اشراف بر جهان از طریق اینترنت، میتوان ره صدساله را یکساله پیمود. این خوان پهناور و سفرۀ شگفت و غیرقابلمحاسبۀ جهانی که اینترنت نام دارد، همه چیز در خود دارد؛ از خوراکهای سمی و کشنده تا مواد مینوی!
اما در این میان، سالهاست در این دیار، تنی چند که روزگار و سیاست و قدرت به آنان اختیار تصمیمگیری برای میلیونها شهروند را داده است، در تلاشاند بر دسترسی آزادانه به این سفرۀ گسترده فیلتر بگذارند و به خیال خود سدی در برابر مشاهدۀ مردم شوند.
بهظاهر آنها در هراساند که چشم و گوش مردم باز شود و یا راهشان به جهنم باز! میگویند دغدغۀ روانهشدن مردم به دوزخ را دارند؛ دغدغهای که از اساس بیسرانجام است، چراکه حتی اغلب بستگان و نزدیکان این تصمیمگیران هم سرانجام راهی برای دورزدن فیلترها مییابند.
به باور من، مردم دیگر برای رفع کامل یا محدود یا مرحلهای فیلترینگ، چشمانتظار رفع این ستم آشکار توسط این عقبماندگان تاریخ ایران نخواهند ماند؛ زیرا بهزودی، ندای هاتف غیبی و اینترنت آزاد از طریق فناوریهای جدید مانند استارلینک در این بازار هم فراگیر خواهد شد.
گفته شده است که تا امروز بیش از ۲۲ هزار خانوار در ایران از این طریق به اینترنت آزاد دسترسی پیدا کردهاند و باورمندم که تا ۴ دیماه سال ۱۴۰۴، حداقل ۳۰ تا ۳۵ درصد خانوادهها به شبکۀ جهانی اینترنت ماهوارهای خواهند پیوست.
البته دولت با توسل به قوانین سعی خواهد کرد مانع شود، اما این تلاشها کمترین تأثیری بر روند نصب بشقابهای استارلینک نخواهد داشت. برآوردم این است که از اسفند امسال این مساله بین ملت-حکومت موجب کشمکی رقیق خواهد شد.
به گمانم حتی در فضای سیاسی کنونی، فراگیرشدن اینترنت ماهوارهای برای مردم کمهزینهتر به نظر می آید.
به قول بهبهانیها:
منتِ باغبو نکَش؛ یَه پیل هُدِه، گُندی بکَش.
✍یدالله کریمی پور
@hooree🌹
کنشگریِ زنان و درسهایی از جنبش ژینا
مروری بر جنبش زنان در ایران از اوایل دهه ۱۳۷۰ تا کنون
تحرک زنان ابتدا در قالب «محافل زنانه» در چهارچوبهای غیررسمی که نوعی پرسشگری از وضعیتشان محسوب میشد آغاز شد و آرام آرام به حوزههای دیگری از کنشگری مثلاً در حوزه حقوق کودک و محیط زیست ـ که ارتباط غیرمستقیمی با مسئله زنان داشت ـ تداوم یافت. چرا که در آن زمان «مسئله زن» از زاویه نگاه رسمی هنوز تابو و غیرمجاز محسوب میشد، آن هم با تظاهرات گسترده زنان علیه اجباری شدنِ حجاب در ۸ مارس در همان سال اول انقلاب که نشاندهنده پتانسیلِ مخالفت و ایستادگی بخشی از زنان در مقابل نظم سیاسیِ تازه استقراریافته بود.
به این ترتیب این بخش از زنان تلاش کردند «مسئله زن» را آرام آرام به مسئلهای اجتماعی تبدیل کنند.
از سوی دیگر بخشی از زنان با گرایشهای دینی هم که در دوران جنگ و در چهارچوبهای رسمی فعال شده بودند، دیدن و کاویدن تبعیضها علیه خود را آغاز کردند و از آن جایی که راه به نهادهای دولتی داشتند تلاش کردند درون همان چهارچوب به کنشگری بپردازند.
به این ترتیب زنان در این دو سوی طیف بدون ارتباط با یکدیگر، مسئله زنان و تغییر وضعیت آنان را بهتدریج در جامعه میگستراندند.
این فضای زیرپوستیِ کنشگری و تغییرخواهیِ زنان در دو فضا و دو گفتمان متفاوت، به رشد و بالندگی خود ادامه میداد تا به انتخابات سال ۱۳۷۶ میرسیم که «اصلاحات» به افقی برای تغییر در جامعه تبدیل و اسم رمز این تغییرخواهی هم «جامعه مدنی» میشود.
با شکلگیری جامعه مدنی به عنوان فضای مشترک کنشگری و به منظور همافزایی بیشتر، کنشگرانِ دو سوی طیف به تدریج بهنوعی به یکدیگر پیوند خوردند. در نتیجه ما با رشد انفجاری نهادها و تشکلهای مدنی زنان با نام و موضوع زنان روبهرو شدیم که از دل این نهادسازیها بهتدریج حرکتهای سازماندهیشده در جنبش زنان توانست شکل بگیرد.
نقطه اوج این حرکتهای «سازماندهیشده»ی جمعی، کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیضآمیز بود.
این کمپین در واقع بلوغ تشکیلاتی جنبش زنان و عصاره تلاش کل جامعه مدنی زنان تلقی میشد. اما متأسفانه این «افق تغییر» به تدریج از نیمه دهه ۸۰ مسدود شد.
در این میان جامعه مدنی و جنبشهای مختلف اجتماعی از جمله جنبش زنان، دانشجویان، معلمان، روزنامهنگاران و… از پای ننشستند و در همبستگی با یکدیگر در سال ۱۳۸۸ جنبش سبز را شکل دادند تا در برابر این انسداد سیاسی مقاومت کنند. ولی در نهایت جنبش سبز که حاصل حدود دو دهه تلاش جامعه مدنی بود سرکوب شد و نتوانست به هدفاش برسد.
در نتیجه، آن روزنهی گشودهشده برای تغییر نیز از افق سیاسی جامعه پَرکشید و بهتدریج اکثر نهادهای جامعه مدنی هم به تعطیلی سوق داده شدند؛ کنشگراناش یا به زندان افتادند یا اکثراً مهاجرت کردند و بخش باقیمانده نیز چند سالی افتانوخیزان تا اواسط دهه ۹۰ با همان گفتمان و استراتژیهایی که دیگر کارایی نداشت ادامه دادند. ولی چون در نهایت، افقِ تغییر بسته شده بود، دیگر آن گفتمان و استراتژیها در عمل، کارآمدی نداشت و ناتوان از بسیج نیرو شده بود.
اگر بخواهیم تفاوت میان کنشگری در گذشته و امروز را بررسی کنیم میتوان گفت کنشگری در دهه ۷۰ و ۸۰ در جامعه مدنی، عمدتاً کنشگریِ جمعی، نهادمند و باواسطه بود، و زمان کافی برای آموزش و انتقال تجربه در میان کنشگراناش وجود داشت؛ از جمله میآموختند که چهطور برای دستیابی به خواستههای خود، استراتژی تعیین کنند، اعتمادسازی و همکاری کنند، مخاطرات را کاهش دهند و… به همین دلیل این کنشگری پایدارتر بود، اما طبعاً زمانبر و ورود به آن دشوارتر، و امکان خلاقیتهای فردی نیز دایرهی محدودی داشت.
ولی امروز ما شاهد کنشگری فردمحور، بیواسطه و غیرنهادمند هستیم که نه مبتنی بر اشتراک و اجماعسازی بلکه مبتنی بر «تفاوت و تکثر» است. چراکه امروز در بستر تحولات داخلی و جهانی «تکثر» و «تفاوت» یکی از ارکان مهم جامعه بشری تلقی میشود.
ضمن اینکه در جهانِ جهانیشدهی امروز، تکثر و تفاوت، از ارکان مهم ساختار متحول جهان کنونی محسوب میشود. بهویژه که تکنولوژیهای نوین ارتباطی (شبکههای اجتماعی) هم به این روند کمک میکنند و همه اینها نحوهی زیست نسل جدید و البته مجموعهی زیست اجتماعیمان را تحت تأثیر قرار داده است.
به همین سبب این گونهی تازه از کنشگری برخلاف گذشته، نه تنها مبتنی بر تفاوت و تکثر است بلکه در آن، استراتژیِ مطالبهمحوری، جایاش را به استراتژی «نافرمانی مدنی» داده است.
✍نوشین احمدی خراسانی
متن کامل
@hooree🌹
🖊 چگونه بیآنکه باورهای دیگر را محترم بشماریم با آنها مدارا کنیم؟
یا باید به عقایدی که با آنها مخالف هستیم احترام بگذاریم و یا آنها را تحمل کنیم؟ درباره هر عقیدهای بحثهای گوناگون وجود دارد، اما در زمینه همه مباحث این سوال مطرح میشود که ما چگونه باید مفاهیم “مدارا” و “احترام” را درک کنیم، مفاهیمی که در همه گفتگوهای مربوط به آزادی بیان و جنگها و درگیریهای فرهنگی طرح میشوند.
مدارا یا تحمل مفهومی است که سابقه طولانی و معانی متعدد لغزندهای دارد. از بحثهای شکلگرفته در قرن هفدهم درباره آزادی مذهبی تا گفتگوهای اخیر درباره مهاجرت و مهاجران، معنای اصلی مدارا، تمایل به پذیرش باورها و اعمالی است که شاید با آن مخالف باشیم، اما میدانیم که برای دیگران اهمیت دارد. این باورها ممکن است شامل اعمال مذهبی گروهی اقلیت یا اعتقاد به باورها و آیینهای خلاف اجماع جمعی باشد.
اما امروزه بسیاری مدارا را نه تمایل به پذیرش همه دیدگاهها فارغ از توهین آمیز بودن یا نبودن، بلکه به معنای مهار و جلوگیری از نشر باورهایی میدانند که ممکن است برای گروه دیگری توهین آمیز باشد و موجب بروز خشونت شود. چنین معنایی از مدارا در دیدگاه کسانی میتوان دید که مثلا موافق جلوگیری از چاپ کارکاتور پیامبر اسلام در مجله شارلی ابدو یا موافق تعلیق توییتری سلیل تریپاتی، روزنامهنگار هندی هستند که ملیگرایی هندو را در شعری به چالش کشیدهاست. در این چهارچوب، مدارا مفهومی است برای دفاع و حمایت از کسانی که به باورهای آنها توهین میشود و مجوزی است برای منع انتشار ایده افرادی که نوعی از بیاحترامی به عقاید دیگران را شامل میشود.
مفهوم “احترام” پیچیدهتر و چندوجهی تر از مفهوم “مدارا” است. احترام در اصل با احساسی از برتری بخشی به دیگری همراه است. این مفهوم همچنین با درجهای از ارزشگذاری همراه است، یعنی افراد به کسی یا عملی احترام میگذارند که برای آن ارزش قائلند.
معنای دیگر احترام که در جوامع مدرن و برابریطلب مورد استفاده قرار گرفتهاست، از این قرار است: همه افراد را انسان در نظر گرفتن و اذعان به اینکه همه انسانها در جامعه اخلاقی جایگاهی برابر دارند. در چنین دیدگاهی، احترام و مدرا مفاهیمی مکمل یکدیگرهستند. مدارا به معنی تحمل همه ایدهها و نه لزوما احترام به آنها است. در حالیکه احترام به معنی ارزش قائلشدن برای افراد در جایگاه برابر و فارغ از دین، فرهنگ، نژاد و جنسیت آنها است، اما نه لزوما ارزش قائل شدن برای دیدگاهها و اعمال آنان.
چنین تعریفی از احترام همچون تعریف مدارا در طول زمان تغییر پیدا کردهاست و اکنون بسیاری معتقدند که نه فقط به افراد بلکه به باورهای آنها احترام گذاشت. بایخو پارک، فیلسوف سیاسی میگوید: “از آنجا که انسانها از لحاظ فرهنگی همدیگر را احاطه کردهاند، احترام برابر به افراد، احترام به فرهنگ و شیوه زندگی آنها را در پی دارد.”
اما آمیختگی مردم با فرهنگ و اعتقادات آنها حرکتی خطرناک است، مانند آنچه نژادپرستان انجام میدهند. تشخیص تمایز بین مردم و ایدههایشان برای برخورد برابر با آنها در عین به چالش کشیدن باورها و ایدههای آنها ضروری است. به همین دلیل است که در دانشگاه کمبریج پروپوزالهایی که احترام به همه ایدهها را توصیه میکنند، رد میشود و معیار تحمل همه باورها است نه احترام به آنها. پس بدینترتیب میتوان چیزی را تحمل کرد، در عین اینکه آن را به چالش کشید. در نتیجه، جامعهای که بر ارزشهای مدارا و احترام استوار شود، جامعهای برابرتر و در راستای پیشبرد حقوق اقلیت خواهد بود.
✍️ کنعان ملک
(مترجم: نفیسه نیکبخت)
@sokhanranihaa
@hooree🌹
مسئله زن
🔹شاید بتوان گفت که مسئله زن و ابعاد حیات اجتماعی و سیاسی او یکی از محوریترین مسائل جامعه ایران است.
🔹به احتمال فراوان اگر در گذشته و تا ۱۴۰۰سال پیش از مردم میپرسیدیم که به نظر شما ارث میان مرد و زن چگونه تقسیم شود، اکثریت قاطع همان نسبت دو به یک را میگفتند. چون وضعیت زن در ساختار قدرت و نقش اقتصادی او چنین نظری را مطلوب مینمود. ولی سال گذشته در زمان وزارت فرهنگ دولت آقای رئیسی پیمایشی که درباره ارزشها و نگرشهای ایرانیان انجام شد، حاکی از موافقت بیش از ۷۷درصدی مردم با برابری ارث برای زن و مرد بود.
🔹آیا این به منزله عبور آنها از شریعت است؟ قطعاً، خیر؛ چون بسیاری از آنان ملتزم به شرع هستند، ولی میبینند که نقش زنان در حال تغییر است.
🔹ما نمیتوانیم ازیکسو شاهد افزایش و سبقت کمی و کیفی دختران دانشجو از پسران باشیم و از سوی دیگر، همچنان نظام حقوقی خانواده را براساس گذشته تعریف و تعیین کنیم.
🔹خانوادهای که بنیان آن بر حرکت بهسوی برابری و مشارکت هرچه بیشتر همه اعضای خانواده بنا نهاده شده؛ هر گونه مخالفت با این روند موجب اخلال در امر نهاد خانواده میشود و جدایی و طلاق را زیادتر میکند.
🔹انقلاب تابوهای زیادی را درباره زنان و جایگاه آنان شکست و موجب شد که حتی دختران روستایی و طبقات پایین هم برخلاف پیش از انقلاب برای تحصیل و ارتقای جایگاه خود درس بخوانند و وارد دانشگاهها شوند؛ امری که پیش از انقلاب مطلقاً عمومیت نداشت، ولی به موازات این تحولات، اکنون پس از گذشت ۴۵سال است که میبینیم حضور زنان در کابینه پذیرفته شده است.
🔹مسئله زن یکی از اَبَرچالشهای موجود جامعه ایران است که بهجای تفاهم و گفتوگو از طریق تقابل پیش میرود و عوارض این نحوه پیشبرد امور بسیار بیشتر از اصلاحات تفاهمی و وفاقی است.
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree🌹
ازدواج کمتر، طلاق بیشتر؛ زنگ خطر برای خانوادههای ایرانی!
🔹کاهش ۴۲ درصدی ازدواج: از سال ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۲، تعداد ازدواجها از ۸۲۹ هزار به ۴۸۱ هزار کاهش یافته است؛ یعنی افتی ۴۲ درصدی طی ۱۱ سال!
🔹افزایش ۳۴ درصدی طلاق: در همین دوره، طلاقها از ۱۵۰ هزار به ۲۰۲ هزار رسیدهاند؛ یعنی رشد ۳۴ درصدی در آمار طلاق.
🔹نسبت ازدواج به طلاق؛ یک سقوط نگرانکننده: در سال ۱۳۹۱، به ازای هر ۵.۵ ازدواج، یک طلاق ثبت میشد، اما در سال ۱۴۰۲ این نسبت به ۲.۴ ازدواج در برابر هر طلاق رسیده است.
🔹بیشترین کاهش ازدواج: بین سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶، ازدواجها بیش از ۲۰۰ هزار مورد کاهش یافتند، که افتی چشمگیر محسوب میشود.
🔹بیشترین رشد طلاق: سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰، بیشترین افزایش طلاق را نشان میدهند و در سال ۱۴۰۰ تعداد طلاقها از مرز ۲۰۰ هزار عبور کرد.
منبع: مرکز آمار ایران
@kherad_jensi
@hooree🌹
در ستایشِ «شادی»
شاد بودن و شادی کردن حق طبیعی و مسلّم هر انسانی است که در این جهان زیست می کند. شادی، حالتی روانی است که طی آن فرد احساس خوشی و زنده دلی می کند و تمام جسم و روان فرد به جنب و جوش در می آیند و نوعی انرژی بخشی مثبت و امیدوارانه را تجربه می کند.
مارتین سلیگمن از بنیانگذاران روان شناسی مثبت گرا ، شادی را عبارت از عواطف و فعالیت های مثبت تعبیر می کند.
گفتن ندارد که پدیدۀ شادی همانند بسیاری از پدیده های انسانی و اجتماعی ابعاد و زوایای پیچیده ای داشته و ضمن این که از سویی عوامل گوناگونی بر روی بروز و ظهور شادی اثرگذاری دارند.
اما جالب است که از سوی دیگر شادی بر روی سایر پدیده های انسانی و اجتماعی نیز اثرگذار است. لذا واکاوی ابعاد گوناگون این پدیده مجال و فرصتی بسیار می طلبد که طبیعتاً در این نوشتار کوتاه نمی گنجد.
یکی از دلایل مهمی که موضوع شادی مورد توجه بررسی در نوشتار حاضر قرار گرفت این است که این جهان به خودیِ خود جهانی سرشار از درد و رنج هایی است که همگان را دچار تلخ کامی و غم می کند لذا یکی از کوشش های افراد، گروه ها، سازمان ها، دولت ها و همه و همه باید این باشد که شادی را جستجو کنند و آن را در بین مردم و جامعه تکثیر و ترویج کنند.
شادی و شادکامی آدمی را سرزنده و امیدوار نگاه می دارد و او را برای مقابله و مبارزه با انواع درد و رنج های این جهانی آماده می سازد.
شادی یکی از ضروری ترین نیازهای انسان برای زیستنِ با کیفیت و ارزشمند در این جهان است. شادی، زمینه های درست و دقیق اندیشیدن، تندرستی و سلامتی جسم و روان، آگاهی یافتن، منطقی بودن، آرامش داشتن، مداراگری، دوستی، عشق ورزی، پیوندجویی، تعاملات مثبت و سازنده، کنشگری فعال، مفید بودن، خوب بودن، ارزشمند زیستن و اخلاقی زیستن را فراهم می سازد.
انسان های شاد سرمایه های ضروری برای رشد و پرورش انسان های سالم و در نهایت جامعۀ سالم هستند. از آن جا که بین انسان و جامعه همواره رابطهای دوجانبه و متقابل برقرار است، لذا انسان سالم جامعۀ سالم را می سازد و متقابلاً جامعۀ سالم انسان سالم را پرورش می دهد.
تمام پژوهش های علمی در رشته های گوناگون پزشکی، زیست شناسی، روان شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی به خوبی نشان می دهند که شادی نتایج کاملاً مثبت بر جسم و روان فرد از یک سو و بر روی جوامع و گروه های اجتماعی از سوی دیگر دارد. دانشمندان دریافتهاند که شادی و خوشحالی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن و همچنین سیستم عصبی انسان میشود.
افرادی که در معیارهای شادکامی نمرۀ بالا می آورند، عموماً افرادی شاد، خوشبین و سالم بوده و از این که وجود دارند راضی هستند، زندگی را با ارزش می دانند و با جهان در صلح و تفاهم هستند. برعکس، افرادی که نمرۀ شادی شان کم می شود از نظر شخصیت بدبین، غمگین و مأیوس بوده و با جهان در تضاد هستند.
افراد شاد، احساس امنیت بیش تری می کنند، آسان تر تصمیم می گیرند، روحیۀ مشارکتی بیش تری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می کنند، بیش تر احساس رضایت می کنند و سلامت جسمانی و روانی آن ها بیشتر است، طول عمر بیشتری دارند و از نظر شغلی و اجتماعی، موفقیت های بیش تری کسب می کنند.
شادی را معمولاً به سه بُعد احساسی، شناختی و اجتماعی تقسیم کرده و اتفاق نظر بر این است که این تقسیم بندی جامعیت دارد. هر کدام از این ابعاد دارای مؤلفه هایی هستند.
1. بُعد احساسی شامل: احساس خوشحالی، امیدواری نسبت به آینده، خوش بینی به وقایع اطراف، دلگرم بودن به زندگی؛
2.بُعد شناختی شامل: احساس رضایت از وضعیت کنونی در قیاس با گذشته و وضعیت ایده آل، احساس رضایت از بخش های مختلف زندگی مانند شغل، تحصیل، خانواده و
3.بُعد اجتماعی شامل: تمایل به داشتن روابط اجتماعی با دیگران، مشارکت در فعالیت های اجتماعی، شوخ طبعی.
عوامل درونی و بیرونی فراوانی بر روی شادی انسان تأثیرگذار اَند از نوع شخصیت گرفته تا چگونگی تربیت انسان، نوع نگاه انسان به خود و جهانی که در آن زیست می کند، میزان خویشتن شناسی، فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست. داشتن ثروت کافی، شغل مناسب، شریک زندگی خوب، دوستان خوب، فراغت و تفریح مطلوب، مسافرت، ورزش منظم، فرهنگ کارآمد، جامعۀ سالم و بهنجار، اقتصاد قوی و کارآمد، سیاست عقلانی و منطقی همگی از جمله عواملی اَند که به سهم خود در شاد نگه داشتن افراد جامعه تأثیرگذاری دارند.
هرچقدر موانع ایجاد شادی در بین شهروندان جامعه کم تر شود بدون تردید زمینه های شاد بودن شان فراهم خواهد شد.
به هر بهانه ای ضرورت دارد که شهروند ان را شاد نگاه داشت و "سیاستِ شادکامیِ شهروندان" باید در هستۀ مرکزی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های جامعه وجود داشته باشد.
✍محمدباقر تاج الدین
@hooree 🌹
زنان در دنیای دیجیتال؛
قدرتی که در شبکههای اجتماعی احیا میشود
سمانه کوهستانی٭
قدرت در دنیای امروز دیگر به شکلی که در گذشته میشناختیم، توزیع نمیشود. در گذشته، افرادی که در راس هرم قدرت ایستاده بودند، تصمیم میگرفتند و بقیه باید میپذیرفتند. اما امروز، قدرت به جایی منتقل شده که هیچکس نمیتواند آن را به راحتی در دست بگیرد یا از آن محافظت کند.
امروز قدرت در دست کسانی است که میتوانند بر توجه دیگران تسلط پیدا کنند و سکان توجه مردم را در دست گیرند؛ کسانی که میدانند چگونه ذهنها و قلبها را با پستی ساده یا هشتگی جنجالی با خود همراه و همدل کنند.
جنبشهایی مانند #MeToo و #TimesUp که از بستر شبکههای اجتماعی برخاستند، نمونههای بارزی از این تغییرات هستند.
این جنبشها به زنان این امکان را داده که تجربیات خود را با دیگران در میان بگذارند و نه تنها در سطح فردی، بلکه در مقیاس جهانی صدای خود را به گوش دیگران برسانند.
در اینجا، گویی شبکههای اجتماعی به ابزاری برای بازپسگیری قدرت تبدیل شدهاند.
زنانی که تا پیش از این در فضای واقعی، یا به دلیل سنتها و ساختارهای فرهنگی و یا محدودیتهای اجتماعی، از بیان تجربیات خود محروم بودند، هم اکنون در فضای دیجیتال به جمعی بزرگ و بیمرز متصل شدهاند که همه با هم از یکدیگر حمایت میکنند.
... سخن کوتاه آنکه، شبکههای اجتماعی نه تنها ابزاری برای ایجاد دگرگونی های اجتماعی محسوب می شوند، بلکه فرصتی برای بازتعریف خود و هویتهای فردی و جمعی زنان فراهم میآورند.
این فضاها امکان تعامل و همبستگی را فراهم میکنند، اما برای آنکه حقیقتاً به ابزاری برای تغییرات ساختاری تبدیل شوند، باید تهدیدات دیجیتال و چالشهای دسترسی به آنها را جدی گرفت. در غیر این صورت، شبکههای اجتماعی فقط به یک «آینه» تبدیل خواهند شد که در آن هیچ چیزی جز بازتاب واقعی نابرابریها مشاهده نخواهد شد.
✍سمانه کوهستانی*دانش آموخته دکتری جامعه شناسی فرهنگی
Instant View
@hooree🌹