هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
💫🌺
🌺
❇️ السلامُ علیکَ ایُها المُقدمُ المأمول
آرزوی رسیدنَت
در #دل آسمان
و زمین مانده،
کِیحاجتاین اهل را
برآورده به خیر می کُنی
مولاجان
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
خدایا ...
به هر که و به هرچه #دل بستم، تو دلم را شکستی ...💔
#عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو #قرار از من گرفتی ...💘
هر کجا خواستم دل #مضطرب و دردمندم را آرامش دهم؛ در سایه امیدی و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی ...😭
و در طوفان های #وحشت زای حوادث رهایم کردی!🌪
تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت #آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم!
...
💞 تو این چنین کردی تا به غیر از تو #محبوبی نگیرم 💞
و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم
و جز در سایه توکل به تو، #آرامش و امنیت احساس نکنم
خدایا ترا بر همه این نعمتها #شکر می کنم ...»
#چمران
#چریک _ عاشق
هدایت شده از محصنات
49.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جمعه_های_مطالبه_گری
✅شما دعوتید به جمعه های مطالبه گری با طعم #حیا_و_غیرت
همراه با خانواده شهدا و مردم انقلابی بعد از نماز جمعه شهرهای مختلف کشور
💠 امام فرمود من به پیروزی این انقلاب زمانی پی بردم که به منگفتند مردم تهران همان شعارهایی را میدهند که مردم در روستاها میدهند
وقتی #دل های مردم همه #بیدار شود ،این کار #خداست .
✅برای پیوستن به#جمعه_های_مطالبه_گری به آیدی زیراطلاع دهید@jomaehaye_motalebegari
#محصنات
#اجرای_صحیح_قوانین
#نظارت_بر_اجرای_قوانین
✾═┅┄┈
🔗 به کانال خبرگزاری زنان عفیفه جهان مُحصَنات بپیوندید
🆔 @mohsanat_ir
خدایا
ردیف وسطی ها رو هم قبول کن ..
🌿🌿🌿
خدایا ببخشید. ما مثل بندههای
درجهیک نیستیم. ما بلد نیستیم
فراقِ مهمـانیات را زار بزنیم. ما
مثل آدمحسابیها نیستیم که در
این روزهای آخر،دعایوداع بخوانیم
وبغض کنیم.ما نمیفهمیم جمعشدن
سفرهی مهمانیات یعنی چه. ما حالی
مان نیست توی چه ساحلِ خوشآبو
هوایی نشستهایم و روز دیگر باید
بساطمان را جمع کنیم و برگردیم به
زندگیهای دودگرفتهی قبل...
ما دلخوش بودیم به غیرعادیهای
مهمانیات. به اینکه ساعت چهار
صبح را ببینیم. همهی عشقمان توی
سحرهای رمضان به این بود که آن
لیوانِ آبِ آخر را جوری سر بکشیم
که روی ۵ ثانیه مانده به اذان فیکس
شود وقبلِ اللهاکبرِ موذن پایینبرود.
- دلمان به چُرت زدن های قبل افطار
خوش بود. ما دلبستهی نعناداغِ روی
آش و کنجد روی نان سنگک بودیم.
ما را ببخش که حال نداشتیم قبل
افطار اول نماز بخوانیم.
ببخش که
هنوز اذانمغرب توی گلویموذنجا
نیفتاده،لقمهی اول را بالا میدادیم.
ببخشکه مثلبندههایفرهیختهات
قبل افطار دعا نمیخواندیم.
ما را همینطوری بپذیر لطفا.
ماییکه تمام توانمان را میگذاشتیم
برایتمامکردنِجوشنکبیر درشبهای
قدر و اگرمیتوانستیم هرسهشب را
تا فرازِ آخر برویم، کِیفور میشدیم.
ما بلد نبودیم دعای افتتاح بخوانیم،
ابوحمزههمبهنظرمانطولانیمیآمد؛
پس لطفا همان یا علی یا عظیم های
نصفهنیمه را از ما به عنوان ادعیهی
رمضانیه قبول کن....
ما دوستداشتیم توی این ماه
همانطور که تو دوستداشتی
زندگی کنیم. در این شبهای
باقیمانده،اسم مارا هم بنویس
تویفهرست خوبها، تویفهرست
بخشیدهشدهها. ما بد نیستیم.
یعنی دلمان نمیخواهد بد باشیم.
ما اول و آخرش بندهایم. حالا
بندهی خاص و مقرّب که نه،
ولی بین معمولیها که هستیم.
نیستیم؟🥺
ما ردیفوسطیهای کلاس دوستت
داریم.
ما مثل عینکیهای ردیفجلو
نیستیم که مشقهایمان را کامل نوشته
باشیم.اما خب مثل ردیفآخریهاو
بچه شَرهای کلاس هم نیستیـم. ما
بلدنیستیمخلافکنیم،جراتنداریم
بدون اجـازهات آب بخوریـم ، یـاد
نگرفتـهایم نافرمـانیات را بکنیم.
پس لطفا ما را هم ببخش....🤲😥
میگویند اولِ ماه مبارک که میرسد،
نفری یکدانه گندم بهشتی میکاری
توی #دل روزه داران تا گرسنگی را
احساس نکنند.
اصلاً کلِ دلِ ما، مالِ #تو...
همهاش را گندمزار کن.
خرید تضمینی گندمش هم با خودت!
این روز آخر، هوای ما را هم
داشتهباش لطفا. ما عربیمان خوب
نیست.فارسیمان هم بلاغت ندارد.
اما دلمان میخواهد کلمههای ما را
هم بخری و ببری بالا کنار کلمههای
قشنگی که بندههای قشنگت میفرستند
🥺🥺🥺
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...