واژه، جسم است و معنا، روح آن.
چه قدر بیروحاند واژههای امروز!
وقتی معنای واژهای از آن، فاصله میگیرد
آن واژه میمیرد.
وقتی واژههای زیبا، روح خود را از دست میدهند
جسمشان هزار جور رنگ و لعاب هم داشته باشد
دیگر زیبا نمیماند.
مهریه، واژهای زیبا است که روح آن هدیهای از سوی مرد به زن برای اثبات صداقت و محبت است
چونان پیشکشی که از سوی محب به محبوب تقدیم میشود
واژه، جسم است و معنا، روح آن.
مهریه، واژهای است که وقتی از روح خود جدا میشود
زن، کالا میشود و مهریه، قیمت او [2]
مگر انسان، قیمتی کمتر از بهشت دارد؟
پس چرا باید او را با درهم و دینار معامله کرد؟
چه قدر دردآور است که زن را با درهم و دینار قیمت بگذارند
در حالی که خدا زن را آینۀ ایمان میکند.[3]
و او را مقابل دیدگان مردان و زنان مؤمن عالم میگذارد.
واژه، جسم است و معنا، روح آن.
باید بنشینی و اشک بریزی وقتی میبینی که بر سر مهریه، این واژۀ دیگر بیروح مینشینند و چونان تجار چانه میزنند:
یکی قیمت را بالا میبرد و دیگری قیمت را پایین میکشد.
همین میشود که مهریهای که روحش ِمهر بود و صدق
مایۀ دشمنی میشود و کینه[4]
این است عاقبت واژه ای که از روحش جدا شده باشد.
واژه، جسم است و معنا، روح آن
برکت زن در مهریۀ کم اوست. ومهریۀ زیاد، مایۀ شومی اوست.[5]
چه زشت است مسابقهای که در میان ما رواج یافته:
هر که مهرش بیش، قدرش بیشتر!!!
در این مسابقه، هر روز ارتفاع بُرج مهریه بیشتر می شود
و درهای که شخصیت زن در آن سقوط میکند، عمیقتر.
ای کاش سبقت را همان طور که خدا معنا کرده
معنا میکردیم!
خدا ما را به مسابقه فراخوانده.
تا در خیرات از یکدیگر پیشی بگیریم.[6]
اما ما در دفن شخصیت انسانی زن از هم پیشی گرفتهایم.
او گفته که مقصد، من هستم
ولی ما مقصد را بافتههای ذهنی خودمان قرار دادهایم.
مقصد که خدا نبود، واژهها بیروح میشوند و میمیرند.
این میشود که مهریه را ضمانتی برای زندگی میکنیم
میگوییم: هر چه مهریه بیشتر، زندگی محکمتر.
واژه، جسم است و معنا، روح آن.
چه سادهاندیشاند آنان که به جای ِمهر
که راز استحکام زندگی است
مهریه را ضامن ماندگاری این بنا کردهاند.
گویا زندگی را تنها در کنار هم قرار گرفتن دو جسم میدانند
و مقصودشان از بقای زندگی
باقی بودن این دو جسم در کنار هم است.
مهریه در نگاه اینان پتک تهدیدی است در دست زن
تا اگر مرد، بنای ناسازگاری گذاشت چنان بر سرش کوفته شود که دیگر خواب طلاق را هم نبیند.
واژه، جسم است و معنا، روح آن
قصۀ مهریه چه قدر غریب است وجانسوز!
مهریه که ابزاری بود برای ابراز محب و اثبات صداقت در همان ابتدا هم ابراز میشد و به اثبات میرسید
حالا به پشتوانهای بدل گشته برای روز مبادا یعنی( طلاق)
چه نسبتی میشود یافت میان هدیهای به نام مهریه
با پشتوانهای برای طلاق؟
از آنان که مهریه را
پشتوانهای برای پس از طلاق میدانند بپرسید:
چرا پیش از ازدواج، به از بین رفتن زندگی فکر میکنید!؟
خدا محکمکاری را دوست دارد.[7]
اما محکمکاری هم واژهای است که روحش از کالبد جدا شده.
باید درست انتخاب کرد و درست زندگی کرد تا زندگی جان بگیرد و روی پا بایستد و استحکام بیابد .
اما ما هر طور که دلمان میخواهد، انتخاب میکنیم
و هر طور که میخواهیم، زندگی میکنیم
و از همان ابتدا هم در اندیشهایم
تا ِدرهم و دینار زندگی پس از طلاق را فراهم آورده باشیم.
(توجه:شماره های داخل متن سند روایات متن است که در کتاب میتونید مطالعه کنید)
📚 کتاب #ریحانه_خدا
جلد دوم(سبک زندگی حضرت زهرا، فصل #مهریه)
استاد عباسی ولدی
@hoseindarabi