eitaa logo
حسینیه ام البنین سلام ا...علیها
365 دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
36 فایل
رســــــانہ مجآزے مسجڋ ابوالفـــــۻل (ع)_قرطماڹ ارائه نظرات، انتقادات وپیشنهادت @Masjed_abolfazl_Grtman
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ 📌٦٦ مورد در رابطه با الزمان از 🔅به نام خدا : 🌱1. مردان و زنان شبیه یکدیگر میشوند در و 🌱2. مردان و زنان لباس و میپوشند 🌱3. بین مردم عادی میشود 🌱4.شعار کهنه می شود 🌱5. به افراد . احترام می گذارند 🌱6. را و می کنند و می گویند به تو چه ربطی دارد 🌱7. در امور و از مال کم هم دریغ می کنند و خرج نمی کنند 🌱8. و عزیز می شوند 🌱9. آلات موسیقی در و روی می شود 🌱10. صف های نماز مردم نشانه می شود 🌱11. قرآن را می شمارند و نمی شناسند مگر با صدای آواز و غناك 🌱12. مردم از فرار میکنند 🌱13. مردم می شوند و از دنیا می روند 🌱14. افراد نادان را به دست می گیرند 🌱15 . از بین می رود و جایش را به می دهد 🌱16. افراد و زیاد میشوند 🌱17. بازارها به هم می شوند یعنی بازار تجارت و کسب می شوند 🌱18. تار و تنبور و نی را نیکو میشمارند و همه جا ظاهر می شوند 🌱19. فقرا خود را به می فروشند 🌱20. مردم برای شدن می زنند و دارند 🌱21. اطاعت بی چون و چرای از زیاد می شوند 🌱22.پدرو مادر را و می کنند 🌱23. در مال شرکاءفراوان و می شود (کلاهبرداری) 🌱24. پرده از زنان برداشته می شود 🌱25. سکته و مرگ زیاد می شود 🌱26. دین مردم و می شود و خدای مردم 🌱27. آشنایان در وقت همدیگر را نمیشناسند 🌱28. مردم غذاهای خوب می خورند و جامه های زیبا و فاخر می پوشند و با آن می فروشند 🌱29. مردان با حرام و حرام خود را زینت می کنند 🌱30. کودکان نسبت به بزرگترها و والدین و می شوند 🌱31. عالمان به حرفشان نمی کنند 🌱32. مساجدرا می کنند ظاهر مساجد ولی از نظر هدایت و ارشاد است 🌱33. عیب کالا را می کنند 🌱34. سوار شدن زنان بر روی (اعم از حیوان و غیر آن مثل ماشین . موتور و......) 🌱35. سبک شمردن و هر رابطه دختر و پسر و زن و مرد و نا محرم می شود 🌱36. اسلام میشود و از اسلام فقط باقی می ماند 🌱37. امر به معروف را می شمارند و همه در مساوی اند 🌱38. خرج کردن زیاد برای و دریغ از خرج کردن برای 🌱39. مومنین در این زمان و و می شوند 🌱40. نماز را شمرده و به نمی خوانند 🌱41. موذن برای گفتن می گیرند 🌱42. قرآن و می شود فقها و عالمان به قرآن اندک 🌱43. از مال و جان مردم گرفته می شوند (جوانمرگ می شوند) 🌱44. افراد مورد و کم می شوند 🌱45. مال حلال می شوند 🌱46. کم فروشی می شود 🌱47. ازدواج با و با صورت میگیرد و عادی می شود 🌱48. فساد می شود 🌱49. بیت المال وسیله می شود 🌱50. مسکرات و نوشیدنی های حرام می شوند 🌱51. مال ترک می شوند همانند آن 🌱52. صاحبان مال و ثروت بزرگ می شوند 🌱53. مردم قبور محل قرار می دهند 🌱54. هیچ چیز بهتر از در آن زمان نمی باشد 🌱55. زبان و کم است 🌱56. مردم شده و از اهل تقلید می کنند 🌱57. موسیقی مطرب رواج می یابد و معمول می شود وکسی آن را نمی کند 🌱58. شرب خمرو می خوارگی می کنند 🌱59. زنان فرزندان خود را و تربیت می کنند 🌱60. زیاد می شود 🌱61. صورت مردم اما دلهایشان است 🌱62. حرف حق را می کنند 🌱63. در ها هر کاری بخواهند می کنند از گناه . فساد . ساز. آواز و...... 🌱64. از مردم جدا شوی تو را می کنند 🌱65. بالا رفتن در آن زمان عادی می شود 🌱66. شنیدن آیات قرآن می شود
💠سفارش امام صادق علیه السلام به راستگویی و امانت داری جهت برکت و افزایش رزق 🔻عبدالرحمن پسر سیابه می‌گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستانش به در خانه ما آمد. پیش او رفتم. مرا تسلیت داد و گفت: عبدالرحمن! آیا پدرت چیزی از خود بجای گذاشته؟ گفتم: نه! در این وقت کیسه‌ای که هزار درهم در آن بود به من داد و گفت: این پول به عنوان نزد تو باشد و آن را برای خود سرمایه ای قرار بده و سود آن را به مصرف احتیاجات خود برسان و اصل پول را به من برگردان. من با خوشحالی نزد مادرم رفتم و جریان را به او خبر دادم. شب که شد پیش یکی از دوستان پدرم رفتم. او برایم مقداری قماش خرید و مغازه‌ای برایم تهیه کرد و من در آنجا به کسب و کار مشغول شدم و خداوند هم داد و روزی زیادی نصیب من فرمود تا اینکه موسم حج فرا رسید. به دلم افتاد به زیارت خانه خدا بروم. نزد مادرم رفته و گفتم مایلم به حج بروم. مادرم گفت: اگر چنین تصمیمی داری، ابتدا پول فلانی را بده سپس به مکه برو. من آن پول را آماده کردم و به آن مرد دادم. آن شخص به من گفت: شاید این پول کم بود که برگرداندی. اگر چنین است بیشتر به تو بدهم. گفت: نه! دلم می‌خواهم به مکه بروم از این رو مایل بودم اول امانت شما را به شما باز گردانم. بعد از آن به مکه رفتم. پس از انجام اعمال حج به مدینه بازگشتم و به همراه عده‌ای خدمت امام صادق علیه‌السلام رسیدم. چون من جوان و کم سن و سال بودم در آخر مجلس نشستم. هر یک از مردم سؤالی می‌کردند و حضرت جواب می‌دادند. همین که مجلس خلوت شد، نزدیک رفتم. حضرت فرمود: کاری داشتی؟ عرض کردم: فدایت شوم! من عبدالرحمن پسر سیابه هستم. فرمود: حال پدرت چگونه است؟ عرض کردم: از دنیا رفت! امام صادق علیه السلام خیلی افسرده شد و برای او طلب رحمت کرد و سپس فرمود: آیا از مال دنیا چیزی به جای گذاشته است؟ گفتم: نه! چیزی از خود به جای نگذاشته است. فرمود: پس چگونه به حج رفتی؟ من داستان رفیق پدرم و هزار درهم را که من داده بودم به عرض حضرت رساندم. امام علیه‌السلام مهلت نداد سخنم را تمام کنم. در میان سخنم پرسید: هزار درهم پول آن مرد را چه کردی؟ عرض کردم: به صاحبش رد کردم. فرمود: آفرین! کار خوبی کردی. آن گاه فرمود: می‌خواهی تو را سفارش و نصیحتی کنم؟ عرض کردم: آری! امام علیه‌السلام فرمود: (علیک بصدق الحدیث و ادأ الامانة... همواره راستگو و امانتدار باش... ) اگر به این وصیت عمل کنی، در اموال مردم شریک خواهی شد. در این هنگام میان انگشتان خود را جمع کرد و فرمود: این چنین شریک آنها می‌شوی. عبدالرحمن می‌گوید: من سفارش آن حضرت را مراعات نموده و عمل کردم، در نتیجه وضع مالیم خوب شد و بجایی رسید که در یک سال سیصد هزار درهم زکات پرداختم. بحار: ج ۴۷، ص ۳۸۴