eitaa logo
‌🇵🇸‌ حسینیهٔ دل‌‌
3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
44 فایل
امام صادق علیه السّلام: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر اینکه برخوردار از نعمتِ نگاه به کوثر مى شود و از آن سیرابش مى کنند. [جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 554] 💠کانال اشعار مدح و مرثیه اهلبیت علیهم السلام ارتباط: @Raihanatoll_Nabii
مشاهده در ایتا
دانلود
بار بر بسته ای ای دل، به سلامت سفرت می بری قافلۀ اشک مرا پشت سرت راه می افتی و باقی ست به خاک عرفات حرف هایی که روان بود از آن چشم ترت به کجا می برد این راه بلاخیز تو را! کودکان اند و زنان اند چرا همسفرت؟ می شوی دربه در کوه و بیابان و جهان می شود از سر دلباختگی دربه درت خبر قاصد تو می رسد از طوفان ها این خبر چیست؟ که داغی ست گران بر جگرت می رسی کم کم و پیداست به پهنای افق خیمۀ در دل صحرای بلا شعله ورت میهمان هستی و با نیزه و شمشیر چرا میزبان تو گرفته ست چنین دور و برت؟ روزها می گذرد می رسد از راه آخر آن غروبی که سر نیزه روان است سرت 🥀🍃 @hoseiniye_ye_del
الشام... الشام... الشام چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام گره خوردست آیا سرنوشت کربلا با شام؟ به نیزه آفتابی می‌شکافد سینه‌ی شب را و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام به دل بغض علی، در دست سنگ و در زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا، افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام @hoseiniye_ye_del
تن از تو گرفته‌ست شکوفایی و جان هم آری تن و جان از تو شکوفاست، جهان هم مشغول تو بودند در این ماه دل‌انگیز تنها نه فقط عابد و زاهد، دگران هم اما نتوانست که از خوابِ زمانه بیدار کند جان مرا بانگِ اذان هم سرگرم خود آنگونه‌ام ای دوست که چندی‌ست جاری نشده نام تو حتی به زبان هم از چشمه‌ی رحمت که روان بود در این ماه لب تشنگی‌اش ماند برای من و آن‌هم... هر گاه نشستم وسط روضه‌ی سقا شرمنده شدم از خود و از سینه‌زنان هم تا خواستم این‌بار بیایم به خودم، رفت از دستِ منِ سر به هوا، این رمضان هم... 🌱 @hoseiniye_ye_del
تو از تبار بهاران، تو از سلالۀ رودی تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد جوانه عرض سلامی، شکوفه عرض درودی به صدر «جامعه» خود به اَلسّلامُ علیکی تمام پنجره‌ها را به سوی باغ گشودی... کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی اگرچه سامره‌ات را حصار کرده شب اما می‌آید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی @hoseiniye_ye_del
ای در دلم محبت تو، هست‌و‌نیستم هستی تویی، بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه "نام تو"، آن‌را تمام عمر‌، هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو "هستی" من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به دنبال چیستم حُرَّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست؟ ای وای اگر که روبروی تو بایستم آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم @hoseiniye_ye_del