#چند_خط_روضه
کربلامهماننوازی کن کهمهمانآمده
یوسفِ زهرا بـرای بخشش جان آمده
از گلستانِ مدینه اشجع الناس آمده
کربلا عطرو گلاب آور که عباس آمده
کربلا گهواره بر طفـل ربـاب آماده کن
برگلویِتشنهٔ ششماهه آبآماده کن
کربلا هفتادودو حاجیشده مهمانتو
لالهگون گرددزخونِ پاکشان دامانِتو
کربلادامانِتو دریایی از خونِخداست
دامنت باغِگلِسرهای از پیکرجداست 😭
#۳_روز_تا_محرم💔
#چند_خط_روضه
از روز هفتم محرم، آب را برروی امامحسین (ع) و یارانش بستند، تشنگی امام و یارانش، تشنگی آب نبود بلکه تشنگی شهادت بود.😭
تشنگی ♡علی اصغر (ع) ♡، تشنگی آب نبود بلکه تشنه تیر سه شعبه بود😭
#صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسینع♥️
#چند_خط_روضه
از علقمه که برگشت، پیاده و دست در کمر، به خیمهی امام سجاد (ع) رفت.
حضرت زینب (س)، به بالین امام سجاد (س) بود و مراقبت میکرد.
- پدر جان، از عمویم عباس (ع) چه خبر؟
سکوت...
+ پسرم، همینقدر بدان که جز تو و من، مرد دیگری باقی نمانده...😭😭😭
و امام سجاد (ع) ، بیهوش شد... 😭😭😭
#وایحسینبهکربلا
#آجرکاللهیابقیةالله🖤✨
#چند_خط_روضه
هیئت تمام شد، همه رفتند و تو هنوز
یک گوشهای نشسته و خون گریه میکنی😭💔
مهدی جان
به فدای قلب داغدارت
که هرچه ما شنیدهایم
تو دیده ای…😭💔
#آجركاللهیاصاحبالزمانعج
.
#چند_خط_روضه
من اگر روضهخوان بودم برای مثل امشبی همان اولِ بسم الله صدایم را به گریه بلند میکردم.
بی هیچ کلامی، تنها با گریههای بلند مجلسم را به هم میریختم و پشت سر هم تکرار میکردم یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا و میگذاشتم مستمعها هم خودشان را قاطی کنند و کم کم صداها به گریه بلند شود و ذکر یا زهرا مجلس را پر کند.
بعد صدا میزدم هان هان گریه کنید امشب بجای امیرالمؤمنین و بچههایش هم گریه کنید، علی و بچههایش نشد که یک دل سیر گریه کنند، نشد که صدا بلند کنند، امشب به جای آن گریهکنهای آستین به دهان شما با فریاد گریه کنید.
خوب که تنورِ گریهها داغ شد نانِ روضهام را با یک جمله میزدم و قال قضیه را میکندم: این که کُشتند یک حرفیست، اینکه با ضربِ مُشت و لگد کشتند یک حرف دیگر...
این را میگفتم و محکم میزدم توی صورتم و بی تاب صدا میزدم ما چرا نمیمیریم از این داغ؟ اینکه یک نفر را بکشند خیلی فرق میکند با اینکه یکی را آنقدر بزنند تا کشته شود!
شیعهها! مادر ما را به ضرب مشت و لگد کشتند...
اینها را میگفتم و میگذاشتم مردها نعره بکشند، یقه بدرند، خودشان را بزنند، زنها شیون کنند، و مستمعها تا دم مرگ بروند.
خوب که مجلس به هم ریخت و آدمها نزدیک بود که از دست بروند برای اینکه از جمع تلفات بگیرم و چند نفری از هوش بروند اینجور ادامه میدادم: آن نانجیبها در را که شکستند و ریختند توی خانه، یک عده رفتند سراغ امیرالمؤمنین، سه تایشان هم آمدند پشت در بالای سر زهرا... خاک به دهانم سه نفری ریختند و زدند و از هوش بردند.... آه زهرا زهرا زهرا و آنقدر بلند بلند فریاد میزدم زهرا و میکوفتم توی سر و صورتم تا مستمعها یکی یکی غش کنند و از حال بروند.
برای مجلس حضرت زهرا جز این اگر باشد که حق مطلب ادا نمیشود.
من اگر روضهخوان بودم برای مثل امشبی سر و ته روضهام را با همان چند جملهی کوتاه و چند اشارهی سربسته هم میآوردم و بقیهاش را میگذاشتم برای گریههای بلند و لطمه زدن به سر و صورتها، آخر برای زهرا باید مُرد، باید خود را کُشت، وگرنه این فاجعهای که رخ داده را با گریه و ناله نمیشود جمع کرد...
#چادرترانتکانعرشبههممیریزد😭🖤