eitaa logo
حسینیه هنر اراک
199 دنبال‌کننده
252 عکس
38 ویدیو
0 فایل
روابط عمومی: @sedali118 مدیریت حسینیه هنر: @Mojtaba92_403
مشاهده در ایتا
دانلود
همه‌ی ما مدیون سید دیگر شب شده است اما صدای قرائت قرآن هنوز در کوچه ها و خیابان های اطراف شنیده می شود. کنار مصلای بزرگ شهر یک موکب کوچک برپا کرده اند به اسم موکب شهدای هپکو. کارگران شرکت چای و خرما می دهند دست مردم عزاداری که برای مراسم شب اول آمده اند. آقای حسین باقری که در موکب مشغول است در واحد خدمات شرکت کار می کند و هفده سالی هست که در هپکو سابقه کار دارد. در طول این سال ها بالا و پایین های شرکت را به چشم خود دیده و چند سالی هم جزو نیروهای تعدیلی بوده که بعد از تغییر دولت و سیاست هایش به شرکت بازگشته است. می‌گوید همه‌ی ما خودمان را مدیون سید می‌دانیم. وظیفه خودمان دیدیم که هر کاری از دستمان بر می‌آید انجام بدهیم نه تنها من که همه ما خودمان را مدیون سید می‌دانیم. با آمدنش کارخانه‌ها بعد از چند سال رونق گرفتند. فقط ما نبودیم، چند هزار واحد صنعتی دیگر را هم احیا کرد. شرکت ارج، نساجی مازندران، نیشکر هفت تپه و... مرد کناری‌اش هم کم‌کم به حرف می‌آید. آقای پور عظیمی در واحد خدمات اداری هپکو کار می‌کند و سه سال بیشتر سابقه کار ندارد اما خود را فرزند هپکو می‌داند چون پدرش هم از سال هشتاد و یک در این کارخانه کار می کرده و این یعنی تأثیر تمام بالا و پایین های شرکت را روی زندگی شان دیده است. می گوید وقتی که هپکو در حال ورشکستگی بود آقای رئیسی شرکت را زنده کرد وگرنه هپکو را به تاراج برده بودند. با آمدنش همه چیز برای ما بچه های هپکو تغییر کرد. آقای رئیسی دانه دانه کارشناس فرستاد به شرکت. اسناد را خواست و پیگیر شد. نماینده آقای رئیسی پیمانکارها را به دستور او حذف کرد و ما با کارخانه قرارداد مستقیم بستیم. واسطه کاری ها حذف شدند و این خیلی به نفع نیرو ها بود. خلاصه حیف شد که انقدر زود رفت. خیلی جهادی و مردمی بود. یکی دیگر از کارگرها ادامه می دهد: یادم هست که آقای رئیسی از زمان کار در قوه قضاییه پیگیر کارگرها و کارخانه ها بود. وقتی که کارگرها به پیمانکارها و وضعیت شرکت اعتراض کردند آنها برایشان پرونده قضایی ساختند و بعد هم بحث زندان و این ها بود اما آقای رئیسی پیگیر شد و کارگران تبرئه شدند. بعد از ریاست جمهوری فکر می کردیم سرش شلوغ می شود و یادش می رود و احتمالا کمتر به اینطور مشکلات صنعتی توجه می کند در صورتی که بعد از شکل گیری دولت جدید با جدیت بیشتری کار ها پیگیری شد و از همان روزهای اول ریاست جمهوری، جلساتی با کارشناسان گذاشته و مصوباتی را برای حمایت از تولید داخلی و احیای صنایع تصویب کردند. دیگری می گوید: خیلی از رفتنشان ناراحت شدیم. ایشان حامی ما بودند. البته مطمئنیم که خیلی های دیگر را هم مثل آقای رئیسی در این کشور داریم و فقط امیدواریم این حمایت ها را در دولت های بعدی از دست ندهیم... ✍ کارگران هپکو؛ اراک 🆔@hoseiniyehonar_arak
امان از آن شب پسرم از آرایشگاه آمد و بلند صدایم می‌زد: مامان! مامان! میدونی چی شده؟ اضطراب گرفته بودم و پرسیدم: چی شده؟! گفت: بالگرد آقای رئیسی سقوط کرده، الان معلوم نیست کجاست. خیلی خیلی ناراحت شدم. باور نمی‌کردم، تا صبح بیدار بودم. امان از آن شب. انگار قصد صبح شدن نداشت. صبح که اعلام کردند بالگرد پیدا شده، همین که آمدم خوشحالی کنم خبر شهادتش را شنیدم. آب یخی رویم ریختند. گریه کردم و برایش فاتحه خواندم. خیلی رئیس جمهور خوبی بود. خدا کند بعدی هم مثل او باشد. ✍🏻رحیمی از ساروق 🆔@hoseiniyehonar_arak
یک قدم برای مردم مرد تقریبا جوان است. می خورد که سی و چند ساله باشد. او را با همسرش در خیابان میبینم. می گوید: "خبرو ساعت سه و چهار بعدظهر تو کانالای تلگرام خوندم. اولش شوکه شدیم باورمون نمی شد. فکر کردیم شاید دروغه بیخیالش شدیم". همسرش هم به حرف می آید: "آره اولش شوکه شدیم. شوهرم سر کار بود تا شب. بعد که اومد باهم دیگه تا نصف شب تلویزیون و پیگیری می کردیم. اولش ما نگران بودیم‌ بابت وضعیت کشور بعد که رهبری گفت هیچ اختلالی تو کارها پیش نمیاد خیالمون راحت شد. ولی خب به هر حال تاثیر داره. همون موقع تو کانالا می چرخیدم و اخبارو چک می کردم. اون لحظه که این اتفاق افتاد فقط قیمت طلا دویست تومن رفت بالا". شوهرش می گوید: "هرکسی که باشه آدم از مردنش ناراحت میشه. آدم وقتی یکی رو از دست میده ناراحت میشه دیگه. هم وطن‌مون بود. رئیس جمهورمون بود. با اینکه وضعیت خوب نیست. من خودم در عرض ده سال هم با دو میلیون ماشین خریدم هم الان با نهصد میلیون ماشین خریدم. ببینید چقدر فرقشه. اجاره خونه هم نمی تونیم بدیم. خونه نمی‌تونیم بخریم. مردم انقدر گرفتارن که... باز ببین با این گرفتاری‌شون چقدر بلند شدن برای مراسم رفتن بالاخره یک نفر وقتی یک قدمی برای این مردم برمیداره مردم حواسشون هست که قدر بدونن حتی اگه فقط یه قدم باشه"... 🆔@hoseiniyehonar_arak
کاش خواب بود دست و دلم به هیچ کاری نمی‌رفت. دلم می‌خواست بخوابم تا شاید وقتی بیدار شدم بگویند خبر شهادت رئیس جمهور رئیسی خواب بود و حقیقت نداشت. اما تلویزیون مدام خبر را تکرار می‌کرد و هربار انگار که می‌گفت دیگر آقای رئیسی نیست تا بی منت کار کند. دیگر نیست تا کارخانه‌ها را راه بیاندازد. دیگر نیست و.... او خیلی کار می‌کرد، اصلا می‌توانست در محل کارش بنشیند و دستور بدهد، اما ترجیح داد خودش کنار مردم باشد. اگر نرفته بود حالا بودش. راستش از اینکه رفته بود و از اینکه کشور چه می‌شود خیلی می‌ترسیدم، اما وقتی به پیام رهبری فکر می‌کردم ته دلم قرص می‌شد که آقا خودش مراقب همه چیز هست. بعد از اینکه بهتر شدم، تصمیم گرفتم به مراسم بروم و دِینی که به گردنم هست را ادا کنم. به هر حال آقای رئیسی خیلی کار کرد و گردنمان دین داشت. ✍🏻آیسا ملکی 🆔@hoseiniyehonar_arak
کاری جز دعا بلد نبودم فضای مجازی را چک می‌کردم که خبر سقوط بالگرد را دیدم. با دلهره تلویزیون را روشن کردم. خبر حقیقت داشت و بالگرد رئیس جمهور واقعا سقوط کرده بود. دلم هزار راه رفت. کاری جز دعا بلد نبودم. دعا برای سلامتی‌اش را شروع کردم. ساعت‌ها می‌گذشت و خبری از رئیس جمهور نبود. پیام رهبر که رسید امیدوارتر شدم اما دست از دعا برنداشتم. تا صبح زیارت عاشورا و نماز خواندم و به همه ائمه متوسل شدم.نیت کردم برای سلامتی رئیس جمهور رئیسی روزه بگیرم. اذان صبح را که دادند، نمازم را خواندم. بعد از نماز برای هزارمین دفعه خبرها را بالا و پایین کردم. هنوز خبری از او نبود. نمی‌دانستم قرار است چه بر سرمان بیاید. ساعت حدود هفت صبح بود که خبر شهادتش دلم را ریش کرد. ثواب روزه‌ام را به روح پاکش هدیه دادم و خودم را به مراسمی رساندم. می‌خواستم برای نبودنش گریه کنم. بعد از شهادتش کاری جز گریه بلد نبودم. ✍🏻 صفیه مصیبی 🆔@hoseiniyehonar_arak
رسم مادرانه سوختن یک شنبه های دورهمی فرارسیده؛ زودتر از موعد مقرر همیشگی حاضر می‌شوم. دوستی که قرار است در خانه‌اش جمع شویم باردار است. قول داده‌ام زودتر بروم کمکش؛ خیلی زودتر می‌رسم. می‌بینم همه کارها را کرده، فقط وسایل تزئین را نصب نکرده. مشغول می‌شوم چراغانی می‌کنم، با سر و صدا. با وسایل تزئینی با بچه‌ها دور افتخار می زنم؛ ساعات منتهی به شب تولد امام رضا جانم است. با سروصدای مولودی‌های زنانه می‌روم به استقبال رفقا و حسابی شادم. طبق معمول وسط دورهمی‌های حضوری، یک کلاس مجازی را هم باید برگزار کنم. گوشی را بر می‌دارم تا لینک کلاس مجازی را بزنم. ناخودآگاه سندرم دست بی‌قرار روی گروه‌های دیگر می‌گردد. جایی رفیقی پیام داده: سقوط هلیکوپتر رئیس‌جمهور واقعی است؟ چشم تنگ می‌کنم و گردن عقب می‌برم. پیام‌های تایید کننده ادامه دارد.... سرم را از داخل گوشی بیرون می‌آورم، رو می‌کنم بر گروه شادان و با خنده‌ای می‌گویم: بچه‌ها هلیکوپتر رئیس جمهور سقوط کرده! دوستان باور نمی‌کنند، می‌گویند شوخی می‌کنی؟ پس چرا می‌خندی؟ می‌گویم دست خودم نیست؛ و دوستان هجوم می‌آورند سمت گوشی‌ها. دوستان هنوز هم در عجبند که چرا من خبر به این حزن‌انگیزی را با خنده‌های پشت سر هم می‌دهم.... گریه بلد نیستم؟ شدت ماجرا را نمی‌فهمم؟ داغ عزیز کمرشکن دیدم ام؛ جنسش را خوب بلدم! جمع‌مان همه باردار بودند یا طفل شیرخوار داشتند؛ اگر با یک جیغ خبر می‌رسید، چه می‌آمد بر سر آن مادرها و آن ۲۰ طفل دور و برم... ما مادرها رسم سوختن خوب بلدیم؛ از جنس در خود ریختن. ما برای هر قطره قطره‌ی اشک‌مان باید به تک تک کودکان‌مان حساب پس بدهیم. ما که نمی‌توانیم یک دل سیر گریه کنیم. دخترک ۶ ساله‌ام سایه به سایه می‌آید تا حتی یک قطره اشک نریزم. دائم گوشی را از جلویم بر می‌دارد که که نگِریَم. دائم التماس می‌کند زیاد هم ناراحت نشو که بعدش گریه کنی. آری ما مادرها سوختنمان هم توفیر دارد... 🆔@hoseiniyehonar_arak
دهک‌ دهم شدم، حلال میکنم کار خیریه انجام میدادم و واریزی‌ها به حساب شخصی می‌آمد. همین پول‌ها که آمد توی حسابم بدبختم کرد. شدم دهک ده، تمام خدماتم، شهریه‌ام حذف شد. رفتم اداره مالیات و گفتم جزء حساب شخصی‌ام حساب نکنید؛ فایده نداشت. رفته بودم تهران، جلسه دیدار با نوجوان‌ها و روایت پیشرفت. نامه نوشتم دادم دست خود آقای رئیسی که زندگی‌ام روی هواست. گفت: «باشه. رسیدگی میشه» چندوقت بعد زنگ زدند و گفتند: نمی‌شود کاری کرد. گفتم: رئیس جمهور دستور دادند. تا وزارت خانه‌ هم رفتم اما هیچ کس کاری نکرد. با وجود همه مشکلات، خداوند رحمتشان کند، اگر دهک ده من ربطی به ایشان داشت حلالش کردم. راضی‌ام. می‌دانید دخترم بیمارستان بستری شد. و تازه فهمیدم رسانه مرده است و اطلاع‌رسانی ضعیفی از خدمات ایشان دارد. تازه فهمیدم درمان کودکان زیر ۷ سال رایگان است. حتی در بحث فرزندآوری چقدر خوب کار کردند. اگرچه اراک در ساخت مسکن عقب مانده است اما دیده‌ام قم تا چشم کار می‌کند خانه ساختند. اگر دهک ده‌اُم شدم حلال میکنم. عاقبت بخیر شدند؛ حقش شهادت بود. ✍حامد کاظمی 🆔@hoseiniyehonar_arak