🖋️اولین زن شهید مقاومت خرمشهر/ شهیدهای که روی مخالفین خودش هم اثرگذار بود
▪️یکی از دوستان #شهیده_شهناز_حاجی_شاه در معرفی این شهیده میگفت: سراز کـارش در نمی آوردم! چون در میان دخترها و خانمها هم دوستای مذهبی و ارزشی داشت و هم دوستایی که از نظر اعتقادی هیچ شباهتی بهش نداشتن و حتی مخـالفش بـودن!
یه روز ازش علـت این قضـیه رو پرسـیدم و در جواب گفت: «همیشه آدم باید دو جـور دوسـت داشتـه باشه. بعضیا باشن که تو از وجـودشون استفاده کنی و بعضیا هـم باشن که از وجـودت استفـاده کنن که در هـر دو صـورت این دوسـتی بـرای یه طـرف مفیده.»
شهیده می گفت: « دوستی با کسایی که خودشون به ارزشهـا مقید هستن خیلی خـوبه ولی توی اونـا چیـزی رو تغییر نمیده. هنـر اینـه کـه بتـونی تـو قلب کسی که با تو و اعتقـاداتت مخـالفه، نفـوذ کنی و روش تأثیـر بذاری.»
▫️جنگ که آغاز شد و خرمشهر در خطر سقوط قرار گرفت، قصد رفتن به شمال کردیم، ولی او گفت: من به شمال نمیآیم. برادرهایش نیز به او اقتدا کرده و در خرمشهر باقی ماندند. (مادر شهید)
▪️روزی که توپ نزدیک پاهایش اصابت میکند، فقط یک کلام میگوید آن هم چادرم! و شهید میشود
این امدادگر متولد ۱۳۳۳ دزفول ، دلاور زنی که در جوانی عمر خود را صرف جهاد در مقابل دشمن متجاوز کرد و در پشت جبهه با یاری رسانی به رزمندگان نامدار شد.
▫️هشتم مهر ماه ۱۳۵۹ در سن ۲۶ سالگی در روزهایی که خونین شهر قهرمان در انتظار شمیم آزادی روزگار می گذراند به شهادت رسید
📚 برگرفته از کتاب افلاکیان زمین
#شهیده_شهناز_حاجی_شاه
#شهدای_زن
#حسینیه_مجازی_شهدا
🆔@hoseinyehmajazy
#معرفی_کتاب | "آغوش مادر"
اولین کتاب در کشور به سبک کمیک تصویر در حوزه شهدای زن، به قلم سیده رقیه آذرنگ و نگاه زیبای دختر عزیزِ #شهید_مدافع_امنیت_پوریا _احمدی در نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳
▪️این کتاب درباره مادری است که در زمان جنگ در کوچه پس کوچهها به دنبال دخترش میگردد و مادر به وی میگوید که برود و در خانه برادرش را پیدا کند که دخترک برادر نوزادش را درون گودالی پیدا میکند؛ اما برادر مرده است و خواهر با چشمانی گریان به سمت مادر میآید که در راه مجروح شد و در آغوش مادر و به همراه مادر به شهادت رسیدند.
▫️در قسمتی از داستان میخوانیم:
«دخترک میخکوب شده بود. از جایش جم نمی خورد.
مادر با چشمهای نیمهباز، ملتمسانه لباس دخترک را میکشید و تکان میداد.
از او میخواست به سمت خانه برگردد. دخترک از جا پرید.
فاصله خودش را با خانه در ذهنش اندازه گرفت.
فکر کرد میتواند با یک خیز بلند به خانه برسد.
نفسش را در سینه حبس کرد.
تمام قدرتش را به پاهایش داد و بیتوجه به سنگ و تیرآهن و شیشه شکسته روی زمین به سرعت میدوید.»
#شهدای_زن
#حسینیه_مجازی_شهدا
🆔@hoseinyehmajazy