✅ برای مشاهده مطالب مربوط به اولیا مخدره حضرت زینب کبری سلام الله علیها هشتگ زیر را لمس بفرمایید
🔻 #حضرت_زینب سلام الله علیها
✅ @hosenih_maghtal
✅حادثهى عاشوراى حسینى را هم، ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند؛ زینب کبری(س) نگذاشت.
دو حرکت، عمّهی ما، زینب کبری(س) انجام داد :
1⃣یک حرکت، حرکت اسارت بود به #کوفه و #شام و آن روشنگریها و آن بیانات که مایهى افشاى حقایق شد.
2⃣یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود(حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه).
این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزههاى خباثتآلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفقّ بشوند؛ البتّه موفق هم نخواهند شد.
📚منبع :
بیانات #رهبر معظّم انقلاب مورخه ۹۳/۱۰/۱۷
#اربعین
#حضرت_زینب سلام الله علیها
✅ @hosenih_maghtal
⚫️ #شهادت یا #وفات_حضرت_زینب سلام الله علیها ؟
یادداشتی از دکتر #محمدحسین_رجبی_دوانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام پیرامون استفاده از کلمه #شهادت برای حضرت زینب(س):👇🏻
🔹سالروز شهادت جانگداز بزرگ بانوی اسلام، وجود مقدس #حضرت_زینب کبری (س) بر امام عصر ارواحنا فداه و نایب آن حضرت رهبر معظم انقلاب حفظه الله تعالی و همه شیعیان جهان تسلیت باد.
🔹 روح مطهر #ام_مصائب حضرت زینب کبری (س) در نیمه #ماه_رجب سال ۶۲ به ملکوت اعلی و ساحت مقدس الهی پیوست. آن وجود مقدس که تمام صحنههای سخت جانسوز کربلا را تحمل کرده بود و بعد از واقعه جانگداز کربلا مأموریت و مسئولیت پیام رسانی قیام امام حسین علیهالسلام را بر عهده گرفته بود، پس از گذشت حدود یک سال و نیم از حادثه کربلا #در_اثر_شدت_تألمات_وارده و #آسیبهای سفر سخت و جانکاه #کربلا و تبعات آن به شهادت رسید.
🔹اینجانب #قاطعانه عرض میکنم که باید #رحلت آن وجود مقدس را #شهادت دانست. چرا که آن حضرت #باز_مانده فاجعه دردناک #کربلا و #آسیب_دیده آن واقعه جانسوز از هر جهت میباشند. آن حضرت وظیفه خود را در انتقال پیام قیام حضرت سیدالشهدا (ع) به خوبی ایفا فرمود و به حق گفته شده است که: کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود.
🔹عرض ادب و احترام میکنیم به ساحت مقدس #حضرت_زینب کبری (س) دختر شایسته و بیبدیل حضرت فاطمه زهرا و امیرمومنان علیهماالسلام...
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
┄═•✺▪️﷽▪️✺•═┄
اَلسَّلامُ علیکِ یا بِنتَ سَیِّدِ الأَنبیاء، اَلسَّلامُ علیکِ یا بنتَ صاحِبَ الحَوضِ واللِّواءِ، اَلسَّلامُ علیکِ یا بِنتَ خَیرِ خَلقِ اللهِ وَ سَیِّد خَلقِهِ وَ أَوَّلِ العَدَد قَبلِ إِیجادِ أَرضِهِ وَ سَماواتِهِ وَ آخِرِ الأَبَدِ بَعدَ فَناءِ الدُّنیا وَ أَهلِهِ، اَلّذی رُوحُهُ نُسخَةُ الّاهوتِ وَ صُورَتُهُ نُسخَةُ المُلکِ وَ المَلَکُوتِ وَ قَلبُهُ خَزانَةُ الحَیِّ الّذی لا یَموتُ، اَلسَّلامُ عَلیکِ یا زَینَب کبری و رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
#حضرت_زینب س
✅ @hosenih_maghtal
✅اهل بیت پیامبر وارد مجلس یزید میشوند/ اولین سخن یزید با سر مبارک امام حسین چه بود؟
🔹دوم ماه صفر همان روزی است که اهل بیت پیامبر(ص) و سَر مبارک امام حسین(ع) را به مجلس یزید وارد میکنند
🔸و امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با سخنان خود ابطال اعمال یزید بن معاویه و حقانیت قیام عاشورا را آشکار میسازند.
🔹پس از اینکه اسرای کربلا و خاندان امام حسین (ع) را وارد شهر دمشق کردند، سر حسین (ع) را بر رمح بلندی زده بودند و خولی آن رمح را میکشید و به آواز بلند میگفت:
▪️«منم آن کسی که دشمنان یزید را کشتم و بخون آغشتم»
🔸امکلثوم با چشم گریان گفت:
😭«ای دشمن خدا فخر میکنی به کشتن کسی که جبرئیل گهواره جنبان او بوده و میکائیل ذکر خواب گوینده و اسرافیل بدوش کشنده و اسمش در عرش خدا نوشته جدش خاتمالانبیاء بوده و مادرش فاطمه زهراء است و پدرش قاتل مشرکین است».
🔹سرهای جوانان اهل بیت هیجده سر بود، بعد از 1⃣سر حسین 2⃣سر علی اکبر را آوردند پس از او 3⃣سر عباس بن علی بر نیزه بود و حامل آن سر قشعم جعفی بود بعد از او 4⃣سر عون بود نیزه دار سنان بن انس نخعی بود همین نحو سرها را پشت سر هم وارد میکردند.
✳️پشت سرها اسیران وارد شدند پیشاپیش آنها زین العابدین بود.
🔸 مردم شهر با طبل و شادی به استقبال آنها آمدند، ابتدا به خرابه ای در شام برده شدند تا اجازه ورود به مجلس یزید صادرشود!
🔹فردای آن روز ماموران یزید برای بردن اسیران به مجلس وی به خرابه آمدند و چنان شیونی در مرد و زن اسیران افتاد که ناله شان به آسمان رفت .
🔸آن ها را با زنجير و ريسمان بيرون آوردند همه را به يك ريسمان بسته بودند. ✳️حضرت امام زين العابدين (ع) میفرمايد يكسر ريسمان به گردن من بود و سر ديگر به بازوى عمه ام زينب.
🔹هر وقت ما كوتاهى در رفتن میكرديم كعب ني و تازيانه میخورديم زيرا كه در ميان خيل اسيران هم دختران كوچك بودند و هم زنهاى بلند قامت زنها قدمها را بلند و اطفال كوچك بر میداشتند زنها كه میايستادند كعب نيزه و تازيانه میخوردند صداى ناله ايشان بلند میشد و چون زنان و محترمات حركت میكردند اطفال به روى هم میريختند و روى زمين میافتادند در اين وقت سنگدلان و دژخيمان آن پليد با تازيانه و كعب نی بچه ها را از روى زمين بلند میكردند و با اين وضع جانسوز و دلخراش ذرارى و اهل پيغمبر (ص) را وارد مجلس آن زنديق نمودند.
🔸 یزید دستور داده بود تا برایش تختی مرصع آراسته کنند، اشراف و سران کوفه به دربار او بیایند و مجلس عیش و نوش برای او پهن شود.بهترین لباس هایش را پوشیده بود.
🔹چون سرهاى مبارك را بر يزيد وارد كردند، اهل بيت (ع) در حالتى كه به يك رشته بسته شده بودند و حضرت على بن الحسين عليه السّلام را در (غُل جامعه ) بود به مجلس یزید آوردند.
🔸چون يزيد ايشان را به آن هيئت ديد گفت، خدا قبيح و زشت كند پسر مرجانه را اگر بين شما و او قرابت و خويشى بود ملاحظه شما ها را مى نمود و اين نحو بد رفتارى با شما نمى نمود و به اين هيئت و حال شما را براى من روانه نمى كرد.
🔹مرحوم محدث نورى قدس سره از دعوات راوندى نقل كرده: هنگامى كه حضرت على بن الحسين عليهماالسلام را بر يزيد وارد كردند يزيد با حضرت سخن مى گفت و در صدد بود بهانه اى بدست آورد تا او را شهيد كند.
🔸امام سجاد علیه السلام هم پاسخ مى داد در حالي كه تسبيح كوچكى در دست داشت و آن را مى چرخانيد.
يزيد گفت: اين چه كارى است كه من با تو سخن مى گويم و تو با تسبيح بازى مى كنى؟
يعنى مى خواست بگويد: ادب مجلس و سخن را رعايت نمى كنى.
🔹حضرت فرمود: پدرم از جدم برايم روايت كرد كه چون نماز صبح را انجام مى داد تسبيح را بدست مى گرفت و مى گفت:
▪️اللهم انى اصبحت اسبحك و احمّدك و اهلّلك و اكبّرك و امجّدك بعدد ما ادير به سبحتى؛
و تسبيح را با دست مى چرخانيد و سخن مى گفت و كارش را انجام مى داد بدون آن كه ذكرى بگويد و مى فرمود: چرخيدن تسبيح ذكر به حساب مى آيد و آن امان است تا در رختخواب جاى گيرد و چون در رختخواب مى رفت همين اذكار را تكرار مى كرد و تسبيح را زير سر قرار مى داد و مى فرمود تا صبح تسبيح ذكر مى كند و من از جدم پيروى مى كنم.
🔸يزيد گفت: با هر يك از شما سخن مى گويم پاسخى مى دهد كه در گفتار پيروز مى گردد.
🔹مرحوم طريحى در منتخب مینویسد :
در اين حال كه اسراء را با سرهاى بريده در دارالاماره نگاه داشته بودند مروان حكم ملعون پيدا شد چشمش كه به سر بريده امام (ع) افتاد اظهار فرح و سرور نمود، وجدكنان، پاى طرب كوبان از روى تكبر به اطراف دامن خود نظر میكرد و ناسزا میگفت و میرفت ولى برادرش كه مردى صالح و دوستدار خاندان نبوت بود بنام عبدالرحمن هنگامى كه آمد و چشمش به سر بريده آقا افتاد زار زار گريست و رو كرد به مردم و گفت:
🔸اى ظالمان شما كه ديگر روى پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را نخواهيد ديد مگر آنكه گريبان شما را بگيرد و با شما