eitaa logo
حسینیه مقتل
5.8هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
463 ویدیو
100 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام 🔹حسین علیه السلام به یارانش فرمود : به اینها آب بدهید و به اسبانشان هم آب بدهید. آنها کاسه ها را پر از آب میکردند و اسبها آنقدر مینوشیدند تا سیراب شوند. 🔸حصین ابن نمیر حر را به همراه ۱۰۰۰سوار مقابل امام فرستاده بود. 🔹امام فرمود من به دعوت شما آمدم که گفتید ما امام نداریم . اگر مرا نمیخواهید به همان جا که از آن آمدم برمیگردم. 🔸امام به حر فرمود آیا میخواهید با لشکر خود نماز بخوانید؟ ▪️گفت : نه ما به شما اقتدا میکنیم... 🔹بعد از نماز عصر و خطبه امام حر گفت : به خدا من از نامه دعوت به شما خبری ندارم. امام ۲ خُرجین از نامه ها را به حر نشان داد. حر گفت ما از آنها که نامه نوشتند نیستیم و چون به تو برخوردیم از تو دست برنداریم تا تو را در کوفه نزد عبیدالله ببریم. 🔸امام فرمود مرگ بر تو از این کار نزدیکتر است.امام به اصحاب فرمود برخیزید و سوار شوید ، چون خواستند برگردند حر مانع شد. ✳️امام گفت : حُر مادرت به عزایت بگرید ، چه میخواهی؟ 😭حر گفت : اگر عرب دیگری چنین میگفت و مانند تو گرفتار بود از جوابش نمیگذشتم هرکه بود ولی من نمیتوانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم. 🔹حر گفت : من دستور جنگ با تو را ندارم مامورم از تو جدا نشوم تا تو را به کوفه برم. اگر نمیخواهی از راهی برو که به کوفه و مدینه نرود این پیشنهاد عادلانه ای است. ✅ حضرت پذیرفت و راه قادسیه(کربلا) را پیش گرفت. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
علیه السلام 🔹حسین علیه السلام به یارانش فرمود : به اینها آب بدهید و به اسبانشان هم آب بدهید. آنها کاسه ها را پر از آب میکردند و اسبها آنقدر مینوشیدند تا سیراب شوند. 🔸حصین ابن نمیر حر را به همراه ۱۰۰۰سوار مقابل امام فرستاده بود. 🔹امام فرمود من به دعوت شما آمدم که گفتید ما امام نداریم . اگر مرا نمیخواهید به همان جا که از آن آمدم برمیگردم. 🔸امام به حر فرمود آیا میخواهید با لشکر خود نماز بخوانید؟ ▪️گفت : نه ما به شما اقتدا میکنیم... 🔹بعد از نماز عصر و خطبه امام حر گفت : به خدا من از نامه دعوت به شما خبری ندارم. امام ۲ خُرجین از نامه ها را به حر نشان داد. حر گفت ما از آنها که نامه نوشتند نیستیم و چون به تو برخوردیم از تو دست برنداریم تا تو را در کوفه نزد عبیدالله ببریم. 🔸امام فرمود مرگ بر تو از این کار نزدیکتر است.امام به اصحاب فرمود برخیزید و سوار شوید ، چون خواستند برگردند حر مانع شد. ✳️امام گفت : حُر مادرت به عزایت بگرید ، چه میخواهی؟ 😭حر گفت : اگر عرب دیگری چنین میگفت و مانند تو گرفتار بود از جوابش نمیگذشتم هرکه بود ولی من نمیتوانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم. 🔹حر گفت : من دستور جنگ با تو را ندارم مامورم از تو جدا نشوم تا تو را به کوفه برم. اگر نمیخواهی از راهی برو که به کوفه و مدینه نرود این پیشنهاد عادلانه ای است. ✅ حضرت پذیرفت و راه قادسیه(کربلا) را پیش گرفت. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹دو منزل مانده به کوفه امام با لشکر حر مواجه شد 🔸فرمود به یاری ما آمده ای یا به جنگ ما؟ 🔹حر گفت : یا اباعبدالله! برای جنگ با شما آمده ام! 🔸در این سرزمین نامه ای از سوی ابن زیاد به حر رسید که در آن حر را سرزنش کرده بود و دستور داده بود کار را بر حسین علیه السلام سخت بگیرد. 🔹وقتی لشکر حر از حرکت کاروان حسینی جلوگیری کرد امام برخواست و خطبه ای خواند... 🔸... آیا نمی نگرید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل نهی نمیکند؟! 🔸واجب است که مومن (در چنین شرایطی) با جان و دل مشتاق دیدار پروردگارش باشد. 🔸همانا که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و ذلت نمیدانم. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹دو منزل مانده به کوفه امام با لشکر حر مواجه شد 🔸فرمود به یاری ما آمده ای یا به جنگ ما؟ 🔹حر گفت : یا اباعبدالله! برای جنگ با شما آمده ام! 🔸در این سرزمین نامه ای از سوی ابن زیاد به حر رسید که در آن حر را سرزنش کرده بود و دستور داده بود کار را بر حسین علیه السلام سخت بگیرد. 🔹وقتی لشکر حر از حرکت کاروان حسینی جلوگیری کرد امام برخواست و خطبه ای خواند... 🔸... آیا نمی نگرید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل نهی نمیکند؟! 🔸واجب است که مومن (در چنین شرایطی) با جان و دل مشتاق دیدار پروردگارش باشد. 🔸همانا که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و ذلت نمیدانم. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
🔹دو منزل مانده به کوفه امام با لشکر حر مواجه شد 🔸فرمود به یاری ما آمده ای یا به جنگ ما؟ 🔹حر گفت : یا اباعبدالله! برای جنگ با شما آمده ام! 🔸در این سرزمین نامه ای از سوی ابن زیاد به حر رسید که در آن حر را سرزنش کرده بود و دستور داده بود کار را بر حسین علیه السلام سخت بگیرد. 🔹وقتی لشکر حر از حرکت کاروان حسینی جلوگیری کرد امام برخواست و خطبه ای خواند... 🔸... آیا نمی نگرید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل نهی نمیکند؟! 🔸واجب است که مومن (در چنین شرایطی) با جان و دل مشتاق دیدار پروردگارش باشد. 🔸همانا که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و ذلت نمیدانم. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
علیه السلام 🔹حسین علیه السلام به یارانش فرمود : به اینها آب بدهید و به اسبانشان هم آب بدهید. آنها کاسه ها را پر از آب میکردند و اسبها آنقدر مینوشیدند تا سیراب شوند. 🔸حصین ابن نمیر حر را به همراه ۱۰۰۰سوار مقابل امام فرستاده بود. 🔹امام فرمود من به دعوت شما آمدم که گفتید ما امام نداریم . اگر مرا نمیخواهید به همان جا که از آن آمدم برمیگردم. 🔸امام به حر فرمود آیا میخواهید با لشکر خود نماز بخوانید؟ ▪️گفت : نه ما به شما اقتدا میکنیم... 🔹بعد از نماز عصر و خطبه امام حر گفت : به خدا من از نامه دعوت به شما خبری ندارم. امام ۲ خُرجین از نامه ها را به حر نشان داد. حر گفت ما از آنها که نامه نوشتند نیستیم و چون به تو برخوردیم از تو دست برنداریم تا تو را در کوفه نزد عبیدالله ببریم. 🔸امام فرمود مرگ بر تو از این کار نزدیکتر است.امام به اصحاب فرمود برخیزید و سوار شوید ، چون خواستند برگردند حر مانع شد. ✳️امام گفت : حُر مادرت به عزایت بگرید ، چه میخواهی؟ 😭حر گفت : اگر عرب دیگری چنین میگفت و مانند تو گرفتار بود از جوابش نمیگذشتم هرکه بود ولی من نمیتوانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم. 🔹حر گفت : من دستور جنگ با تو را ندارم مامورم از تو جدا نشوم تا تو را به کوفه برم. اگر نمیخواهی از راهی برو که به کوفه و مدینه نرود این پیشنهاد عادلانه ای است. ✅ حضرت پذیرفت و راه قادسیه(کربلا) را پیش گرفت. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
علیه السلام 🔹حسین علیه السلام به یارانش فرمود : به اینها آب بدهید و به اسبانشان هم آب بدهید. آنها کاسه ها را پر از آب میکردند و اسبها آنقدر مینوشیدند تا سیراب شوند. 🔸حصین ابن نمیر حر را به همراه ۱۰۰۰سوار مقابل امام فرستاده بود. 🔹امام فرمود من به دعوت شما آمدم که گفتید ما امام نداریم . اگر مرا نمیخواهید به همان جا که از آن آمدم برمیگردم. 🔸امام به حر فرمود آیا میخواهید با لشکر خود نماز بخوانید؟ ▪️گفت : نه ما به شما اقتدا میکنیم... 🔹بعد از نماز عصر و خطبه امام حر گفت : به خدا من از نامه دعوت به شما خبری ندارم. امام ۲ خُرجین از نامه ها را به حر نشان داد. حر گفت ما از آنها که نامه نوشتند نیستیم و چون به تو برخوردیم از تو دست برنداریم تا تو را در کوفه نزد عبیدالله ببریم. 🔸امام فرمود مرگ بر تو از این کار نزدیکتر است.امام به اصحاب فرمود برخیزید و سوار شوید ، چون خواستند برگردند حر مانع شد. ✳️امام گفت : حُر مادرت به عزایت بگرید ، چه میخواهی؟ 😭حر گفت : اگر عرب دیگری چنین میگفت و مانند تو گرفتار بود از جوابش نمیگذشتم هرکه بود ولی من نمیتوانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم. 🔹حر گفت : من دستور جنگ با تو را ندارم مامورم از تو جدا نشوم تا تو را به کوفه برم. اگر نمیخواهی از راهی برو که به کوفه و مدینه نرود این پیشنهاد عادلانه ای است. ✅ حضرت پذیرفت و راه قادسیه(کربلا) را پیش گرفت. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
علیه السلام 🔹حسین علیه السلام به یارانش فرمود : به اینها آب بدهید و به اسبانشان هم آب بدهید. آنها کاسه ها را پر از آب میکردند و اسبها آنقدر مینوشیدند تا سیراب شوند. 🔸حصین ابن نمیر حر را به همراه ۱۰۰۰سوار مقابل امام فرستاده بود. 🔹امام فرمود من به دعوت شما آمدم که گفتید ما امام نداریم . اگر مرا نمیخواهید به همان جا که از آن آمدم برمیگردم. 🔸امام به حر فرمود آیا میخواهید با لشکر خود نماز بخوانید؟ ▪️گفت : نه ما به شما اقتدا میکنیم... 🔹بعد از نماز عصر و خطبه امام حر گفت : به خدا من از نامه دعوت به شما خبری ندارم. امام ۲ خُرجین از نامه ها را به حر نشان داد. حر گفت ما از آنها که نامه نوشتند نیستیم و چون به تو برخوردیم از تو دست برنداریم تا تو را در کوفه نزد عبیدالله ببریم. 🔸امام فرمود مرگ بر تو از این کار نزدیکتر است.امام به اصحاب فرمود برخیزید و سوار شوید ، چون خواستند برگردند حر مانع شد. ✳️امام گفت : حُر مادرت به عزایت بگرید ، چه میخواهی؟ 😭حر گفت : اگر عرب دیگری چنین میگفت و مانند تو گرفتار بود از جوابش نمیگذشتم هرکه بود ولی من نمیتوانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم. 🔹حر گفت : من دستور جنگ با تو را ندارم مامورم از تو جدا نشوم تا تو را به کوفه برم. اگر نمیخواهی از راهی برو که به کوفه و مدینه نرود این پیشنهاد عادلانه ای است. ✅ حضرت پذیرفت و راه قادسیه(کربلا) را پیش گرفت. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com