✅ روز بيستم محرم - دفن بدن جون در کربلا
🔻دوشنبه بيستم محرم الحرام سال 61 هجري قمري
🔶بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بنى اسد بدن شريف جون غلام ابى ذر غفارى را پيدا كردند در حالى كه صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن كردند.[1]
🔷جون كسى بود كه اميرالمؤمنين(ع) او را به 150 دينار خريد و به ابوذر بخشيد. هنگامى كه ابوذر را به ربذه تبعيد كردند اين غلام براى كمك به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد و در خدمت اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى(ع) و سپس به خدمت امام حسين(ع) رسيد و همراه آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمد.
🔸هنگامى كه جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسين(ع) آمد و براى ميدان رفتن و دفاع از حريم ولايت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در اين سفر به اميد عافيت و سلامتى همراه ما بودى! اكنون خويشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
🔹جون خود را بر قدمهاى مبارك امام حسين(ع) انداخت و بوسيد و گفت: اى پسر رسول خدا، هنگامى كه شما در راحتى و آسايش بوديد من كاسه ليس شما بودم، و حال كه به بلا گرفتار هستيد شما را رها كنم؟
🔸جون با خود فكر كرد: من كجا و اين خاندان كجا؟! لذا عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نيز رنگ من سياه است. يا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتى نماييد تا بويم خوش گردد و شرافت خانوادگى به دست آورم و رو سفيد شوم. نه آقاى من، از شما جدا نمى شوم تا خون سياه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مى گفت و گريه مى كرد به حدى كه امام حسين(عليه السلام)گريستند و اجازه دادند.
🔹با آنكه جون پيرمردى 90 ساله بود، ولى بچه ها در حرم با او انس فراوانى داشتند. او به كنار خيمه ها براى خداحافظى و طلب حلاليت آمد، كه صداى گريه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر يك را به زبانى ساكت كرد و به خيمه ها فرستاد و مانند شيرى غضبناك روى به آن قوم ناپاك كرد. او جنگ نمايانى كرد، تا آنكه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد كردند. هنگامى كه روى زمين افتاد، امام حسين(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گريست، و دست مبارك بر سر و صورت جون كشيد و فرمود: «اللهم بيِّض وجهه و طيِّب ريحه و احشره مع محمد و آل محمد(عليهم السلام): بارالها رويش را سفيد و بويش را خوش فرما و با خاندان عصمت(عليهم السلام)محشورش نما.
🔸از بركت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشيدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسيد. چنانكه وقتى بدن او را بعد از ده روز پيدا كردند صورتش منور و بويش معطر بود.[2]
#یاران
---------------------
📚منابع:
[1]. منتخب التواريخ: ص 311.
[2] . وسيلة الدارين فى انصار الحسين(عليه السلام): ص 115
✅ @hosenih_maghtal
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
✅#عبرتهای_عاشورا
👇🏻#قسمت_نهم
✳️#دوران_لغزش_خواص_طرفدار_حق، حدوداً هفت، #هشت_سال #پس_از_رحلت_پیغمبر #شروع شد.
🔹به مسألهی #خلافت، اصلاً کار ندارم. 🔸مسألهی خلافت، جدا از #جریان_بسیار_خطرناکی است که میخواهم به آن بپردازم.
🔹قضایا، #کمتر_از_یک_دهه پس از رحلت پیغمبر شروع شد.
✳️ #ابتدا #سابقهداران_اسلام اعم از #صحابه و #یاران و کسانی که در جنگهای زمان پیغمبر شرکت کرده بودند از امتیازات برخوردار شدند، که #بهرهمندی_مالی_بیشتر_از_بیتالمال، یکی از آن #امتیازات بود.
✳️چنین عنوان شده بود که تساوی آنها با سایرین درست نیست و نمیتوان آنها را با دیگران یکسان دانست!
✳️این، #خشت_اول بود.
✳️ #انحرافات، از همین #نقطه_شروع شد، تا به اواسط دوران #عثمان رسید.
🔸در دوران #خلیفهی_سوم، وضعیت به گونهای شد که #برجستگان_صحابهی پیغمبر، جزو بزرگترین #سرمایهداران زمان خود محسوب میشدند!
📣توجّه میکنید!
🔹یعنی همین صحابهی عالیمقام که اسمهایشان معروف است؛ #طلحه، #زبیر، #سعدبنابیوقّاص و غیره این بزرگان، که هر کدام یک کتاب قطور سابقهی افتخارات در بدر و حُنین و اُحد داشتند،
✳️در ردیف اول سرمایهداران اسلام قرار گرفتند.
🔸یکی از آنها، وقتی مُرد و طلاهای مانده از او را خواستند بین ورثه تقسیم کنند، ابتدا به صورت شمش درآوردند و سپس با تبر، بنای شکست و خرد کردن آنها را گذاشتند.
📚(#مقام_معظم_رهبری ۷۵/۰٣/٢۰)
♻️ادامه دارد...
#خواص
#بی_خواص
#گزیده_ای_از_بیانات_رهبر_انقلاب
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
✅ @hosenih_maghtal