eitaa logo
کانال حسینیه مجازی اباعبدالله الحسین ع
5هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
15هزار ویدیو
787 فایل
کانال آموزش فرهنگ ایرانی اسلامی سیاسی اجتماعی وابسته به مرکز فرهنگی ونیکوکاری بیت المهدی عج کمک نقدی بشماره 6037697429548081 حسینیه مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت از راه دور امام حسن مجتبی علیه السلام ☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️ ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا بنَ رَسُولِ رَبِّ العالَمينَ 🔶 سلام بر تو اى فرزند پيامبر (خدا) پروردگار جهانيان ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا بنَ اَميرِ المُؤمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا بنَ فاطِمَةَ الزَّهراَّءِ 🔶 سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا حَبيبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا صِفوَةَ اللّهِ 🔶 سلام بر تو اى حبيب خدا سلام بر تو اى برگزيده خاص خدا ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا اَمينَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا حُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا نُورَ اللّهِ 🔶 سلام بر تو اى امين (وحى ) خدا سلام بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى نور خدا ❇️ السَّلامُ عَلَيكَ يا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بَيانَ حُكمِ اللّهِ 🔶 سلام بر تو اى راه (مستقيم ) خدا سلام بر تو اى بيان (كننده ) حكم خدا ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا ناصِرَ دينِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا السَّيِدُ الزَّكِىُّ 🔶 سلام بر تو اى ياور دين خدا سلام بر تو اى آقاى پاك (و منزه از هر عيب ) ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا البَرُّ الوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا القاَّئِمُ الامينُ 🔶 سلام بر تو اى نيكوكردار وفادار سلام بر تو اى قيام كننده (به امر خدا) و امين ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا العالِمُ بِالتَّأويلِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا الهادِى المَهدِىُّ 🔶 سلام بر تو اى داناى به تاءويل (قرآن ) سلام بر تو اى راهنماى راه يافته ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ 🔶 سلام بر تو اى پاكيزه منزه سلام بر تو اى پرهيزكار پاكدامن ❇️ السَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا الحَقُّ الحَقيقُ اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ الصِّدّيقُ 🔶 سلام بر تو اى حق سزاوار بدان سلام بر تو اى شهيد راست گفتار ❇️ اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَلِي وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ 🔶 سلام بر تو اى ابا محمد حسن بن على و رحمت خدا و بركات او ┄═🌼💠🌷💠🏴💠🌸💠🌼═┄ 🌍🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ https://eitaa.com/hosiniya ╰┅┅┅┅❀🍃🏴🍃❀┅┅┅┅╯
4_5782993964495800517.mp3
2.36M
▪صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام 👆 💔 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ وَ وَصِيِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ 💔 أَشْهَدُ أَنَّكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ مَظْلُوما وَ مَضَيْتَ شَهِيدا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ بَلِّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلامِ ▪أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🍃▪️🍃▪️🍃▪️🍃▪️🍃▪️🍃 ▪صلوات بر امام حسن مجتبی (عليه‌السلام) ▪ 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ╰┅┅https://eitaa.com/hosiniya❀🍃🏴🍃❀┅┅┅╯
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز یـکشنبـــه روز زیارتی 🌸حضرت علـــــے علیه السلام 🌸حضـرت زهــرا سلام الله علیها 🤲
نوای حسین_۲۰۲۲_۰۹_۲۵_۰۹_۱۶_۴۵_۳۲۷.mp3
4.25M
"امام حسن مهربونی وکریم من گدای روضه هاتم از قدیم کربلایی محمد حسین پویانفر
famous-madahan-ahange-vizhey-rehlat-payambar-14009.mp3
6.19M
🎧 همراه با روضه های اهل بیت علیهم السلام۶۴ مدینه دل تنگم برای پیغمبر به خاکت مهمان کن مرا بار دیگر 🎙حاج میثم مطیعی
famous-madahan-ahange-vizhey-rehlat-payambar-14001.mp3
6.6M
🏴مداحی های ویژه آخر ماه صفر۸ (وفات حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم) چشمای مرتضی ابر بهاره از چشم فاطمه لاله میباره 🎙حاج محمود کریمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 جرعه‌ای آب ؛ به دل تشنه ما هم بدهید .... مهران ؛ تیر ماه ۱۳۶۵ با اینکه خود در تیررس گلوله‌های‌دشمن هستند برای رفع تشنگی دیگر قهرمانان وطن تلاش می‌کنند. عکاس : احسان رجبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 نبض یک خمپاره نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت اول شروع جنگ شروع حماسه بنام الله پاسدار حرمت رنجها و خون دلهای مهاجرین و مجاهدین فی سبیل الله شهریورماه ۱۳۵۹ بیش از یکسال از انقلاب اسلامی میگذره، جو شهر آبادان از روزهای اول پیروزی انقلاب با حضور کمونیستها و مجاهدین و خلق عرب دائما متشنج و گرفتار بحث و درگیری است و گاه و بیگاه هم دچار بمب گذاری و عملیات تروریستی. از طریق مسجد امام خمینی، آموزش تفنگهای M1 و G3 دیدم و میدان تیر هم رفتم. میدان تیرِ خنده داری بود ۱۰ تا سیبل کنار هم گذاشته بودن و ما هم به فاصله تقریبا ۵۰ متر درازکش کرده بودیم. وقتی نشانه روی میکردیم نمیدونستیم کدام سیبل را هدف گرفتیم. ۳ تا تیر قِلِق را شلیک کردیم، آرنجم زخم شد رفتیم پای سیبل، تابلوی من اصلا گلوله بهش نخورده بود در عوض سیبل بغلی ۵ تا گلوله خورده بود!!! ورزشکارم، کونگ فو توآ تمرین میکنم. هفته ایی ۳ جلسه تمرین دارم. متولد محله کفیشه آبادان، محله ایی متوسط و بسیار شلوغ. خانواده ما هم شلوغ، ۵ پسر ۴ دختر بهمراه پدرو مادر و مادربزرگِ پدری. پدرم مغازه دار است و مادرم خانه دار. هر روز توی محل بحث و جدل برقرار است. چند نفر کمونیست داریم چند نفر هم مسلمان. مسلمانها چند گروه هستن، طرفداران جمهوری اسلامی و طرفداران دکتر پیمان و جبهه ملی ووو . کمونیستها هم چند گروه هستن، اتحادیه کمونیستها و چریکهای فدایی و پیکاری ووو. خیلی اهل مطالعه و کتاب هستم، چندساله که این عادت را پیدا کردم قبلا علاقه به رمان و تاریخ داشتم و حالا سمت مطالعاتم بطرف مطالب سیاسی و عقیدتی چرخیده. اواسط شهریور شایعاتی مبنی بر احتمال جنگ و حمله عراق شنیده میشه. آقای گازری از دوستان خانوادگی که کارمند عالیرتبه شرکت نفت است و محل خدمتش کنسولگری ایران در بصره و بتازگی از عراق اومده تعریف میکنه که عراقیها در مرز شلمچه تانک و توپ مستقر کردن و اوضاع داخلی عراق هم بنحو قابل توجهی برعلیه ایران در حال تحریک است. بمب گذاریها و تیراندازیها در شهرهای آبادان و خرمشهر خیلی زیاد شده، چندبار هم به لوله های نفتی که اطراف آبادان وجود داره حمله شده و آتش زده شدن. ۳۱ شهریور رسید و اخبار سراسری رادیو اعلام کرد که هواپیماهای عراقی به چندین فرودگاه حمله کردن و جنگ شروع شده. اول مهرماه رفتیم دبیرستان، دوم مهرماه هم رفتیم. سرکلاس بودیم که یهو صدای عبور هواپیما و انفجار شدیدی بگوش رسید همزمان سروصدای انفجارهای پی در پی و تیراندازی های شدیدی در سطح شهر پیچید. مدیر دبیرستان پشت بلندگو اعلام کرد بعلت وقوع جنگ مدارس تا اطلاع ثانوی تعطیل است. از مدرسه ریختیم بیرون با عجله خودم را به خونه رساندم و کتاب ودفترم را گوشه ایی پرت کردم و رفتم مغازه بابام. مغازه مون وسط بازار است و طبیعتا خیلی سریع اخبار را می‌شنویم. مردم میگن ساختمون مرکزی آموزش پرورش بمباران شده و عده زیادی کشته شدن. رفتم و محل بمباران را از نزدیک دیدم، خدای من عجب صحنه ی وحشتناکی. تمام ساختمون منهدم و آوار شده و تعداد زیادی کشته شدن. همه چیز بهم ریخته، مردم هاج وواج شدن کسی نمیدونه چکاری باید انجام بده، شیشه های منازل را با نوار چسب بصورت ضربدری چسب میزنند. رادیو آبادان مداوما از جوانان دعوت میکنه به مساجد بروند و برای دفاع از شهر و کشور مسلح شوند. تلویزیون سخنرانی امام خمینی را پخش کرد، ایشون میگه چیزی نیست یه دیوانه سنگی انداخته و فرار کرده!!! با این سن کم و بی تجربگی، باورم نمیشه رهبر کشور معنی جنگ و بمباران را نمیدونه!!! کدام دیوانه، کدام سنگ، آقا بمباران کرده و مردم را کشته، فرار هم نکرده، هنوز داره شهر را گلوله بارون میکنه. خودم را به مسجد فاطمیه کفیشه رساندم. همه بچه های مسجد را میشناسم اونها هم مرا میشناسند، آخه متولد همین محل هستم و در همین محل رشدونمو کردم. بدلیل کوتاهی قد و سن کم بهم اسلحه نمیدهند. کوتاهی قد همیشه دردسر ساز بوده، توی مدرسه هم خیلی اذیت میشدم. همیشه نیمکت اول و زیر چشم معلم بودم. نزدیک مغازه بابام هم یه مسجد هست، مسجدامیرالمومنین، ولی نه من اونها را میشناسم نه اونها مرا. رفتم مسجد امام، جاییکه آموزش اسلحه دیده بودم. اونجا هم فایده ایی نداشت. کسی که مرا آموزش داده بود حضور نداره بقیه هم مرا نمیشناسند. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• دنباله دارد
🍂 🔻 نبض یک خمپاره نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت دوم آوارگی مردم مظلوم غروب شد، شهر در خاموشی مطلق بسر میبره. پنجره ها پوشانده شده و با نور شمع و فانوس شام خوردیم. سروصدای تیراندازی و انفجارها قطع نمیشه. منزل پدربزرگِ مادری ۱ کوچه فاصله داره. ننه ام مکررا بین خونه پدرش و اینجا در حال رفت و آمد است. آقام دائما دلداری میده و هر صدای انفجاری که بگوش میرسه میگه نترسید مال خودمونه. همسایه ها بیل و کلنگ آوردن و توی کوچه زمین را حفر میکنند. سنگر میسازن و با خانواده میرن توی سنگر. بعد از صبحونه رفتم کفیشه، عده ایی از بچه ها توی محوطه مدرسه مِهر در حال کندن زمین و ساختن سنگر هستن. منم بیل بدست گرفتم و چندتاگونی را پر از خاک کردم. چند روز بهمین منوال میگذره و به هر مسجدی برای اعزام به جبهه سر میزنم ولی کسی را نمیشناسم و قبولم نمیکنند. اوضاع شهر روز به روز خرابتر میشه و مردم در حال خروج از شهر هستن، گاراژهای اتوبوسرانی مملو از مردم است. عده ایی هم بدنبال کامیون برای انتقال اثاثیه. بنزین و گازوئیل هم که قحط شده. براساس آمار رسمی در سال ۵۵ جمعیت آبادان ۴۶۳ هزار نفر و دومین شهر پرجمعیت، بزرگترین پالایشگاه نفت و پتروشیمی و بندر و فرودگاه بین المللی و دهها امکانات دیگه که حالا همگی زیر آتش رفتن و در بعضی موارد تبدیل به تهدید شدن. همیشه این امکانات برای ما موجب غرور بود ولی الان یه نوع تهدید جدی است. تخلیه اینهمه جمعیت و امکانات واقعا غیرممکن است و بعد از تخلیه مشکلات بعدی پیش میاد. این جمعیت بسیار زیاد در کجا ساکن بشوند غذا و آب و بهداشت وووو اینها تهدیدات بسیار جدی است و البته فقط مردم آبادان نیستن بلکه خرمشهر و ده ها شهر و صدها روستای دیگه هم باید به این مجموعه اضافه کرد. البته همین جمعیت عظیم است که باعث شده تعداد پرشماری جوان برای دفاع از خرمشهر و آبادان قیام کنند. دهها مسجد در آبادان مشغول آموزش و مسلح کردن جوانان هستن، مسجدالنبی، مسجد رسول اکرم، مسجد موسی بن جعفر، امام حسن عسکری، حضرت ابوالفضل، امیرالمومنین، امام خمینی، فاطمیه وووو و حتی کلیسای ارامنه آبادان هم مملو از مردان و زنانی شده که برای دفاع از شهر آماده شده اند. جمعیت مدافع زیاد ولی اسلحه وجود نداره. تعدادی برنو و M1 و ژ۳ تعداد خیلی کمی هم آرپی جی. اخبار بدی از شلمچه و خرمشهر میرسه. خرمشهر یه شهر بندری بسیار زیبا و دوست داشتنی، خیلی از پنجشنبه ها و جمعه ها با دوستان میرفتیم زیر پل خرمشهر جگر میخوردیم، شلمچه را نمیدونم کجاست اینجوری که بچه ها میگن چند کیلومتر از خرمشهر بطرف بصره، محلی بنام شلمچه است و عراقیها از همینجا بسمت خرمشهر یورش آوردن. با هر زحمتی بود خودم را به خرمشهر رساندم. مردم میگویند مسجدجامع محل تمرکز رزمندگان است. رفتم مسجد جامع. عده ایی از خواهران مشغول فشنگ گذاری در خشابها یا تهیه و تقسیم غذاهایی مثل نان و بیسکوییت برای رزمندگان هستن. چند نفر مرد مسلح هم حضور دارند. مطمئنم اینجا هم کسی بهم اسلحه نمیده. گشتی توی شهر زدم، خیلی خلوت شده، عده ایی از مردم هم در حال خروج بسمت آبادان یا اهواز هستن. برگشتم آبادان و نزدیک ظهر رفتم بازار، بیشتر مغازه ها تعطیل و عبور و مرور مردم هم خیلی خیلی کاهش پیدا کرده. خزعل خنفری، یکی از دوستان و همکلاسهام را دیدم. میگه مسجدامیرالمومنین برای اعزام به جبهه ثبت نام میکنه. باهمدیگه رفتیم و ثبت نام کردیم، مسئول مسجد گفت فردا صبح زود اینجا باشید تا بفرستم تون جبهه. مسجد فاطمیه غوغایی بپاست، حدود ۹۰-۸۰ نفر از بچه های محل را جمع کرده و به جبهه های خرمشهر میفرسته، هم سربازی رفته ها هم بچه هایی که مثل من آموزش اسلحه دیدن. ۱۰-۱۵ تا از دخترهای محله را هم بعنوان امدادگر. خیلی دلم میخواد با بچه های خودمون باشم، دوباره وارد مسجد شدم، حسین شهریاری مسئول مسجد نیستش از مکی یازع تقاضا کردم منو بعنوان رزمنده قبول کنن. پیش خودم حساب کردم چون با امیر و سعید برادرهای مکی رفیقم قبولم میکنن. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• دنباله دارد