🔴 #خاطرات_آلبومی
💠 گاهی مواقع افراد نسبت به همسر خود #کینه یا دلخوری پیدا کرده و نمیتوانند به راحتی #همسر خود را ببخشند.
💠 در اینگونه مواقع یکی از چیزهایی که حالتان را #تغییر میدهد و میتواند #دلخوریتان را از بین ببرد این است که نقاط #مثبت همسر و یا #خاطرات خوشِ با هم بودن را مرور کنید.
💠 مثلا به #آلبوم_عکس یا فیلمهایی که مربوط به لحظات خوش شما بوده است نگاه کنید تا بهانهای برای #نرم شدن دلتان شده و عاملی برای برقراری ارتباط دوباره و تازه گردد.
🆔https://eitaa.com/hosiniya
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
https://eitaa.com/joinchat/1089077342Ce67880372a
💠 #همسرداری 🌸
💠 #خاطرات_آلبومی 🌠
🔸 گاهی مواقع افراد نسبت به همسر خود #کینه یا دلخوری پیدا کرده 😠و نمیتوانند به راحتی #همسر خود را ببخشند.😒
🔹 در اینگونه مواقع یکی از چیزهایی که حالتان را #تغییر میدهد و میتواند #دلخوریتان را از بین ببرد این است که نقاط #مثبت همسر و یا #خاطرات خوشِ با هم بودن را مرور کنید.☺️
🔸 مثلا به #آلبوم_عکس یا فیلمهایی 🎥 که مربوط به لحظات خوش شما بوده است نگاه کنید تا بهانهای برای #نرم شدن دلتان شده و عاملی برای برقراری ارتباط دوباره و تازه گ🤗
🍂 نگین پیشانی
«شهید سعید درفشان»
راوی: حاج صادق آهنگران
┄═❁๑❁═┄
سعید درفشان از دوستان نزدیک من و از بچه های مسجد جزایری بود. تمامی بچه ها به خاطر ایمان، معنویت، اعتقاد و شجاعتی که داشت، به شدت به او احترام می گذاشتند. او حقیقتا جوانی دوست داشتنی بود و در جنگ، شجاعت های بسیاری از خود نشان داده بود.
شب عملیات فتح المبین، پشت قرارگاه نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم. در حین صحبت، دیدم. یک فشنگ دستش گرفته و با آن بازی می کند. بعد به فشنگ اشاره کرد و گفت: «این تیر خوبه بخوره وسط پیشونی، جاییکه پیشونی را روی مهر میگذاری»
و با حسرت گفت: «چه کیفی داره!»
عملیات فتح المبین آغاز شد. سعید به همراه حمید رمضانی، برای سرکشی به یکی از محورها رفته بود. در بین راه مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و سعید شهد شهادت را چشید.
وقتی با جنازه سعید رو برو شدم، به اولین جایی که نگاه کردم پیشانی اش بود. تیر به سجدهگاهش اصابت کرده و او را به آرزویش رسانده بود.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#خاطرات
#شهید
خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
https://eitaa.com/joinchat/1089077342Ce67880372a