#خاطرات_استاد_قرائتی
روزی که به تلویزیون رفتم...
خدا رحمت کند شهید مطهری را . چون مرا می شناخت و برنامه های مرا دیده بود ، مرا به تلویزیون فرستاد . به سراغ رئیس وقت صدا و سیما رفتم . ایشان گفت : تلویزیون جای آخوند نیست ، اینجا بازی نیست مسئله هنر است .
گفتم : احتمال نمی دهی که من معلّم هنرمندی باشم ؟ دستور داد مرا به اتاقی بردند که عدّه ای از هنرمندان نشسته بودند . گفتند : حرف حساب تو چیست ؟
گفتم : من یک معلّم هستم و می خواهم درس بدهم ، از این لحظه تا دو ساعت می توانم با حرف حق شما را چنان بخندانم که نتوانید لب های خود را جمع کنید.😁
ساعت گذاشتند و من برنامه بسیار شادی را اجرا کردم و بالاخره ورود من به تلویزیون مورد قبول آنان واقع شد
🌼https://eitaa.com/joinchat/1089077342Ce67880372a