داستان کوتاه (100)
✅ هشت درخواست
🔺 کسی به امام سجّاد (ع) گفت: اى پسر رسول خدا! در چه حالی هستی؟
امام فرمود: در حالى هستم كه هشت #درخواست از من دارند:
1️⃣ خدا از من انجام #واجبات را می خواهد.
2️⃣ پيامبر خدا از من عمل به سنّتهایش را می خواهد.
3️⃣ خانواده ام از من غذا می خواهند
4️⃣ نفسم از من هوس #حرام می خواهد
5️⃣ شيطان از من #اطاعت از خودش را می خواهد.
6️⃣ دو فرشته نگهبانم از من عمل صادقانه می خواهند
7️⃣ فرشتۀ مرگ از من جانم را می خواهد.
8️⃣ قبر از من بدنم را می خواهد
🔸من بین اين درخواستها هستم.
📖 و قِيلَ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) : كَيْفَ أَصْبَحْتَ، يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ: أَصْبَحْتُ مَطْلُوباً بِثَمَانٍ: اَللَّهُ (تَعَالَى) يَطْلُبُنِي بِالْفَرَائِضِ، وَ اَلنَّبِيُّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) بِالسُّنَّةِ، وَ اَلْعِيَالُ بِالْقُوتِ، وَ اَلنَّفْسُ بِالشَّهْوَةِ، وَ اَلشَّيْطَانُ بِاتِّبَاعِهِ، وَ اَلْحَافِظَانِ بِصِدْقِ اَلْعَمَلِ، وَ مَلَكُ اَلْمَوْتِ بِالرُّوحِ، وَ اَلْقَبْرُ بِالْجَسَدِ، فَأَنَا بَيْنَ هَذِهِ اَلْخِصَالِ مَطْلُوبٌ .
📚 الأمالي (للطوسی) , جلد۱ , صفحه۶۴۱
https://eitaa.com/hosiniya
📖 پای درس امام حسین (ع) ... (20)
☑️ امام حسین (ع) چه چیز را دوست داشت و از چه چیزی بیزار بود؟
🌹 امام حسین (ع) در کنار قبر پیامبر(ص) در مدینه این گونه با خدا مناجات کرد:
خدایا! این قبر پیامبر تو محمّد (ص) است و من نوه او هستم. تو از آنچه براى من پیش آمده، آگاهى. خدایا! من #معروف را دوست دارم و از #منکر بیزارم. من از تو ای صاحب جلال و بزرگوارى، مى خواهم به حقّ این قبر و کسى که در آن است، راهى را که رضای تو در آن است، برایم مقدّر کنی.
✍️ شرح: معروف، همان #واجبات است و منکر، همان #حرامها است. امام حسین (ع) واجبات را دوست داشت و از حرامها بیزار بود.
📖 اللّهُمَّ! إِنَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّد وَ أَنَا ابْنُ بِنْتِ مُحَمَّد وَ قَدْ حَضَرَنِی مِنَ الاَْمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ، اَللّهُمَّ وَ إِنِّی اُحِبُّ الْمَعْروُفَ وَ أَکْرَهُ الْمُنْکَرَ، وَ اَنَا أَسْأَلُکَ یا ذَالْجَلالِ وَ الاِکْرامِ بِحَقِّ هذَا الْقَبْرِ وَ مَنْ فیهِ مَا اخْتَرْتَ مِنْ أَمْری هذا ما هُوَ لَکَ رِضىً.
📚 بحارالانوار، ج 44، ص 328.