eitaa logo
کانال حسینیه مجازی اباعبدالله الحسین ع
5.1هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.6هزار ویدیو
761 فایل
کانال آموزش فرهنگ ایرانی اسلامی سیاسی اجتماعی وابسته به مرکز فرهنگی ونیکوکاری بیت المهدی عج کمک نقدی بشماره 6037697429548081 حسینیه مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبرانقلاب: ایران با نقش برجسته حاج قاسم سلیمانی نقشه آمریکا را در عراق و سوریه و لبنان ناکام گذاشت 🔹️حضرت آیت الله خامنه ای: آمریکا از آوردن اسم سردار سلیمانی عصبانی می شود. 🔹️پرچم جمهوری اسلامی که نقشه دشمن را خنثی کرد در دست حاج قاسم سلیمانی بود / حالا معلوم می شود چرا دشمن آنقدر از اسم شهید سلیمانی می‌ترسد. https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سهم او از «ایران» چیست؟ همین لباس مندرس، موتور زوار دررفته، همسری مهربان که ترک موتورش نشسته و دو پرچمی که در دست دارد. 🔹شادی و خوشحالی حق شماست ☫https://eitaa.com/hosiniya
🔴واکنش رهبر انقلاب به برتری ایران برابر ولز: بچه‌های تیم ملی چشم ملت را روشن کردند، ان‌شاءالله چشم‌شان روشن باشد ☫https://eitaa.com/hosiniya
هرس کردن درخت، باعث رشد بیشتر آنها می شود.اما هیچ باغبانی نهال تازه جوانه زده را هرس نمی کند. چند سال اول زندگی کودک هم زمان پرورش کودک است نه تربیت او!! والدینی که در سال های اول زندگی فرزندشان را تنبیه می کنند، یا داد می زنند در حقیقت باغبانانی هستند که نهال تازه جوانه زده را هرس می کنند. ✅https://eitaa.com/hosiniya
20.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸مویِ خودمه، اختیارشو دارم چرا شما باید تعیین کنید ما چی بپوشیم؟ چرا ما نگیم شما چی بپوشید! + سوال منطقی هست پس جواب منطقی بشنوید☺️🌸 |
از این همه تناقص نمی‌پُکید؟ قراداد ۲۵ ساله‌ی ما با چین مستعمره شدنه ، قراداد ۲۷ ساله قطر با چین سیاست فاخر قطری ها است که آخوندا بلد نیستند😳😳😳 💥 بصیر 💥 https://eitaa.com/hosiniya
انسان شناسی ۱۶۷.mp3
10.26M
۱۶۷ محبت‌ها دو دسته‌اند: ۱ـ محبت‌هایی که محورشان بخش انسانی وجود ما هستند. ۲ـ محبت‌هایی که محورشان بخش حیوانی وجود ما هستند. ✖️ تفاوت این دو نوع محبت چیست؟ ✖️ چگونه می‌توانم جنس محبت‌هایم را تشخیص دهم؟ 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ https://eitaa.com/hosiniya ╰┅┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅┅╯
📛 اینجا رو ببینین ! جای هنرمند که زندان نیست ؛ بغل جاسوس MI6 و سفارت ایتالیا و انگلیسه . پ ن : البته راست میگن که جای هنرمند زندان نیست ، منتها عمدا تعریف هنرمند رو با جاسوس و برانداز و سردسته ی اوباش ، اشتباه گرفتن ... . از اینجور اشتباهاتِ عمدی هم زیاد مرتکب میشن . به روح الله زم هم که رسما ساخت کوکتل مولوتف یاد مخاطبینش میداد میگفتن خبرنگار ! خیلی حَرفه ها ... . اصولا نگاهشون به پدیده ی هنرمند و خبرنگار ، اینطوری بوده که رسانه هاشون بیشتر شبیه توپخونه است تا رسانه ! https://eitaa.com/hosiniya
🍎🍊قوانین میوه خوردن ❌ ✍ مصرف میوه با غذا سوء هاضمه و اخلاط فاسد تولید کرده و موجب تباه شدن معده می‌گردد ✍ تنها چند میوه زیتون و انار و خربزه، مجوز مصرف با غذا را دارند ✍ میوه‌ها به تنهایی و در وعده جداگانه‌ای مصرف شوند ✍ در هر وعده تنها یک نوع میوه (به دلیل متفاوت بودن زمان هضم مواد غذایی مختلف) که البته باید در فصل خودش و کاملا رسیده (کال نباشد) میل شود ⬅️ به عنوان مثال در یک وعده نباید همزمان از سیب و پرتقال استفاده شود https://eitaa.com/hosiniya
ترتیل وترجمه صفحه۲۲۴ قرآن مجید https://eitaa.com/hosiniya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮 🔮🔭 🔭 💎 *تقویم نجومی* 💎 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ✴️ یکشنبه👈 6 آذر / قوس 1401 👈2 جمادی الاول 1444👈27 نوامبر 2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی ⭐️احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خواستگاری عقد و امور ازدواجی. ✅مسافرت. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅درختکاری. ✅خرید و فروش. ✅و قرار داد نوشتن خوب است. 👼مناسب زایمان و نوزاد شایسته تربیت شود. ان شاءالله. 🚘سفر: مسافرت خوب است. 🔭 احکام نجوم. 🌓امروز : قمر در برج جدی است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️فرزند به دایه سپردن. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️برداشت محصول‌. ✳️کندن چاه و قنات. ✳️شکار و صید و دام گذاری. ✳️تشکیل شرکت و امور مشارکتی. ✳️وام و قرض دادن و گرفتن. ✳️و جراحی و معالجات خوب است. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث حاجت روایی می شود. 💉🌡حجامت. یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، خوب نیست. 💑مباشرت: مباشرت امشب برای صحت جسم مفید و فرزند حاصل از آن حافظ قران گردد.ان شاءالله. 😴😴تعبیر خواب: خوابی که امشب(شب دوشنبه) دیده شود طبق آیه ی 3 سوره مبارکه " آل عمران" است. الم ذالک الکتاب لا ریب فیه .... و چنین استفاده میشود که خواب بیننده بر چیزی اطلاع یابد که قبلا نمی دانسته و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن: یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز: یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ استخاره: وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨ 🔭 🔮🔭 https://eitaa.com/hosiniya 🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
‍ ✨ *«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»*✨ 🦋🏵 *ذڪرروزانه*🏵 🦋 تفسیر📗 هرروز أنس با قرآن مجید💚 *┄┅‌‏ﷻ❀‏موضوع❀‌‏ﷻ┅┄* ✍🏻 نعمت شکر📋 🍃🌹📖🌹🍃 *«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»* «٢٨» ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺍﺳْﺘَﻮَﻳْﺖَ ﺃَﻧﺖَ ﻭَﻣَﻦ ﻣَّﻌَﻚَ ﻋَﻠَﻲ ﺍﻟْﻔُﻠْﻚِ ﻓَﻘُﻞِ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠَّﻪِ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﻧَﺠَّﺎﻧَﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻘَﻮْمِ ﺍﻟﻈَّﺎﻟِﻤِﻴﻦَ ┄┅‌‏🔹❀‏ المؤمنون/۲۸❀‌‏🔹┅┄ ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﺖ ﺑﺮ ﻛﺸﺘﻲ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻳﺪ، ﺑﮕﻮ: ﺣﻤﺪ ﻭ ﺳﭙﺎﺱ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. 📚🌺تفسیرنور🌺📚 🌺✍🏻ﭘﻴﺎم ﻫﺎ ١- ﺩﻭﺭﻱ ﺍﺯ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﺯ ﺳﻠﻄﻪ ﻱ ﺁﻧﺎﻥ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ. «ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠّﻪ ﺍﻟّﺬﻱ ﻧﺠّﺎﻧﺎ» ٢- ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻧﻌﻤﺘﻲ ﺷﻜﺮﻱ ﻟﺎﺯم ﺍﺳﺖ. «ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠّﻪ ﺍﻟّﺬﻱ ﻧﺠّﺎﻧﺎ» ٣- ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺻﻴﻐﻪ ﻱ ﺷﻜﺮ، ﻛﻠﻤﻪ ﻣﺒﺎﺭﻛﻪ ﻱ «ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠّﻪ» ﺍﺳﺖ. ٤- ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﻭ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺠﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺷﻜﺮ ﻛﻨﻴﺪ. «ﻧﺠّﺎﻧﺎ» ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ: «ﺍﻫﻠﻜﻬﻢ» ٥ - ﻛﺸﺘﻲ، ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻱ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﻧﺠﺎﺕ ﻛﺎﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ. «ﻧﺠّﺎﻧﺎ» *┄••❀🔹 حدیث روز 🔹❀••┄* 💚پيامبر صلي الله عليه و آله : نِعمَتانِ مَكفُورَتانِ : الأمنُ والعافِيَةُ 🍃🌺🍃 دو نعمت است كه شكر آنها گزارده نمى شود : امنيّت و سلامتى . 📚✍🏻الخصال ، ص 34 ⚜️🌹⚜️🌹⚜️🌹⚜️ 🚩✋🏻 هرروزبه رسم ادب🤚🏻🚩 *اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌘🌗🌖🌕🌔🌓🌒 🗓️ امروز:يكشنبہ ☀️۰٦/آذر/١٤٠۱/٠۹   🌙٠٢/‌جمادی الاولی/١٤٤٤/۰۵                         2022/11/Nov/27🌲  ⚜️🌹⚜️🌹⚜️🌹⚜️ 🔹👈ذڪــــــــــرروز📿  *📿یا ذالجلال والاکرام؛  ای صاحب جلال و بزرگواری ✨🍃🌸🍃🌷🍃🌸🍃✨ 🔷🔸ذکر روز یک شنبه موجب فتح و نصرت می شود. ذکر روز یکشنبه به اسم امیرالمومنین(عليه‌السلام) و حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) است. روایت شده که در این روز زیارت حضرت امیرالمؤمنین (عليه‌السلام) و زیارت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) خوانده شود. ⭐💫⭐💫⭐💫⭐ *اَللّهُمَّ صَلِّ عَلے فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُڪَ* ⭐💫⭐💫⭐💫⭐ لطفابانشر ذڪرروزانه درثواب آن شریک باشید... 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ╰┅┅https://eitaa.com/hosiniya┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 خاطرات برادر آزاده                  مسعود سفیدگر از کربلای ۴ 🔹قسمت پنجم لحظه اسارت و تیر باران سرمان را از سنگری که درون آن بودیم بالا آوردیم و متوجه شدیم که دیگر راه نجاتی نیست تا اینکه نیروهای خاص عراقی با هیکل‌های درشت و کلاه‌های قرمزی که به سر داشتند ما را اسیر کردند. تنها فرصتی که من داشتم این بود که لباس دو تکه غواصی‌ام را عوض کنم. ولی فقط فرصت کردم که لباس نیم تنه بالا را درآورم و بادگیر یکی از شهدا را به تن کنم. دیگر برای عوض کردن شلوار غواصی فرصت نبود. عراقی‌ها در همان حال ما سه نفر را اسیر کردند. کمی بعد تعداد اسرای ایرانی بیشتر شد و ما را در یک جا جمع کردند. کمی تعدادمان که بیشتر شد هر یک از نیروهای دشمن ما را شروع به تهدید به مرگ کردند. یکی از آن‌ها با چاقو روی شاهرگم خط می‌کشید و تهدید می‌کرد که می‌کشمت. عراقی دیگری اسلحه‌اش را روی سرم قرار می‌داد و به گونه‌ای رفتار می‌کرد که گویا می‌خواهد شلیک کند. عراقی دیگری جلو می‌آمد و به صورتم سیلی می‌زد. هیچ کدام از این رفتارها در من حالت خاصی همچون ترس یا یأس بوجود نیاورد. یک عراقی بود که گویا دچار جنون شده بود. حالت خاصی داشت در همین حال که داشتم به او نگاه می‌کردم ناگهان رگباری به نیت اعدام میان ما اسرا کشید. خوشبختانه گلوله‌ای به بچه‌ها اصابت نکرد. اما یکی از این گلوله‌ها از پایین کشاله ران من عبور کرد و از کنار رانم بیرون آمد. به دلیل آنکه لباس غواصی داشتم به گونه‌ای رفتار کردم که همرزمانم نفهمند مجروح شده‌ام تا روحیه‌شان را نبازند.     برای آنکه بیشتر مورد هدف گلوله‌هایش قرار نگیرم خودم را به داخل یکی از سنگرهای عراقی پرت کردم ، عراقی‌ها از من خواستند که بیرون بیایم. از آنجایی که پایم مجروح شده بود. چهار زانو روی زمین از سنگر بیرون آمدم. از شانس بد من چند نارنجک روی زمین افتاده بود که با جلو آمدن من آن‌ها نمایان شدند. عراقی‌ها فکر کردند که این نارنجک‌های من است و تصمیم دارم تا آن‌ ها را بکشم. برای همین سریع به سمت من آمدند و بلندم کردند و من را کتک زدند. پس از آن من و چند نفر دیگر را در حالی که چشمانمان بسته بود به خط دوم‌شان انتقال دادند. در آنجا مورد بازپرسی قرار گرفتم. ماجرای این نارنجک‌ها به گوش افسران خط دوم هم رسیده بود. جالب است بدانید که این عراقی‌ها از من به فارسی سؤال می‌کردند و می‌خواستند بدانند انگیزه‌ام از این کار چه بوده است. من برایشان می‌گفتم که یکی از نیروهای شما ما را تیرباران کرد برای همین به سنگر پریدم اما هنگامی که بیرون می‌آمدم چند نارنجک روی زمین افتاده بود و متعلق به من نبودند. همین که عنوان می‌کردم افسران شما ما را تیرباران کردند چند سیلی می‌زدند و می‌گفتند که نگو این گونه نیست. ادامه دارد
🍂 خاطرات برادر آزاده                  مسعود سفیدگر از کربلای ۴ 🔹قسمت ششم لحظه اسارت و تیر باران با چوب به زخمم ضربه می‌زدند چند بار در همین خط دوم این سوال را کردند که چرا با خودم نارنجک بیرون آوردم و من هم همین جواب را می‌گفتم و من را می‌زدند. تا اینکه شب ما را به خط سوم منتقل کردند. نادر به من گفت که در اینجا اسم من صادق است و رحیم هم یادآور شد که فامیلی او قمشه‌ای است چرا که عراقی‌ها این دو نفر را می‌شناختند و نباید اسم اصلی آنها لو می‌رفت. در همین خط سوم ما را در جایی در محدوده بصره جمع کرده بودند. در آنجا با اینکه چشمانم بسته بود می‌خواستم صدای آشنا بشنوم که صدای «سعید راستی» و «حسن‌زاده» را که از لشکر ۷ خوزستان بودند شنیدم. کمی خوشحال شدم،  با آغاز شب چشمانمان را باز کردند. در آنجا یک اتاق بود که ۱۰ یا ۱۵ نفر با چماق و کابل به جان ما افتادند. آنجا بود که دیگر جراحت من نمایان شد. به عراقی‌ها می گفتم که نزنید من مجروحم. افسر عراقی به سمتم آمد و از من پرسید: «کجایت تیر خورده است؟» سرم را به سمت دیگری هل داد و بعد با چوب روی زخمم کوبید. تصمیم گرفتم دیگر حرفی نزنم. در این محل اتاق‌هایی وجود داشت که ایرانی‌ ها را می‌ بردند تا از آن‌ها اعتراف بگیرند. هر کس که درون آن می‌رفت حسابی کتک خورده بیرون می‌آمد. اصلا دوست نداشتم به درون اتاق بروم. اما نوبت به من رسیده بود. همین که دم در رسیدم خمپاره یا توپخانه ایران این محدوده را مورد هدف قرار داد و برق‌ قطع شد و مرا دیگر به درون اتاق نبردند. حدود ۱۵ روز در اینجا بودیم و با وضع بدی روزها را به سر رساندیم. در آنجا وعده‌ غذایی‌مان چند دانه شلغم و آب شلغم بود که آن را درون سینی می‌ریختند و میان جمعیتی حدود ۷۰ نفر پخش می‌کردند. تعدادی از بچه‌ها بودند که مردانگی و ایثار می‌کردند نمی‌خوردند تا دیگران که حالشان بد است بخورند. بعد از چند روز خبرنگاران خارجی آمدند و گفتند که غواص‌ها بیرون بیایند می خواهیم از آنها عکس بگیریم و خبر تهیه کنیم. آنجا بود که برای اولین بار به صورت خیلی ابتدایی پایم را پانسمان کردند. من هم بیرون رفتم و پس از مدتی به وسلیه عکسی که در یکی از رسانه‌های خارجی از غواص‌ها منتشر شده بود فهمیدند که زنده‌ام.
🍂 خاطرات برادر آزاده                  مسعود سفیدگر از کربلای ۴ 🔹قسمت هفتم عبور از هفت‌خان تونل وحشت عراقی‌ها دوستانم در قرارگاه سری نصرت که رسانه‌ها و روزنامه‌های عراقی را رصد می‌کردند من و دیگر غواص‌های اسیر را از روی چهره‌هایمان شناسایی کرده بودند. برای همین شهید «حمید رمضانی» از معاونان «علی هاشمی»(فرمانده قرارگاه فوق سری نصرت) عکس مرا به پدرم نشان داده بود و آنها دیگر می‌دانستند که اسیر هستم. البته خانواده دیگری هم معتقد بودند که من فرزند آنها هستم اما پسرشان چند وقت بعد از من به کانون خانواده بازگشته بود. بعد از این مدت یک روز آمدند و ما را سوار اتوبوس کردند. به بچه‌ها گفتم دیگر ما را می‌خواهند به اردوگاه ببرند اما از شانس بدمان به بغداد و اداره استخباراتشان رفتیم. در آنجا هم حدود 45 روز ما را بازجویی می‌کردند. از شانس بد ما کاری که دو سه روزه می‌توانستند انجام بدهند به دلیل آنکه به پنجشنبه و جمعه خورده بود‌، مدت زمان حضورمان در آنجا را طولانی‌تر کردند. زمانی که به استخبارات رسیدیم آنجا حالتی شبیه تونل وحشت ایجاد کرده بودند و بچه‌ها را می‌زدند و من چون هیکلم ریز بود و از طرفی فرز بودم خودم را در بین بچه‌ها جا دادم و دوان دوان به سمت سلولی که در آنجا قرار داشت رفتم. 💠 یک مأمور عراقی دنبال من می‌گشت که پیدایم کند اما ناکام ماند. در استخبارات بودیم که یک شب آمدند و همه را بیرون آوردند و از ما عکس پرسنلی گرفتند. حدود ۷۰ یا ۸۰ نفر ما را در اتاقی بسیار کوچک جا داده بودند که بسیار سخت می گذشت. بعد از اینکه کارشان تمام شد ما را به «زندان الرشید» بردند و سپس به اردوگاه صلاح‌الدین، اسارتگاه «تکریت ۱۱» منتقل کردند. وقتی به اردوگاه می‌رفتیم من از روزنه‌ای که روی شیشه اتوبوس بود دیدم که عراقی‌ها هر چه که دم دستشان است برمی‌دارند و به سمت اتوبوس ما می‌آیند. حتی یکی را دیدم که وسیله‌ای مانند ریل قطار با خودش می‌آورد. من به بچه‌ها گفتم اگر از اینجا جان سالم به در ببریم بسیار خوب است. بسیار وحشتناک بود. دو ردیف 25 نفره در چپ و راست درب اتوبوس نیروی عراقی صف کشیده بودند و هر یک از اسرا را نفر به نفر پایین می‌آوردند ابتدا یک سیلی در گوشش می‌زدند و چند ثانیه بعد نیز عراقی دیگر با چوب به ساق پایش می‌کوبید تا فاصله میان در اتوبوس تا اردوگاه را با کُندی طی کند. من رفتار عراقی‌ها را زیر نظر داشتم. از طرفی آخرین نفری بودم که از اتوبوس پیاده شدم. ابتدا کشیده را خوردم اما چون می‌دانستم بلافاصله قرار است چوب به ساق پایم بکوبند خیز برداشتم و دیگر چوبی به پایم اصابت نکرد. می‌دانستم که باید از سر و صورتم محافظت کنم و این مسیر را تا آنجا که می‌توانم با سرعت بدوم برای همین دو دستم را شبیه گارد مشت‌زنی مقابل صورتم قرار دادم و با سرعت دویدم. گمان می‌کردم که روی هوا هستم در همین چند لحظه با خودم فکر کردم مبادا به دیوار یا جسمی برخورد کنم. 💠 لحظه‌ای دستم را کنار کشیدم و خدا رحم کرد چرا که در فاصله حدود نیم متری‌ام دو مغزی شیر آب وجود داشت. این مغزی‌ها برای منبع آبی بود که اسرا از آن استفاده می‌کردند و فاصله‌اش از زمین زیاد بود. ناگهان جا خالی دادم و بعد از آن به درون اردوگاه پریدم. ادامه دارد https://eitaa.com/hosiniya┅❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا