بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#قاسم_نعمتی
▶️
بیمهر فاطمه دل ما ارزشی نداشت
بیاشکهای او گل ما ارزشی نداشت
با گریههای اوست که ما گریهکن شدیم
ورنه حیات باطل ما ارزشی نداشت
@hosenih
او مادرانه زحمت ما را کشیده است
بیباغبان که حاصل ما ارزشی نداشت
از برکت ولایت زهرای اطهر است
دنیا اگر مقابل ما ارزشی نداشت
گمراه میشدیم اگر نور او نبود
سیر و سلوک جاهل ما ارزشی نداشت
زهرا اگر نبود در این سیر بندگی
طی کردن مراحل ما ارزشی نداشت
@hosenih
بینور نام فاطمه در بین عرشیان
زینت نداشت منزل ما ارزشی نداشت
نام حسین گر شده گرمی بزم ما
بیفاطمه محافل ما ارزشی نداشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#غلامرضا_شکوهی
▶️
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم قناری گنگی ست در سرودن او
کشاندنش به صحارّی شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او
@hosenih
چه دختری ، که پدر پشت بوسه ها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری ، که برای علی به حظّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری ، که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسه ی کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمی کشد تن او
@hosenih
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام می چکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیده ی ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت ساگرد شهادت #مدافع_حرم #شهید_محسن_حججی،
شاعر: #داود_رحیمی
▶️
غزل بی سر آورده ام در رثایش
که آن بی سر اینگونه بهتر پسندد
چه عاشق! شهیدی که از دار دنیا
تنی مثل معشوق بی سر پسندد
دلم عافیت را پسندیده و او
پسندد همان را که دلبر پسندد
@hosenih
خوشا این که عمری برای برادر
غلامی کنی تا که خواهر پسندد
سرانجام هم پیش چشمان خواهر
بمیری چنان که برادر پسندد
بشر سر نخواهد درآورد از این کوچ
که عاقل کجا غیر بستر پسندد؟
اگر خشک باشد هم آبی ننوشد
لبی که فقط می ز کوثر پسندد
اگر جون باشی و نوکر بمانی
تو را شاه مانند اکبر پسندد
@hosenih
شهادت اگر گوهر و مرگ اگر سنگ
خردمند ازین بین گوهر پسندد
**
شها! دلبرا! نازنینا! دعا کن
مرا هم خدا چون تو پرپر پسندد
خدا که تورا کشته در خون پذیرفت
غلام تو را نیز بی سر پسندد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
۱۴- یکی از کارها این است که انسان بتواند واقعاً #مضامین این #متون_فاخرِ_برجسته_ی_دینی (مثل #دعای_ابوحمزه) را در شعر بیاورد؛ این یک #رشته است، یک #شعبه_ی_کار است؛ چون خود این دعاها علاوه بر مضامین عالیای که دارد، الفاظ عالی هم دارد. این دعاهایی که وجود دارد، (مثل) همین #دعای_عرفه، #دعای_ابوحمزه، #مناجات_شعبانیه، #دعاهای_صحیفه_ی_سجادیه، #مشحون از #مفاهیم_عالی و #معارف_عالی_اسلامی است، آن هم انصافاً با بهترین الفاظ و با زیباترین الفاظ؛ اینها را خوب است که منعکس بکنید.
۱۵- کاری کنیم که #شعرهای_آئینی یک مجموعهای از #معارف__ائمه (علیهم السلام) باشد؛ یعنی وقتیکه این شعر را شما دادید به مدّاح و فرض کنید این را در جلسه خواند، این بهقدر چند #منبر خوب #اثر بگذارد.
۱۶- #گریه_گرفتن - البتّه یک #امتیازی است- لکن (#هدف) فقط این نیست. ما نگاه کنیم به شعرهایی که امثال #کمیت و #دعبل و مانند اینها دربارهی ائمّه (علیهمالسّلام) گفتند، ببینیم آنها چهجوری میگفتند، چه میگفتند، چه مضامینی را در آن #قصاید_بلند میگنجاندند؛ اگر انسان بخواهد شعر خوب بگوید باید اینجور شعری را بگوید.
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
✅ مروری بر #بیانات #مقام_معطم_رهبری در #دیدار_با_شاعران (۱۳۹۵/۳/۳۱)
✅ #جایگاه_شاعر:
عزیزان من! #شاعر، #سرمایه_ی_کشور است؛ جزو #فاخرترین و #عزیزترین سرمایههای هر کشوری شاعر است؛ البتّه همهی #هنرمندها سرمایهاند منتها شاعر یک #خصوصیاتی دارد و #شعر در بین انواع و اقسام هنرها یک خصوصیّتی دارد و این خصوصیّات موجب میشود که ارزش شاعر در #جامعه بالا برود.
✅ #انتظارات_معظم_له_از_شعرا:
۱- #سرمایه،(شاعر) باید در #بزنگاه_ها مورد #استفادهی کشور قرار بگیرد. آنجایی که #کشور -چه در زمینهی #فرهنگی، #سیاسی، #اجتماعی، #ارتباطات_مردمی و #پیوندهای_اجتماعی، #مواجهه_ی_دشمنان_خارجیاش و..- #احتیاج به یک #کمکی دارد... (باید به درد بخورد).
۲- اگر چنانچه ما شعری داشته باشیم که نسبت به #مسائل_جاری_کشور هیچ #موضعی نداشته باشد، این شعر به کار #نیاز_کشور نمیآید؛ باید موضع داشته باشد. این کاری بوده که شعرای خوب ما همواره کردهاند؛ یک غزل گفتهاند، منتها در این غزل ناگهان میبینید که دو بیت اشاره به یک مسئلهی حسّاس دارد، آن مسئله را #زنده میکند، #مطرح میکند. بالاخره #شعر_شاعر بایستی #زنده باشد.
۳- من طرفدار این نیستم که حتماً همهی شعری که شماها میگویید، شعر موضعدار یا #سیاسی یا #متعهد یا آنچنانی باشد؛ نه، گفتن #شعر_غزلی و #شعر_عشقی هیچ اشکالی ندارد.
۴- امّا حتّی در همان شعر غزلی و عشقی هم بایستی #جان_مایه_های_هدایت باشد. (یعنی در همهی اشعار، باید جان مایههای #هدایت باشد).
۵- (شعر زنده و جاندار و موضعدار را باید) #منعکس بکنیم، یعنی #ترویج کنیم؛ افراد ترویج کنند، #صدا_و_سیما ترویج کند، #دستگاه_های_دولتی و #غیر_دولتی ترویج کنند. من میبینم یکجاهایی گویا عکسِ این، موردنظر است.
۶- در زمینهی شعر #کارهای_نکرده زیاد است؛ یکیاش مسئلهی #ترجمه است؛ مثلاً برای #شیخ_زکزاکی شعر گفته شده، اگر چنانچه ما این شعر را ترجمه کنیم، بفرستیم برای جایی که آوازهی او به آنجا برسد، یا (مثلا) در زمینهی #خیانتهای_آمریکا. خب در همین قضیّهی #برجام، آمریکاییها کم #خیانت نکردند که اینها باید گفته بشود؛ شما ببینید چقدر #اثر میگذارد؛ چقدر #روحیه میدهد! ما در این زمینهها انصافاً #کوتاهی داریم. #ترجمه_های_خوب (باید) #منتشر بشود، منعکس بشود و (به خارج از کشور) برود.
۷- و این (موضع در زمینه #خیانت_های_آمریکا) فقط کار سیاسیّون نیست که #سیاسیون بگویند؛ بهتر از کار سیاسیّون این است که #هنرمندها اینها را بیان کنند. (که البته) در بین هنرها هم آنچیزیکه از همه #دم_دست_تر و #آسان_تر و #پررونق_تر و #سریع_السیر_تر است، شعر است.
۸- یک مسئله، مسئلهی شعرهایی است که در #بین_مردم کاربرد زیادی دارد؛ از جمله #نوحه و #شعرهای_مرثیه؛ نوحه خیلی میتواند تأثیر بگذارد؛ (البتّه) اگر #مضمونی در این نوحهها وجود داشته باشد. شما ببینید میلیونها افراد و امروز غالباً جوان، میایستند به یک گویندهای که دارد نوحه میخواند گوش میکنند، این خیلی فرصت مهمّی است؛ ما از این #فرصت باید استفاده کنیم.
۹- من خواهش میکنم این کسانی که اهل نوحهخوانیاند، اهل مرثیهخوانیاند، (#نوحه_ی_خوب را) بگیرند استفاده کنند و شما شعرای عزیز هم در این زمینه هرچه ممکن است دنبال کنید.
۱۰- ما در #جنگ_نرمیم؛ در #جنگ_سیاسی هستیم، در #جنگ_فرهنگی هستیم، در جنگ_امنیتی_و_نفوذی هستیم؛ فکرها و ارادهها دارند با هم میجنگند. امروز ما خیلی احتیاج داریم به #ابزارهای مؤثّر و تأثیرگذار؛ یک بخش عمدهی این ابزارها، به نظر من شعر است که بایستی مورد توجّه شماها قرار بگیرد.
۱۱- من خواهش میکنم از #ورزدادن شعر خود و #تعالی بخشیدنِ به شعری که بعداً خواهید گفت، دست برندارید. یعنی شعر شما امروز #شعر_خوبی است ما هم میپسندیم وهم لذّت می بریم، امّا معنایش این نیست که این در قلّه قرار دارد. نه، خب شعر خوبی است، (امّا) ما میخواهیم شعر شما در #قله قرار بگیرد.
۱۲- یکی از ابزارهای (شعر خوب) #الفاظ است؛ #لفظهای_زیبا، #فاخر و #جاافتاده. گاهی انسان میبیند شعرها شعرهای خوبی است، (ولی) در آنها #الفاظ_نپخته ای یا #نابجا بهکاررفتهای وجود دارد؛ اینها خوب نیست. شعر وقتی که الفاظ خوبی در آن باشد انسان (راضی میشود).
۱۳- شعر را باید #ارتقا بخشید؛ #تشخیص_ارتقای_شعر هم با #صاحب_نظران_شعری است. من شنیدهام که حالا بعضیها شعر را در #فضای_مجازی منتشر میکنند، (مثلاً) یک نفری یک چیزی نوشته، ارزش (ندارد)، آنوقت نسبت به این شعر چند هزار (نفر) #لایک میکنند؛ آن لایک ارزش ندارد؛ آنچه به شاعر و به شعر ارزش میدهد، #نظر_صاحب_نظر است.
📢زائرین گرامی:
📎قابل ذکر است که مجموعه «حسینیه» جهت استفاده هرچه بیشتر شما گرامیان از مطالب و آرامش فضای کانال های «حسینیه» ، از تبلیغات و تبادل لینک صرف نظر کرده است.
📎لذا خواهشمندیم در صورت تمایل در معرفی کانال های «حسینیه» در سروش و ایتا با خادمین این مجموعه همکاری نمایید .
1⃣کانال #حسینیه_شعر:
@hosenih
@hosenih
@hosenih
2⃣کانال #حسینیه_روضه_و_مقتل:
@hosenih_maghtal
@hosenih_maghtal
@hosenih_maghtal
🔵لطفا رسانه باشید🔵
🔺التماس دعا🔺
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_باقر_ع_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
عمامه بر میدارم از سر ، حرف دارم
هر جا بیاید نام مادر حرف دارم
هر چه می آید بر سر ما از سقیفه ست
از غربت بسیار حیدر حرف دارم
از سیلی و دیوار و میخ در بماند
این بار از یک داغ دیگر حرف دارم
@hosenih
مسمومیت آخر گریبانگیر من شد
از نیش زهر و زخم بستر حرف دارم
همراه دارم در لحد عمامه ام را
با یادگاری پیمبر حرف دارم
دیگر خلاصه میکنم درد و دلم را
از کربلا با قلب مضطر حرف دارم
جا ماندم از جان بر کفان لشگر عشق
از قاسم و از عون و جعفر حرف دارم
هم بر جوان اربا اربا گریه کردم
هم از عبا و نعش اکبر حرف دارم
گهواره جنبان میان خیمه بودم
از بی قراری های اصغر حرف دارم
سرنیزه ها را دیده ام در کشمکش ها
از چکمه و پهلو مکرر حرف دارم
@hosenih
ای کشتگان اشک اگر طاقت بیارید
از خنجر و گودی حنجر حرف دارم
گودال از خون خدا یکباره پر شد
از ضربه ی سنگین آخر حرف دارم
با چشم خود دیدم چهل تا نعل تازه
از جای سُم بر روی پیکر حرف دارم
با آستین پاره عمه روسری ساخت
ای مردم از قحطی معجر حرف دارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_باقر_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
از شام تا هشام فقط ناامید شد
پیش رقیه آخر سر روسپید شد
از سَم گذشته بود، دلیل شهادتش
این بود که مصائب زینب شدید شد
جا داشت بود عمهْ رقیه کنار او
این درد هم به علت زهرش مزید شد
روضه شنیدنی ست ولی پشت خیمه او
دیده که گوشواره کجا ناپدید شد
@hosenih
پا می کشید و حجره چو گودال سرخ گشت
ازبسکه محو روضه ی «او می کشید» شد
پس می بُرید از بدنش درخیال خود
تا اینکه ظهر نوبت«او می بُرید» شد
او می بُرید و»قصه به جایی رسید که
سوم امام کرب وبلا هم شهید شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_باقر_ع_مدح_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
هر جا کلاس درس شما برگزار شد
با شور و شوق روح الامین رهسپار شد
هر حرف غیر حرف شما فانی است، شکر
حرف شماست بین کتب ماندگار شد
یا باقرالعلوم، فقط با کلام توست
افکار پوچ مرجئه* بی اعتبار شد
ای قیمتی ترین گهر دین بگو چرا
سهمت مزار خاکی از این روزگار شد؟
آن زین زهر خورده چه ها کرده با شما
آثار مرگ در بدنت آشکار شد
آقا شنیده ایم که ازدست زهر زود
جسمت ورم کرده دلت داغدار شد
@hosenih
جسمت ورم که کرد دلت رفت کربلا
آن خاطرات له شده رویت هوار شد
بر تن سری نبود ولی جدتان حسین
ده اسب تازه نعل به سمتش قطار شد
از دستباف فاطمه بر پیکر حسین
پودی نماند و پیرهنش تار تار شد
تقصیر شمر بود که سر روی نیزه رفت
زینب به روی ناقه ی عریان سوار شد
*از فرق انحرافی زمان امام باقر(ع)
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_باقر_ع_شهادت
#رضا_باقريان
▶️
پا به پای پدر سفر کردم
در میان خرابه سر کردم
پدرم بینِ ریسمان بود و
با رقیه پدر پدر کردم
عمه ام تا به رویِ خاک افتاد
دیده ام را ز اشک، تر کردم
از همان روزِ تلخ، تا امروز
گریه هر روز تا سحر کردم
دست در دست عمه ام آن روز
از دلِ نیزه ها گذر کردم
@hosenih
سُمِ مرکب بوی گلاب گرفت
از تنی که به آن نظر کردم
تا سه ساله میان راه افتاد
پدرم را خودم خبر کردم
آنقدَر داغ دارم از آن دم
که از این زهر، خون، جگر کردم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_باقر_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
ای عمر پر درد و بلا بار سفر بند
امروز با زهر جفا بار سفر بند
ای عمر از دامان صبرم دست بردار
ای زهر در این سینه هرچه هست بردار
من با عطش پیشینه ای دیرینه دارم
از تشنگی هفتاد و دو آئینه دارم
@hosenih
من حضرت خون خدا را نور عینم
من پور آن لب تشنه ام سبط الحسینم
من پنجمین دردانۀ پیغمبر استم
نجل حسن نسل شریف کوثر استم
من میوۀ باغ امیر المومنینم
من غنچۀ دامان زین العابدینم
من زینت دوش ابالفضل رشیدم
عمری به روی آب تصویرش کشیدم
من وارث رخسار سیلی خورده هستم
چون غنچه در نشکفتگی پژمرده هستم
از کودکی آمادۀ پرواز بودم
جد غریب خویش را همراز بودم
من از مدینه تا مدینه داغ دیدم
یعنی که عمری را به سینه داغ دیدم
@hosenih
عمری است عاشوراست حال بی قرارم
شام غریبان است عمر سوگوارم
من همنفس بودم تمام عمه ها را
در شعله ها دیدم تمام خیمه ها را
از کربلا تا شام با من رازها هست
با هر بلا این سینۀ من آشنا هست
من نذرها کردم برای عمه زینب
تا که شود جانم فدای عمه زینب
عمری برای عمه ام روضه گرفتم
یک حرف هم بی یاد او با کَس نگفتم
من تازیانه خوردن ابرار دیدم
این داغ ها را حکمت و اسرار دیدم
@hosenih
پس باید از دریای مقتل می گذشتم
با پای پر از زخم و تاول می گذشتم
من دیده ام با دیدۀ خونین منا را
در قتلگاهِ عشق معنای فنا را
یکسو تکاپوی یتیمان بود و غربت
یکسو رخ قرآن ناطق بود و تربت
شَیبُ الخَضیب آنجا برایم شد مجسم
خَدّالتَریبِ مقتل و خط مقدم
من ازدحام نعش ها در دشت دیدم
چون اسب بی صاحب، حرم برگشت دیدم
ناگه ز دست بزم دیدم جام و می رفت
خورشید با هجده ستاره روی نی رفت
رأس علمدار حرم بر نی که دیده
من دیدم اما ناسزا در پی که دیده
@hosenih
یکسو نگاه خسته سوی خیمه ها بود
یکسو دلم با پیکر خون خدا بود
چشمم شکافنده ترین اسرار را دید
با شاهد و مشهود پس دیدار را دید
می شد حسین بن علی فانی فالله
با خاک یکسان مي شد آن محبوبِ بالله
ده مرکب و ده راکب چابک از اول
با سمّ تازه تاختند از نو به مقتل
حالا شود حالم پریشان حال عصمت
معجر کشی بود و فرار آل عصمت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_باقر_ع_شهادت
#مهدی_نظری
▶️
نگاه چشم ترم کل صحنه ها را دید
در این میان فقط از دست زجر می ترسید
اگرچه سینه ام از هُرم زهر می سوزد
ولی وجود من از داغ کربلا خشکید
@hosenih
چه گویمت که کجا رفتم و چه ها دیدم
در اوج کودکیم قامتم ز غصه خمید
چه گویمت که در آنجا چه ظلم ها کردند
چه لاله ها چه قدر غنچه ها که دشمن چید
چه گویمت من از آن لحظه که عمو می رفت
کنار آب رسید و نمی از آن نچشید
چه گویمت من از آن لحظه که علم افتاد
حرم نه کل جهان بود که ز هم پاشید
چه گویمت که امامی ز صدر زین افتاد
و نیزه ها که تن پادشاه را بوسید
@hosenih
مقابل من و عمه... رقیه سیلی خورد
هزار مرتبه ازدرد هی به خود پیچید
میان قافله او را نشانه می کردند
چه لحظه ها که مغیلان به پای او نرسید
چه بوسه ها که نزد عمه جان به صورتمان
به جای زخم کبودی به جای دست پلید
@hosenih
در آن دقیقه که از تل نگاه می کردم
تمام موی سرم شد شبیه عمه سفید
اگر چه زهر جفا قاتلی به قلبم شد
ولی قدم فقط از داغ کربلا خم شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih