eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
329 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ مبتدای زندگی من خبر از پیری است حال موهایم پدر آشفته از درگیری است فعل إضرب را مؤکد من چشیدم در مسیر یک تمیزش در دهان، دندان لق شیری است @hosenih صورت نیلی و پهلویم عذابم می دهند درد پهلو بیشتر، هرچند این تقدیری است تا که می خوردم زمین گیسوی من را می کشید واقعا این زجر یک دیوانه ی زنجیری است خواب بودم بین صحرا بر سرم فریاد زد حربه ی این نانجیب از پشت غافل گیری است گوشوارم را شکست آن مرد وقت غارتم گوشوار دخترش دیدی پدر؟! تعمیری است @hosenih عمه گوشم را گرفت اما شنیدم جمله ای جمله ای که درخور یک دشمن تکفیری است خوابِ وصل تو پریشان کرده من را نیمه شب "سر رسیدی"... خواب من را هم عجب تعبیری است دردهایم گفته ام حالا بگو بابا چرا چشم هایت جای نیزه... گونه ات شمشیری است؟! @hosenih بعد تو نه عمه میخواهد بماند نه که من مرگ من باسرعت اما مرگ او تاخیری است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خسته ام از بس که بوسیدم تو را از راه دور قامت نیزه بلند و قلب دختر سوخته بس که دیدم جای سنگی را روی پیشانی ات اشک ، هم حتی درون دیدهء تر سوخته @hosenih سوختم اما نه به اندازهء تو در تنور حتم دارم صورت تو ده برابر سوخته پشت عمه زینبم سنگر گرفتم بین دود تا که من کمتر بسوزم جاش ، سنگر سوخته آتش از بالای خیمه ریخت بر سرهای ما چادر و پیراهن ما بعدِ معجر سوخته گر مرتب نیست موهایم به من خرده مگیر علتش این است موهایم روی سر سوخته بر روی خار مغیلان بارها خوردم زمین آبله دارد کف پایم سراسر سوخته عمه می گوید شبیه مادرت زهرا شدم پشت در انگار دست و پای مادر سوخته @hosenih تا توانستند ما را هر کجا سوزانده اند کربلا خیمه ، مدینه خانه و در سوخته راستی بابا نگفتم بیشتر از من رباب زیر نور آفتاب از داغ اصغر سوخته ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ زخمي شده حنجرت؟ بميرم بابا! بي سَر شده پيكرت؟ بميرم بابا! @hosenih گيسوي تو را كدام وحشي آشفت؟ چه آمده بر سرَت؟ بميرم بابا! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ السلام ای دستگیر عالمین ای به ارباب دو عالم نورعین @hosenih روز محشر چشم ما بر دست توست اشفعی لی فاطمه بنت الحسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ﺳﯿﻼﺏ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﺩ ﺧﺴﻮﻑ ﺷﺐ ﻗﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ قبلا صدای ناله او سوز و آه داشت این مشت آخرى اثرش را گرفته بود آن زیر ﭘﺎ فتادن مابین كوچه ها تاب و توان بال و پرش را گرفته بود @hosenih بازار شام عمه نشد یاریش كند چون تازیانه ها سپرش را گرفته بود هر جا که خورده بود نگاهش به دست زجر بی اختیار باز سرش را گرفته بود شیرین زبان خانه ارباب ای دریغ تلخی این سفر شكرش را گرفته بود @hosenih ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﮐﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﻋﻤﯿﻖ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﭘﺎﯼ ﺧﯿﺰﺭﺍﻥ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ارثی ز یاس طایفه بی‌شک نداشتم بر پهلویم اگر گُل میخک نداشتم @hosenih بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد بعد از تو هیچ روز مبارک نداشتم لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت پیراهنی کبود و مشبک نداشتم گفتند گوشواره ندارد چه دختری‌ست! بابا به عُجب باطنشان شک نداشتم @hosenih با دختران شام اگر حرف می‌زدم دست خودم نبود، عروسک نداشتم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای وای بر یتیمی، قلبش شکسته باشد در گوشۀ خرابه تنها نشسته باشد @hosenih یا رب ز دست صیاد این صید را رها کن تا جان به سینه دارد از دام رسته باشد روی پدر ندیده، دنبال سر دویده من عاشقی ندیدم اینگونه خسته باشد داغی به سینه دارد میل مدینه دارد ای کاش راهِ رفتن خولی نبسته باشد هرگز نداشت باور آن دلبر دلاور پیمان آشنایی با او گسسته باشد آخر غمش سر آمد، تا در طبق سر آمد پر زد چو بلبلی که، از لانه جسته باشد شد خیره بر عزیزش، چشمان اشکریزش گفتا چنین زیارت، ما را خجسته باشد بابا اگر نثار، راهت گلی ندارم در بازوانم عکسِ، گل دسته دسته باشد @hosenih بابا کدام ظالم سر از تنت بریده یا رب به حق عباس دستش شکسته باشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آمدی با سر آمدی... چه کنم؟! بین تشت زر آمدی چه کنم؟! هر دو دستم شکسته اما تو با دو چشم تر آمدی؟! چه کنم؟! بس که دیروز خیزران خوردی با لب پر پر آمدی، چه کنم؟! از جراحات حنجرت پیداست از نوک نی در آمدی... چه کنم؟! چشم من تار و بسته شد، حالا... ... دیدن دختر آمدی؟! چه کنم؟! گیسویم درهم است... می بخشی؟ سرزده آخر آمدی چه کنم؟! بگذریم از خودت بگو بابا از خودت، از غروب عاشورا @hosenih تیر و شمشیر از این و آن خوردی از زمین و از آسمان خوردی آیه خواندی برایشان اما سنگ از قوم بد دهان خوردی خاطرم مانده عصر عاشورا نیزه ای را که از سنان خوردی دم مغرب به ما جسارت شد بر زمین لحظه ی اذان خوردی چقدر ضربه، بی امان خوردم چقدر ضربه، بی امان خوردی دشمنت تا مرا بلندم کرد زیر خنجر تکان تکان خوردی بگذریم از خودت نمی گویی حال من را چرا نمی جویی؟! @hosenih له شدم مثل یاسِ پژمرده صورتم شد کبود و خون مرده مثل مادربزرگ خود زهرا بازویم را غلاف آزرده این زبانم ز بس که می گیرد آبروی مرا پدر برده دختری از خرابه رد می شد گفت با خنده: این لگد خورده به لباسم چقدر خندیدند به غرورم چقدر برخورده بی خیال ای پدر کسی اصلا دخترت را کنیز نشمرده مثل سابق برات می ارزم؟! بغلم کن ببین چه می لرزم @hosenih شب وصلم عجب خجسته شده نافله خواندنم نشسته شده دیدی آخر تو را بغل کردم با همین بازوی شکسته شده خواهشی می کنم، به همراهت دخترت را ببر که خسته شده بی هوا روی خاک می افتم بند بند تنم گسسته شده باز لاله... دوباره پهلویم... بس که این زخم باز و بسته شده دخترت خسته است از این مردم بس که تحقیر و سرشکسته شده خسته ام بس که دردسر دارم من فقط حاجت سفر دارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بابا برایم روزها گرما ضرر دارد شب هم که شد بر زخم من سرما ضرر دارد دنیای من بعد از غروب تو برای من یک لحظه هم ماندن در این دنیا ضرر دارد @hosenih دوریِ از تو دوستی ام را دو چندان کرد این دوری اما بعد عاشورا ضرر دارد سیلی که جای خود نسیم داغ صحرا هم حتما برای گونه ی زیبا ضرر دارد سیلی نه، بعد از اصغرت در غربت شبها دیگر برای گوش من لالا... ضرر دارد آن که ز روی ناقه ای افتاده می فهمد یک عمر این افتادن از بالا ضرر دارد @hosenih فهمیده ام از ضربت سنگین سیلی ها گاهی برایم گفتنِ بابا ضرر دارد چون حرفِ با لب را به هم چسبانده تکرارِ بابا برای زخمِ این لب ها ضرر دارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ، ▶️ باید این دشمن بداند کیستم من کیستم ثانی زهرا منم @hosenih شام را ویران نسازم من رقیه نیستم ثانی زهرا منم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بنال ای دل نوا دارد رقیه به هر دردی دوا دارد رقیه مرض او را ز پا انداخت ،امّا مریضان را شفا دارد رقیه @hosenih سه ساله کودک و این اوج عزّت؟ مدال مرحبا دارد رقیه بیا یا فاطمه اندر خرابه عزای بی ریا دارد رقیه بدور از دیدهٔ بیگانه امشب سخن با آشنا دارد رقیه @hosenih ز دست ساربان و زجر و خولی به بابا شکوه ها دارد رقیه ز خونین چهره میبوسید و می گفت غم بی انتها دارد رقیه بیا ای یار پیشانی شکسته که با مهمان صفا دارد رقیه چه با جا آمدی ای جان جانان ببین جا در کجا دارد رقیه از آن روزی که افتادی به مقتل دل پر ماجرا دارد رقیه دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست وطن در کربلا دارد رقیه بمیرم از چه لبهایت کبود است بگو محشر به پا دارد رقیه پدر بر چهره ام یک دم نظر کن رُخ زهرا نما دارد رقیه @hosenih به جرم عاشقی جان بر لب آمد شکایت زاشقیا دارد رقیه خدا خواهد اگر ،می میرم امشب که هر شب این دعا دارد رقیه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پدر هرجا که بودی یا نبودی مثل هم بودیم به صورت در سپیدی در کبودی مثل هم بودیم تو از بالای نی من از فراز ناقه افتادم صعودش جای خود در هر فرودی مثل هم بودیم تو بالا سنگ می خوردی و من پایین لگد یعنی؛ میان کوچۀ تنگ یهودی مثل هم بودیم @hosenih من و تو در حقیقت رد پای مشترک داریم تو از بالا من از پایین دعای مشترک داریم یکی موی پریشان و یکی فقدان دندان و... من و تو در نداری دردهای مشترک داریم منو تو هر دو از دلواپسی عمه می ترسیم چنین از کربلا در دل بلای مشترک داریم تو سر بر دامن مادر شدی من هم چنین گشتم من و تو پیش زهرا نیز جای مشترک داریم @hosenih پدر جان قسمت زجر آور این داستان مانده پدر جان بعد تو یک نیمه جان از عمه جان مانده خدا صبرش دهد این نیمه جان را٬ عمه جانم را که غیر از حرف دشمن٬طعنه های دوستان مانده پدر حق می دهم از آسمان، خون سر کند آخر؛ سرِ بر نیزه ی تو در گلوی آسمان مانده تو رفتی و عمو رفت و علیِ اصغرت هم رفت ولیکن زجرهای حرمله پیش سنان مانده سه شعبه رفت٬ سر هم رفت٬ دنبالش پسر هم رفت رباب اما هنوز ای وای با قد کمان مانده حسابش را بکن من با رباب و نجمه و لیلا نگو دیگر چرا از عمه مُشتی استخوان مانده تو خوردی چوب را در تشت زر اما چرا بابا به لبهای رقیه ردِّ چوب خیزران مانده؟؟؟ دلیل گریه ام این است بابا جان که آن نامرد؛ سرت را از خرابه برده اما بوی نان مانده رقیه رفت اما غصه ی غسّاله اش باقی ست به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان مانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih