بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
ای خدا جلوه و نبی مرآت
مرتضی خصلت و حسین صفات
انبیاء در جلال تو شده محو
اولیاء بر جمال تو همه مات
نبوی طلعت تو آیت حسن
لوی قامت تو جلوۀ ذات
ز تو نازد همیشه حلم و رضا
تو بالد هماره صوم و صلات
نام حق را ز عزم تو است بقا
باغ دین را ز خون تو است حیات
جان اهل صلوة قربانت
اشهد انّ قد اقَمتَ صلوة
هم توئی آفتاب برج امید
هم توئی ناخدای فلک نجات
پدرت لب نهاد بر لب گفت
یا بنّی، یا بنّی لسانک آت
خواست تا بوسدت بجای رسول
ای رسول خدای را مرآت
از تو آنی دلم جدا نشود
با تواَم با تو، در حیات و ممات
مدح تو در زبان آل رسول
بهترین سوره خوشترین آیات
بر لب آب تشنه جاندادی
ای همه جان عالمی به فدات
حجّ تو زیر تیغ، جان دادن
قتلگه کعبه، خیمه گه میقات
بر لب تشنه ات درود، درود
به تن پاره پاره ات صلوات
داد پیغمبرت بقلزم خون
آب کوثر بجای آب فرات
زخم های تنت طند فریاد
که ولا با بلا شود اثبات
تو و دشمن، بدوستی هرگز
تو و باطل، بحقّ حق هیهات
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
ای بسان عمو بچشم پدر
از شهیدان کربلا برتر
خاتم الانبیاء ز سر تا پا
سید الاوصیاء ز پا تا سر
ماه کنعان سیدا الشهداء
یوسف کربلا علی اکبر
بسکه هستی شبیه ختم رسل
بسکه داری نشان ز فخر بشر
پدرت فخر عالم است و کند
همه جا افتخار بر تو پسر
خجل از سرو قامتت طوبی
شرمگین از رخ تو شمس و قمر
حاصل عمر زادۀ زهرا
میوۀ قلب احمد و حیدر
دل نبندد دگر به اسماعیل
دیده گر بر تو افکند هاجر
نظر حجّت خدا همه جا
بود سوی تو، ای خدا منظر
چه نیازی به آب رود فرات؟
ای نهان در لبت دو صد کوثر
تا کنی از امام خویش دفاع
سینه کردی به پیش تیغ سپر
خواست جان بسپرد ولی خدا
تا بمیدان شدی تو راه سپر
تو روان همرهت قدم بقدم
دل و جان و توان و تاب پدر
گرچه خفتی درون قلزم خون
گرچه مانند گل شدی پرپر
به خدا در قیام نسل جوان
تا قیامت توئی توئی رهبر
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
به جلال نبی بذات خدا
که توئی آفتاب برج هدا
شمع جمع سلالۀ احمد
ماه کنعان سیّدالشهدا
اولین کشته از بنی هاشم
در قیام بزرگ عاشورا
نعت تو بر زبان دشمن و دوست
مدح تو ذکر اهل ارض و سماء
ناخلف زادۀ ابوسفیان
که دلش بود پر ز بغض شما
کرد روزی سؤال از یاران
که خلافت که را بود اولی
همه از بیم جان خود گفتند:
کاین جلال و شرف تو راست سزا
گفت نه، باللّه این مقام بود
حق فرزند یوسف زهرا
آفتاب جمال ختم رسل
ماه تابندۀ ولّی خدا
جّد او سیّد عرب احمد
مام او بهتر ثقف، لیلا
همچو ختم رسل بخلق حَسَن
همچو آل ثقف برخ زیبا
هم سخاوت ز کّف او جاری
هم شجاعت ز تیغ او پیدا
گفت فضل تو دشمنت اَلفَضل
هِیَ ما تَشهَدُ بِهِ الاَعدا
آه کز تیغ و تیر و نیزه خصم
عضو عضوت ز هم شدند جدا
بدنت قطعه قطعه شد به سیوف
کفنت خاک تیرۀ صحرا
نتوان خواند کشته ات امروز
زنده ای زنده تا صف فردا
شمع تو نور میدهد همه دم
خون تو موج میزند همه جا
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
ای ز پیغمبر و خدا و امام
بتو نیکو جوان درود و سلام
حسنی خصلت و حسین نسب
علوی صولت و رسول مقام
نسب و نام برده از دو، ولی
دانش و علم داری از سه، امام
به لبت بوسه زد حسین که بود
دهنش بوسه گاه خیر الانام
به علی اکبر آمدی مشهور
از جلال و بزرگی و اکرام
سعدا آفتاب و تو خورشید
شهداء انجم و تو ماه تمام
با تو باید سپرد خط شرف
از تو باید گرفت درس قیام
همه در حیرتم که گشت حلال
خون پاکت چرا بماه حرام؟
تلخ شد کام مصطفی چو عدو
گشت از کشتن تو شیرین کام
بعد تو خاک بر سر هستی
بهر تو خون به دیدۀ ایّام
پیش چشم پدر بخاک زمین
ریخت خون تو خصم خون آشام
خواست در پیش پاره پاره تنت
عمر بابا شود ز غصّه تمام
عمر بابا تمام بود اگر
عمهّ بیرون نیامدی ز خیام
تا به عرش است آیت توحید
تا به فرش است رایت اسلام
خیزد از زخم های پیکر تو
آنچه خون خدا کند اعلام
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
ای بنام خوش تو، احیا دل
ای که دل با تو و توئی با دل
همچو زندان زمقدم یوسف
با صفای تو شد مصفا دل
بفروغ تو گشته روشن چشم
ز سبوی تو گشته مینا دل
دل ز دست پدر بری آنسان
که برد از رسول، زهرا، دل
نه عجب گر بمادریت برد
از زنان بهشت، لیلا، دل
با چنین حسن احمدی زیبد
که بری از علی اعلا، دل
حرم خاص تو است از رفعت
چون خداوند حقتعالی، دل
جسته بر در گهت توسّل، جان
یافته از رخت تجلّا، دل
آه از سوز داغ تو که مدام
یا بجان شعله میزند، یا دل
تا که شد پاره پاره پیکر تو
گشت دریای خون سراپا، دل
تیر سر برد بر تنت تا پر
نیزه بشکافت سینه ات تا، دل
تیغ خونریز قاتل تو شکافت
از تو پیشانی و ز بابا، دل
چهره بر چهره ات نهاد و نیافت
آن ستمدیده را تسلّی، دل
هر چه بگرفت بیشتر به برت
بیش از پیش سوخت او را، دل
ادامه این شعر👇👇👇
ادامه شعر بالا👆👆👆
تو ز آغاز دل به حق دادی
تو ربودی ز خلق هر جا، دل
حق بخون تو تا ابد زنده است
از محبّت چنانکه احیا دل
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
ای قدت سرو بوستان کمال
خوش خرامان روی به عزم قتال
زینبت پشت سر گلاب افشان
فاطمه پیش رو به استقبال
لختی آهسته رو که کرده غمت
الف قامت پدر را، دال
تو شتابان بجانب مقتل
او محاسن به دست از دنبال
از غباری که خیزد از راهت
آسمان را گرفت گرد ملال
کرده دست دعا بلند پدر
کای خداوند قادر متعال
بارالها ببین که از بدنم
جان شیرین شود جدا به چه حال؟
مظهر اللّه می رود به نبرد
منطق وحی کرده عزم جدال
زنده میکرد یا احمد را
در وجود من این خجسته جمال
دیده ام بود سوی او همه دم
سینه ام داشت بوی او همه حال
ای تو تیر شهاب و من چو کمان
ای تو ماه بلند و من چو هِلال
تا کنم لحظه ای تماشایت
کاش میداد سیل اشک مجال
باش در باغ خلد منتظرم
که مرا بی تو زندگی است محال
من نگویم مرو که می شنوم
مصطفی گویدت تعال تعال
رو که خواهد خدا بخون بیند
لاله گون از تو عار و خط و خال
حق بخون تو می شود پیروز
باطل از تیغ تو است رو بزوال
خون تو در رگ قرون جوشد
هر شب و روز و هفته و مه و سال
دین حق را بقا، ز مکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
تا فرس تاختی به عزم نبرد
خصم غالب تهی به میدان کرد
هم قضا هم قدر باستقبال
سینه در پیش نیزه ات گسترد
بر سر دوستان فکندی شور
در دل دشمنان نهادی درد
روی فوجی، ز شرم رویت سرخ
رنگ قومی، ز بیم تیغت زرد
هر که دیدت ز دور با خود گفت
خاتم الانبیاست این، برگرد
او بجان می خرید آتش گرم
این زدل می کشید نالۀ سرد
فرد از جمع میگریزد لیک
جمع ها را فرار بُد ز تو فرد
آن یکی خواند الفرار، سفیه
این بخود گفت الحذر، نامرد
آتش خشم بود آن نه جدال
شرر قهر بود این نه نبرد
سر و تن اوفتاد بسکه بخاک
ملک المون دست و پا گم کرد
ای بسا سر که اوفتاد بخاک
ای بسا تن که نرم شد چون گرد
آن یکی جان بقعر دوزخ برد
و آن دگر سینه پیش تیغ آورد
نه به جمع و نه فرد آن لشگر
در مصاف تو بود هم آورد
جان عالم فدای آن پدری
که پسر همچو مرتضی پرورد
به جلالات حق بود باطل
آنچه در مکتب تو گردد طرد
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
می زدی سخت بر صف دشمن
همچو یزدان بقلب اهریمن
دست و پا و سرو بدن میریخت
دم تیغت بکوه و دشت و دمن
دوست گفت آفرین (جُعِلتُ فداک)
خصم گفتا زهی زهی احسن
برد ناگاه جذبۀ عشقت
در بر دوست از دل دشمن
به حرم تاختی که بار دگر
دل بوصل پدر کنی روشن
تشنه بودی ولی به آتش جان
نه به آبی که تر کنند دهن
وصل از هر دو، می ربود قرار
عشق با هر دو، می سرود سخن
تو عطش را بهانه میکردی
او لب خشک خود نشان دادن
دید در آن بهانه لعل لبت
ریخت اشک امام بر دامن
با تبّسم دو دست خویش گشود
گفت آت لسانک ای مه من
بر لبت لب نهاد و باز آمد
گوئیا جان رفته اش ببدن
همه دیدند جز بهانه نبود
لب عطشان و شدّت آهن
عشق کی میرود برون از دل؟
روح چون می شود جدا از تن؟
با مشقّت ز خود جدایت کرد
گفت: کای عاشق بلا و محن
رو که امروز در دل آتش
جام آیت دهد رسول زِ مَن
تو بحقّی، سزد بخون غلطی
خواهد اینگونه قادر ذوالمن
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
ای مرا آفتاب دیده علی
ای دل از جان خود بریده، علی
نه تو را دل ز تشنگی است کباب
جان من هم بلب رسیده، علی
نیست آبی که خواهر تو لبی
تر نماید ز اشک دیده، علی
آنقدر هست کز خجالت او
رنگ سّقا ز رخ پریده، علی
خون دل ریخته زچشم رباب
اصغر انگشت خود مکیده، علی
چیست آب فرات کآب بقا
ناز خاک تو را کشیده، علی
بلکه کوثر به اشتیاق لبت
سینه چون پیرهن دریده، علی
آتش عشق آب تو است نه آب
که تو را عشق برگزیده، علی
با لب تشنه دوست میخواهد
صید در خاک و خون طپیده، علی
باید امروز تشنه بر لب آب
حنجر ما شود بریده، علی
بخدا که خدا تو را ز ازل
بهر این روز آفریده، علی
رو که مادر برای دادن جان
جسم پاک تو پروریده، علی
رو که باید به یاد سرو قدت
قامت من شود خمیده، علی
رو کز آغاز با تن صد چاک
دوست از من تو را خریده، علی
رو که زهرا بخاک مقتل تو
لاله از خون دیده چیده، علی
به سرشگی که از محاسن من
در غمت بر زمین چکیده، علی
دائم از قطره قطره خون تنت
گردد آوای حق شنیده، علی
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
ادامه این شعر👇👇👇
ادامه شعر بالا👆👆👆
باز آی چون علی تو را شمشیر
حمله بردی به خصم با شمشیر
خصم از بیم جان ز پا افتاد
بر گرفتی بدست تا شمشیر
هر که از دور دیده سویت دوخت
دید در دست مصطفی شمشیر
میشدی همچو مصطفی ظاهر
میزدی همچو مرتضی شمشیر
آمد از یک اشارۀ دستت
با دل چرخ آشنا شمشیر
ریخت از چشم کفر خون جگر
کرد در قلب خصم جا شمشیر
همه دیدند چون علی به اُحد
میزدی در ره خدا شمشیر
پدر از دور با تبّسم گفت
آفرین خوش بود تو را شمشیر
جان ز اهل خطا ستان که برزم
نکند در کَفَت خطا شمشیر
تو فکن بر دل عدو آتش
تو بزن در صف غزا شمشیر
با بدست تو نفی کفر کند
زد به اجسام نقشِ لا، شمشیر
آه ای ماه برج یکتائی
کرد فرق تو را دو تا، شمشیر
حمله ورگشت خصم بر بدنت
گاه با نیزه گاه با شمشیر
کرد در پیش دیده گان پدر
عضو عضوت ز هم جدا شمشیر
هیچکس باورش نبود چنین
که تو را افکند ز پا شمشیر
تو به حقّی چه غم گرت آید
تیر دشمن به سینه یا شمشیر
بود از اوّل به جرم حقگوئی
بر شما خاندان سزا شمشیر
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
قامتت تا ز صدر زین افتاد
عرش گوئی که بر زمین افتاد
نی خطا گفتمی که دریم خوی
مظهر عالم آفرین افتاد
رشتۀ عقل را جنون بگسست
حلقۀ عشق را نگین افتاد
چین زلف تو شسته شد از خون
بر جبین سپهر چین افتاد
سورۀ طا و های قرآن را
غرق خون آیت مبین افتاد
کر اثبات ذات الااللّه
نقش لا تا بر آن جبین افتاد
کس نداند بجز خدا و حسین
چه بآن جسم نازنین افتاد
نه تو دست از حیات خود شستی
که ز پای مقتدای دین افتاد
با سکوتت بروز عاشورا
شورش صبح واپسین افتاد
همه گفتند وای بر امّت
که ز پا ختم مرسلین افتاد
در حرم تا تو را به یا ابتا
از لب جانفزا طنین افتاد
رنگ بابا پرید و آه کشید
که جوانم ز صدر زین افتاد
ای که سر تا بپای بودی مهر
با تو گردون چرا بکین افتاد
آب نایاب بود و از داغت
در حرم آه آتشین افتاد
نه قد راستان ز غصه خمید
که زپا میر راستین افتاد
از دم تیغ قطعه قطعه شدن
قسمت اهل حق چنین افتاد
اوفتادی بخاک و از خونت
ناگه این نقش دلنشین افتاد
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
@hosenih
با سکوت تو بانگ وا ولدا
شد بلند از لب ولّی خدا
گشت در موج دشمنان هر سو
کرد در بحر خون تو را پیدا
دید از تیر و نیزه و شمشیر
عضو عضوت ز هم شدند جدا
چهر بر چهره ات نهاد و نمود
گریه در پیش خندۀ اعدا
از درون دل شکسته کشید
هفت نوبت نوای وا ولدا
کی ز خون تو نخل دین سیراب
وی شده با گلوی تشنه فدا
تو خموشی و من سراپا گوش
کز لبت بشنوم دوباره صدا
پدر پیر خویش را دریاب
بخدا تا نداده جان بخود آ
ناله ام را ز عمق جان بشنو
زنگ آهم ز لوح دل بزدا
میزبانم بکشتن پسرم
حق مهمان خویش کرد ادا
بی تو با خصم همسفر گردد
وای بر حال عمهّ ات فردا
با فراق تو خو کنم؟ هرگز
بی تو مانم، در این جهان ابدا!
ای تو جان و جهانیان همه تن
وی تو ماه و ستارگان، شهدا
ای تو مولا و دیگران بنده
وی تو سلطان و عالمیت گدا
تا قیامت ره حقیقت راست
روی خونین تو چراغ هدا
تا که جان را بقا بود «میثم»
می دهد از تو این سرود ندا
دین حق را بقا، زمکتب توست
اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
#امیر_فرخنده
▶️
از ابتدا آرام جان ما تو هستی
تا انتها ورد زبان ما تو هستی
باید بگوییم از تو تا دنیا بفهمد
راه نجات مردم دنیا تو هستی
@hosenih
ما رفته ایم از خانه امن تو بیرون
چون طفل سرگردان، ولی بابا توهستی
دنیا اگر پشت سر هم بد بیارد
غم در دل ما جا ندارد تا تو هستی
آقا میان شهر بویی از شما نیست
در روضه میگویم بیا اینجا تو هستی
ما روضه خواندیم و شنیدیم و تو دیدی
پس داغدار ظهر عاشورا تو هستی
@hosenih
در عمق این روضه صدای گریه آمد
یا مادرت زهراست آقا، یا تو هستی
ای منتقم برگرد با داغ مدینه
تسکین قلب مادرت زهرا (س) تو هستی
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
گل کاشته ایم در کنار جاده
شد کعبه برای دیدنت آماده
می آیی و دور سرِ تو میگردیم
با سیصد و سیزده نفر دلداده!
#مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
فصل بهار آمدو دنیا خزانی است
دیگر خزان همیشه نوید بهار نیست
این ابتلای اهل جهان دارد این پیام
عالم در انتظار بهاری همیشگیست
#محمدجواد_مطیع_ها
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
#جواد_کریم_زاده
▶️
تو علی اکبری و تاجِ سرِ سرورها
واله و محو نگاهت همه پیغمبرها
انبیاء معجره دارند،تو خود معجزه ای
معجزت بردن دل از همه ی دلبرها
@hosenih
قد و بالای تو خود محشرِ کبریِ دگر
که به پا کرده ز نو محشر در محشرها
خُلق و خویت نبوی،سیرت تو فاطمه ای
تو شُبیری،شُبری آینه ی حیدرها
چه کسی جز تو بُوَد شبه رسول مدنی
" روی تو وجهِ مسلمان شدن کافرها "
چه نمازی بشود وقت اذان گفتن تو
بشکفد غنچه به محراب و گُل از منبرها
وقت هنگامه به پا کردن در کرب و بلا
شک نباشد که علی آمده در خیبرها
زکف پاک پیمبر چو بنوشی میِ عشق
ساقی ات احمد و ساغر زنی از کوثرها
سرِ پاکت سرِ نی، اینکه سزاوار نبود
بفدای سرِ تو،جمله ی تن ها، سرها
@hosenih
نوکرانت همه جا تشنه و محتاج کرم
نظری کن ز کرامت، به همه نوکرها
کی ادا گشته ثنای تو به اشعار جواد
آسمان بر تو غزل ساخته با اخترها
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#وحید_محمدی
▶️
آن که تا حشر مرا نوکر حیدر کرده
روزی شعر مرا چند برابر کرده
یا علی های مرا یا علی اکبر کرده
روزی ما همه در دست علی افتاده
سربلندیم درْ این خانه، ولی افتاده
رحمت واسعه از عرش خدا می بارد
گل لبخند به لب های زمین می کارد
پسر ارشد ارباب خوش آمد دارد
بنویسید که فرزند حسین آمده است
بنویسید به او نور دو عین آمده است
@hosenih
ما که دیدیم همه قوت ایمانش را
ما که دیدیم همه رحمت چشمانش را
ما که دیدیم همه سفره ی احسانش را
صف کشیدند گداها که کریم آمده است
صاحب سفره ی احسان قدیم آمده است
صبح امید پس از شام سیاه آمده است
بنویسید که خورشید که ماه آمده است
حسن دوم این قوم ز راه آمده است
دل ارباب جهان در هیجان آمده است
حسنی خُلق ترین، خلقِ جهان آمده است
چه بگوییم در اوصاف حسین و پسرش
چه بگوییم در اوصاف سجود سحرش
چه بگوییم در اوصاف رخ چون قمرش
کرده روشن مه او راه بنی هاشم را
می شود دید در او ماه بنی هاشم را
این پسر نیز همانند علی شیر خداست
ضربه ی تیغ علی ضربه ی شمشیر خداست
در نفس هاش فقط نغمه ی تکبیر خداست
بنویسید که او مست حسین بن علی است
ذوالفقاری است که در دست حسین بن علی است
@hosenih
این پسر یک تنه خود قدرت لشکر دارد
باید او مثل علی تیغ دو دم بردارد
هر چه خوبان همه دارند، فراتر دارد
بنویسید که از رویش علی می بارد
*چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد*
بنویسید علی بن حسین و حسن است
احمد و فاطمه و حیدرِ در یک بدن است
به خداوند که او بند دل پنج تن است
همه ی پنج تن آل عبا را یک جا
هدیه داده است خداوند به ام لیلا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
#مرضیه_عاطفی
▶️
ای درّ و عقیقِ ناب؛ شهزاده علی اکبر(ع)
مانندِ پدر نایاب؛ شهزاده علی اکبر(ع)
پشت درِ این خانه سائل شدنم عشق است
انگیزۂ دقّ الباب؛ شهزاده علی اکبر(ع)
@hosenih
شرمنده ام از عصیان! دردم شده بی درمان
یک لحظه مرا دریاب؛ شهزاده علی اکبر(ع)
میخواهم از اعجازِ پیمانۂ دستانت
قدرِ دو سه جرعه آب؛ شهزاده علی اکبر(ع)
لب تشنۂ پروازم؛ بردار و شهیدم کن
با ناب ترین اسباب؛ شهزاده علی اکبر(ع)
ایکاش که میدیدم در گوشۂ شش گوشه
یکبار تو را در خواب؛ شهزاده علی اکبر(ع)
@hosenih
در کنجِ خودش دارد دیوارِ حسینیه-
تصویرِ تو را در قاب؛ شهزاده علی اکبر(ع)
میخوانمت و نامت جذّابیتی دارد
اوّل-علیِ ارباب! شهزاده علی اکبر(ع)
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#جواد_کریم_زاده
▶️
هاتف به سحر گه این خبر داد
حق بر شجر حسین بر داد
یعنی به حسین یک پسر داد
تنها نه پسر که یک قمر داد
اول علی از تبار حیدر
آمد به چهان علیِ اکبر
@hosenih
دیدند که نور سرمدآمد
گفتند که شبه احمد آمد
شبه اش نه خود محمّد آمد
بر نسل جوان سرآمد آمد
گوئید اگر که مصطفی نیست؟
این خلقت پاک با صفا کیست؟
خُلق و منش اش رسول والا
درحُسن صفات علیِ اعلا
والا پدرش حسین مولا
مجنون رخ اش که بِه ز لیلا
دیگر چه بگویم از خصالش
توصیف چسان کنم جمالش
@hosenih
جبریل چو عطر روش بو کرد
با خُلق محمّدیش خو کرد
ساقی شد و باده در سبو کرد
از عرش سوی مدینه رو کرد
با خویش شراب کوثر آورد
با جامِ علیِ اکبر آورد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#رضا_رسول_زاده
▶️
چون گیسویت بیا که پریشان کنی مرا
کاسه به دستِ کوچه ی باران کنی مرا
زُلفی نشان بده، دلِ ما را اسیر کن
از رُخ نقاب گیر، که حیران کنی مرا
در وصفِ خویش آیه بخوان سَجده ات کنم
امشب رسیده ام، که مسلمان کنی مرا
ترکیبی از شَرابِ حُسین و حَسن بِریز
جُرعه به جُرعه ام بِده، ویران کنی مرا
تو سَیِّدُالشَّبابی و پیرِ طَریقَتی
دستِ مَرا بگیر، که انسان کنی مرا
اکبر اگر که میل به آقا شدن نداشت
دنیا هم اشتیاق به برپا شدن نداشت
@hosenih
تو آمدی و ریخته بازارها به هم
چَشمت زده بساطِ گرفتارها به هم
ای یوسف بنِ یوسفِ زهرا، به شوقِ تو
جان قَرض می دهند خریدارها به هم
وقتی مسیح هم زِ دمِ تو نَفَس گرفت
هدیه دهند خاکِ تو بیمارها به هم
یک لحظه هم تو روی مَگردان زِ ما که باز
پیچیده می شود همه ی کارها به هم
پا بوسَت آمدم که تو پا بر سَرَم نَهی
سَر می زنند عاشق و دلدارها به هم
مهمان مَرا به جشنِ گُل و آفتاب کن
با یک نگاه خانه ی دل را خراب کن
@hosenih
تو آمدی شبیهِ پیمبر شوی فقط
آیینه قَدّیِ خودِ حیدر شوی فقط
با هر چه وصف که پدرت از نبی نمود
تو آمدی یگانه برابر شوی فقط
اوجِ کمالِ ما، به قُدومت رسیدن است
بر تو سِزاست از همه برتر شوی فقط
بابُ الحسینِ دوُّمِ کرب و بلا تویی
خوب است تا ضریح، تو رَه بَر شوی فقط
اللهُ اکبر از رجزِ مرتضایی ات
شایسته ی تو بود عَلی اکبر شوی فقط
وقتِ صَلاتِ ظُهرِ عَطش شُد، اذان بده
در کربلا دوباره علی را نشان بده
@hosenih
ای جلوه ی شکوه و جلالِ نبی، علی
آموزگار فنِّ بلالِ نبی، علی
این خُلق و خو و منطقِ تو مو نمی زند
با سیرتِ تمام و کمالِ نبی، علی
شهرِ مدینه است و نظرهای رحمتت
ای یادگارِ روحِ زُلالِ نبی، علی
با دیدنِ جمالِ تو آرام می شوند
دلتنگ ها برای جمالِ نبی، علی
عبّاس بوسه بر گلِ روی تو می زند
وقتی که هست مَحوِ خیالِ نبی، علی
از هر نظر محمّدِ دیگر رسیده است
یا که خدا دوباره علی آفریده است
@hosenih
ای مظهرِ رسالتِ تامِ پیمبران
ای نامِ تو تجلّیِ نامِ پیمبران
با این ظهورِ تو همه مبهوت مانده اند
این اکبر است؟ یا که تمامِ پیمبران؟
اُسطوره در سُخَنوری و در بِلاغتی
جاری ست از لبِ تو کلامِ پیمبران
توحید را تویی که به تصویر می کِشی
اصلی که بوده است پیامِ پیمبران
ای قامتت قیامتِ عُظمای کربلا
ای جلوه ی شکوهِ قیامِ پیمبران
اِی برگزیده تر زِ همه اَنبیا علی
هَستی خَلیلِ آتَشِ کرب و بَلا علی
@hosenih
بخشید جلوه ی تو به بابا حیات را
وقتی که دید در تو جمیعِ صفات را
نام تو را گذاشت علی و گرفته است
ذکرِ "علی علی" همه ی کائنات را
قرآن بخوان که دلبری از عمّه ات کنی
بُگشای لب، بریز تو قند و نبات را
سِبقت گرفته اند ملائک از آسمان
بر دیده ها کِشَند کمی خاکِ پات را
بی شک که رَدِّ پای تو را سِیر می کند
هر کس که طالب است مَسیرِ نجات را
دارد دلی زِ عشقِ تو تسخیر می شود
تو می شوی جوان، پدرت پیر می شود
@hosenih
رعنا شدی و پیش پدر راه می روی
دل می بَری زِ خیمه و جانکاه می روی
لیلا کجاست... تا که تماشا کُنَد تو را؟
از آسمانِ سینه اش ای ماه می روی
حالا که می روی کمی آهسته تر برو
داری تو التماس به همراه! می روی؟
ای سَرو قَد، قَدم به قَدم، خَم شده قَدَم
حالا که ساختی تو قَدَمگاه می روی
روی سرت پیاده شود بُغضِ مرتَضی
تنها، به جنگِ این هَمه بَدخواه می روی
بر زَخمهای کاریِ تو بوسه می زنم
بر این لَبِ اَناریِ تو بوسه می زنم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#محمود_ژولیده
▶️
هر دلی شیداست ایزد را، بگوید یاعلی
هر که مجنون است سرمد را، بگوید یاعلی
هر که مشتاق است احمد را، بگوید یاعلی
هر که میخواند محمد را، بگوید یاعلی
یاعلی گفتم علیِ اکبرش آمد بیاد
یاعلی گفتم گل پیغمبرش آمد بیاد
@hosenih
یاد اکبر یاد سرمد را به دلها آورد
یاد اکبر یاد احمد را به دلها آورد
یاد اخلاق محمد را به دلها آورد
یاد عشق و شورِ بی حد را به دلها آورد
مظهر خُلق لطیف و شور و احساس آمده
أشبه الناس آمده، آقای عباس آمده
کیست شِبه مصطفی، آنکه شبیه حیدر است
کیست مجذوب خدا، آنکه ز نسل کوثر است
کیست شاگرد حسن، نامش علیِ اکبر است
کیست فرزند حسین، آنکه همان پیغبر است
سیرت و صورت نبی را مثل و همسان است او
ظاهر و باطن چنان ختم رسولان است او
چون قلم در وصفِ او شعرِ خدایی می سرود
رویْ احمد، مویْ احمد، خویْ احمد می نمود
چون نقاب از چهره اش دستانِ رحمت می گشود
دل ز مادر، دل ز بابا، دل ز خِلقت می ربود
رویِ او میخواست از ایزد که چون احمد شود
جسم او حق داشت تا آئینۀ سرمد شود
@hosenih
صاحب جود و کرامت در مناعت بی نظیر
سیره اش تهذیبِ نفس و در اطاعت بی نظیر
بنده ای پاک و مطهر در عبادت بی نظیر
راست میگویم که باشد در شجاعت بی نظیر
در ولادت بی نظیر و در شهادت بی بدیل
کیست او پور خلیل و کیست او اول قتیل
در مصافِ او ندارد هیچکس تاب قرار
می شکافد از هجوم خود سپاهی بی شمار
می درَد شمشیراو هوهو کنان چون ذوالفقار
تابجنبد دشمنش، سرها ست که گردد شکار
عزمِ میدان کردنش، والله چون عزم علیست
شیوۀ جنگیدنش، بالذّات چون رزم علیست
وقت میدان رفتنش، قلب فضا را می درَد
با قدمهایش دل بابای خود را می برد
تیربارانِ حرم را بر تنِ خود می خرد
آه، از آندم که روحش سوی جنت می پرد
جسمش از شمشیر و نیزه، إرباً إربا می شود
تشنه لب جان میدهد، قربان بابا می شود
@hosenih
رویِ زانو میکشد خود را کنار او حسین
می شود پیش سپاهی، بی قرار او حسین
وای از قلب حزین و چشم خونبار حسین
تا به حالا کس ندیده، دیدۀ تار حسین
در میان هلهله خواهر به دادش میرسد
آری آری یاریِ مادر به دادش میرسد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e