eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
331 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شکوه معرفت از پای تا سری زهرا به رتبه از همه افلاکیان سری زهرا مقام قدر تو را فهم خاک نشناسد  ز مرز باور انسان فراتری زهرا بهشت خانه ی تو جبرئیل باران است خدای مهر و حیا را پیمبری زهرا نشان بوسه ی گرمش به دست و رو داری  که از برای پدر مثل مادری زهرا ز سینه ی تو پیمبر بهشت می بوئید  که از شمیم کرامت معطری زهرا تو آن حقیقت نابی که در تموج نور  دل از ملائکة الله می بری زهرا حطیم و خیف و مقام و منا و حجر و حجر مطاف و سعی صفا مروه مشعری زهرا بتول و فاضله صدیقه بضعه ی احمد زکیه طاهره مرضیه کوثری زهرا به هودجی ز جلال و جمال بنشینی که روز واقعه خاتون محشری زهرا در آستان خدا مادرانه می آیی و آبروی من از لطف می خری زهرا نمی رسد به بلندای مدح تو غزلم ز  آنچه گفته و ناگفته برتری زهرا حدیث کوچه و دیوار و در شهادت داد که چون امیر حماسه دلاوری زهرا شکسته پهلوی پاک تو را نفهمیدند که در خزانه ی لولاک گوهری زهرا شکفت بغض علی در نگاه ابری و گفت : مرو مرو که مرا یار و یاوری زهرا چگونه با پر و بال شکسته و خسته کبوترانه از این خانه می پری زهرا "کمیل" در حرم لطف توست بی بی جان که بر زمین و زمان سایه گستری زهرا ... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عقبی کلامت را قیامت می شمارد دنیا سکوتت را عبادت می شمارد بهر تکلم، بعد تعقیب نمازت جبریل فرصت را غنیمت می شمارد نزدیک هجده سال باران مدینه انگشت تر کرده، فضیلت می شمارد از اشتیاق درک نورت، ای شب قدر! ماه از اذان صبح، ساعت می شمارد خورشید یثرب صبح تا مغرب کنارت دارد برای نور، حالت می شمارد حاتم قلم در دست جایی کنج تاریخ پشت در این خانه رعیت می شمارد پشت در خانه به دق الباب، سائل حق حق کنان هر دم کرامت می شمارد پشت درِ خانه نبی ای روح تطهیر فضل تو را روزی سه نوبت می شمارد پشت در خانه فلک هم جای تسبیح خیل ملائک را به دقت می شمارد پشت درِ خانه تو را رد سلامی ست آن را رسول الله دعوت می شمارد پشت در خانه...دریغا شاعر تو این واژه را ذکر مصیبت می شمارد ای بغض استنصار! حالا چشمهایت تعداد یاران را به زحمت می شمارد نه دست نه پهلو...بگو قلب تو تنها رنج علی را جزء محنت می شمارد از دست "آن دو" میکشی آهی و جبریل این را از آیات برائت می شمارد مرگا به اسلامِ پس از تو کز پیمبر آن زن که میدانی روایت می شمارد! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی با درد پیش پای همسرت پاشی هی گفتم از دردات هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی می افتی چیزی نیست تو دست به دیواری گفتی یکم خستم ديدم قنوتت رو گفتی یکم دستم این بچه ها سایه روسر میخوان زهرا تا وقت دامادی مادر میخوان زهرا از رفتن و از مرگ کمتر بگی ای کاش مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش چشم پرآب تو نقش برآبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم‌ کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم‌موی زینب ،هم خونم بهم ریخته طفلی حسن هرشب تو خواب عزاداره هی میگه دیوارو هی میگه گوشواره سینه سپر کردی خیلی محک خوردی خانوم سر من تو خیلی کتک خوردی زینب با دلشوره هی روتو می بوسه شونه که‌میفته بازوتو می بوسه وقتی همه خوابن فضه با دلشوره خون رو دیوارو با گریه میشوره حرف حسينت شد رفتى چرا از حال پيرهن رو كه دوختى هى گفتى از گودال... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قیامت است تماشای صبح دولت او که محشری ست مقامات بی نهایت او فقط نه روز قیامت، یکایک ایام به یمن لیله قدرند زیر منت او کسی که ماه و ستاره ست گردن آویزش شده ست نُقل دهان فلک کرامت او شبیه زهره کنیزش درخششی دارد زحل که بسته کمر گوئیا به خدمت او غبار درگه او فضه می شود قطعاً عیار سنجش پیغمبران محبت او قیام فاطمه گرچه خمیده بود ولی قیامت است رکوع یکی دو رکعت او توسلات خلائق به ذیل چادر او امام، معتکف خیمه امامت او جنان ز غنچه لبخند او شده پیدا نهان رضای خداوند در رضایت او خیال خاک به درک ضریح او نرسید کشیده سرمه به چشمان عرش تربت او دمی که بی کفن اهل قبور بر خیزند حریر و سُندُس و اِستبرَق است خلعت او به روی ناقه ای از نور در مسیر صراط روانه سوی جنان، محمل جلالت او عنان ناقه او را گرفته جبرائیل حریر بال ملک پرده دار حرمت او چه آبشار رفیعی است چادر زهرا که جاری است از آن، رشته شفاعت او پیمبران همگی سر به زیر اندازند که چشم را نزند آفتاب طلعت او در آن میانه فدک ایستاده با دل خون خزان زده است هنوز از غم مصیبت او کسی که مادر آب است حرمتی دارد لهیب آتش دوزخ کجا و ساحت او ؟! من از حوادث روز جزا ندارم بیم قیامت است فقط لحظه شهادت او گمان کنم که اگر میخ هم شود محشور سرش بلند نمی گردد از خجالت او به جست و جوی حسین است در صف محشر که مرهمی بنهد بر روی جراحت او شکوه پیرهنی کهنه است روسری اش میان مرثیه کمتر شده ست طاقت او اگر چه محسن او هم شهید شد اما گلوی زخمی طفلی شده شکایت او شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سربسته بگو روضه‌ی میخ در را اینقدر نسوزان دل پیغمبر را از گریه‌ی باغبان حذر کن یعنی آهسته بخوان روضه‌ی نیلوفر را شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
📣 به دلیل سوالات برخی از زائرین گرامی حسینیه، منابع کتاب به ترتیب حروف الفبا، تقدیم می شود: ۱) الاحتجاج طبرسی، ۲) الإختصاص شیخ مفید، ۳) إرشاد القلوب دیلمی، ۴) الارشاد شیخ مفید، ۵) الامالی شیخ صدوق، ۶) الامالی شیخ طوسی، ۷) الامامة و السیاسة ابن قتیبة، ۸) انساب النواصب استرآبادی، ۹) بحارالأنوار مجلسی، ۱۰) بستان الواعظین ابن جوزی، ۱۱) تاریخ طبری، ۱۲) تذكرة الخواصّ سبط ابن جوزی، ۱۳) ثمرات الأعواد خطیب الهاشمی، ۱۴) حیاة الامام الحسین (ع) قُرشی، ۱۵) دعائم الإسلام قاضی نعمان، ۱۶) روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ۱۷) سفینة البحار محدث قمی، ۱۸) صحیح بخاری، ۱۹) فرائد السمطين جوینی، ۲۰) الكافی کلینی، ۲۱) الکامل ابن اثیر، ۲۲) کتاب سُلَیم بن قیس هلالی، ۲۳) اللهوف سید بن طاووس، ۲۴) مُثیر الاحزان ابن‌نما حلی، ۲۵) مسند ابن حنبل، ۲۶) المصباح کفعمی، ۲۷) معجم البلدان حموی، ۲۸) المعجم الصغير طبرانی، ۲۹) المعجم الكبير طبرانی، ۳۰) مقتل الحسين خوارزمى، ۳۱) من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، ۳۲) مناقب ابن شهرآشوب، ۳۳) الموسوعة الكبرى انصاری، ۳۴) الهدایة الکبری خصیبی 👌شایان ذکر است که در پاورقی‌های کتاب، آدرس دقیق منابع به تفکیک جلد و صفحه، ارائه شده است؛ همچنین در ذکر عبارات این منابع، از اِعراب و ترجمه صحیح استفاده شده است. آیدی جهت کسب اطلاعات بیشتر: 👇👇👇👇👇👇 @addmin_roze
دری که بوسه‌گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه‌ی لگد وا شد شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
در بیت خلیل ، گلشنش را نزنید امّید و پناه و مأمنش را نزنید از من که گذشت ای مدینه اما... دیگر جلوی مرد ، زنش را نزنید شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
🔹آسیاب دستی🔹 کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ «والجبال اوتادا» سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و «دحو الارض» خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من «آسیای دستی» شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ «انّما یُریدُ الله» از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ «هل أتی علی الانسان» آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد شاعر: استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سقف این حجره آسمانش بود.. چادر پاره سایبانش بود گرچه روی لبش تبسم داشت کارد بر روی استخوانش بود جان این چهار بچه‌ی کوچک.. بسته بر لقمه‌های نانش بود آنچه از درد کوچه  بدتر بود بی وفایی دوستانش بود یاعلی یاعلی مدد گفتن.. رمق دست ناتوانش بود سن و سالی علی نداشت ولی برف بر روی گیسوانش بود علی کوچه و علی اُحُد! صبر مبهوتِ امتحانش بود این زن سال‌خورده در خانه.. روزگاری زن جوانش بود آن زنی که سرش به در خورد و پهلوی زخمی‌اش نشانش بود به بهار علی شرار زدند بی خبر نوبت خزانش بود "اشهد اَنَّ مرتضی مظلوم" زیرِ در نغمه اذانش بود سخت شد فضه را صدا بزند لخته‌خون زحمت دهانش بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تویی که دختر نوری و مادر عرشی نباید این‌همه درگیر زخم‌وبستر شی نشسته‌ایم من و بچه‌های مظلومت برات اشک بریزیم بلکه بهتر شی برای من که غیورم چقدر دشوار است ببینمت جلوی چشم‌هام پرپر شی زیاد زجر کشیدی، ولی در این نُه سال چنین ندیده‌ام از فرط گریه لاغر شی شکست پشت در خانه شیشه‌ی عطرت کباب شد دل من تا چنین معطر شی هزار جان بدهندت تو را، برای علی هزار بار می‌آیی که حائل در شی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e