#حضرت_زهرا_س_شهادت
تا گفت السلام علی...، روضه پا گرفت
قلب رئوف حضرت صاحب عزا، گرفت
از میخ گفت و از در و دیوار و دود گفت
از گرد و خاک چادر و روی کبود گفت
از دست بستهی یلخیبر، میان خلق
افتادن عمامهی حیدر میان خلق
لرزید شانههای قرار و امان ما
بیتاب شد ز گریه امام زمان ما
از روضهخوان بخواه سخن مختصر کند
آری بگو رعایت حال پسر کند
از شهر غربت پدرش زود بگذرد
نام مغیره را به زبان کمتر آورد
* *
قدری درنگ کرد و از آنجا گریز زد
از فاطمه به زینبکبری گریز زد
از کوچهی مدینه گذشت و به شام رفت
با کاروان به کوچهی پُر ازدحام رفت
یابن الحسن! به خاطر مادر ظهور کن
آقا تو را به زینب مضطر ظهور کن
✍ #طاهره_ابراهیم_نژاد_آکردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
ياری ز که جويد؟ دلِ من يار ندارد
يک مَحرم و يک رازنگهدار ندارد!
با ديدن سوزِ دلِ من در چمن و باغ
با داغ دل لاله، کسی کار ندارد
بايد سر و کارش طرف چاه بيفتد
يوسف که در اين شهر خريدار ندارد
از گريۀ پنهان علی در دل شبها
پيداست که دل دارد و دلدار ندارد
در گلشن آتشزدهی عصمت و ايثار
پَرپَرشدن غنچه که انکار ندارد
با فضه بگوييد بيايد که در اين باغ
نيلوفر بيمار، پرستار ندارد
بر حاشيهی برگ شقايق بنويسيد:
گل، تاب فشارِ در و ديوار ندارد
✍استاد #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
صفا نداشت زمین و زمانه قبل از تو
جهان نبود چنین بی کرانه قبل از تو
پدر نداشت میان نگاه طعنهزنان
برای زندگی خود بهانه قبل از تو
علی نداشته در لحظههای دلتنگی
به زیر لب غزلی عاشقانه قبل از تو
فدک میان زمستان سردمهریها
فسرده بود و نمیزد جوانه قبل از تو
پرندگان جهان را نبود مصداقی
برای "آتش در آشیانه" قبل از تو
تمام عمر، مدینه ندیده بود به خود
شکوهِ غربتِ دفنِ شبانه قبل از تو
کجاست قدر تو و قبر تو؟! نمیدانیم!
زمین ندیده چنین بی نشانه قبل از تو
* *
تو میروی و در این بی کسی، که خواهد زد؟!
به زلف زینبِ دردانه شانه بعد از تو
تو میروی و در این آشیان سوختهات
که میدهد به حسین، آب و دانه بعد از تو؟!
میان این همه راهی که رو به توست، حسن...
شدست خونجگر از راهِ خانه بعد از تو
به روی قلب علی تا همیشهی تاریخ
نشسته داغِ غمی جاودانه بعد از تو
✍ #حسن_زرنقی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
بیا بیا گل زهرا! عزای مادر توست
صفای فاطمیه از صفای مادر توست
اگر که سائلم و نوکر همیشگیام
فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست
تمام عزت شیعه رحین منت اوست
تمام زندگی ما فدای مادر توست
قسم به مادر و آن احتجاج حیدریاش
دوام خدمت ما با دعای مادر توست
ز نور چادر او ما همه مسلمانیم
که اصل طینت ما خاک پای مادر توست
بیا که با تن خونین، هنوز منتظر است...
که انتقام تو تنها دوای مادر توست...
✍ #قاسم_نعمتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
رسید صاعقه و شیشهی گلاب شکست
شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست
چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد
چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست
ورق ورق نفس آیههای قرآن سوخت
حریم امن دعاهای مستجاب شکست
چقدر غمزده پرسید: بهتری مادر؟
چقدر قلبِ حَسَن بعد این جواب شکست
برای اینکه سر غم به چاه بگذارد
شکست، قامت نخل ابوتراب شکست
✍ #فائزه_زرافشان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#طلیعه_فاطمیه
باز هم دل، بی قرار روضهٔ مادر شده
باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده
بازهم آتش به جان ما رسیده از دری
کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده
حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط
آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده
فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ
علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده
فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک
روضهخوانِ رنجهای دخت پیغمبر شده
مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان
آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده
بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط
سورهی کوثر فدایِ ساقیِ کوثر شده
ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت
بعد زهرا خود بگو از غنچهی پرپر شده
غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلومتر،
نیست در عالَم، غمت از هر غم افزونتر شده
کی به پایان میرسد شبهای بی مهتاب تو
وعدهی دیدارتان درعالم دیگر شده
* *
دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه
لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محشر شده
✍ #اعظم_کلیابی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت
یکنفر که دلش از بُغض علی میجوشید
ضربهای زد به درِ خانه و دَر را انداخت
آتشی را به در "خانهی آب" آورد و
بین دیوار و درِ سوخته دعوا انداخت
ضربهی پایِ دَر و بی ادبیهایِ غلاف
بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت
گره انداخت به کار همه دنیا آنکه،
ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت
در قیامت جلوی چشم همه میاُفتد
آنکه در کوچه تورا بین تماشا انداخت
✍ #محمدحسن_بیات_لو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
جهان افتاده از پا و علی از پا نیفتاده
شکسته قامت هفت آسمان، اما نیفتاده
شکسته ساقهی یاس کبود، اما بگو «اسما»
نگاه باغبان بر صورتش آیا نیفتاده؟!
علی آیینهی خاک است و زهرا مادر آب است
پس این آتش به جان حضرت دریا نیفتاده
لگد، تهدید، سیلی، تازیانه، هیزم و آتش
در این فهرستِ خونین، هیچ ظلمی جا نیفتاده
چگونه آب را با آب میشویند؟! نه! جز اشک،
از اوجِ آبشاران بر تن دریا نیفتاده
من از تفسیرهای سورهی «زلزال» میترسم
بگیرد «فضه» ایکاش آسمان را، تا نیفتاده!
همین که ماهِ کامل پشت در روی زمین افتاد
نمیدانم چرا خورشید ازآن بالا نیفتاده
چهل جنگاور وحشیتر از کفتار در آن سو
در این سو بر زمین جز مادری تنها نیفتاده
تفاوت دارد اینجا با زمینِ کربلا، یعنی
کسی اینجا نیفتاده؛ کسی آنجا نیفتاده
در این بیت از گریزی کربلایی ناگزیرم، آه...
که هرگز اتفاقی مثل عاشورا نیفتاده
نباید بی طهارت از حدود کربلا رد شد
مگر اکبر تنش بر کل این صحرا نیفتاده؟!
عمو جان هست! پس لشکر هنوز از هم نپاشیده
علم از دستهای خستهی سقا نیفتاده
بنازم چشم زیبابینِ زینب را که میفرمود:
به عالم اتفاقی این چنین زیبا نیفتاده...
✍ #احمد_علوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از KHAMENEI.IR
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #سرمشق_فاطمی | دیوار دم میداد، در بر سینه میزد
محراب مینالید، منبر داشت میسوخت
🏴 شعرخوانی درباره شهادت حضرت زهرا و اشکهای رهبر انقلاب
💻 Farsi.Khamenei.ir
اشعار آیینی حسینیه
📹 #سرمشق_فاطمی | دیوار دم میداد، در بر سینه میزد محراب مینالید، منبر داشت میسوخت 🏴 شعرخوانی در
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#فاطمیه #دفاع_مقدس #روز_عاشورا
دیر آمدم...، دیر آمدم...، در داشت میسوخت
هیئت میان "وای مادر" داشت میسوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آنشب آب میخواست
ناصر که آب آورد، سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود؛ اصغر داشت میسوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت دَرِ این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
✍ #حسن_بیاتانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
تصویر هجرِ دلدار، از چشم تر نرفته
در ساغرِ دلم جز، خونِ جگر نرفته
یوسف رسید و یعقوب، هر روز گریه میکرد
داغ پسر هنوز از، ذهنِ پدر نرفته
درکِ حضورت ای نور! در ترکِ خوابِ صبح است
پس باخت داده هر کس، سویِ سحر نرفته
اشکِ دم سحرگاه، از واجباتِ وصل است
هرگز کسی به معراج، بی بال و پر نرفته
مال مرا بگیرید، حال مرا نگیرید
آن دل که با تو خوش بود، دنبال زر نرفته
پیری به پای معشوق، تضمین هر جوانیست
عاشق شکسته امّا، عمرش هدر نرفته
بختی سیاه دارم، کوهی گناه دارم
از دست من چگونه، صبر تو سر نرفته؟!
ترک ثواب کردم، خیلی خراب کردم
دریاب این گدا را، تا سمت شر نرفته
بیچارهی غمت را، چاره به جز نجف نیست
بیچارهتر کسی که، رفت و دگر نرفته
ما بی تو نا نداریم، برگرد...جانِ زهرا
این خستگی کماکان، از تن به در نرفته
* *
حسی عجیب دارد؛ دفنی غریب دارد
زهرا بدون حیدر، هرگز سفر نرفته
هنگام غسل، شب شد؛ حیدر که جان به لب شد...
این زخمها که تازهست، حتّی اثر نرفته
دادِ علی بلند است، بغضش به "آه" بند است (١)
چون فکر کرد با خود، میخ اینقَدَر نرفته... (٢)
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی #حضرت_زهرا_س_شام_غریبان #حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت تصویر هجرِ دلدار، ا
١_ قالَ وَرَقَةَ بْنِ عَبْدِ اَللَّه کُنتُ قائماً عَلى بابِ دارِ سَیدِ الأوصیاءِ أمیرِالمؤمِنین حینَ اشتِغالِه بِتَغسیلِ فاطِمَة، فإذا سَمِعتُه یَبکِی بُکَاءً عَالِیَاً لَم أَعهُد نَظِیرَهُ مِنهُ! فَتَعَجَّبتُ مِنه و قُلتُ: سُبحانَ اللهَ! أ َهَکَذا یَصنَعُ عَلی مَعَ شِدِّةِ صَبرِهِ وَ حِلمِهِ وَ سُکُونِهِ؟! فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَغْسیلِ، خَرَجَ وَ دُموعُه تَسیلُ مِنْ عَینَیهِ مِنْ دُونِ انْقِطاعٍ؛ فَقُلْتُ: مَا یَبْکِیکَ یَاأباالحَسَن؟ أَ مِنْ فَقدِ الزَهرَاء؟! فَقالَ لَا یَا وَرَقَة! مَا یُبکِینِی إِلَّا أَثَرُ السِّیَاطِ بِجِسمِهَا؛ اَسوَدُّ کَأنَّهُ النَیلِ!
ترجمه: وَرَقَة بن عَبد اللَّه نقل میکند وقتی سرور اوصیاء امیرالمؤمنین مشغول غسل دادن فاطمه بود، من مقابل درب خانهی ایشان ایستاده بودم [منتظر تشییع بودم]. پس در این هنگام بود که شنیدم علی بلند گریه میکند درحالیکه نظیر آن را از ایشان نشنیده بودم. پس تعجب کردم و با خود گفتم: سبحانالله! آیا این گریهی علی است، درحالیکه او، خیلی صبور و حلیم بود؟! پس وقتیکه امیرالمؤمنین از غسل فاطمه فارغ شد درحالیکه اشکهایش بدون اینکه قطع شود از چشمانش سرازیر بود، از ایشان پرسیدم: چرا گریه میکنی اى اباالحسن؟ آیا [گریهی تو] از فراق زهراست؟! پس ایشان فرمود: نه ای ورقه! گریه نمیکنم مگر برای اثر تازیانهها که بر جسم فاطمه است؛ [جسم او] همچون نیل کبود شده است.
📚 الموسوعة الكبرى انصاری، ج ۱۱، ص ۹۶
٢_ چند روز بعد از شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، وقتی عمار از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) علت حزن و اندوه ایشان را پرسید، حضرت فرمودند:
يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمِةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، نَظَرْتُ إلى ضِلْعِ مِنْ أضْلاعِها مكْسورٌ و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي - يا عَمّار -أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةً أنْ تَنَغَّصَ عَلَيَّ عَيْشِي
ترجمه: ای عمار! وقتی او را روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دندهای از دندههای پهلویش شکسته و میخ در سینهاش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانهها سیاه بود؛ اما عمار! آنچه قلبم را متلاشی میکند این است که فاطمه، همه این جراحات را از من پنهان میکرد تا حال و روز من از درد و زخمهای او، خراب نشود...
📚 الزهراء عليها السّلام في السنة و التاريخ و الأدب، ص ٥٥٢، ح ١٠
@hosenih
@hosenih_maghtal