eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بالای سرت رسید و دستش پُر بود از کندی خنجر خودش دلخور بود @hosenih مردی که پس از کشتن تو در دستش یک روسری و مقنعه و چادر بود ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت دارد تمام عرش خدا می خورد زمین و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت @hosenih والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده خنجر به روی حنجر آقای ما گرفت و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک و الشمر جالسٌ نفس مصطفی گرفت زهرا کنار گودی گودال آمده و الشمر جالسٌ دل خیرا النسا گرفت @hosenih و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد ... زینب به روی تل دم وا احمدا گرفت زینب به روی تل به سر و سینه می زند آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کینه ها چون بود مادرزاد...آمد مادرت کردی از پهلویِ او تا یاد...آمد مادرت غربت و تنهایی ات بر هیچکس پوشیده نیست تا نباشی هیچ دشمن-شاد...آمد مادرت @hosenih حُرمتِ خونت حلالِ عدّه ای لقمه حرام کشتنت چونکه نبود ایراد...آمد مادرت ضربهٔ شمشیر کاری بود و روی پیکرت اولین زخمی که شد ایجاد...آمد مادرت شمر(لع) وقتی در دلِ گودال، محکم پا گذاشت گفت تا که «هر چه باداباد»...آمد مادرت @hosenih عرش تا فریاد زد ای وای بر روی زمین- زینت دوش نبی افتاد...آمد مادرت تشنه بودی! بر گلویت رویِ خاکِ کربلا تا به جای آب، خنجر داد...آمد مادرت قتلگاهت شد شلوغ و پیکرت از حال رفت آسمان دق کرد و زد فریاد...آمد مادرت @hosenih ای زبانم لال، کو پیراهن و انگشترت کو «سرت»؟! شد غارتت آزاد...آمد مادرت این طرف میگفت با گریه «بنیَّ»؛ آن طرف رفت تا که خیمه ها بر باد...آمد مادرت! ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به بسم الله در گودال می رفت الف قامت ولی چون دال می رفت @hosenih دل صیاد دائم شاد می شد که کم کم صید او از حال می رفت ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ وای اگر بعد تومن زنده بمانم چه کنم "بی تو بی تاب تر از برگ خزانم چه کنم" قاتلت نیزه نشد داغ علی کشت تو را حال داغ تو شده قاتل جانم چه کنم @hosenih بس که امروز دویدم رمق از پایم رفت بخدا نیست دگر تاب و توانم چه کنم لرزه افتاد تنم تاتنت افتاد بخاک ناخود آگاه شده ورد زبانم چه کنم جابجا تا بدنت شد قد زینب تاشد من زداغ تو ببین همچو کمانم چه کنم @hosenih رحمت واسعه ای در همه جا پخش شدی اثر نعل همین است،ندانم چه کنم کاش پیدا نشود قبر علی اصغر تو نیزه ها پشت حرم،دل نگرانم چه کنم ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روی جسمَش نیزه و تیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود @hosenih جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود @hosenih نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود @hosenih بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود * دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد چون که یاد ضربه های خیزران افتاده بود ... ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ عرش افتاده در ته گودال آفتاب و قمر ته گودال وسط لشگری ز حرمله ها یک نفر بی سپر ته گودال @hosenih حجم گودال کوچک است، اما ریخته ده نفر ته گودال همه دشت از عطش می‌سوخت از همه بیشتر ته گودال ... هر چه در کوفه بوده اینجا هست سنگ...نیزه...تبر...ته گودال @hosenih تا به یک نیزه تکیه کرد، آمد ... ضربه‌ای بی خبر ته گودال قبل خون سر و لب و سینه ریخت خون جگر ته گودال من که (إنا الیه) خواهم خواند برود شمر اگر ته گودال @hosenih پر شده دشت از تمام تنش ولی افتاده سر ته گودال بعدازآن نعل‌های تازه دگر ... پیکری نیست در ته گودال ... کودکی عصر واقعه جان داد دید بی سر ... پدر ... ته گودال ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در قتلگاه بود و به دستش سپر نداشت یعنی برای جنگ توانی دگر نداشت جسم تمام اهل حرم را به خیمه برد اما برای یاری خود یک نفر نداشت @hosenih زینب برای یاری اش آمد به روی تل هرقدر گریه کرد در آنان اثر نداشت مادر میان گودی گودال بود و شمر بر روی سینه رفت …!گمانم خبر نداشت آن پیرمرد پست اگر با عصای خود بر جسم چاک چاک نمی زد ضرر نداشت @hosenih جاماندن رقیه درین دشت پر بلا هرگز بعید نیست چرا که پدر نداشت فهمید دخترش که به غیر از فراز نی بابای داغ دیده به جایی سفر نداشت ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روی جسم درهمت رفتند با پا یک به یک نیزه ها می رفت در جسم تو گویا یک به یک تا حسینم را کسی عریان نبیند روی خاک می گرفتم چشم های دختران را یک به یک @hosenih یک نفر دستش عبا بود و یکی عمامه ات دشمنت سهم خودش را برد آنجا یک به یک من نمیدانم تو با اینها چه ها کردی مگر چون که می خندد بر حال تو و ما یک به یک تا تو را کشتند سوی ما هجوم آورده اند زیور آلات مرا بردند آنها یک به یک ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لحظه های آخر است دیگر هرکسی هر چه داشت رو میکرد پیرمردی سنگ می آورد و یکی نیزه را فرو میکرد @hosenih دیگری پاره های جسمش را تیر میزد و رفو میکرد ویکی هم گرفته پیکان را در دهان و در گلو میکرد یک ضریح دیده اند پنداری هرکسی حاجتی از او میکرد @hosenih بهترین جایزه ها را شاید شمر نامرد آرزو میکرد از همه بی آبرو تر بود آنکه او را پشت و رو میکرد ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای گل به یاس پرپر تو خنده می کنند بنگر همه برابر تو خنده می کنند یک مشت داغدیده زنی لشکر تواند یک لشکری به لشکر تو خنده می کنند @hosenih ازخیمه تا به مقتل تو میخورم زمین خیزو ببین به خواهر تو خنده می کنند برهم نشان دهند همه دختر تو را یک عده ای به دختر تو خنده می کنند جسم تو رفت با سم مرکب به هرطرف حالا همه به پیکر تو خنده می کنند @hosenih شد ریش ریش گردنت از خنجر عدو برپاره های حنجر تو خنده می کنند سر روی دست قاتل و زهرا کشید آه برناله های مادر تو خنده می کنند ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید راوی داستان به غروب منا رسید پیچید بانگ «هَل مِن» مردی میان دشت او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید @hosenih افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب باد مخالف آمد و ابر بلا رسید بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید از تل زینبیه سرازیر شد زنی آری رسید خواهرش اما کجا رسید @hosenih جایی که حنجری شده درگیر خنجری جایی که جان او به لب تیغ ها رسید جشن است! دور هلهله‌ ها هم گذشت و حال هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih