*یک نامه در امتداد شش روایت*
یک. «تو هم این نوری را که مشرق و مغرب را پر کرده میبینی؟ تو هم میبینی کاخهای سرزمین فارس و قصرهای امپراطوری روم را؟»
چشمهای روشن «آمنه»، طوری نورانی شده بود که همسر ابوطالب را ـ که برای کمک به ولادت محمّد آمده بود ـ از جا کَند و به نزد شوهرش فرستاد و چند لحظه بعد، فاطمهی بنت اسد داشت با شگفتی همین چیزهایی را برای ابوطالب تعریف میکرد که آمنه دیده بود و از تولدِ مردی دم میزد که تاریخ را در مینوردد و پایههای کفر را خُرد میکند و قدرتهای ملحد را به زمین گرم میکوبد.
دو. مرد عرب با اینکه داشت با عباس بن عبدالمطلب معامله میکرد، نمیتوانست چشم از مرد و زن و نوجوانی که رو به کعبه خم میشدند و بعد به خاک میافتادند، بردارد و صدایش درآمد: «این دیگر کیست و این دیگر چه دینی است؟» و عموی پیامبر در وضعیتی که هنوز دعوت برادرزادهاش علنی نشده بود، در دو جمله، دین پسرعمویش را معرفی کرد: «این محمدبنعبدالله است. میپندارد خدا او را فرستاده و گمان میکند که گنجها و خزائن کسری و قیصر بر او گشوده خواهد شد.»
سه. دیگر «انذز عشیرتک الاقربین» نازل شده و باید بزرگان قریش را جمع میکرد تا نهضتش را برای اولین بار علنی کند: «من شما را به دو کلمه؛ توحید خدا و نبوت خودم دعوت میکنم که اگر بپذیرید، فرمانروایان زمین خواهید شد و امّتهای عرب و عجم فرمانبرداریِ شما را خواهند کرد.»
چهار. سکوت شبهنگامِ «عقبه» را فقط صدای محمد و بزرگان مدینه میشکست و کار به جایی رسیده بود که نمایندگان اوس و خزرج داشتند همه شروط محمد را میپذیرفتند. همانجا بود که عباس بن نضله از جایش بلند شد و با صدایی آرام ـ طوری که کسی نشنود و خبر این ملاقات پنهانی به اهل مکه نرسد ـ گفت: ای گروه اوس و خزرج! میفهمید که دارید چه میکنید؟ پیمانی که با محمد میبندید معنایی ندارد جز اینکه با فرمانروایان تمام جهان بجنگید. بزرگان مدینه هم به او پرخاش کردند: تو را چه به صحبتکردن؟ جان ما به جان توست یا رسولالله؛ هر شرطی که میخواهی بگذار!
پنج. اتحاد بتپرستان و یهودیان، دور تا دور مدینه را به بند کشیده بود و مسلمانان هم مجبور شده بودند خندق بکَنند. اما آن سنگ بزرگ، سد راه خندق شده بود و همه میدانستند که مثل همیشه اعجاز محمد است که راه را باز میکند. پیامبر تیشه را از سلمان گرفت و ضربه میزد و سنگ خُرد میشد و میگفت: «با این ضربتم، گنجهای کسری و قیصر بر [امّت]من گشوده شد.» «بعضیها» هم او را مسخره میکردند و میگفتند: «بخاطر محاصره حتی جرأت نداریم برای قضای حاجت از جایمان تکان بخوریم و آنوقت این مرد وعدهی فتح امپراطوری ایران و روم را میدهد.»
شش. وضع سپاه مسلمین طوری بود که تنش به لرزه افتاده بود و میخواست خودش به نقطه درگیری برود؛ هم در جنگ با روم و هم در جنگ با ایران. اما علی میدانست که هدف پیامبر با تدبیر خلیفه پیش نمیرود. آرمان نبیّ را فقط وصیّ میدانست که چطور باید محقق شود و خطبه خواند: «اگر خودت به جنگ بروی و کشته شوی، رشته تسبیخ خواهد گسست و دشمن جسورتر خواهد شد و...» و با تدبیر پسر ابوطالب و در مقابل چشم همانهایی که پیامبر را مسخره میکردند، کاخهای مدائن و شام فتح شد.
هفت. «بعثت رسول خدا برای این است که... مردم بتوانند با قدرتهای بزرگ مقابله کنند...» و «هیهات که خمینی، در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظارهگر صحنههای ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکهوتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بتپرستی است، ادامه میدهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنههای مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مینمایند سلب خواهد کرد.» صحیفه امام ج20 ص 318
ـ تقدیم به جمهوری اسلامیِ عزیزتر از جان که وقتی دولتهای اهلتسنن و امپراطوری عثمانی پس از هزارسال مقابله با کفر و شرک، بالاخره پرچم دفاع از اسلام را کنار گذاشتند، علَمِ حفاظت از امت اسلامی در برابر بتپرستی جدید و جاهلیت مدرن را برافراشت و با شجاعت نواب عام حضرت ولیعصر، آرمانهای بعثت در شکستن هیمنهی ابرقدرتهای مادی را زنده کرد و امروز بخش عظیمی از «معادلات سیاسی» و روابط قدرت جهانی را به نفع امتِ پیامبراکرم به همریخته است و در ادامه لاجرم به این نتیجه خواهد رسید که ناکارآمدیها و ناهنجاریهای امروزش تنها با ادامه این راه یعنی شکستنِ «معادلات فرهنگی و اقتصادیِ» کفار ممکن خواهد شد
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
سوم شعبان
وقتی ماه شعبان «ماه پیامبر» باشد و«حسین منّی و أنا من حسین» را هم در نظر بگیریم، بعید است که ولادت اباعبدالله در این ماه اتفاقی باشد؛ یعنی وقتی نبیّ اکرم از اباعبدالله باشد، نمیشود «شهر الرسول» از عطر ِ «ریحانه الرسول» معطّر نشود. حتی در دعای بی نظیری که برای امروز وارد شده، وقتی از خدا میخواهیم که بهترین هدیهها را به ما بدهد و همهی خواستههایمان را برآورده کند [و هب لنا فی هذا الیوم خیر موهبه و أنجح لنا فیه کل طلبه] بحث حسین و جدَش را پیش میکشیم که: «کما وهبت الحسین لمحمّد جدّه». میگوییم: «تمامی درخواستهای ما را اجابت کن و بهترین هدیهها را به ما بده همانطور که حسین را به محمّد بخشیدی»؛ انگار که حسین، همهی خواستهی محمّد و بهترین هدیه برای او باشد.
قبول دارم که ما در قدّ و قوارهی این مناسبات ملکوتی نیستیم اما بالاخره آنها که دست از دستگیری ِ گداها بر نمیدارند و در این روز ویژه، فوز و فلاح و نجات و نجاح ما که یادشان نمیرود. شاید بخاطر همین بوده که فوز را در همین دعا توضیح دادهاند: «الفوز معه فی أوبته» فوز در معیّت حسین است؛ آنگاه که «بازگردد»! راه رسیدن به مقام معیت فقط از طریق گفتن ِ «یا لیتنا کنا معکم» و دیدار سیدالشهدا درعالم قیامت نیست بلکه سنگ بنای آن همراهی، درهمین دنیاست؛ یعنی وقتی که دوباره زنده شوی تا در «عالَم رجعت» و در دوران غلبهی حق، همنشین حسین شوی و پای رکاب او بجنگی و اصلاً «زندگی» فقط همان موقع است که معنادار میشود. اما خب اوضاعمان خیلی خوب نیست! طبق روایات فقط دو دسته هستند که میتوانند رجعت کنند: کسانی که ممحّض در ایمان بودهاند یا غرق در کفر ِ محض! و تمحّض در ایمان فقط وقتی ممکن میشود که «ابواب الایمان»، رزق ِ ایمانی مرحمت کنند. خلاصه کنم که بدون معجزه و آیه، از ایمان خبری نخواهد بود.
کمیت ایمانمان بدجور لنگ شده و خیلی به آیه و نشانه و بیّنه محتاجیم؛ بیا و چند معجزه برایمان رو کن
یا بن الآیات و البیّنات
ای فرزند آیهها ...
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
رفع ذکرک فی علییین
روزی که فقاهت به نقطهی تکاملی خودش برسد، آنوقت میتواند تمامی «آیات» و «روایات» و «ادعیه» و «زیارات» را در یکدیگر انعکاس دهد و همهی اینها را در یک مجموعهی واحد و مرتبط به هم ملاحظه کند و نسبت به انبوهی از چراییها و چیستیها و چگونگیها پاسخگو شود. این را چند وقتی هست که از بزرگترها یاد گرفتهام. مخصوصاً موقعی که داشتم زیارت عباس بن علی را میخواندم و به این فراز رسیدم که: «و رفع ذکرک فی *علّیّین* و خدا نام و یاد تو را در علّیین بلندآوازه کرد.».
همانجا یاد روایت کافی از حضرت باقر افتادم که آیهی «ان کتاب الابرار لفی *علّیّین* و ما ادراک ما علیّون» را تفسیر میکرد: «خداوند ما را از بالاترین مکانِ *علّیین* خلق کرد و دلهای شیعیان ما را نیز از همان چیزی خلق کرد که ما را از آن آفرید. پس دلهای شیعیان ما به سوی ما تمایل دارند و به ما عشق میورزند. ولی بدنهای آنان را از چیز دیگری آفرید...»
بعد با خودم گفتم پس بیدلیل نیست که محبّین، ابالفضل را طور دیگری دوست دارند و حیدر کربلا از خیلی امامزادهها جدا شده و جایی در دلها باز کرده که همان نزدیکیهای ائمّه است؛ چون خاک و گِل محبّین از جنس علّیین بوده و در علّیین، این نام ابالفضل است که پیچیده و یاد اوست که با قلبها انس گرفته و ذکر #عبّاس است که با خلقت شیعیان عجین شده. حالا پژواک آن صدا، هر از چند گاهی در این دنیا هم طنینانداز میشود و مجلسهای ما را از زمین میکَند و به آسمان میبَرد.
ـ میدانید که؟ آیات مربوط به علّیین در سورهی «مطفّفین» است و وای بر «کمفروشان»؛ همانهایی که از #اباالفضل دم میزنند اما بویی از مرام او نبردهاند و کمفروشی میکنند و وقتِ «نصرتِ امام» که میشود، کسی نمیتواند پیدایشان کند...
میگفت: مقام «نصرت»، بالاترین درجه برای غیر معصوم در نظام درجات ایمانی است که تنها از طریق تمسک به سلوک حضرت اباالفضل(علیهالسلام) و توسل به ساحت آن حضرت، قابل تحقق است : «فنعم الأخ الصابر المجاهد المحامی *الناصر* ...»
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
زلزله در کاخ امپراتور
عبدالملک مروان داشت از خوشحالی بال در میآورد و با خودش میگفت: عجب خبطی کرده پسر حسین! شکستن ابهتش در میان مردم را آسان کرده؛ وقت عرض اندام من را جلو انداخته با این کارش. یادم باشد برای این جاسوس مان در مدینه، خلعتی گرانبها بفرستم. بعد کاتب دربار را صدا کرد و با صدایی ذوق زده انشاء کرد:
شنیدهام که شوی کنیزکان شده ای! کنیزت را آزاد کردهای و سپس او را به همسری گرفتهای؛ با اینکه کفو تو در قریش فراوان است و با دامادی شان و فرزندآوری از آنها مجدت افزون گردد. پس نه جایگاه خودت را در نظر گرفتهای و نه آبرویی برای فرزندانت گذاشتهای. والسلام
نامه را پرت کرد به سمت پسرش و با غیظ، چشمان قرمز شدهاش را تنگ کرد و گفت: بخوان. سلیمان بن عبدالملک زمزمه کرد: نامه ات در سرزنش من به دستم رسید و گمان کردهای که در زنان قریش کسی هست که من به دامادیاش افتخارش کنم. بدان که کسی در مجد و کرم از رسول خدا بالاتر نیست و او با کنیزش ازدواج نمود. من کنیزم را به اراده الهی آزاد کردم و سپس بر اساس سنت او را به همسری گرفتم. کسی که در دین خدا پاک باشد، هیچ چیز بر او خلل وارد نمیکند خصوصا که خداوند پستی و نقص را با اسلام از بین برد و بر هیچ انسان مسلمانی اعم از آزاد و برده، پستی و سرزنشی نیست و پستی و سرزنش، تنها مربوط به دوران جاهلیت است و ناشی از آن. والسلام؛ #علی_بن_الحسین.
نگاهی بهت زده انداخت به پدر و گفت: عجب فخری کرده بر توای پدر!
عبدالملک آه عمیقی کشید و گفت: این طور نگو! او سخنورترین بنی هاشم است که صخرهها را میشکافد و دریا را با یک مشت در بر میکشد.
امپراطور ورشکسته،خوب که ریش هایش را جوید و چندتا از آنها را که با دندان کند، صدایش را کمی بلندتر کرد و گفت: خبر دهید به من! چه کسی است که وقتی کارهای موجب تحقیر در میان مردم را انجام میدهد، جز شرافت چیزی به او افزوده نمیشود؟ درباریان یکصدا گفتند: کسی را نمیشناسیم که اینگونه باشد جز امیرالمومنین عبدالملک مروان!
گفت: نه به خدا قسم! من چنین کسی نیستم؛ او علی بن الحسین است؛ دقیقا از همان جایی شرافتش افزون میشود که مردم از همان موضع تحقیر میشوند...
پینوشت: به فدای امامی که با کوچکترین افعالش در مدینه، پایههای یک امپراطوری در شام را میلرزاند...
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
ما که اهل برنامهریزی و نقشهکشی و شرایطسازی و مرحلهبندی برای رشد معنوی نبودیم و نیستیم ولی خوش به حال آدمهای زرنگ و باذوقی که از همان شب اول شعبان، مفاتیحِ شیخ عباس قمی را باز کردند و حدیت «درآویختگان به شاخههای *طوبی* » را خواندند و برای گرفتن هر کدامِ از شاخههای این درخت بهشتی که در ماه شعبان به زمین نزدیک میشود، فکر کردند و نقشه کشیدند و عمل کردند؛ شاخههایی از جنس نماز و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و صدقه و... که طبق حدیث، هر کس آنها را بگیرد، تا بهشت صعود میکند.
فقط یک چیزی میخواستم بگویم به این بزرگوارانی که دستشان به شاخههای طوبی رسید. وقتی از پیامبر دربارهی طوبی پرسیدند، فرمود: *درختی است که ریشهاش در خانهی من در بهشت است* بار دیگر پرسیدند. فرمود: درختی است در بهشت که ریشهاش در خانهی علی است و در خانهی بهشتیِ هر مومنی، شاخههایش گسترده شده. «بعضیها» گفتند: «بالاخره این درخت در خانهی توست یا در خانهی علی؟» فرمود: «خانهی من و علی در بهشت، یک جاست.»
ـ انگار شعاع نور نبیّاکرم است که به سوی ما میتابد و شاخههای طوبی، دستهای پیامبر رحمتاند که برای دستگیری به سوی امتش دراز شده. گفتم که؛ ابعادی ابدی از امید در این هفت کلمه خوابیده: و هذا شهر نبیک سید رسلک شعبان...
روایات ذیل آیهی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات *طوبی* لهم و حسن مئاب» بودند که بزم امشب را به راه انداختند و یادمان دادند که خیرات ماه شعبان، ریشه در خانهی پر از نور پیامبر اکرم دارد...
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
یازده دو صفرم را برداشتم
یازده دو صفرم را برداشتهام و دارم با ماشین حسابش ور میروم:
«سیصد و بیست و نه» تا از «هزار و چهارصد و سی و هفت» کم میکنیم؛ میشه «هزار و صد و هشت» *سال*
ضرب در «دوازده» میکنیم میشه سیزده هزار و دویست و نود و شش» *ماه*
ضرب در «چهار» میکنیم میشه «پنجاه و سه هزار و صد و هشتاد و چهار» *هفته*
ضرب در «هفت» میکنیم میشه «سیصد و هفتاد و دو هزار و دویست و بیست و هشت» *روز*
ضرب در «بیست و چهار» میکنیم میشه «هشت میلیون و نهصد و سی و چهار هزار و نهصد و دوازده » *ساعت*
ضرب در «شصت» میکنیم میشه «پونصد و سی و شش میلیون و نود و چهار هزار و هفتصد و بیست» *دقیقه*
ضرب در «شصت» میکنیم ...
[منتظرم تا تمام *ثانیه*هایی که نداشتهایمت و عین ِ خیالمان نبوده را هم نشانم بدهد]
که یازده دو صفر مینویسد: *خارج از محدوده*
@msnote
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
✧❁﷽❁✧
📣 #اعلام_برنامه_هیئت
💠قرائت مناجات شعبانیه
زمان: بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء
مکان: بلوار غدیر، غدیر ده، پلاک ۴۱، (بلوک ۱۰)
برادران و خواهران
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
200961_-210934.mp3
26.28M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب اول
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
332035_-210936.mp3
28.24M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب دوم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
856067_-210937.mp3
36.17M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب سوم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
463105_-210951.mp3
44.05M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب چهارم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980207-M_Sh-Heydari.mp3
38.76M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب ششم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980208-M_Sh-Heydari.mp3
28.08M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب هفتم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980209-M_Sh-Heydari.mp3
26.26M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب هشتم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980211-M_Sh-Heydari.mp3
31.2M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب دهم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980212-M_Sh-Heydari_0.mp3
21.77M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب یازدهم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980213-M_Sh-Heydari_0.mp3
11.66M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب دوازدهم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980214-M_Sh-Heydari_0.mp3
11.3M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب سیزدهم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
✅ استاد صدوق:
اگر تمدن را دوگانه تعریف کنیم آنگاه الحادی یا اسلامی بودن آن موضوعیت پیدا می کند
هر کدام از مقاله نویس های با سواد (ملا) شما مقاله برای شما نوشتند به این قسمت تکیه کردند و تعریف را به گونه ای قرار دادند که شما اجازه نقد به مقاله را پیدا نکنید. لذا اگر دقتی در تعریف تمدن کنید می گوید: «رفع همه نیازمندی ها حول محور تعلق و جهتی که جامعه می خواهد برود» به عبارت دیگر هماهنگی همه نیازمندی ها و بر طرف کردن آن وابسته به تعلق (هدف) جامعه است. اصلا کسی وارد تعریف تمدن نشده است که بعد در صدد تعریف اسلامی و یا غیر اسلامی آن باشد. اگر در اصل تعریف تمدن توانستید دو گانه تعریف کنید آنگاه اسلامی یا الحادی بودن موضوعیت پیدا می کند.
حجت الاسلام و المسلمین روح الله صدوق، جلسه ششم نقد، نقض، طرح سند ابلاغی الگو اسلامی ایرانی پیشرفت
✅ استاد حیدری: همان اشکالی که در تعریف «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» بیان شد درباره «تمدن نوین اسلامی ایرانی» نیز مطرح است.
این عناوین را رهبری مطرح کرده اند و معنای آن در فرهنگ عمومی واضح است و شما به عنوان یک نهاد تخصصی باید ابعاد تخصصی آن را باز کنید و صرف تکرار و بدون قیود اضافه توضیحی و تحلیلی، عملا تکرار بیان رهبری است و لذا وقتی می خواهید تمدن نوین اسلامی را به صورت تخصصی باز کنید؛ حداقل باید دو چیز را بگویید: یک اینکه اگر شما تمدن می خواهید درست کنید، تفاوت شما با حکومت جهانی امام زمان (ع) در چیست؟ دوم اینکه تفاوت تمدنی که می خواهید بسازید با تمدن موجود در دنیا چیست؟ اسلامی که می گویید به چه معناست؟ یعنی باید تکنولوژی و صنعت را در کنار ارزش های اخلاقی بگذاریم؟ این سوال از اول بود و به فکر حل آن بودیم.
این دو را چگونه می خواهید جمع کنید. لذا (الگو) یک لوازمی دارد که رهبری اصل آنرا مطرح کرده اند و لوازم آنرا باید شما حل کنید. مقام معظم رهبری فرمودند: (الگو) یک بعد سخت افزاری (اقتصاد و تکنولوژی) دارد و یک بعد نرم افزاری (سبک زندگی و ...) است. بعد در دیدار نخبگان می فرمایند: تکنولوژی را باید استفاده کنیم و تکنولوژی فرهنگ متناسب با خود را می آورد و خطاب به بنیاد نخبگان می فرمایند که برای این موضوع فکر و اندیشه کنید که چگونه با این مسئله مقابله کنیم. یعنی با توجه به بیان رهبری اگر می خواهید صنعت و تکنولوژی را در کنار اخلاق و ... بگذارید؛ لوازم آن را چگونه حل می کنید و با چه قیودی نسبت بین تمدن موجود و تمدن آینده را معلوم می کردید؟ که متاسفانه اثری از آن نیست و معنا و انصراف بد آن این است که برای اینکه وارد چالش علمی پر سابقه و چند دهه ای نشوید اسم گذاری بدون تعریف تخصصی کرده اید.
حجت الاسلام و المسلمین حیدری، جلسه ششم نقد، نقض، طرح سند ابلاغی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
✅ رهبر معظم انقلاب ـ دیدار با طلاب سراسر کشور ـ ۹۸/۲/۱۸
حوزههای علمیه مرکز آموزش اسلام و تعمیق آن در جامعه هستند و شناساندن معارف دینی به مردم بخشی از وظایف حوزههای علمیه است و بخش دیگر این وظیفه، محقق کردن معارف دینی در متن زندگی مردم است.
رهبر انقلاب اسلامی با استناد به آیات متعدد قرآن مجید دربارهی مجاهده و مقاتلهی انبیای الهی تأکید کردند: وظیفهی پیامبر فقط بیان معارف اسلام نیست، به همین علت نبیّ مکرم اسلام برای عملی شدن توحید و اقامهی قسط، مجاهدت و مبارزه میکند تا اسلام در معنای جامع و کامل آن محقق شود.
ایشان خاطرنشان کردند: علما نیز به عنوان ورثهی انبیا موظفند برای تحقق اسلام در محیط زندگی مردم تلاش کنند که اوج این تلاش را امام رضواناللهتعالیعلیه در مقام یک حکیم واقعی انجام داد.
حضرت آیتالله خامنهای با انتقاد از برخی که میگویند همراهی حوزه با امام برای تشکیل نظام اسلامی، خارج از وظایف حوزه بوده است، گفتند: کاری که حوزه و بزرگان حوزه در زمان مبارزات منتهی به تشکیل جمهوری اسلامی انجام دادند، دقیقاً جزو وظایف ذاتی و هویتی حوزه بود.
تبیین بیان مقام معظم رهبری در جمع طلاب
با عنوان:
تبیین سیر «تکامل فقاهت» از ابتدای غیبت کبری تا پیروزی انقلاب اسلامی، مبیّن امتحانات کنونی حوزههای علمیه برای تحقق دین در سطح ساختارهای نظام
کتاب قیام حسینی در برابر جاهلیت اولی
قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن
فصل یازدهم ـ صفحه ۱۲۱
659713_-211035.pdf
177.6K
فایل مبحث یازدهم کتاب «قیام حسینی در برابر جاهلیت اولی؛ قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن» خدمت علاقمندان
🔅 تحلیلی نوین از رشد فقاهت در سیر تاریخی
🔻 برش اول
با شکل گیری علم اصول در میان شیعه، فهم عرفی و غیرتخصصی از منابع دینی پایان پذیرفت و تخصصیکردن و قاعدهمند نمودنِ «فهم از دین» به انجام رسید که نتیجهی آن «تعیین احکام افراد و وظیفه مکلفین» بود. اما «تحقق دین» وابسته به میزان خداترسی و تقوای اشخاص بود تا در صورت تمایل به انجام وظایف دینی، خود به این امر مبادرت کنند؛ زیرا فقهاء قدرتی برای تحقق دین در اختیار نداشتند.
این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه رنسانس در غرب شکل گرفت و طبق مباحث گذشته، «کفر مدرن» در قالب سبک زندگی جدید در عالم محقق شد که آثار این شیوه جدید از ابعاد مختلف زندگی، به حیات جامعه مسلمین حملهور گردید. لذا نواب عام در مقابل یکسری امور عینی و ملموس قرار گرفتند: در یک زمان، «نهضت مشروطه» که در صدد مشروطکردنِ نظام سلطنتی به انتخابات و مجلس و قانون و رأی مردم بود، به وجود آمد. در زمان دیگر، مسأله تسلط کفار بر توتون و تنباکو به وجود آمد و در دورهای دیگر، مسأله قراردادهای خارجی برای غارت نفت ایران مطرح شد. لذا فقهاء به جای شبهات نظری و علمی، در مقابل یک سری امور و خطرات عینی قرار گرفتند و با آن مبارزه کردند که اوج این مبارزات، در نهایت به قیام حضرت امام (ره) و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی منجر شد.
بنابراین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این «تحقق دین» و چگونگی انجام آن است که در مقابل نواب عام قرار گرفته است. البته تحقق دین فقط در عرصه عمل افراد مطرح نیست بلکه به دلیل حاکمیتیافتن دین و مکتب، «نظام و حکومت» است که باید دین را محقق کند. لذا مرحله بعدی از تکامل عقلانیتِ نواب عام حضرت ولیعصر (عج) این است که بتوانند احکام نظام و ساختارهای آن را از قرآن و روایات استنباط کنند و دین را در این سطح تحقق ببخشند. یعنی در ادامه امتحانات عقلانی، فقاهت به جای اکتفاء به «فهم دین» برای «تعیین وظیفه عملی افراد»، در مقابل فضای جدیدی قرار گرفته است به نام «تحقق دین» در سطح «رفتار یک نظام».
✅ تحلیلی نوین از رشد فقاهت در سیر تاریخی
🔻 برش دوم
ممکن است کسی بگوید این مسأله، فرق چندانی با مرحله قبل ندارد؛ چرا که احکام دینی مشخص است و فقط کافی است نظام جمهوری اسلامی به آنها عمل کند. اما مسأله بسیار پیچیدهتر از این مطالب است؛ اوایل انقلاب، بحث داغی به نام احکام اولیه و احکام ثانویه مطرح شد، چرا که حضرت امام (ره) تصریح کرده بودند که حکومت اسلامی به معنای حکومت قوانین الهی و احکام اسلامی بر مردم است. البته روشن بود که برای اجرای احکام در عالم تحقق و خارج، موانعی وجود دارد که این امر، ضرورت «احکام ثانوی» را نمایان میکرد. اما بعد از گذشت چند سال مشاهده شد که همان احکام ثانویه که برای اضطرار و به صورت موقت مطرح شده بود، ادامه پیدا کرد، چرا که آن موانع و اضطرارها همچنان تداوم داشت. علاوه بر تداوم و طولانیشدن زمان اضطرار به دلیل تداوم موانع، تدریجاً اضطرارها در موضوعات اجتماعیِ مختلف و متنوعی گسترش پیدا کرد و به عرصههای مختلفی در رسانه، آموزش و پرورش، آموزش عالی، دیپلماسی، بهداشت، شهرنشینی، سبک زندگی و... تعمیم یافت و شدت گرفت. پس به تدریج و با تداوم و گسترش و تعمیق اضطرارها روشن شد که تحقق دین در قرن بیستم، دارای پیچیدگیهایی است و مساله به آن سادگی که ابتدائاً تصور میشد نیست.
ممکن است گفته شود این موانعی که در برابر تحقق دین و اجرای احکام وجود دارد، به دلیل وجود افرادی در ردههای مختلف مدیریتی است که حساسیت لازم به احکام اسلام را ندارند و بعضاً با بیتقوایی، دچار قدرتطلبی و مال حرام و... شدهاند و اگر بجای آن افراد نالایق، افراد مذهبی و باتقوا و بسیجی و اهل روضه و نماز و روزه و خمس و... بر سر کار بیایند، تمام مشکلات نظام حل خواهد شد. متأسفانه این طرز نگاه و تحلیل، بر بخش عظیمی از جماعات انقلابی و مذهبی و مسجدی و روحانیون حاکم است. برای نقد این نوع نگاه، پیش از هر چیز میتوان به کلام بسیار روشنگرانه و عمیق و بصیرتافزای حضرت امام (ره) در سال 61 توجه کرد. به نظر میرسد اگر به محتوای این سخنان توجه نکنیم، آرمانهای عاشورا و دستورات قرآن و روایات معصومین ـ که شدیداً علاقهمند به اجرایی شدن آن در جامعه هستیم ـ محقق نخواهد شد. خیلی خوب است که وعاظ و علما در منبرها به بیان نصیحت و اندرز و آیات و روایات و قصص قرآن بپردازند اما بعد از آن باید به این امر توجه نمایند که چرا این مطالبِ حقه در جامعه تحقق پیدا نمیکند؟ باید از تحلیلهای سادهانگارانه پیرامون این موانع دست برداشت.
✅ تحلیلی نوین از رشد فقاهت در سیر تاریخی
🔻 برش سوم
حضرت امام دراین باره می فرمایند: «درباره فرهنگ هرچه گفته شود کم است. میدانید و میدانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود و همه ارگانها و مقاماتِ آن رژیم در صراطِ مستقیم انسانی و الهی پایبند باشند و بر استقلال و آزادی ملّت از قیود شیطانی عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند و ملّت نیز به تبعیت از اسلام و خواستههای ارزنده آن پایبند باشد دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند و نسل آتیه را آنچنان کند که انحراف به صورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد و بر سر خود و کشور آن آورد که در طول ستمشاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمده...»
حضرت امام (ره) که در رأس امور قرار دارد و بیشتر از هر فردی از نقاط ضعف و قوت نظام مطلع است، در این کلام، همهی عوامل و شرایط را در بهترین وضع آن تصور کرده و به بیان عواقبِ توجه نکردن به مقوله فرهنگ و انحراف فرهنگی اشاره میکنند. در حقیقت، این کلام تمام کسانی را که مشکلات نظام را صرفا ناشی از عدم تدین مسؤولین میدانند، نقد میکند. میفرمایند اگر همه مسئولین و همه مردم در بهترین سطحِ اعتقادی و عملی باشند ولی انحراف فرهنگی به وجود آید، فسادی که از آنها صادر خواهد شد که همچون فسادِ پنجاه سال سیاه پهلوی است! روحانیون و متدینین و انقلابیون و هیئتیها باید در این بیان حضرت امام (ره) دقت و تدبر کنند تا از تحلیلهای ساده پیرامون علت مشکلات جامعه دینی و موانع تحقق دین و چالشهای فرهنگی و اقتصادی اجتناب شود. البته کسی منکر این نیست که برخی از مشکلات نظام به لغزش برخی مسؤولین یا مردم بازمیگردد، اما حضرت امام (ره) فرضی را برای ما مطرح کردند که بسیار مهمتر و اساسیتر از لغزش افراد است: اگر همهی مسؤولین و مردم به بهترینِ درجه اعتقاد و عمل برسند اما انحرافِ فرهنگی رخ بدهد، همان بهترینها را از این رو به آن رو میکند و کل جامعه را به انحطاط میکشاند. البته برخی دائما فریاد میزنند که مردم بیدین و لاأبالی شدهاند ولی فارغ از توصیفاتِ رهبران انقلاب درباره وفاداری و تدین مردم ایران (که میفرمایند بهترین مردم از صدر اسلام تاکنون هستند) امام (ره) تصریح میکند که حتی اگر بهترین مسؤولین و مردم را داشته باشیم، دوباره مشکل حل نخواهد شد. این به چه دلیل است؟ به نظر میرسد به این دلیل است که «تحقق دین در سطحِ نظام» به عنوان موضوع امتحان عقلانیت غیرمعصوم در این عصر بسیار پیچیده است زیرا در این دوران، کفر با شیوههای جدید و مدرن به مسلمین و مومنین هجمه ور شده است و جاهلیت مدرن، برای دنیاپرستکردنِ مردم و کشیدن جامعه به سمت اخلاق رذیله و اعتقادات فاسد و رفتار نابهنجار، ابزار پیچیدهای دارد. سوال میکنید اسم آن ابزار چیست؟
✅ تحلیلی نوین از رشد فقاهت در سیر تاریخی
🔻 برش چهارم
باید گفت نام آن ابزار پیچیده که جاهلیت مدرن برای دنیاپرست کردن مردم از آن استفاده میکند، «مدلِ اداره کشور» است. یعنی به شما میگویند این موبایل و کامپیوتر و ماشین و... که به آسانی در دسترس شما قرار دارد و بسیاری از کارهای روزمرهتان را با آنها انجام میدهید، یکدفعه به وجود نیامده است بلکه برای اختراع و تولید این کالاها، جمعیت انبوهی از دانشمندان و متخصصان و کارگران و... متکی به علوم پیچیدهای در کارخانههای بزرگی کنار هم جمع شدند تا این کالاها ساخته شود. سپس میگویند اگر این کالاها با علم و تخصص پیچیده به وجود میآیند، آیا میتوان سادهانگارانه تصور کرد که ادارهی کشورها بدونِ تخصص و ابزار علمی ممکن است؟! در حالیکه پیچیدهترین ماشین و دستگاه در دنیا، ماشینی است که با آن کشورها اداره میشود و تولید و توزیع و مصرف همه این کالاها را مدیریت میکند و علمی است که ترکیبی از علوم مختلف مانند جامعهشناسی و اقتصاد و برنامهریزی و مدیریت حاصل شده است. ابتدای انقلاب اینطور فکر میکردیم برای تحقق اسلام فقط کافی است تا مسؤولان متدین باشند و علم به احکام داشته باشند و سپس به سراغ عملیکردن آن بروند. اما بعد از گذشت چند دهه کم کم فهمیدیم به موازات هر یک از احکام رساله که به دنبال تحقق آن بودیم، یک یا چند تخصص در دنیا وجود دارد. بالاتر از تخصصهای موضوعی، برای اداره کشور با همه ابعاد مختلف و متکثر آن هم ماشین و ابزاری علمی به نام «مدل اداره کشور» وجود دارد که خودش دارای احکام و مناسکِ پیچیدهای است و مبنای آن، دنیاپرستی است و معین میکند که ملت را چگونه باید پرورش داد و به کدام جهت سوق داد و آنان را به چه نظمها و قوانینی مقید کرد و در چه شرایطی قرار داد. علاوه بر این و برای اینکه این ماشین با سرعت و راحتی لازم شما را به مقصود برساند، باید آن احکام را به «وجدان عمومی و فرهنگ اجتماعی» تبدیل کنید. یعنی ملتها چه شیعه و چه سنی و چه کافر و... باید نسبت به احکام «مدل اداره کشور»، «مشارطه و مراقبه و محاسبه»ی مادی داشته باشند. یعنی مدل اداره، «دغدغه مادی» میسازد و «تقوا برای دنیا» ایجاد میکند. حال سادهانگاری نیست که من و شما صرفاً به فلان مسؤول اعتراض کنیم که چرا احکام اسلام را اجرا نمیکنی؟ در «مدلِ اداره»ای که دین و اخلاق و اعتقادات شما را به رسمیت نمیشناسد، دیگر شرایط برای امر به قناعت و آخرتگرایی و ایثار و سایر ارزشهای مکتبی تدریجا از بین میرود. نگاه ساده با مشاهده چنین وضعیتی میگوید عجب مردم بیدینی هستند! اما آنهایی که عمق شیطنت و کفر مدرن را متوجه شدهاند، میگویند: عجب «مدل اداره»ی بیدینی است! چطور با ایجاد ساختارهای اجتماعی در عرصههای مختلف، در روحیات و فرهنگِ مردم نفوذ پیدا کرده و همه را در کانالهایی که تعبیه کرده، به سمت هدف خود میکشاند و حتی موجب ریزش در انقلابیترین مسئولین نظام میشود! اگر گفته میشود که اباعبدالله الحسین (ع) برای اسلام قیام کرد و ما هم باید احکام اسلامی را در زندگی خودمان پیاده کنیم، باید به این واقعیت نیز توجه کرد که بسیاری از مردم علیرغم اعتقاد به مکتب شیعه، نمیتوانند در شرایط برآمده از این مدل اداره، به احکام عمل کنند و نظام علیرغم گرایش به اهداف اسلام، نمیتواند با وجود این مدل اداره مادّی، ساختارهای خود را به سمت اهداف الهی هدایت کند. پس معلوم میشود سخن حضرت امام (ره) در سال 61 چقدر دقیق بوده است: اگر همه مسؤولین و مردم خوب باشند، باز هم خطر انحراف فرهنگی باقی است. زیرا تحقق اسلام در عمل، با یک دستگاه علمی مواجه است که دین ما را به رسمیت نمیشناسد.
✅ تحلیلی نوین از رشد فقاهت در سیر تاریخی
🔻 برش پنجم
پس امروز عقلانیتِ غیر معصوم ـ که در تلاشهای مجاهدانه فقهای عظیم الشأن شیعه برای حفظ دین متبلور است ـ در برابر چه امتحانی قرار دارد؟ در مقابل «تحقق دین در سطحِ نظام» که مانع بزرگی به نام «مدل اداره غربی» در برابر آن وجود دارد. در واقع به جای آنکه مشکلات فرهنگی و اقتصادی صرفاً به عدم تدین و تقوا در میان برخی مسئولین یا مردم احاله شود، باید گفت این مدل اداره غربی است که بیدین است و با محاسبات مادی، زمینه را برای تغییر محاسبات مسئولین و فاصلهگرفتن آنها از مسیر الهیِ انقلاب اسلامی فراهم میکند. در واقع علت اصلی ریزشهای انقلاب خصوصا در میان مسؤولین آن است که «مدل ادارهی الهی» برای مدیریتِ نظام هنوز ارائه نشده و مسؤولین نیز ابتدائاً به دلیل اضطرار از نسخه مادی برای اداره کشور استفاده کردهاند و به تدریج با محاسبات برآمده از آن مأنوس شدهاند و لذا اموری را که با این مدل اداره تناسب نداشته باشد، غیرقابلتحقق و آرمانگرایانه و برخلاف واقعگرایی میپندارند. لذا اگر مقام معظم رهبری (ره) «نفوذ» را به «تغییر محاسبات مسؤولین» تعریف میکنند، باید دانست که اصلیترین ابزار برای این تغییر محاسبه، مدل اداره غربی است که از ترکیب علوم انسانیِ کاربردی در غرب (اقتصاد و مدیریت و برنامه ریزی و جامعه شناسی و ...) بدست آمده است. لذا اگر این علوم، آرمانهای دینی و انقلابی شما را در هدفگذاریها و برنامهریزیهای اجتماعی به رسمیت نشناسد، بهترین نیروهای انقلابی و مؤمن را به محاسباتِ مادی دچار میکند و تدریجا آنان را به این نتیجه میرساند که: «قدرتهای جهانی را نباید دشمن خود پنداشت و به جای شعارهای غیرواقعی و تند باید از تخاصم با آنها دست برداشت تا از کمتوسعهیافتگی نجات یافت و به توسعهیافتگی رسید. زیرا بر اساس اقتصاد متداول و تجربه موجود در دنیا، ایجاد رونق اقتصادی و تأمین معیشت مردم، بدون سرمایه و تکنولوژی خارجی ممکن نیست و بیشترین تکنولوژی و سرمایههای جهانی نیز در اختیار کشورهایی است که با تندروی به مخالفت با آنها برخاستهاید».
✅ تحلیلی نوین از رشد فقاهت در سیر تاریخی
🔻 برش ششم
در واقع دوستداران انقلاب باید به فرمایش مقام معظم رهبری حفظهالله که «علوم انسانی غربی، ذاتا مسموم است» دقت کنند و متوجه باشند که نظام هر روز در حال نوشیدن سموم علمی است؛ زیرا اخذ تصمیمات کلان کشور خواهناخواه متأثر از همین علوم انسانی و همین مدل اداره مادی است. البته حفظ و بقاء نظامی که هر روز مبتلا به این سم است، از معجزات و نصرتهای الهی و ناشی از عدم توجه به برخی توصیههای برآمده از این مدل اداره است اما اگر در تصمیمات کلان کشور، دین و حوزههای علمیه و فقاهت غایب باشند، تدریجاً سمِّ مادیگری و دنیاپرستیِ مدرن ضربهها و بیماریها و ناهنجاریهای خطرناکتری را برای انقلاب و جامعه شیعه ایجاد خواهد کرد و به نظر میرسد تحلیل هشدارهای متعددی که مقام معظم رهبری مطرح میکند، به همین نکته بازگشت دارد. یعنی بعد از گذشت سالهای سال از اینکه حضرت امام (ره) قطعنامه را پذیرفتند و به تعبیر خودشان جام زهر را نوشیدند، هنوز آن زهر در پیکره نظام جاری است و مقام معظم رهبری با سفارشهای علمی که به حوزه و دانشگاه میدهند، به دنبال پادزهرِ آن هستند. حتی فقیه مبرَّزی مانند حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: فقاهت موجود برای اداره کشور کافی نیست. اما چرا این سخنان به انزوا رفته است و حداقل چرا تکرار نمیشود؟! چرا سخن مقام معظم رهبری که علوم انسانی ذاتا مسموم است تکرار نمیشود؟! اگر حرکت حوزه و دانشگاه برای دستیابی به این پادزهرِ حیاتی کند است، باید نیروهای انقلابی و مذهبی و مومن در همین مجالس عزاداری و مساجد و حسینیهها اقدام و مطالبه کنند. وقتی این مطلب تکرار شود و تحلیل شود و استدلالهای آن بیان شود و حساسیتها نسبت به آن برانگیخته شود، دانشجویان و طلاب انقلابی به جوشش در خواهند آمد. در واقع ادبیاتِ تخصصی حوزه و ادبیات تخصصی دانشگاه در مقابل سفارشهای علمی حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری قرار گرفته است و در حال امتحان شدن به آن هست و اینها موضوع امتحان جامعه شیعه است.