eitaa logo
حسینیه اندیشه و جبهه مقاومت
537 دنبال‌کننده
233 عکس
57 ویدیو
133 فایل
مباحث و یادداشت‌هایی هم‌سو با حسینیه اندیشه در موضوع جبهه مقاومت ✔️آدرس وب سایت: http://hosseiniehandisheh.ir ✔️آدرس کانال رسمی حسینیه اندیشه: https://eitaa.com/HossiniehAndisheh ✅ ارتباط با مدیر کانال: @azn1360
مشاهده در ایتا
دانلود
هوای همیان؛ ذوق ضرب‌المثل بعضی از این عبارت‌های راوی‌ها، آدم را هوایی می‌کند. مثل همین عبارتی که شیخ مفید در «الارشاد»ش نقل کرده: «کانت صرار موسی مثلاً.. همیان‌ها و بخشش‌ها و هدیه‌ها و عطیه‌های موسی‌بن‌جعفر [این‌قدر گره از کار مردم وا می‌کرد که] تبدیل شده بود به ضرب‌المثل» آخ که امشب چقدر هوس همیان‌های شما را کرده‌ام. همیان‌هایی که گره از کار حاجت‌مندها وا می‌کردند و لطف شما را ضرب‌المثل کرده بودند و اصلا شاید همان‌ها بودند که برایتان لقب درست کردند: «باب‌الحوائج»؛ لقبی که هنوز هم وقتی عراقی‌ها به ضریح شما می‌رسند، کف دست‌شان را رو به شما می‌گیرند و با آهنگ قشنگی، آن را فریاد می‌زنند: «یا یا موسی‌بن‌جعفر». لقبی که ما هم وقتی به حرم دخترتان می‌رویم، علیامخدره را با همان صدا می‌زنیم: «السلام علیکِ یا بنت باب‌الحوائج» یا مشهدی‌ها وقتی به حرم پسرتان میروند.... آخ! گفتم «حرم دخترتان»؛ که چند روز خلوت شده بود و حالا؛ شب شهادت شما بسته شده. شبی که ما قمی‌ها ضریح دختر و ضریح پدر را یکی می‌کردیم و زیارتنامه را کنار مضجع کریمه اهل‌بیت می‌خواندیم: «عائذاً بقبرک لائذاً بضریحک» و حالا شب شهادت شما فقط می‌توانیم از دور ـ سر کوچه ارک یا پیاده‌رو خیابان اراک یا بالای پل نُه دی یا اول بلوار پیامبر ـ به حرمش سلام بدهیم. امشب لطف می‌کنید اگر به ما بفهمانید که دقیقا چه کرده‌ایم که به این بلا مبتلا شدیم و دقیقا باید چه بکنیم که از این وضعیت در بیاییم و دیگر دچارش نشویم. امشب هواییِ همیان‌هایی شده‌ایم که جواب این سوال‌ها را در خود داشته باشد. امشب هوس ضرب‌المثل‌های شما را کرده‌ایم؛ که راویان گفته‌اند: «کانت صرار موسی مثلا» ـ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه شب‌های جمعه، شهیدی که تشییع پرعظمت و رشک‌‌برانگیزش از کاظمینِ موسی‌بن‌جعفر شروع شد و بعد زائرِ دو تا نور دیگری شد که اسم‌شان را در این نوشته بردم. تقدیم به فرمانده بی‌مانند و زائر بی‌نظیر شهید @msnote@hoseiniyehandisheh
پی‌نوشت: تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ که از شدت خاطرخواهی و فریفتگی به خمینی و خامنه‌ای، در میانه آتش الحاد مدرن به معونه و کمک ِ «پرستش اجتماعی ِ خدای متعال» رفت و با دریافت مدال «استعملته بمعونتک فاطاعک»، ظفرمندانه در آغوش «قریبا لایبعد عن المغتر به» قرار و آرام گرفت. @msnote @hoseiniyehandisheh
به مناسبت روز ماه مبارک؛ روز منصوب شدن حضرت به ولایت عهدی مامون بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت. مخصوصاً اگر آبرویی را که می خواهند بریزند زیر پای مردم تا توسط یک امّت لگدکوب شود، جدّ اندر جدّ حفظ شده باشد و اصلاً اعتبار خاندانت برای هر فهیم و هر نفهمی به همان تعریف شود. یعنی جانشینی پیامبر انقدر رنگ دنیا گرفته بود و روح کسرای ایران و قیصر روم چنان در جسد بی رمق ِ حکومتش نشسته بود که دوری از دستگاه، تقدّس و روحانیت و وجاهتی معنوی درست می‌کرد برای هر کسی که از دعوای قدرت کناره می‌گرفت. بعد همه می‌گفتند این فرزندان علی عجب زهدی دارند که دنبال این مقامات نمی دوند و هر وقت نشانه ای از قدرت سلطنتی و سیاست پادشاهی می‌بینند راهشان را به طرف دیگری کج می کنند و حتی دور و بَر دربار پیدایشان نمی شود. طوری که همین دوری، در نظر مردم نشانه‌ی حقانیت شده بود و هر کسی ساز قیام کوک می کرد، به اسم اهل بیت پناه می برد تا خودش را مطهّر از دنیاطلبی نشان دهد و وجدانهای خسته از حکومت مادّی را دور خودش جمع کند. حالا فکر کن قداست و تنزّه تو این همه بازار داشته باشد و تو در اوج این منزلت، بالاجبار وارد دستگاهی شوی که مرکز عشق بازی با دنیا و تمایلات مادی است و ولیّعهد شوی؛ آن هم در سلسله مراتبی که منشأِ تک تک مناصبش، دنیاپرستی و آلاف و الوف و خوردن و چریدن و قی کردن است و دست و پا زدن در منجلابی از تعفّن ِ نفسانیات. و همه سری تکان بدهند و بگویند: تف بر مزه ی شیرین دنیا که ذریه‌ی رسول را هم گرفتار کرده! و فقط چند ماه فرصت داشته باشی تا با رفتارت به همه بفهمانی و از تاریخ این اقرار را بگیری که: فاصله‌ی حکومت خدایی از سلطنت دنیایی بیشتر از مسافت بین مشرق و مغرب است. و کاری کنی که برای همه معلوم شود خون علی وقتی در رگی بجوشد، دنیا را با همه‌ی وجوهش و با تمام چرب و شیرینش به بند تحقیر و خفّت می‌کشد. اصلاً چه کسی جز یک علیِ دیگر می تواند در پایتخت ِ دنیاپرستی، کلام علی را در خطبه شقشقیه به تصویر بکشد؟ لالفیتم دنیاکم ازهد عندی من عفطه عنز «دنیای شما برای من کمتر از عطسه ی یک بز ماده است ...» بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت ... پی‌نوشت: آقا جان! شما تک و تنها و فقط در چند ماه، طوری بساط عشق‌بازی با دنیا را در پایتخت دنیاپرستان به هم ریختید که راهی جز کشتن‌تان پیدا نکردند. می‌شود امشب موقع خواندن دعایی که جدتان به یاد داد و وقتی رسیدیم به فراز «سیدی أخرج حب الدنیا من قلبی»، شما را واسطه کنیم؟ راستش را بخواهید معاشقه با دنیا خیلی پیچیده‌تر از زمان مأمون شده و با تعمیم «مُد» به همه کالاها و به تمامی عرصه‌های زندگی، «دین ِ دنیاپرستی» را در تمام جهان به راه انداخته‌اند و هر روز مزه‌ی جدیدی از دنیا را به کام بشر می‌نشانند و این ظلمات جهانی و بین‌المللی را از طریق «الگوی مصرف» به جامعه‌ی محبین شما هم کشانده‌اند... می‌شود امشب برای این که لحن ما موقع خواندن ِ «أخرج حب الدنیا من قلبی» مصنوعی نباشد، ما را شفاعت کنید تا آن قدر رشید شویم که خودمان و نخبگان‌مان به فکر تغییر «الگوی مصرف جامعه» بیفتیم؟... _ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه ‌ی شب‌های جمعه که وقتی از او پرسیدند چرا سخت مراقبی تا هیچ علقه‌ای به دنیا پیدا نکنی، گفت: «ماموریت‌هایی به عهده من است و کارهایی دارم و جاهایی باید بروم که اگر کمترین وابستگی به دنیا باشد، نمی‌توانم انجام‌شان دهم» و تقدیم به ملتی که عشقش به حاج قاسم را فریاد زد و در صورت شجاعت نخبگانش برای تبیین حقایق، با لوازم این عشق بی‌دریغ آشنا خواهد شد و خواهد فهمید که رفتن به سوی و ماموریت زمینه‌سازی برای ظهور مولایش، با وابستگی به دنیاپرستان سازگار نیست @msnote @hoseiniyehandisheh
احتمالاتی پیرامون فراز و فرودهای «افتتاح» یا درک جدیدی از «وضع موجود» (صفحه دوم) این که همه مشکلات مهمی را که دچارش هستیم، چطور می‌توان بر اساس درگیری بین کفر و ایمان تحلیل کرد، به پای طلب خودتان از من بگذارید که پرداختش توی این متن ممکن نیست اما این تصور که «پس در دوران غیبت همواره کم هستیم و باید در رنج و ضعف سر کنیم و از قدرت دشمن بیچارگی بکشیم» همان چیزی است که ظهور را به تأخیر انداخته. ما «کم» هستیم و دشمن «زیاد» اما «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره» و «و اذکروا اذ انتم قلیل... فآواکم و ایّدکم بنصره» و خیلی چیزهای دیگر، حکایت از معادله‌ای الهی می‌کند که در بعضی کارها تجربه‌اش کرده‌ایم و در خیلی کارهای دیگر هنوز دانایی یا توانایی ِ تجربه‌اش را نداریم. یعنی مهندسی ِ «یک زندگی همه‌جانبه اما در متن درگیری» و طراحی سیاست و فرهنگ و اقتصاد ِ امت شیعه بر اساس «بقاء در برابر حملات دیوانگان دنیاپرست» _ و نه همزیستی با دنیای کثیف آنها _ همان چیزی است که به حضرت ولی‌عصر ثابت می‌کند که اگر بخواهد با تکیه به یک اقلیت، توحید را بر جهان مسلط کند، ما تنهایش نمی‌گذاریم و آن وقت است که بازگشت بزرگش آغاز خواهد شد... پی‌نوشت یک: تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ مردی که بیست و شش سال تمام و در اوج کمی تعداد در برابر دشمن، بار فرماندهی ِ «درگیری» نظامی و امنیتی با کفر و استکبار را به دوش کشید و با خون پاک و شهادت عظمیش، به نخبگان و مردم یادآوری کرد که انقلاب جز با تعمیم مدبرانه‌ی «درگیری» به عرصه‌های فرهنگی و اقتصادی باقی نمی‌ماند... پی‌نوشت دو: گفتم از من طلب دارید. برای این که بخشی از طلب را پرداخت کرده باشم، باید برویم سراغ کتابی از مرحوم استاد با عنوان «گفتمان انقلاب اسلامی». کتاب، سه فصل دارد و با خواندن فصل دوم معلوم می‌شود که چطور تحلیل از وضع موجود و آسیبشناسی مشکلات اصلی ما، به مساله درگیری بین کفر و ایمان ختم می‌شود. @msnote @hoseiniyehandisheh
✳️ روایتی امروزی از «یا ساتِر کُلّ مَعیوب» ✳️ 🔹 یک‌وقت می‌گوییم «یا ستار العیوب» و پوشاننده‌ی عیب‌ها را صدا می‌زنیم و خب بعدش تصور می‌کنیم که عیب برای خودش یک چیزی است و ما هم برای خودمان یک چیزی و فقط حیف که بعضی وقت‌ها این «عیب» می‌آید و می‌نشیند روی «ما» و با هم قاطی می‌شویم. اما بعضی مواقع مثل موقعی که دعای جوشن کبیر می‌خوانیم، خدا را با «یا ساتر کل معیوب» صدا می‌زنیم؛ یعنی «پوشاننده‌ی هر چیز خراب و عیب‌دار و ناسالمی». اینجا انگار «عیب» دیگر چیز جدایی از «ما» نیست و وقتی کسی بیاید و ما را جمع‌بندی کند، می‌گوید: روی‌هم‌رفته مال نیست، به درد نمی‌خورد، به کار نمی‌آید، خراب است، عیب دارد... ••─━⊱✦♦️✦⊰━─•• 🔹 اینجا کار بیخ پیدا می‌کند؛ چون این‌طوری نه فروشنده داریم نه خریدار، بی‌قدر و قیمت می‌شویم و برای معامله نمی‌ارزیم. فقط لطف و کرم خدا باید بیاید وسط و «ساتر کل معیوب» بشود و نقش مشتری را بازی کند و ما را بخرد و بپوشاند و پارچه‌ی سترش را روی ما بیاندازد تا خوشگل بشویم و بی‌عیب و نقص به نظر بیاییم. دستش درد نکند. همین دستهایی که شب‌های جمعه و بعد از شنیدن «یا باسط الیدین بالعطیه» باز میشود و به ما عطیه و هدیه می‌دهد و از این پارچه‌های ستر و خطاپوشی روی ما می‌اندازد؛ همین دست‌های خدا، همین یدالله و فرزندانش. همین بزرگوارهایی که جنس‌های خراب و ناسالم را توی دستگاه‌شان راه می‌دهند و با ما ها کار می‌کنند و فشارش را هم به جان می‌خرند؛ فشار جنس‌های ناجوری که فقط پارچه‌ی ستر و عیب‌پوشی روی‌شان افتاده و الا واقعا عیب دارند و هنوز خرابند و مشتری‌پَران و زیان‌ده و آبروبَر... ••─━⊱✦♦️✦⊰━─•• 🔹 ...من دقیقا نمی‌دانم قضیه چه بوده اما بهرحال با این کارش، «خرابی» ما و «عیب»‌های‌مان را دوباره به یادمان آورد. یادمان آورد که چطور فرق بین «مالکیت شخصی» را با «مالکیت خصوصی» نفهمیدیم و «الگوی تولید و اشتغال» را _ که سرنوشت جامعه را بدست می‌گیرد _ بی‌ربط به خدا و پیامبر و دین و فقه تصور کردیم و آن را صرفاً شأن عقلاء دانستیم و اختیارش را به کارشناسان جهانی (این فقهای مذهبِ «پرستش پول» و «سرسام‌آور کردن سود») سپردیم و در نتیجه، «شرکت‌ها» را که در روال جهانی، سلول اولیه‌ی نظام سرمایه‌داری و اولین مرکز تجمع سرمایه و تکاثر ثروت برای سودپرستان هستند، به عنوان قاعده‌ی اقتصاد پذیرفتیم تا سرمایه‌سالاری وحشی با اهرم پرمنّت «کارآفرینی»، زانویش را روی گردن کارگران بگذارد و هم انقلاب عزیز ملت بدون نسخه جایگزین بماند و به فراموش کردن عدالت متهم شود و هم به کسانی که دغدغه عدالت دارند، انگ «کمونیست» بچسبد. ••─━⊱✦♦️✦⊰━─•• 🔹 ما عمدی نداشتیم ولی عیب داشتیم؛ عیب ساده‌انگاری. گمان می‌کردیم آدم‌های خوب کافی هستند و تحت تسخیر مدل‌ها و الگوهای اداره کشور در نمی‌آیند. فکر میکردیم کفر «پیچیده» نیست و «بت‌پرستی» مدرن نمی‌شود. تصورمان این بود که کفر فقط اعتقاد آدم‌ها را با مجسمه‌های چوبی و سنگی خُرد می‌کند و نمی دانستیم می‌تواند اقتصاد را هم با زنجیره‌ی «شرکت» و «بانک» و «برنامه توسعه» به اسارت سرمایه‌داران در بیاورد و طناب دار را به گردن مستضعفین بیندازد... گناه خودکشی آشکار «عمران» و خودکشی پنهان ِ بقیه همکارانش به گردن نخبگان ماست اگر از این زنجیره انتقام نگیرند و آن را پاره پاره نکنند؛ انتقامی که نه با داد و بیداد یا فحش و ناسزا و مرثیه‌سرایی و مصیبت‌خوانی که فقط با «تولید نسخه‌ی جدید الگوی تولید و اشتغال بر اساس دین و عدالت» گرفته میشود... دستت را باز کن و این عیب ما را بپوشان... یا باسط الیدین بالعطیه... یا ساتر کل معیوب... ••─━⊱✦♦️✦⊰━─•• ✅ تقدیم به شهید و یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه که همانند مقتدایش (که خامنه‌ای بود) و محبوبش (که ملت ایران بود) گُرده‌ی کفر و بت‌پرستی مدرن را در بخش نظامی و امنیتی شکست و با آن چشمان بی‌خواب از مجاهدت، نگران نخبگان ایران است که آیا راهش را در کمک به رهبری و ملت ادامه می‌دهند و گرده‌ی بت‌پرستی مدرن را در بخش اقتصادی می‌شکنند یا نه؟ ✍ حجت الاسلام محمدصادق حیدری @hoseiniyehandisheh
✳️پاسخی به سلسله سوالات ِ «أین أین»✳️ ✅ حالا نه این‌که همه‌ی دعاها را گشته باشم اما بین دعاهایی که چشمم به نورشان منوّر شده، دو تا دعا هست که توی آنها انگاری دنبال چیز خاص و جای مخصوصی می‌گردیم. یکی همان اوائل «ابوحمزه» است که «کوش؟ کوش؟» و «کجاس؟ کجاس؟» راه می‌اندازیم و پشت‌سرهم «أین؟ أین؟» می‌گوییم و دقیقاً دنبال جایی می‌گردیم که «پرده‌پوشی زیبا» و «گذشت بزرگ» و «گشایش نزدیک» و «فریادرسی پرسرعت» و «مهربانی فراگیر» و «هدیه های برتر» و «موهبت‌های گوارا» و «جایزه های گران‌قیمت» و «فضل پرعظمت» و «عطای پر ابهت» و «احسان دیرینه» و بالاخره «کرَم»خدا آنجاست: 🔹أَيْنَ سِتْرُكَ الْجَمِيلُ أَيْنَ‏ عَفْوُكَ‏ الْجَلِيلُ‏ أَيْنَ فَرَجُكَ الْقَرِيبُ أَيْنَ غِيَاثُكَ السَّرِيعُ أَيْنَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ أَيْنَ عَطَايَاكَ الْفَاضِلَةُ أَيْنَ مَوَاهِبُكَ الْهَنِيئَةُ أَيْنَ صَنَائِعُكَ السَّنِيَّةُ أَيْنَ فَضْلُكَ الْعَظِيمُ أَيْنَ مَنُّكَ الْجَسِيمُ أَيْنَ إِحْسَانُكَ الْقَدِيمُ أَيْنَ كَرَمُكَ يَا كَرِيمُ🔹 ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ بعد انگاری همه این خوبی‌ها را در دو چیز جمع بندی می‌کنیم و می‌گوییم: پس به «کرم و بزرگواریت» من را نجات بده و به «مهربانی و رحمتت» مرا آزاد کن... بِهِ فَاسْتَنِقِذْنِي وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلِّصْنِي‏ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ به ما یاد داده بودند که «أین» سوال از جا و مکان است و من همیشه توی سحرهای ماه مبارک، دنبال جای کرم و مکان رحمت خدا می‌گشتم؛ خدایی که بدون زمان و بدون مکان بود. حالا باید اعتراف کنم که جواب «أین أین» ها را در حرم شما توی زیارت‌های وداع گرفته‌ام یا (ع)! وقتی سرم را روی شانه‌های در خروجیِ بالاسر می‌گذاشتم و مفاتیح را باز می‌کردم و از «زیارت جامعه کبیره» و بعد از «زیارات جامعه» رد می‌شدم و می‌رسیدم به «دعای بعد از زیارت ائمه» و آن فرازهای میانه‌اش که از «اسم مکان» استفاده کرده بود و صریحاً داشت با حرف اشاره، به جا و مکان رحمت و مهربانی خدا اشاره می‌کرد: اللهم انّ هذا مشهد لایرجو من فاتته فیه رحمتک أن ینالها فی غیره... خدایا این محل و و زیارتگاه، جایی است که اگر کسی رحمت تو را در آن از دست بدهد، امید ندارد که مهربانی تو در جای دیگری نصیبش شود... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ چیز غریبی هم نبود. انسان ِ فرورفته در زمان و مکان چطور می‌خواست با خدای نامحدود لازمان و لامکان تماس بگیرد؟ جز اینکه خدا لطف کند و اراده اش را بریزد توی زمین هایی و زمان‌هایی و آنها را سر دست بگیرد تا بشریت از سردرگمی خلاص شود. همان خانه‌هایی که: «اراده الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم» اراده‌ی خدا برای اندازه‌های هر کاری، به شما نازل می‌شود و از خانه‌های شما به جهان صادر می‌شود... مراکز تولید و توزیع ِ معنویت و رحمت که مدتهاست مراجعه به آنها مستحب و غیرضروری تشخیص داده می‌شود و حالا برخلاف اماکن مربوط به ضرورت‌های مادی ـ_ که لابد اوجب واجباتند _ بسته شده‌اند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ خب! دیگر نباید سوالی باشد که پس دومین دعا چه شد؟ معلوم است که؛ دعای ندبه. و زاری بر از دست‌دادن ارتباط مستقیم با تجسم رحمت خدا و جا و مکان مهربانی او و رسیدن به وضعیتی که «أین أین» های دوازده‌گانه در دعای سحرگاهی حضرت سجاد (ع)، حداقل سه برابر تفصیل پیدا کرده‌اند و به سی‌وشش _هفت «أین أین» در این وانفسای غیبت رسیده‌اند: 🔹أَيْنَ‏ الْحَسَنُ‏ أَيْنَ الْحُسَيْنُ، أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ، صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ، وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ، أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ، أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ، أَيْنَ الشَّمُوسُ الطَّالِعَةُ، أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ، أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ، أَيْنَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ، أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَةِ، أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ‏ وَ الْعِوَجِ، أَيْنَ الْمُرْتَجَى لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَانِ، أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ،أَيْنَ...🔹 ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ تقدیم به همه مجاوران ِ «مشهد لایرجو من فاتته فیه رحمتک أن ینالها فی غیره» به امید یادی و دعایی؛ و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه که با دفاع از اماکن رحمت و مراکز تولید و توزیع معنویت، انتهای زندگی دنیایی‌ش را هم به زیارت همه آنها ختم کرد و قله‌های رحمت و معنویت در آسمان و زمین را در آغوش پر از خون خود کشید. ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری ✅ @hoseiniyehandisheh
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️حیات و ممات؛ از شب جمعه تا روز جمعه✳️ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅شب جمعه‌هایی که عشق و حال با دنیا در روزهای قبلش، حس و حال دعا را گرفته باشد و «کمیل» به چشمم زیاد بیاید، می‌روم سراغ دعای کوتاه و زیبایی که شیخ عباس قمی برای شب جمعه نقل کرده: «اللهم من تعبّأ و تهیّأ...» مقدمات قشنگی می‌چیند: «هر کسی برای جایزه‌گرفتن پیش کسی می‌رود ولی من پیش تو می‌آیم؛ می‌آیم ولی نه با اعتماد به کارهای ظاهراً خوبی که کرده‌ام بلکه با امید به عفو و بخشش پرعظمتت که هر چقدر دور و بر جرم‌های بزرگ بگردم، باز هم به سراغم می‌آید.» و بعد خواسته‌اش را رو می‌کند: «فهب لی یا الهی فرجاً بالقدره التی تحیی بها میت البلاد... به من فرج و گشایشی ببخش با قدرتی که داری؛ همان قدرتی که با آن سرزمین‌های مُرده را زنده می‌کنی» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅خب قدرت خدا در زنده‌کردن زمین‌های مُرده، بیشتر از هر چیزی با فرستادن ابر و صاعقه و باران معلوم می‌شود اما ذهن من با ترکیب «فرج» و «تحیی» و «میت» و «البلاد» میپرد به روز جمعه و صاحبش. همان که در دعای عهد درباره‌اش می‌گوییم: «و اعمر اللهم به بلادک و أحی به عبادک...خدایا بوسیله او به سرزمین‌هایت آبادی بده و بندگانت را زنده کن» انگاری که این همه آدم‌های زنده و پرچنب و جوش و آبادانی‌ای که بشر توی دنیا به راه انداخته را به هیچ می‌گیرد و انسان‌ها و سرزمین‌های بدون امام را مُرده و خراب حساب می‌کند. و خب اگر به «ساسه العباد و ارکان البلاد» نگاه کنیم، تصدیقش می‌کنیم. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ همان که در دعای امام رضا برای حضرت صاحب الامر برایش می‌خوانیم: «و أحی به القلوب المیّته» یا در زیارت جمعه می‌خوانیم: «السلام علیک یا عین الحیاه... سلام بر تو ای سرچشمه زندگی» انگار وقتی چشمه و سرچشمه زندگی در بین ما نجوشد، انصاف این است که قلب‌های‌مان را مُرده و کارهای خودمان را «مُرده‌گی» حساب کنیم تا «زندگی»... کارهایی و زندگی‌هایی که ربط‌شان به شما یا نامعلوم است یا ضعیف است و یا بچه‌گانه و در عوض، به زندگی و حیات و زیستی که اغیار تعریف کرده‌اند، همچین خوب می‌سازد و با آنها هماهنگ در می‌آید. از زندگی و حیات تکوینی که در «زیست» تعریف کرده‌اند و آن را به آزمایش و آزمایشگاه کشانده‌اند تا زندگی و حیات اجتماعی که در «توسعه‌یافتگی» تحلیل کرده‌اند و آن را به استانداردهای کیفی و شاخصه‌های کمّی رسانده‌اند و با طراحی «برنامه‌های توسعه» در سرتاسر جهان، تعریف «زندگی خوب» و تحقق آن را به دست گرفته‌اند. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅«فهب لی یا الهی فرجاً بالقدره التی تحیی بها میت البلاد» با قدرت خودت به ما فرج و گشایشی بده که تعریف زندگی خوب را خودمان بسازیم و این زنجیره‌های مُردگی را بشکنیم. زنجیره‌های مُردگی که «عباد» و «بلادِ» دنیاپرست را خوب به بند می‌کشد و با کشتن روح‌ها و خرابی سرزمین‌ها، تعادل و آبادانی و نظمی ظاهری برایشان درست می‌کند اما به آب و گِل محبّین شما نمی‌سازد. ملّتی که وجدان محمّدی و علوی و حسینی داشته‌اند و با قیام نوّاب شما زنده شده‌اند، با آن نظم‌ها کنار نمی‌آیند و آن تعادل‌های مادّی را می‌شکنند و در فقدان تعریف الهی از زندگی خوب، همین هرج و مرجی به راه می‌افتد که گرفتارش هستیم... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ما را این‌طور «لایموت فیها و لایحیی» نپسندید؛ این‌طور بلاتکلیف و سرگردان بین وجدان الهی و زندگی مادّی که همان مُردگی است. ما را مال خودتان کنید و اهل چشمه‌ای که زندگی فقط از آن می‌جوشد یا «عین الحیاه»! با همان قدرتی که سرزمینهای مُرده را زنده می‌کنید، ما را مهیای شکستن « » و ساختن نسخه جایگزین کنید که اگر این کارها از دستمان بر نیاید، بعید است زمینه سازان برنامه‌ای شویم که خدا برای آینده ریخته و آن را در معراج با پیامبرش در میان گذاشته: «بالقائم منک أعمُرُ ارضی... و به اُحیی عبادی و بلادی... با قائم آل‌محمد است که زمینم را آباد می‌کنم و به وسیله اوست که بندگان و سرزمین‌هایم را حیات می‌بخشم»... و اعمر اللهم به بلادک و أحی به عبادک.... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ❤️_ تقدیم به رهبر حکیم انقلاب که سالها پیش گفت «توسعه دارای بار ارزشی است و تصور پیشرفت از طریق الگوهای غربی، برای کشور کاملا خطرناک است» و تولید « » را سفارش داد اما تولید این نیاز حیاتی در اتحاد بسیاری از نخبگان حوزه و دانشگاه با سیاست‌بازان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب به حاشیه رفته؛ و تقدیم به یک و بیست دقیقه شب‌های جمعه که با اتکا به تجارب ، حیاتی جدید در عرصه نظامی و امنیتی رقم زد و با تکیه بر ، تعریفی نوین و الهی و کارآمد را از سبک زندگی دفاعی در مقابل نظامی‌گری‌های مدرن و سخت‌افزارمحور به نمایش گذاشت... 🖊: @hoseiniyehandisheh@msnote
⊱✦🔹﷽🔹✦⊰ ✳️ «جهنم، سوزانندگی و خستگی؛ به اندازه سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز» ✳️ ✅ قبلا هم گفته بودم که نیمه شعبان‌ها دلم می‌گرفت. یک دلیلش شاید همان بود که شاعر می‌گفت: این جشن‌ها برای من، «آقا» نمی‌شود/ «شب»، با چراغ عاریه «فردا» نمی‌شود. اما دلیل محکمترش را بعداً فهمیدم. وقتی داشتم زندگینامه‌ی آخرین نائب خاص را می‌خواندم و ناگهان دیدم که نوشته «علی بن محمد سمری» در نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نُه قمری، شیعه را تنها گذاشته. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ یعنی نیمه شعبان به جز روز ولادت حضرت حجت، روز آغاز غیبت‌کبری هم بوده. روزی که دست ما از دامن شما کوتاه شد. بعد با کمک یک سایت، «نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نه» را تبدیل کردم به تاریخ شمسی. مصادف شد با آخرین روزهای اردی «بهشت» و شنبه‌ای را نشان داد که «جهنمِ» بدون شما بودن آغاز شده. گفتم «جهنم»؟! جهنم قاعدتاً باید آدم را آزار بدهد و این قدر بسوزاند که خسته‌اش کند اما امثال من که در همه‌ی این «سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز»ی که از بی‌شُمایی گذشته، خوبیم و خیلی وقت‌ها بهمان خوش می‌گذرد. خدا را شکر. راستی شما چطورید آقا جان؟ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ ...البته بعضی‌ها هم هستند که در «جهنمِ» نبودن شما خوب نیستند و در همه این «هزار و صد و دوازده سال و سه ماه و هجده روز» بهشان خوش نمی‌گذرد و می‌سوزند و خسته می‌شوند. مثل همان‌هایی که حضرت رضا (ع) در دعا برای شما توصیف‌شان کرد: «الذین سلوا عن الاهل و الاولاد و تجافوا الوطن و عطلوا الوثیر من المهاد و رفضوا تجاراتهم و اضروا بمعایشهم...» آنهایی که زن و بچه را فراموش کردند و از وطن‌شان کَندند و بسترهای راحت را معطل کردند و کار و کاسبی‌شان را کنار گذاشتند و به نان و آب خودشان ضرر و ضربه زدند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ مثل همه نوّاب عامَ شما و مثل همه شهیدان رکاب‌شان که از امّت شما حفاظت کردند و در دنیای دریده شده از الحاد و التقاط و زیر آتش کفر و نفاق ـ که می‌سوزاند و خسته می‌کند _ سدّ و سنگری برای دفاع از ایمان مومنین ساختند و بعد این‌طور خودشان را روایت کردند: «که اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند،‏‎ ‎‏اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی‏‎ ‎‏دیدگانمان به اسارت و غارت برند؛ هرگز امان نامۀ کفر و شرک را امضا نمی کنیم.» [پیام پذیرش قطعنامه] ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ❤️ تقدیم به کبیر که گفت: «اگر همه عالَم را بگردید، خسته‌تر از من نمی‌توانید پیدا نمی‌کنید و لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است» و تقدیم به چشم‌های خسته و خمار و خون‌گرفته‌ی شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @hoseiniyehandisheh
◾️ «و لکن رسول‌الله و خاتم‌النبیین»(احزاب/40) 🏴 وقتی «اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً بالرسول» را به میدان فرستاد، یکی از بزرگترین تدبیرهای برای اتمام حجت و آوردن آیه و به عجز درآوردنِ سپاه کوفه رو شد. معجزه این‌قدر بزرگ بود که به نقل شیخ مفید در الارشاد، تمام لشگر عمرسعد _ که بزرگترین جمع اشقیاء در تاریخ را تشکیل داده بودند _ میخ‌کوب شدند: «فشدّ علی الناس و هو یقول... ففعل ذلک مراراً... با این‌که علی اکبر حمله می‌کرد و رجز می‌خواند و چند بار این کارها را تکرار می‌کرد» اما «و اهل‌الکوفه یتّقون قتله... کوفیان از جنگ با او ابا داشتند و از کشتن‌ش دوری می‌کردند...»  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴حسین، این دفعه و برای پایان‌دادن به همه عذرها و عمیق‌تر کردن همه‌ی احتجاج‌ها، معجزه‌ای از جنس تصویر در مقابل اهالی طغیان گذاشته بود؛ از سنخ شکل و شمایل نبیّ‌اکرم. به زبان تصویر و با سیمای علی‌اکبر حقانیتش را فریاد می‌زد و از پیامبر خواسته بود تا به میدان برود و می‌گفت مسلمان هر جنایتی هم که از او سر بزند، ولی پیامبر خدا و خاتم پیامبران را.... «و لکن رسول‌الله و خاتم‌النبیین»...؛ اعجاز عظیمی بود و تا لحظاتی دشمن را به عجز درآورد و بیست‌سی هزار نفر را زمین‌گیر کرد. اما اشقیا همیشه خط‌شکن دارند «اذ انبعث اشقاها»... «مره بن منقذ العبدی» فضا را شکست و گفت: «گناه همه عرب بر گردنم باشد اگر پدرش را به عزایش ننشانم» و به جنگِ معجزه تصویریِ حسین رفت... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴بعضی مقاتل گفته‌اند: اسب علی‌اکبر او را به سمت دشمن برد و باعث شد «اربا اربا» شود اما من گمان می‌کنم اگر اسب هم به آن طرف نمی‌رفت، کوفیان باید همین کار را با کسی می‌کردند که تصویرش آنها را به فلاکت کشانده بود. باید تکه‌تکه و قطعه‌قطعه‌اش می‌کردند تا چیزی از صورت و بدنش معلوم نباشد، تا دیگر از این معجزات و آیات خردکننده به چشم‌‌شان نیاید و این شکل و شمایل‌ها آنها را به خاک مذّلت نیندازد... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴حسین هم می‌دانست دارد چطور لشگر دشمن را به هم می‌ریزد: هم موقع رفتن علی از پیامبر گفت: «کنا اذا اشتقنا الی نبیّک نظرنا الی وجهه» و هم موقع سر جنازه‌اش روضه نبیّ‌اکرم را خواند: «ما اجرأهم علی انتهاک حرمه الرسول» و هم علی‌اکبر می‌دانست با دشمن چه کرده. وقتی با پدرش خداحافظی کرد، از پیامبر گفت: «یا ابتاه علیک السلام هذا جدی رسول‌الله یقرئک السلام» گویا نبی‌اکرم را می‌دید که آمده بود تا کنار پیکر خودش به شهادت خودش نگاه کند و به قول آن زیارت‌نامه زیبا، خون خودش را تحویل بگیرد: «دمک المرتقی الی حبیب‌الله»... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖤 تقدیم به غرض از خلقت مخلوقات و محور کائنات محمد مصطفی؛ به امید این که با شفاعت مولایم علی‌اکبر، ما پیامبر ندیده‌ها در بهشت، زائر زود به زودِ روی ماهش باشیم و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه ی همه‌ی شب‌های جمعه که مثل مولایش، اربا اربا شد؛ تقدیم به قطره‌های خون خشک‌شده‌ و ذره‌های ریز بدنش که قاعدتاً هنوز باید میهمان در و  دیوار فرودگاه بغداد باشند تا مسلمانانی که به خیال بی‌طرفی، هنوز هم به دنبال زندگی مسالمت‌آمیز با دشمنان نبیّ‌اکرم هستند، را رسوا کند. ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @hoseiniyehandisheh
━⊱✦مصیبت «محور خلقت»✦⊰━ ▪️انگار خودشان می‌دانستند که ماها یا بی‌پولیم یا بی‌توفیق یا شاید دل‌مان نمی‌آید وقتی به پابوسی پیامبر برویم که حرمش به دست ناصبی‌ها غصب شده باشد و سایه‌ی نجسِ پرچم نفاق به سر و صورت‌مان تازیانه بزند. می‌دانستند که به همین راحتی‌ها پای‌مان به مدینه باز نمی‌شود. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️لابد بخاطر همین بوده که «زیارت پیامبر از دور» را یادمان داده‌اند. همان زیارتی که فقط یکی از فرازهایش، برای معنا کردن تمامی آیات غفران و وعده‌های رضوان کافی است: اللهم اجعل جوامع صلواتک ... علی محمّد عبدک .... *خازن المغفره* ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️یادمان داده‌اند که خزانه‌دار مغفرت خدا و منبع آمرزش الهی را صدا بزنیم؛ چون بدون او، دست هیچ بنی‌بشری به مهربانی خدا نمی‌رسد و درهای توبه به روی هیچ آدمی باز نمی‌شود و نوازش خدا هیچ دلی را گرم نمی‌کند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️این یک حدس ساده یا یک تخمین اولیه نیست؛ این معنایی است که باید از هنرمندانه‌ترین جملات خدا فهمید. این آیه‌ی شصت‌و چهارمِ سوره‌ی چهارم است که از سنگلاخ‌های سماجت انسان عبور کرده و به دل‌های ما در معرکه‌ی ظلمات الارض روشنایی داده تا «محور خلقت» را در لابه‌لای تاریخ گم نکنیم: و لو أنّهم اذ ظلموا جاءوک فاستغفروا الله و *استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما* ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• پی‌نوشت: و فرمود: وَ إِذَا أُصِبْتَ بِمُصِيبَةٍ فَاذْكُرْ مُصَابَكَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّ الْخَلْقَ لَمْ يُصَابُوا بِمِثْلِهِ ابداً اگر به مصیبتی دچار شدی، به یاد مصیبت از دست دادن رسول الله بیفت که مخلوقات به هیچ مصیبتی مثل مصیبت ِ فقدان او دچار نشده اند... نشکو الیک فقد نبیّنا... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖤 تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ حاج قاسم سلیمانی که در وصیت‌نامه‌اش نوشت: خیمه، خیمه‌ی رسول الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله‌الحرام و مدینه حرم رسول‌الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری ☑️ @hoseiniyehandisheh
♦️روز ♦️ بغضی کنیم و اشکی بریزیم و حالی ببریم و دل‌مان سبک شود و بخشیده شویم و خلاص؟! این شاید اوج تحویل‌گرفتن و عزّت‌تپان‌کردن و احترامی باشد که خرجِ دعاها می‌کنیم، اما بعید است که خدا همچین عبادت‌های گل‌وبلبلی را برای‌مان پسندیده باشد. همان اوائلِ اعمال ماه رمضان در مفاتیح، دعای حجّ است که هر روز این فرازش حسابی به چشم می‌آید: «اسألک أن تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک... از تو درخواست می‌کنم که به وسیله‌ی من دشمنان خودت و دشمنان پیامبرت را به قتل رسانی» و این تازه غیر از دعای هر شبی است که در آن، لیله‌القدر را با حجّ و شهادت گره زده‌اند: «و لیله‌القدر و حج بیتک الحرام و قتلاً فی سبیلک فوفّق لنا» و در  شب قدر ـ که قلب ماه رمضان است ـ گفته‌اند باید با شهداء همراه شویم: «اسألک... أن تجعل... روحی مع الشهداء» تا روح‌مان در کنار کسانی قرار گیرد که روح‌شان برای دفاع از اسلام پَر زده. از آن طرف، اختتامیه‌ی «افتتاح» را با «وانصرنا به علی عدوّک و عدوّنا» آذین بسته‌اند و پایان ماه مبارک و دهه‌ی آخرش را به دعای «یا ملیّن الحدید لداود» پیوند زده‌اند و ما را یاد آهنی انداخته‌اند که خدا برای داود نرم کرد تا پیامبرش یک زره بسازد. آن دعای هر روز را هم که کار را تمام کرده و در رمضانِ رحمت و مغفرت، خشم هر روزه‌ی خدا را برای دشمنان رسولش خواسته: «یا رب محمد اغضب الیوم لمحمد و لابرار عترته و اقتل اعدائهم بددا و احصهم عددا و لا تدع علی ظهر الارض منهم احدا...‌ای پروردگار محمد؛ همین امروز به خاطر او و خاندان پاکش غضب کن و دشمنان‌شان را در پریشانی و پراکندگی بکش و آنان را یک به یک بشمار و بر روی زمین احدی از آنان را باقی نگذار»... ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• معلوم نیست کی بتوانیم از عبادت‌های گل‌وبلبلی‌مان دربیاییم و با دعاها قلب را طوری صیقل دهیم که سرش را از برف دربیاورد و به جنگ بین کفر و ایمان نگاه کند و باورش شود این یک دعوای حقیقی است که بخاطر عمق عناد و غلظتِ غیظ دشمن، به کلّی سرباز و افسر و فرمانده احتیاج دارد و با رمضان طوری هوای نفس را بسوزانیم که دل‌مان دل‌دل نکند و به خط بزند و وارد معرکه شود و آبرو یا فکر یا مال یا جان یا هویتش را خرج قدرت اسلام کند. ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• این شب جمعه‌ای، باز خدا روح‌الله خمینی و شمّ فقاهتِ دشمن‌شناس و ابرقدرت‌سوزش را غرق انوارِ ساکن کربلا کند که رمضان‌مان را با فریاد بر سر کفّار حربی ترکیب کرد و مسلمین را به یاد پیامبری انداخت که فرمانده‌ی بیست و چند جنگ بود و در کتابش، سوالی پرسیده که محک ایمان و دین‌داری را جلوی چشم و دل‌مان قرار می‌دهد: ـام حسبتم أن تدخلوا الجنه و لمّا یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین...؟!؟ ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• ❤️ تقدیم به روز قدس، و فرمانده نیروی قدس؛ حاج قاسم ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @hosseiniehandisheh
🇵🇸کارخانه انسان‌سازی 🇮🇷 🔴 فاجعه آن قدر عظیم است که چشم‌ها از حدقه بیرون زده و دهان‌ها باز مانده! اشک در چشم‌مان حلقه زده اما سرازیر نمی‌شود. دوربین‌ها روشن است و روی چشمانمان زوم کرده‌اند. نبض ایمان‌مان بازتاب ثانیه به ثانیه دارد. لحظه‌های حساسی است. منتظر فروپاشی اراده‌هایمان هستند. تاریخ بنویس. فاجعه آنقدر دلخراش است که دیگر صحنه‌های ارسالی از آن طرف دنیا را برایمان تار می‌کنند و فقط تصویر مبهمی از مظلومیت نشان‌مان می‌دهند. راضی نمی‌شوم. خودم در فضای مجازی دنبال صحنه‌های حقیقی می‌گردم. آه! مگر می‌شود با تن خونینِ خیل عظیمی از کودکان روبه‌رو شد و قلبت رنگ خون‌ به خود نگیرد؟!  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🟡 غزه فقط طبیب نمی‌خواهد. غزه مادر هم می‌خواهد. پدر هم می‌خواهد. اصلاً موسی می‌خواهد. پشت سرشان فرعون زمان و روبه‌رویشان دریا به وسعت جهان! کجاست عصای موسی؟! غزه با بنی‌اسرائیل تفاوت‌ها دارد موسی، برگرد! اینان جهاد می‌کنند. خون می‌دهند. کشته می‌شوند. خم به ابرو نمی‌آورند. از زیر آوار که بیرون می‌آیند، دست خونی‌شان را به نشانه‌ی پیروزی بالا می‌برند. کودکان رجز می‌خوانند. دختران روضه می‌خوانند؛ برای پدرانشان تا زنده بمانند. تا به لکنت نیفتند. تا اقتدارشان زمین نخورد و غم رفتن همسرانشان را به چهره نکشانند. برادر، شهادتین در گوش برادرش زمزمه می‌کند. پسرک آیات قرآن را داروی بیهوشی می‌خواند. لباس مردان روسری زنان می‌شود. غیرت موج می‌زند در این جماعت، موسی، برگرد! کودکان در حسرت هم‌بازی‌هایشان جای آن‌که اشک بریزند، روی دست و پاهایشان نام خود را حک می‌کنند؛ شاید زودتر شناسایی شده و به مراد دلشان برسند.  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🟠 مادران، کی توانسته‌اند چنین فرزندانی پرورش دهند؟!‌ چگونه؟! دوره‌ی تربیت فرزند را کجا گذرانده‌اند؟! چه سرفصل‌هایی داشته؟ راست می‌گفتند زنان «کارخانه‌ی انسان‌سازی» هستند. باور نداشتیم. گمان می‌کردیم می‌خواهند هندوانه‌ی پلاسیده زیر بغل‌مان بگذارند. آن زمان که دختران در پی تحصیل، بدنبال کسب رتبه و درجه و مقام در مجامع علمی بودند، و مدیر عاملی در شرکت‌های پر زرق و برق را غایت و آرزوی خود می‌دانستند، و پرورش انسان را به کارگاه جوجه‌کشی تعبیر می‌کردند، زنان فلسطین در پی تربیت انسان‌های والا مقامی بودند که به اندازه‌ی «بمب اتم» کارآمدی داشته باشند، که دارند. امروز به چشم می‌بینیم. همه‌ی جهان می‌بیند. دوست و دشمن به سرافرازی این زنان اذعان دارند. زنان قوی، چه جامعه‌ی مستحکمی خلق می‌کنند! وجدان به خواب رفته‌ی بشر را بیدار می‌کنند. مبادا زیاده‌خواهی مستکبران بر سر آنان هم باران آتش بباراند.  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔵 باورکردنی نیست: انسان‌هایی که محکوم به جبر تکنولوژی شده‌اند و برای آن بیگاری می‌دهند و پایه‌های حقوق روزانه‌ی آنان بر دوش فرومایگان بنا شده، چگونه ظلم‌ستیزی را نعره می‌زنند؟! حقیقت دارد؛ مردم اروپا هم به حمایت از مردمی مظلوم، برخلاف مذاق رهبران سیاسی خود به خیابان ها آمده اند.  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ❤️ چقدر دلم برای تنگ شده، آن معجزه‌ی قرن بیستم. ای پیر جماران، برگرد! ببین چگونه فرزندانت در راه مقاومت، استقامت کردند و حماسه‌ی حماس ابهت پوشالین صهیونیسم را به خاک ذلت نشانده است. دندان بهم ساییده، و بر سر دولت‌مردانِ به ظاهر مسلمان‌شان نعره می‌زنند: یا اشباه الرجال و لارجال! اگر تمام دنیا بخواهد مظلومین را سرجای خود بنشاند، چه باک؟ که چسب بر دهان خشک می‌چسبد اما بر دهان خونین هرگز!  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🟢 هدیه به مادر شهید که حماسه ساز دوران، پشتیبان رزمندگان غزه و سایر مجاهدان، شهید قدس را در دامن خود پرورش داد. ✍️ سرکار خانم فاطمه صدوق (از واحد خواهران حسینیه اندیشه) ✅https://eitaa.com/HossiniehAndisheh