🔷 حضرت آیتالله علامه سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی (ره):
«گاهی به ذهن من میآید که حالا در زمان امام موسیبنجعفر ـ علیه و علی ابائه و ابنائه صلوات الله ـ مردم چگونه تحمل میکردند که امام زمانشان چهارده سال در زندان باشد؛ در حالی که اگر ما در آن زمان میزیستیم برای امام خود تمام تلاش خود را به کار میبستیم. از طرفی دیگر به نظر میآید الان نائب و پرچمدار ایشان، در موضوع نظامات اجتماعی به زنجیرِ نظامات شرق و غرب مبتلا است. فرمایشی که میگوید، تا عمل نمیرسد و مانعش هم در اختیار نبودنِ نظامات اسلامی است که بتواند جای سایر نظامها را بگیرد؛ حال ما درباره این زنجیرهای نامرئی که آثارش مرئی است چقدر تلاش میکنیم؟!»
(مباحثی پیرامون اخلاق اسلامی، جلسه13، 1376)
هدایت شده از محمدصادق
یک گواهی همهجانبه
یک تکه از دعای #عرفه هست که عبارات سختی دارد و اکثر ما ترجمهاش را نمیفهمیم. همان تکهای که حضرت میخواهد شهادت بدهد به اینکه اگر در تمام طول عمر هم تلاش کند تا شکر فقط یکی از نعمتهای خدا را انجام دهد، باز هم موفق نمیشود و اصلا این کار محال است. بعد چطور شهادت میدهد و گواهی میکند این را؟
با تمام وجودش از روح و فکر گرفته تا سراسر جسمش:
راههای نور چشم
چینهای صفحهی پیشانی
روزنههایتنفس
پرههای نرمهی بینی
حفرههای پردهی شنوایی
حرکتهای زبان
فرورفتگی سقف دهان
محل روییدن دندان
مغز سر
رگهای طولانی گردن
آنچه قفسهی سینه را در بر گرفته
بندهای پی شاهرگ
پردهی قلب
کنارههای کبد
سر انگشتان جایگاههای مفاصل
آنچه را دندههایم در برگرفته
گوشت و خون و مو و پوست و عصب و رگها
در عصرگاه عرفه میگوید: من با همه این اعضای بدنم گواهی میدهم که نمیتوانم از پس شکر یک نعمت هم بر بیایم
ولی فکرکنم شهادت دادن و گواهی کردن، فقط با زبان و موقع خواندن دعا نیست بعضی موقعها هم هست که عمل انسان بهترین گواه است
وقتی حدود یک ماه بعد در یک عصرگاه ِ غبار آلود و داغ،
زینت دوش نبی، حوالی یک عارضهی طبیعی بنام گودال، دارد میجنگد و نزدیک است که به زمین بیفتد
خب میدانی؟ بنظرم خیلی طبیعی است که کسی انقدر همه جانبه و با همهی این اعضایش گواهی بدهد؛ وقتی یاد آن شعری میفتم که چند سال پیش شنیدم و مضمونش در بعضی منابع هم نقل شده که :
#کربلا یعنی که تیغ و جسم یار
یک هزار و نهصد و پنجاه بار
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
یک التماس ِ چند بُعدی
عقل من، یک عجوزهی عاجز است؛ مثل پیرزنی است که مدام نق میزند و بهانه میگیرد اما هیچ توانی ندارد تا به خواسته هایش برسد. حالا همچین موجود ِ ضعیفی چطور میخواهد بفهمد چرا ماه #رجب که ماه خداست، ماه زیارتی ِ شما هم هست؟ و حالا که «ماه خدا»، همان «ماه زیارتی شما» است، آن «کمن زار الله فی عرشه» که در وصف زائر مشهد وارد شده، چه طور معنا میشود؟ و نور شما کجای این شش دعایی که هر روز ِ رجب باید بخوانیم، حضور دارد؟ من حتی این سوالها را هم بلد نبودم چه برسد به اینکه پاسخشان را بدانم اما یادم میآید که یازده دوازده سال قبل از این، کاری کردید که گوشهای از دفترم را با این کلمات پُر کنم: «من یملک حوائج السائلین» را ضریح تو معنا میکند و تفسیر ِ«من یعلم ضمیر الصامتین» به عهدهی عتبهی توست.
حالا سالها از آن دوران گذشته و به موازات اینکه هر سال لطف شما بیشتر میشده، من هم نعمتهای بیشتری را هدر دادهام و هدیههای گرانقیمتتری را ضایع کردهام. یعنی «فطال علی الخطایا دؤوبه» دقیقاً توصیفی از وضعیت من است؛ خرابکاری عادتم شده و به خطا خو کردهام. درست در همین وضعیت است که فقط یک راه باقی میماند:
دوباره راهم بدهید تا از آن راهروی همیشگی، وارد گوهرشاد شوم و با تأنّی از پلههای رواق پایین بیایم و با ترکیبی از شرم و شوق بگویم: «الحمدلله الذی اشهدنا مشهد اولیائه فی رجب». و شانههایم بلرزد که: «انی قصدتکم و اعتمدتکم». و زار بزنم: «انا سائلکم و آملکم». خوب که هق هق کردم و تمام صورتم که خیس شد، به خدا قسمتان بدهم که: «رجعی بحوائجی» و حاجتم این باشد: «سعیه الیکم غیر منقطع». بعد که دستتان را دوباره بر سرم کشیدید، زرنگی کنم و گردنم را جلو بیاورم و آرزو کنم: «الفوز فی کرّتکم»: که اگر در این دنیا نشد، در عالَم رجعت، این گردن را در راه خودتان از بدن جدا کنید...
پینوشت: با سپاسگزاری خاضعانه از مقام منیع ِ نائب خاص ِ حضرت ولیعصر، حسین بن روح نوبختی که این زیارت بینظیر را برایمان باقی گذاشت
چند جملهی بچه گانه بود در ستایش ِ معجزهای بنام زیارت #رجبیه
@msnote
593666_-210836.MP3
14.35M
🎙صوت
سخنرانی حجت الاسلام حیدری در دومین سالگرد ارتحال اندیشمند انقلاب فرهنگی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ مسعود صدوق (ره) مورخ ۹۷/۱۲/۲۷
هدایت شده از محمدصادق
ولتنصرنه
خدا که برای بندههایش جز لذّت و سرور و بهجت، چیز دیگری نخواسته. برای همین از همهشان خواسته تا زیر بار هر کسی نروند و بارکشِ دیگران نشوند. «علی» را برایشان خواسته که یکتنه به دل طوفانها و بحرانها میزد و به جای اینکه باری به دوش بقیه بگذارد، راه را برای بقیه باز میکرد و بعد دستشان را میگرفت تا به راه بیایند. البته که نگذاشتند مردم طعم نعمت را بچشند و به جایش جرعهجرعه نقمت در حلقومشان ریختند.
اما امیرالمومنین مردتر و امیرتر از این حرفهاست. خودش گفت: «ما یزیدنی کثره الناس حولی عزّه» جمعشدن مردم دور من، چیزی به عزّتم اضافه نمیکند. ظرفیت علی با کم و زیاد شدن مردم، نه کم میشود نه اضافه میشود و نه حتی هرز میرود. مگر میشود خدا همچین آیه و معجزهای برای بشریت بفرستد و بعد نافرمانی مردم، جلوی تابیدنِ نور علی را بگیرد؟! و مؤمنین زیر سایهی او باشند اما به لذت و بهجت و سرور نرسند؟! اگر شک دارید، بیایید برویم سراغ تفسیری که حضرت صادق از آیهی هشتادویکِ سورهی آل عمران به یادگار گذاشته. همانجایی که خدا برایمان از میثاق و عهد انبیائش حرف میزند و خبر میدهد که «و اذ اخذالله میثاق النبیین... ثم جاءکم رسول مصدّق لما معکم لتؤمنّن به و لتنصرنّه»
«اباعبدالله این آیه را خواند و گفت: همهی انبیاء پیمان بستند که به محمّد ایمان بیاورند و وصیّ او را یاری کنند... والله که خدا هیچ نبیّ و رسولی را نفرستاده مگر اینکه همه را به دنیا باز میگرداند تا در رکاب علیبنابیطالب بجنگند.»
مومنین که هیچ؛ حتی رشد و قرب انبیاء هم، کنار رکاب علی و در جوار نعلینِ پُر وصلهی او رقم خورده تا ظرفیت #علی به رخ تمامی مخلوقات کشیده شود. خدا «عالَم رجعت» را به راه انداخته تا بندگانش ذرّهای از نعمتِ «علیّ» را بچشند و زندگی با او و فرزندانش را تجربه کنند. خدا که برای بندههایش جز لذّت و سرور و بهجت، چیز دیگری نخواسته...
ـ در این دنیای کفرزده و نفاقآلود، آدم خوشسلیقه باید به چه عشقی زندگی کند جز عشقِ حضور در عالم رجعت و شمشیر زدن در رکاب امیرالمومنین؟! این بزم برای اهل رزم است و میگویند فقط «مؤمنین محض» را به آن لشگرِ رجعتکرده راه میدهند...
به امید گرفتن یک عیدی بزرگ در این روز عید، صلواتی هدیه میکنم به روح پرفتوحِ «سعد بن عبدالله قمی» که با کتاب «بصائر الدرجات»، این حدیث و بسیاری از روایات کمنظیر در وصف مقامات حضرت #حیدر و آقازادههایش را برایمان باقی گذاشت و مثل بقیهی فقهای عظام شیعه ثابت کرد که نور علی از طریق پیرغلامهایش به دیگران میرسد...
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
*لشکر کفر اگر موج زند در همه دنیـا، همه طوفان، همه دریا*
*چه کند با تو که چون صخرهی صمّا و اصمّی؛ بـابـی انـت و امّـی*
در دنیایی که سیستمهای نظامی و امنیتی و اطلاعاتیِ قدرتهای بزرگ، دولتها و ملتهای زیادی را به عروسکهایی کوچک تبدیل کرده بود و فراعنهی مدرن در مقابل هر معارضی، مستانه فریاد «ان هولاء لشرذمه قلیلون» سر میدادند و به حکم «أ لیس لی مُلک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی»، پیچیدگیهای علمی و کارآمدیهای عملیِ سلاحها و ابزارهای جاسوسی خود را به رخ بشریت میکشیدند و دولتمردان و تصمیمگیران کشورهای مختلف را طوری به ترس عادت داده بودند که عجز و لابهی «لا طاقه لنا الیوم»شان و گریه و نالهی «انا لمدرکون»شان به آسمان برسد،
درست در همین زمانهی زمینگیرشده بود که روحالله خمینی با مردم ایران کاری کرد که ابهت مادی و جبروت الحادیِ اهل طغیان را از هم فروبپاشند و در مقابل چشمان حیرتزدهی معادلات قدرت، باطلالسحرِ طواغیت و مستکبرین و مترفین شوند و مثل آن چوبدستی که دست خدا روی سرش بود، ریسمانهای سیا و پنتاگون را ببلعند و قرآن عبور کند از رسمالخط و بیاید وسط و دوباره جان بگیرد: «ألق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا ان ما صنعوا کید ساحر ولا یفلح الساحر حیث اتی»
اینکه مردمی که از پاسبان محلهشان میترسیدند چطور در مقابل بزرگترین قدرت نظامی و سیاسی و اطلاعاتی و اقتصادی و تکنولوژیک دنیا ایستادند و شیوه رزم جدیدی را رقم زدند که ماشین جنگی ابرقدرتها و سامانههای اطلاعاتیشان را هنوزم که هنوز است زمینگیر کرده، محتاج پژوهشهای جدیدی است که نبودشان حسابی به چشم میآید اما با این همه، کاملا معلوم است که ریشهی این درخت پرثمر از کجا آب میخورد: از اوج غربت چندینسالهی پیرمرد در نجف که با زیارتنامههای علیبنابیطالب و دیدارهای هر شبه با ضریحش پیوند خورده بود. میدانید که؟ امیرالمومنین زیارتنامههای متعددی دارد که یکی از مضامین مشترکشان، توصیف علی با همین عبارت پر از حماسه است: «هزم جیوش الشرک باذنک و أباد عساکر الکفر بامرک» ارتشهای *شرک* را به اذن تو شکست داد و لشگریان *کفر* را به امر تو نابود کرد.
ـ و رحمت خدا بر آن پیرمرد و اجداد طاهرینش که گفت: «تا *شرک* و *کفر* هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم.»
@msnote
ولادت مولای متقیان امیر مومنان حضرت علی علیه السلام را خدمت شما تبریک و تهنیت عرض کرده و ارزوی سالی ولایی توام با خیر و خوشی برایتان داریم
🔶سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین #حیدری_تهرانی پیش از خطبه های نمازجمعه
🆔 @njqom_ir
هدایت شده از شبکه امامت استان قم
1397.01.09qp.mp3
5.6M
🔶فایل صوت سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین #حیدری_تهرانی پیش از خطبه های نمازجمعه
🆔 @njqom_ir
*یک نامه در امتداد شش روایت*
یک. «تو هم این نوری را که مشرق و مغرب را پر کرده میبینی؟ تو هم میبینی کاخهای سرزمین فارس و قصرهای امپراطوری روم را؟»
چشمهای روشن «آمنه»، طوری نورانی شده بود که همسر ابوطالب را ـ که برای کمک به ولادت محمّد آمده بود ـ از جا کَند و به نزد شوهرش فرستاد و چند لحظه بعد، فاطمهی بنت اسد داشت با شگفتی همین چیزهایی را برای ابوطالب تعریف میکرد که آمنه دیده بود و از تولدِ مردی دم میزد که تاریخ را در مینوردد و پایههای کفر را خُرد میکند و قدرتهای ملحد را به زمین گرم میکوبد.
دو. مرد عرب با اینکه داشت با عباس بن عبدالمطلب معامله میکرد، نمیتوانست چشم از مرد و زن و نوجوانی که رو به کعبه خم میشدند و بعد به خاک میافتادند، بردارد و صدایش درآمد: «این دیگر کیست و این دیگر چه دینی است؟» و عموی پیامبر در وضعیتی که هنوز دعوت برادرزادهاش علنی نشده بود، در دو جمله، دین پسرعمویش را معرفی کرد: «این محمدبنعبدالله است. میپندارد خدا او را فرستاده و گمان میکند که گنجها و خزائن کسری و قیصر بر او گشوده خواهد شد.»
سه. دیگر «انذز عشیرتک الاقربین» نازل شده و باید بزرگان قریش را جمع میکرد تا نهضتش را برای اولین بار علنی کند: «من شما را به دو کلمه؛ توحید خدا و نبوت خودم دعوت میکنم که اگر بپذیرید، فرمانروایان زمین خواهید شد و امّتهای عرب و عجم فرمانبرداریِ شما را خواهند کرد.»
چهار. سکوت شبهنگامِ «عقبه» را فقط صدای محمد و بزرگان مدینه میشکست و کار به جایی رسیده بود که نمایندگان اوس و خزرج داشتند همه شروط محمد را میپذیرفتند. همانجا بود که عباس بن نضله از جایش بلند شد و با صدایی آرام ـ طوری که کسی نشنود و خبر این ملاقات پنهانی به اهل مکه نرسد ـ گفت: ای گروه اوس و خزرج! میفهمید که دارید چه میکنید؟ پیمانی که با محمد میبندید معنایی ندارد جز اینکه با فرمانروایان تمام جهان بجنگید. بزرگان مدینه هم به او پرخاش کردند: تو را چه به صحبتکردن؟ جان ما به جان توست یا رسولالله؛ هر شرطی که میخواهی بگذار!
پنج. اتحاد بتپرستان و یهودیان، دور تا دور مدینه را به بند کشیده بود و مسلمانان هم مجبور شده بودند خندق بکَنند. اما آن سنگ بزرگ، سد راه خندق شده بود و همه میدانستند که مثل همیشه اعجاز محمد است که راه را باز میکند. پیامبر تیشه را از سلمان گرفت و ضربه میزد و سنگ خُرد میشد و میگفت: «با این ضربتم، گنجهای کسری و قیصر بر [امّت]من گشوده شد.» «بعضیها» هم او را مسخره میکردند و میگفتند: «بخاطر محاصره حتی جرأت نداریم برای قضای حاجت از جایمان تکان بخوریم و آنوقت این مرد وعدهی فتح امپراطوری ایران و روم را میدهد.»
شش. وضع سپاه مسلمین طوری بود که تنش به لرزه افتاده بود و میخواست خودش به نقطه درگیری برود؛ هم در جنگ با روم و هم در جنگ با ایران. اما علی میدانست که هدف پیامبر با تدبیر خلیفه پیش نمیرود. آرمان نبیّ را فقط وصیّ میدانست که چطور باید محقق شود و خطبه خواند: «اگر خودت به جنگ بروی و کشته شوی، رشته تسبیخ خواهد گسست و دشمن جسورتر خواهد شد و...» و با تدبیر پسر ابوطالب و در مقابل چشم همانهایی که پیامبر را مسخره میکردند، کاخهای مدائن و شام فتح شد.
هفت. «بعثت رسول خدا برای این است که... مردم بتوانند با قدرتهای بزرگ مقابله کنند...» و «هیهات که خمینی، در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظارهگر صحنههای ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکهوتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بتپرستی است، ادامه میدهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنههای مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مینمایند سلب خواهد کرد.» صحیفه امام ج20 ص 318
ـ تقدیم به جمهوری اسلامیِ عزیزتر از جان که وقتی دولتهای اهلتسنن و امپراطوری عثمانی پس از هزارسال مقابله با کفر و شرک، بالاخره پرچم دفاع از اسلام را کنار گذاشتند، علَمِ حفاظت از امت اسلامی در برابر بتپرستی جدید و جاهلیت مدرن را برافراشت و با شجاعت نواب عام حضرت ولیعصر، آرمانهای بعثت در شکستن هیمنهی ابرقدرتهای مادی را زنده کرد و امروز بخش عظیمی از «معادلات سیاسی» و روابط قدرت جهانی را به نفع امتِ پیامبراکرم به همریخته است و در ادامه لاجرم به این نتیجه خواهد رسید که ناکارآمدیها و ناهنجاریهای امروزش تنها با ادامه این راه یعنی شکستنِ «معادلات فرهنگی و اقتصادیِ» کفار ممکن خواهد شد
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
سوم شعبان
وقتی ماه شعبان «ماه پیامبر» باشد و«حسین منّی و أنا من حسین» را هم در نظر بگیریم، بعید است که ولادت اباعبدالله در این ماه اتفاقی باشد؛ یعنی وقتی نبیّ اکرم از اباعبدالله باشد، نمیشود «شهر الرسول» از عطر ِ «ریحانه الرسول» معطّر نشود. حتی در دعای بی نظیری که برای امروز وارد شده، وقتی از خدا میخواهیم که بهترین هدیهها را به ما بدهد و همهی خواستههایمان را برآورده کند [و هب لنا فی هذا الیوم خیر موهبه و أنجح لنا فیه کل طلبه] بحث حسین و جدَش را پیش میکشیم که: «کما وهبت الحسین لمحمّد جدّه». میگوییم: «تمامی درخواستهای ما را اجابت کن و بهترین هدیهها را به ما بده همانطور که حسین را به محمّد بخشیدی»؛ انگار که حسین، همهی خواستهی محمّد و بهترین هدیه برای او باشد.
قبول دارم که ما در قدّ و قوارهی این مناسبات ملکوتی نیستیم اما بالاخره آنها که دست از دستگیری ِ گداها بر نمیدارند و در این روز ویژه، فوز و فلاح و نجات و نجاح ما که یادشان نمیرود. شاید بخاطر همین بوده که فوز را در همین دعا توضیح دادهاند: «الفوز معه فی أوبته» فوز در معیّت حسین است؛ آنگاه که «بازگردد»! راه رسیدن به مقام معیت فقط از طریق گفتن ِ «یا لیتنا کنا معکم» و دیدار سیدالشهدا درعالم قیامت نیست بلکه سنگ بنای آن همراهی، درهمین دنیاست؛ یعنی وقتی که دوباره زنده شوی تا در «عالَم رجعت» و در دوران غلبهی حق، همنشین حسین شوی و پای رکاب او بجنگی و اصلاً «زندگی» فقط همان موقع است که معنادار میشود. اما خب اوضاعمان خیلی خوب نیست! طبق روایات فقط دو دسته هستند که میتوانند رجعت کنند: کسانی که ممحّض در ایمان بودهاند یا غرق در کفر ِ محض! و تمحّض در ایمان فقط وقتی ممکن میشود که «ابواب الایمان»، رزق ِ ایمانی مرحمت کنند. خلاصه کنم که بدون معجزه و آیه، از ایمان خبری نخواهد بود.
کمیت ایمانمان بدجور لنگ شده و خیلی به آیه و نشانه و بیّنه محتاجیم؛ بیا و چند معجزه برایمان رو کن
یا بن الآیات و البیّنات
ای فرزند آیهها ...
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
رفع ذکرک فی علییین
روزی که فقاهت به نقطهی تکاملی خودش برسد، آنوقت میتواند تمامی «آیات» و «روایات» و «ادعیه» و «زیارات» را در یکدیگر انعکاس دهد و همهی اینها را در یک مجموعهی واحد و مرتبط به هم ملاحظه کند و نسبت به انبوهی از چراییها و چیستیها و چگونگیها پاسخگو شود. این را چند وقتی هست که از بزرگترها یاد گرفتهام. مخصوصاً موقعی که داشتم زیارت عباس بن علی را میخواندم و به این فراز رسیدم که: «و رفع ذکرک فی *علّیّین* و خدا نام و یاد تو را در علّیین بلندآوازه کرد.».
همانجا یاد روایت کافی از حضرت باقر افتادم که آیهی «ان کتاب الابرار لفی *علّیّین* و ما ادراک ما علیّون» را تفسیر میکرد: «خداوند ما را از بالاترین مکانِ *علّیین* خلق کرد و دلهای شیعیان ما را نیز از همان چیزی خلق کرد که ما را از آن آفرید. پس دلهای شیعیان ما به سوی ما تمایل دارند و به ما عشق میورزند. ولی بدنهای آنان را از چیز دیگری آفرید...»
بعد با خودم گفتم پس بیدلیل نیست که محبّین، ابالفضل را طور دیگری دوست دارند و حیدر کربلا از خیلی امامزادهها جدا شده و جایی در دلها باز کرده که همان نزدیکیهای ائمّه است؛ چون خاک و گِل محبّین از جنس علّیین بوده و در علّیین، این نام ابالفضل است که پیچیده و یاد اوست که با قلبها انس گرفته و ذکر #عبّاس است که با خلقت شیعیان عجین شده. حالا پژواک آن صدا، هر از چند گاهی در این دنیا هم طنینانداز میشود و مجلسهای ما را از زمین میکَند و به آسمان میبَرد.
ـ میدانید که؟ آیات مربوط به علّیین در سورهی «مطفّفین» است و وای بر «کمفروشان»؛ همانهایی که از #اباالفضل دم میزنند اما بویی از مرام او نبردهاند و کمفروشی میکنند و وقتِ «نصرتِ امام» که میشود، کسی نمیتواند پیدایشان کند...
میگفت: مقام «نصرت»، بالاترین درجه برای غیر معصوم در نظام درجات ایمانی است که تنها از طریق تمسک به سلوک حضرت اباالفضل(علیهالسلام) و توسل به ساحت آن حضرت، قابل تحقق است : «فنعم الأخ الصابر المجاهد المحامی *الناصر* ...»
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
زلزله در کاخ امپراتور
عبدالملک مروان داشت از خوشحالی بال در میآورد و با خودش میگفت: عجب خبطی کرده پسر حسین! شکستن ابهتش در میان مردم را آسان کرده؛ وقت عرض اندام من را جلو انداخته با این کارش. یادم باشد برای این جاسوس مان در مدینه، خلعتی گرانبها بفرستم. بعد کاتب دربار را صدا کرد و با صدایی ذوق زده انشاء کرد:
شنیدهام که شوی کنیزکان شده ای! کنیزت را آزاد کردهای و سپس او را به همسری گرفتهای؛ با اینکه کفو تو در قریش فراوان است و با دامادی شان و فرزندآوری از آنها مجدت افزون گردد. پس نه جایگاه خودت را در نظر گرفتهای و نه آبرویی برای فرزندانت گذاشتهای. والسلام
نامه را پرت کرد به سمت پسرش و با غیظ، چشمان قرمز شدهاش را تنگ کرد و گفت: بخوان. سلیمان بن عبدالملک زمزمه کرد: نامه ات در سرزنش من به دستم رسید و گمان کردهای که در زنان قریش کسی هست که من به دامادیاش افتخارش کنم. بدان که کسی در مجد و کرم از رسول خدا بالاتر نیست و او با کنیزش ازدواج نمود. من کنیزم را به اراده الهی آزاد کردم و سپس بر اساس سنت او را به همسری گرفتم. کسی که در دین خدا پاک باشد، هیچ چیز بر او خلل وارد نمیکند خصوصا که خداوند پستی و نقص را با اسلام از بین برد و بر هیچ انسان مسلمانی اعم از آزاد و برده، پستی و سرزنشی نیست و پستی و سرزنش، تنها مربوط به دوران جاهلیت است و ناشی از آن. والسلام؛ #علی_بن_الحسین.
نگاهی بهت زده انداخت به پدر و گفت: عجب فخری کرده بر توای پدر!
عبدالملک آه عمیقی کشید و گفت: این طور نگو! او سخنورترین بنی هاشم است که صخرهها را میشکافد و دریا را با یک مشت در بر میکشد.
امپراطور ورشکسته،خوب که ریش هایش را جوید و چندتا از آنها را که با دندان کند، صدایش را کمی بلندتر کرد و گفت: خبر دهید به من! چه کسی است که وقتی کارهای موجب تحقیر در میان مردم را انجام میدهد، جز شرافت چیزی به او افزوده نمیشود؟ درباریان یکصدا گفتند: کسی را نمیشناسیم که اینگونه باشد جز امیرالمومنین عبدالملک مروان!
گفت: نه به خدا قسم! من چنین کسی نیستم؛ او علی بن الحسین است؛ دقیقا از همان جایی شرافتش افزون میشود که مردم از همان موضع تحقیر میشوند...
پینوشت: به فدای امامی که با کوچکترین افعالش در مدینه، پایههای یک امپراطوری در شام را میلرزاند...
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
ما که اهل برنامهریزی و نقشهکشی و شرایطسازی و مرحلهبندی برای رشد معنوی نبودیم و نیستیم ولی خوش به حال آدمهای زرنگ و باذوقی که از همان شب اول شعبان، مفاتیحِ شیخ عباس قمی را باز کردند و حدیت «درآویختگان به شاخههای *طوبی* » را خواندند و برای گرفتن هر کدامِ از شاخههای این درخت بهشتی که در ماه شعبان به زمین نزدیک میشود، فکر کردند و نقشه کشیدند و عمل کردند؛ شاخههایی از جنس نماز و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و صدقه و... که طبق حدیث، هر کس آنها را بگیرد، تا بهشت صعود میکند.
فقط یک چیزی میخواستم بگویم به این بزرگوارانی که دستشان به شاخههای طوبی رسید. وقتی از پیامبر دربارهی طوبی پرسیدند، فرمود: *درختی است که ریشهاش در خانهی من در بهشت است* بار دیگر پرسیدند. فرمود: درختی است در بهشت که ریشهاش در خانهی علی است و در خانهی بهشتیِ هر مومنی، شاخههایش گسترده شده. «بعضیها» گفتند: «بالاخره این درخت در خانهی توست یا در خانهی علی؟» فرمود: «خانهی من و علی در بهشت، یک جاست.»
ـ انگار شعاع نور نبیّاکرم است که به سوی ما میتابد و شاخههای طوبی، دستهای پیامبر رحمتاند که برای دستگیری به سوی امتش دراز شده. گفتم که؛ ابعادی ابدی از امید در این هفت کلمه خوابیده: و هذا شهر نبیک سید رسلک شعبان...
روایات ذیل آیهی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات *طوبی* لهم و حسن مئاب» بودند که بزم امشب را به راه انداختند و یادمان دادند که خیرات ماه شعبان، ریشه در خانهی پر از نور پیامبر اکرم دارد...
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
یازده دو صفرم را برداشتم
یازده دو صفرم را برداشتهام و دارم با ماشین حسابش ور میروم:
«سیصد و بیست و نه» تا از «هزار و چهارصد و سی و هفت» کم میکنیم؛ میشه «هزار و صد و هشت» *سال*
ضرب در «دوازده» میکنیم میشه سیزده هزار و دویست و نود و شش» *ماه*
ضرب در «چهار» میکنیم میشه «پنجاه و سه هزار و صد و هشتاد و چهار» *هفته*
ضرب در «هفت» میکنیم میشه «سیصد و هفتاد و دو هزار و دویست و بیست و هشت» *روز*
ضرب در «بیست و چهار» میکنیم میشه «هشت میلیون و نهصد و سی و چهار هزار و نهصد و دوازده » *ساعت*
ضرب در «شصت» میکنیم میشه «پونصد و سی و شش میلیون و نود و چهار هزار و هفتصد و بیست» *دقیقه*
ضرب در «شصت» میکنیم ...
[منتظرم تا تمام *ثانیه*هایی که نداشتهایمت و عین ِ خیالمان نبوده را هم نشانم بدهد]
که یازده دو صفر مینویسد: *خارج از محدوده*
@msnote
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
✧❁﷽❁✧
📣 #اعلام_برنامه_هیئت
💠قرائت مناجات شعبانیه
زمان: بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء
مکان: بلوار غدیر، غدیر ده، پلاک ۴۱، (بلوک ۱۰)
برادران و خواهران
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
200961_-210934.mp3
26.28M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب اول
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
332035_-210936.mp3
28.24M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب دوم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
856067_-210937.mp3
36.17M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب سوم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
463105_-210951.mp3
44.05M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب چهارم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980207-M_Sh-Heydari.mp3
38.76M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب ششم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980208-M_Sh-Heydari.mp3
28.08M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب هفتم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980209-M_Sh-Heydari.mp3
26.26M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب هشتم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980211-M_Sh-Heydari.mp3
31.2M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب دهم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980212-M_Sh-Heydari_0.mp3
21.77M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب یازدهم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980213-M_Sh-Heydari_0.mp3
11.66M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب دوازدهم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
هدایت شده از هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
13980214-M_Sh-Heydari_0.mp3
11.3M
🎙صوت
✅ سخنرانی حجت الاسلام استاد حیدری پیرامون مناجات شعبانیه
◀️شب سیزدهم
هیئت گفتمان انقلاب اسلامی
✅ استاد صدوق:
اگر تمدن را دوگانه تعریف کنیم آنگاه الحادی یا اسلامی بودن آن موضوعیت پیدا می کند
هر کدام از مقاله نویس های با سواد (ملا) شما مقاله برای شما نوشتند به این قسمت تکیه کردند و تعریف را به گونه ای قرار دادند که شما اجازه نقد به مقاله را پیدا نکنید. لذا اگر دقتی در تعریف تمدن کنید می گوید: «رفع همه نیازمندی ها حول محور تعلق و جهتی که جامعه می خواهد برود» به عبارت دیگر هماهنگی همه نیازمندی ها و بر طرف کردن آن وابسته به تعلق (هدف) جامعه است. اصلا کسی وارد تعریف تمدن نشده است که بعد در صدد تعریف اسلامی و یا غیر اسلامی آن باشد. اگر در اصل تعریف تمدن توانستید دو گانه تعریف کنید آنگاه اسلامی یا الحادی بودن موضوعیت پیدا می کند.
حجت الاسلام و المسلمین روح الله صدوق، جلسه ششم نقد، نقض، طرح سند ابلاغی الگو اسلامی ایرانی پیشرفت