eitaa logo
حسینیه اندیشه و جبهه مقاومت
537 دنبال‌کننده
233 عکس
57 ویدیو
133 فایل
مباحث و یادداشت‌هایی هم‌سو با حسینیه اندیشه در موضوع جبهه مقاومت ✔️آدرس وب سایت: http://hosseiniehandisheh.ir ✔️آدرس کانال رسمی حسینیه اندیشه: https://eitaa.com/HossiniehAndisheh ✅ ارتباط با مدیر کانال: @azn1360
مشاهده در ایتا
دانلود
1-خلاصه شب اول محرم.pdf
700.6K
📄 خلاصه سخنرانی شب اول محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
shab7.1.MP3
7.55M
🎙 صوت زیارت آل یس شب هفتم دهه اول محرم ۱۳۹۸ ☑️ حجت‌الاسلام والمسلمین روح الله صدوق 🔘 🔘 مسجد اهل بیت(ع)_قم المقدسه
shab 7.2.MP3
24.86M
🎙 صوت سخنرانی شب هفتم دهه اول محرم ۱۳۹۸ 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام والمسلمین روح الله صدوق 🔘 🔘 مسجد اهل بیت(ع)_قم المقدسه
شب هفتم محرم 1398-سمنان.MP3
9.9M
🎙 صوت سخنرانی شب هفتم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
🔸 ماها وقتی کلماتِ هم‌معنا را کنار هم می‌گذاریم و از ترکیب‌هایی مثل «گریه و زاری»، «دوستی و رفاقت»، «تلاش و کوشش»، «کوتاهی و تقصیر» و... استفاده می‌کنیم، معمولاً توجهی نداریم به این‌که هر کدام از این کلمه‌ها چه فرق دقیقی با بغل‌دستی‌ش دارد. بیشتر می‌خواهیم به جملات‌مان رنگ و لعاب بدهیم و لفظ قلم صحبت کنیم و با اغراق و مبالغه و بقیه‌ی صنایع ادبی، طرف مقابل را راحت‌تر به تسخیر خودمان در بیاوریم. اما شما این‌طور نیستید. شما در اوج عقلانیت و احساس، صداقت و جذابیت کلام را با هم همراه کرده‌اید و در همه‌ی رفتارهای‌تان، متعادل‌ترین ترکیب از اوصاف حمیده را به نمایش گذاشته‌اید. مثلاً در دعای افتتاح ـ که چقدر عزیز است این دعا ـ وقتی می‌خواهید صلوات بر جدّتان را به ما یاد بدهید، می‌گویید: «اللهم صل علی محمّد عبدک.... *أفضل و أحسن و أجمل و أکمل و أزکی و أنمی و أطیب و أطهر و أسنی و أکثر* ما صلّیت... علی احد من عبادک» و دَه نوع صلوات را با ده تعبیر جلوی چشم‌مان می‌گذارید که هر کدام با بغل‌دستی‌‌ش خیلی فرق دارد؛ هر چند ما این فرق‌ها را نفهمیم. اما بالاخره شما خدا را این‌قدر متنوّع و گوناگون و همه‌جانبه عبادت کرده‌اید که رحمت و صلوات خدا بر شما هم باید همین‌قدر تنوّع و تکثّر و تعدّد داشته باشد. چند جای دیگر هم هست که اجداد شما از این کلماتِ متقارب‌المعنی استفاده کرده‌اند. مثلاً وقتی حضرت با کاروان اسراء از شام برگشت و در نزدیکی مدینه خیمه زد و مردم برای تسلیت به خدمتش آمدند و می‌خواست بلایی که بر سر اهل‌بیت آورده‌اند توصیف کند، فرمود: «إنا لله و إنا إلیه راجعون من مصیبه *ماأعظمها و أوجعها و أفجعها و أکظّها و أفظعها و أمرّها و أفدحها* » معلوم است که ردیف‌شدنِ این کلمات، کلّی معنا به همراه خود دارد و هر کدام از این هفت عبارت باید ناظر به بُعدی از ابعاد مصیبت‌های راتبه‌ای باشد که و سیدالساجدین و زینب کبری و ابالفضل‌العباس و علی‌بن‌الحسین و قاسم‌بن‌الحسن و ـ همین‌طور ادامه بدهم؟ ـ متحمّل شده‌اند؛ هر چند ما مصائب شما را نفهمیم و هر چقدر «وجع» و «فجع» و «فظع» و «فدح» را با هم مقایسه کنیم، از تفاوت شان سر در نیاوریم. البته ما توقع داریم که وقتی شما برگردید، این نفهمی‌ها تمام شود و این روضه‌ها را خودتان برای‌مان باز کنید. اما روایت شیخ مفید در الارشاد از قول امام باقر نشان می‌دهد که حتی وقتی شما برگردید، این نفهمی‌ها ادامه دارد. همان روایتی که حضرت باقر دارد حال شما را موقعی که از منبر مسجد کوفه بالا رفته‌اید، توصیف می‌کند: «حتی یأتی المنبر فیخطب فلا یدری الناس ما یقول من البکاء... و به منبر می‌رود و خطبه می‌خواند اما از شدّت گریه‌اش، مردم نمی‌فهمند که چه می‌گوید» بالاخره بغض‌هایی که صدها سال، صبح و شب روی هم جمع شده‌اند به همین راحتی تمام نمی‌شوند. شاید تا مدّت‌ها باید صبر کنیم تا گریه‌های‌تان تمام شود؛ تا بتوانید روضه را در قالب کلمات بریزید. تا آن موقع روضه‌ها شنیدنی نیستند؛ فقط دیدنی هستند. همین که حال و روز شما را ببینیم، برای مُردن‌مان کافی است... راستی مگر جدّتان نگفت: «روز حسین، پلک‌های چشم ما را زخمی کرده است...» @hoseiniyehandisheh @msnote
shab 8.MP3
27.7M
🎙 صوت سخنرانی شب هشتم دهه اول محرم ۱۳۹۸ 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام والمسلمین روح الله صدوق 🔘 🔘 مسجد اهل بیت(ع)_قم المقدسه
حضرت (علیه‌السلام) شکّی ندارم که زیباترین و پرمحبت‌ترین رابطه‌ی پدر و فرزندی در کل عالم و در طول تاریخ، بین ائمّه‌ی ما و فرزندان‌شان اتفاق افتاده است اما مشکل وقتی شروع می‌شود که روضه‌ها و مصائب را فقط و فقط بر همین اساس بخوانیم و بدتر اینکه آن روابط پیچیده و نورانی را به بده بستان‌های پدر و پسری که بین خودمان وجود دارد، تقلیل و تنزّل بدهیم. طبق روایات حتی یک مومن عادی هم باید «حبّ فی الله» و «بغض فی الله» را ریشه‌ی تمامی افعالش قرار دهد؛ یعنی تا جایی که می‌تواند دوست داشتن‌هایش رنگ خدا بگیرد و با اینکه آماتور است، حتی الامکان محبت‌هایش را بر این مبنا تنظیم کند حالا چه برسد به پیامبر و ائمّه که «التامّین فی محبت الله» هستند! مگر می‌شود کشش و تعلّقی که در نفس ِ نفیس‌شان وجود داشته، از این جنس نباشد و ظرافت‌های اخلاص و توحید را در محبت پدرانه و مادرانه‌شان منعکس نکرده باشند و بالاترین درجات انقطاع الی الله را در خواستن‌ها و علقه‌های‌شان جاری نکرده باشند؟! بگذریم. می‌خواهم بگویم باید خیلی دقیق‌تر و عمیق‌تر از اینها به رابطه‌ی و علی اکبرش نگاه کرد. حسین وقتی پسرش را روانه‌ی میدان می‌کند و می‌خواهد داغ دلش را با خدا در میان بگذارد، یک ذره از «پسرم» در کلامش دیده نمی‌شود بلکه سوز جگرش، محوری جز عشق به نبیّ اکرم ندارد: «خدایا بر این قوم شاهد باش. جوانی به سوی‌شان می‌رود که در خَلق و خُلق و منطق، شبیه‌ترین به رسول تو بود و هر گاه که مشتاق نبیّ تو می‌شدیم، او را به نظاره می‌نشستیم ...» انگار به همان اندازه‌ای که «پیامبر» محبوبترین مخلوق برای خداست، یک وابستگی ِ دو طرفه‌ی شدید بین پیامبر و نوه‌اش وجود دارد که حتی مبنای وابستگی بین حسین و اکبر هم شده و «حسین منّی و أنا من حسین» هم همین را یادمان می‌آورَد. یک معنای ِ این روایت معروف شاید این باشد که حفظ خداپرستی بر روی کره‌ی زمین و برافراشته ماندن ِ پرچم توحید در معرکه‌ی ظلمات الارض، همان قدر که به بعثت مرتبط است؛ نشات گرفته از عاشورا هم هست. اما روایتی در کافی دیدم که این وابستگی دو طرفه را به عمق تکوین می‌برد: «حسین نه از فاطمه زهرا شیر خورد و نه از هیچ زن ِ دیگری بلکه او را نزد پیامبر می‌آوردند. آن حضرت زبانش را در کام حسین می‌گذاشت و او نیز می‌مکید و حسین بعد از آن، تا دو سه روز سیر بود. اینچنین بود که گوشت و خون حسین از گوشت و خون رسول الله رویید.» محمد (ص) و حسین (ع) نه فقط در پیچیدگی‌های روح، که در تار و پود ِ جسمشان هم در اوج وابستگی به یکدیگر بودند و با تنها شدن حسین، علی اکبر مظهر این کشش و تعلّق شده بود. پس حسین، درّ نایابی را به میدان فرستاد تا بالاترین تجلّی حبّش به خدا را قربانی کند. شاید بخاطر همین حقایق بود که وقتی علی اکبر ندای عطش سر داد که: «العطش قد قتلنی و ثقل الحدید اجهدنی»؛ حسین به شیوه‌ی جدش متوسل شد و دوباره زبانی در کامی قرار گرفت.... و وقتی بزرگترین نماد اخلاص ِ موحّدانه‌ی اباعبدالله بر خاک افتاد، حسین گفت: «ما أجرأهم علی انتهاک حرمه رسول الله» چقدر جسورند بر هتک حرمت پیامبر ... عقل ما حقیرتر از آن است که مصائب راتبه‌ی حسین را درک کند و تن ما ناقابل تر از اینکه برای این سوگ، سرخ شود و چشم ما با همه‌ی اشکهایش، خشک‌تر از آن که قابل گریه بر این فاجعه شود. یک دائم العزای سوخته جان از همین خاندان لازم داریم تا حقّ این فراز ِ ندبه‌های جمعه را ادا کند: این ابناء الحسین کجایند پسران ِ حسین؟ پی‌نوشت: لب‌های من یک بوسه بدهکارند به دستهای محسن رضوانی؛ وقتی داشت آن شعری را بر کاغذ می‌نوشت که قافیه‌هایش دلم را به بازی گرفته و بیت آخرش این است: به جُرم چهره‌اش شد کشته یا اسمش؟ نمی‌دانم نمــی فهمیم علت را ... نمی‌یابیم پــــاسخ را @hoseiniyehandisheh @msnote
شب هشتم محرم 1398- سمنان.MP3
11.94M
🎙 صوت سخنرانی شب هشتم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
متن سخنران شب دوم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
254.1K
📄 متن کامل سخنرانی شب دوم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔅 موضوع شب دوم: نقد «کفایت عمل به واجبات و محرمات توسط آحاد مکلفین برای رفع عوامل غیبت و تحقق ظهور» با تکیه بر ادله عقلی، نقلی و تاریخی 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
شب نهم محرم 1398_سمنان.MP3
9.8M
🎙 صوت سخنرانی شب نهم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
shab 10.MP3
19.11M
🎙 صوت سخنرانی شب دهم دهه اول محرم ۱۳۹۸ 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام والمسلمین روح الله صدوق 🔘 🔘 مسجد اهل بیت(ع)_قم المقدسه
شب دهم محرم 1398_سمنان.MP3
11.4M
🎙 صوت سخنرانی شب دهم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
متن سخنران شب سوم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
288.9K
📄 متن کامل سخنرانی شب سوم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔅 موضوع شب سوم: تحلیل جدید از دعای «اللهم کن لولیک»: دعای همدردی با «مصائب حضرت ولی‌عصر(عج)» ناشی از ضعفِ «قدرت مؤمنین» در مقابل «قدرت دستگاه طغیان» 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
شب یازدهم محرم 1398-سمنان.MP3
13.16M
🎙 صوت سخنرانی شب یازدهم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
زلزله در کاخ امپراتور عبدالملک مروان داشت از خوشحالی بال در می‌آورد و با خودش می‌گفت: عجب خبطی کرده پسر حسین! شکستن ابهتش در میان مردم را آسان کرده؛ وقت عرض اندام من را جلو انداخته با این کارش. یادم باشد برای این جاسوس مان در مدینه، خلعتی گرانبها بفرستم. بعد کاتب دربار را صدا کرد و با صدایی ذوق زده انشاء کرد: شنیده‌ام که شوی کنیزکان شده ای! کنیزت را آزاد کرده‌ای و سپس او را به همسری گرفته‌ای؛ با اینکه کفو تو در قریش فراوان است و با دامادی شان و فرزندآوری از آنها مجدت افزون گردد. پس نه جایگاه خودت را در نظر گرفته‌ای و نه آبرویی برای فرزندانت گذاشته‌ای. والسلام نامه را پرت کرد به سمت پسرش و با غیظ، چشمان قرمز شده‌اش را تنگ کرد و گفت: بخوان. سلیمان بن عبدالملک زمزمه کرد: نامه ات در سرزنش من به دستم رسید و گمان کرده‌ای که در زنان قریش کسی هست که من به دامادی‌اش افتخارش کنم. بدان که کسی در مجد و کرم از رسول خدا بالاتر نیست و او با کنیزش ازدواج نمود. من کنیزم را به اراده الهی آزاد کردم و سپس بر اساس سنت او را به همسری گرفتم. کسی که در دین خدا پاک باشد، هیچ چیز بر او خلل وارد نمی‌کند خصوصا که خداوند پستی و نقص را با اسلام از بین برد و بر هیچ انسان مسلمانی اعم از آزاد و برده، پستی و سرزنشی نیست و پستی و سرزنش، تنها مربوط به دوران جاهلیت است و ناشی از آن. والسلام؛ علی بن الحسین. نگاهی بهت زده انداخت به پدر و گفت: عجب فخری کرده بر تو‌ای پدر! عبدالملک آه عمیقی کشید و گفت: این طور نگو! او سخنورترین بنی هاشم است که صخره‌ها را می‌شکافد و دریا را با یک مشت در بر می‌کشد. امپراطور ورشکسته،خوب که ریش هایش را جوید و چندتا از آنها را که با دندان کند، صدایش را کمی بلندتر کرد و گفت: خبر دهید به من! چه کسی است که وقتی کارهای موجب تحقیر در میان مردم را انجام می‌دهد، جز شرافت چیزی به او افزوده نمی‌شود؟ درباریان یکصدا گفتند: کسی را نمی‌شناسیم که اینگونه باشد جز امیرالمومنین عبدالملک مروان! گفت: نه به خدا قسم! من چنین کسی نیستم؛ او علی بن الحسین است؛ دقیقا از همان جایی شرافتش افزون می‌شود که مردم از همان موضع تحقیر می‌شوند... پی‌نوشت: به فدای امامی که با کوچکترین افعالش در مدینه، پایه‌های یک امپراطوری در شام را می‌لرزاند... @msnote @hoseiniyehandisheh
5acc9ae638239423a62ff979_-7402539753091527889.mp3
11.47M
☑️ سخنرانی توسط: حجت الاسلام والمسلمین 🏴 موضوع: ایت_عظمی 🔘 مکان: قم المقدسه، مسجد اهل بیت علیهم السلام 🔘
5acc9ae638239423a62ff979_5647106029671145409.mp3
31.46M
☑️ سخنرانی توسط: حجت الاسلام والمسلمین 🏴 موضوع: ایت_عظمی 🔘 مکان: قم المقدسه، مسجد اهل بیت علیهم السلام 🔘
5acc9ae638239423a62ff979_5988163682285577065.mp3
35.96M
☑️ سخنرانی توسط: حجت الاسلام والمسلمین 🏴 موضوع: ایت_عظمی 🔘 مکان: قم المقدسه، مسجد اهل بیت علیهم السلام 🔘
5acc9ae638239423a62ff979_-2777637129352366041.mp3
41.37M
☑️ سخنرانی توسط: حجت الاسلام والمسلمین 🏴 موضوع: ایت_عظمی 🔘 مکان: قم المقدسه، مسجد اهل بیت علیهم السلام 🔘
متن سخنران شب چهارم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
348.1K
📄 متن کامل سخنرانی شب چهارم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔅 موضوع شب چهارم: ابعاد همه‌جانبه‌ی دستگاه طغیان و مصائب و بلاهای ناشی از آن برای دستگاه ایمان، رکنی اساسی برای فهم عوامل غیبت و موانع ظهور 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
متن سخنران شب پنجم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
344.9K
📄 متن کامل سخنرانی شب پنجم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔅 موضوع شب پنجم: نقدِ «تحلیل رایج» از روایاتِ ناگهانی‌بودن ظهور (بَغْتَهً): الف) انصراف آن به محاسبات کفار و منافقین؛ ب) تنافی با روایاتِ وابستگی «ظهور» به «روند امتحانات طولانی مؤمنین» (تمحیص) 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
متن سخنران شب ششم محرم 98 ــ استان سمنان.pdf
270K
📄 متن سخنرانی شب ششم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔅 موضوع شب ششم: ضرورت فهم اجتهادی از عوامل غیبت بر اساس آیات و روایات (فقه فرج) و دسته‌بندیِ اولیه از روایاتِ دالّ بر علت غیبت: الف) عدم بیعت با طواغیت؛ ب) تمحیص شیعه؛ ج) خوف از قتل 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
متن سخنران شب هفتم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
365.7K
📄 متن سخنرانی شب هفتم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔅 موضوع شب هفتم: جایگاه محوری «خوف» در میان عوامل غیبت و تبیین موضوع خوفِ حضرت ولی‌عصر(عج) به «خوف از ضعف مؤمنین در توازن قوا با کفار و منافقین»؛ بر اساس فرهنگ آیات و روایات 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
متن سخنران شب هشتم محرم 98 ـ استان سمنان.pdf
402.3K
📄 متن سخنرانی شب هشتم محرم 1398 🏴 با موضوع: «فهم مجتهدانه از عوامل غیبت کبری زمینه‌ی تلاش مجاهدانه برای ظهور ولایت عظمی» ☑️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری 🔅 موضوع شب هشتم: بازگشت «روایات تمحیص» به «روایات خوف و مسأله توازن قوا» بر اساس قرائن نقلی و عقلی؛ زمینه‌ای برای درک جدید از چالش‌های انقلاب اسلامی از دوران مبارزه تا کنون 🔘 استان سمنان، هیئت عشاق الحسین علیه‌السلام
برای این قدر دلهای مردم پشت سرت نباشد و این قدر دلشان غنج برود برای یک زندگی از جنس کاخ سبز و این قدر بی یاور شوی که حتی کینه قومیتی ِ عراقی‌ها از شامی‌ها هم، کمکی نشود برایت و از روی ناچاری حکومت را در مقابل چشم همه، بدهی دست دشمن خونی ات و میراثی که جدت تمام وجودش را برایش گذاشت، تحویل بدهی به عنودترین حیله گرها بعد او بیاید در مرکز حکومتت و بالا برود از منبر و یک پله تو را پایین تر قرار دهد و بگوید: آی مردم! این پسر علی است که ما را برای خلافت، شایسته دیده و خودش را نه! و تو در همچین وضعیتی و در اوج ضعف ظاهری بلند شوی و در خطبه ات تمام آیات قران را به پدر و مادرت تطبیق بدهی و از سقیفه آغاز کنی و چنان همه‌ی دم و دستگاه معاویه و سابقینش را به در مقابل تاریخ به افتضاح بکشانی که معاویه بگوید: وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ الْحَسَنُ حَتَّى أَظْلَمَتْ عَلَيَّ الْأَرْضُ، وَ هَمَمْتُ أَنْ أَبْطِشَ بِهِ، ثُمَّ عَلِمْتُ أَنَّ الْإِغْضَاءَ أَقْرَبُ إِلَى الْعَافِيَةِ. بخدا قسم از منبر پایین نیامد مگر اینکه دنیا برایم تاریک شد و تصمیم به قتلش گرفتم اما دیدم که «چشم پوشی»، به «دوری از خطر» نزدیکتر است! تو چنین مقتدر ِ مظلومی بودی، مولای من! پی‌نوشت: خدا توفیق بدهد که بخوانیم این خطبه عجیب را در کنار خطبه غدیر و خطبه فدک ...! @msnote @hoseiniyehandisheh
🔆 «ولایت» اِبایی از «تفاهم» ندارد، بلکه سلطه‌گر است که از تفاهم اِبا دارد 💠 علامه آیت الله سید منیرالدین حسینیِ الهاشمی: "«ولایت» ابایی از «تفاهم» ندارد، بلکه سلطه‌گر است که از تفاهم ابا دارد! آن کسی که می‌خواهد مسائلی را به مردم تحمیل کند، بی‌معنی است که به‌دنبالِ تفاهم باشد؛ امّا آن‌که مسئولیتِ ولایت را داراست، می‌تواند تفاهم کند؛ چون در نفسِ این تفاهم، سرپرستیِ رشد واقع می‌شود. اگر کسی مسئول رشد شد، تفاهم برایش بهترین راه است." (۱۳۷۹) ☑️ @moniroddin
🔸دوره دوم ریاست یکی از رؤسای مجلس بود، من به دیدن ایشان رفتم. گفت « آقای حسینی چه کار می‌کنید؟» گفتم: « دو ماشین دارد: در یکی مطلق گرایی حسی اصل است و پیش فرض روش و شاخصه کارآمدی در آن باید حسی باشد و از وحی شرط نمی‌پذیرد، حتی وقتی که به وحی و ایمان و عقل نظر می‌کند، آن‌ها را به صورت حسّی تفسیر می‌کند. این ماشین بر اساس این است. شخصیت‌هایی را هم که تحویل می‌دهد، کارآمد هست و قدرت اداره دارند. جامعه ماشین دیگری نیز برای دارد که است که آن از آغاز می‌کند و به التزامات قبلی معتقد است و به این که موضوع این عنوان و حکمش چیست، اکتفا می‌کند ولی نمی‌تواند به عمل و دست بزند». گفتم: « بین این دو دستگاه ( و ) اختلاف وجود دارد. شما که رئیس مجلس هستید گاهی مجبور هستید به نفع این دسته کنار بروید و گاهی به نفع دسته دیگر کنار بروید». ایشان در آن زمان-که زمان حضرت امام(رحمه الله علیه) بود- گفت: « ما این مشکل را از طریق حل کرده ایم». من تبسّم کردم و گفتم: « این حل است و نه حل . رابطه بین دو دستگاه تولید معرفت اگر به صورت منطقی هماهنگ نشود، چالش اجتماعی آن فقط به تأخیر می‌افتد، نه این‌که از بین برود» ایشان متوجه شد که من چه می‌گویم و گفت: « اول صبح، اوقات مرا تلخ کردی». گفتم: « من نخواستم اوقات شما را تلخ کنم، شما سوال کردید که چه کار می‌کنید. من هم این مقدمه را برای این گفتم که بگویم دارد درباره « رابطه و عمل» کار می‌کند؛ یعنی این که « به خدا و دین» چگونه می‌تواند «اداره و عمل» را به صورت به دست گیرد.» شاید ایشان در آن زمان احتمال نمی‌داد که ما موفق شویم چون این کار را بسیار بزرگ می‌دانست. منبع: ص 27 کتاب معرفی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی از زبان استاد @hoseiniyehandisheh
ادرک دین جدک یا ابامحمد! فرقی نمی‌کند که «بیست و چند سال» بعد از هجرت پیامبر و در «مدینه» باشد یا سال «دویست و پنجاه و چند قمری» و در «سامرّاء». فرقی نمی‌کند که آن صدای خشن، نرم شود و هی بگوید «لولا علیٌ لهلک ...» یا آن گردنِ کلفت، کج شود و ناله کند: «أدرک دین جدّک ...». فرقی نمی‌کند چون نطفه‌ی نفاق را با افتضاح و رسوایی بسته‌اند: وقتی امّت به نزدیکی پرتگاه برسد و حاکمیت در چند قدمی سقوط قرار بگیرد، فقط امام و مؤمنین به او هستند که می‌دانند چطور باید از این مهلکه‌ها عبور کنند. در همچین وضعیتی حتی ائمّه‌ی نفاق هم ناچار می‌شوند تمام فریب‌های خود را کنار بگذارند و از بزرگترین دشمن خود کمک بخواهند و با نمایش استیصال و انفعال خودشان، پرده را از روی خورشیدی کنار بزنند که همیشه می‌خواستند پشت ابرِ انکار و عناد بماند. خلیفه‌ی عباسی هم چاره‌ای جز این نداشت. وسط آن خشکسالی وحشتناک که حتی گردش اموال دربار و سودهای کلان خزانه را تهدید می‌کرد، تمامیت قدرت و هویت حکومتش هم به رعشه افتاده بود. مساله این نبود که مسلمین سه روز برای نماز باران به بیرون شهر رفته بودند و دریغ از یک چکّه از آسمان که به زمین آبرو بدهد. اوضاع وقتی به هم ریخت که در روز چهارم، اسقف نصاری پیروانش را جمع کرد و به بیرون شهر رفت و دعای باران خواند و هنوز از جایش تکان نخورده بود که سامرّا خیس خیس شد. باورها به شدت و سرعت همان باران وا رفت و ریسمان‌های ایمان طوری ول شد که ولوله به پایتخت امپراطوری مسلمین افتاد. بدتر این‌که روز پنجم مسلمان‌ها دوباره از شهر خارج شدند و نماز استسقاء خواندند و امید داشتند که «خدا امّت محمّد را در برابر منکرین پیامبرش بی‌آبرو نمی‌کند» اما باز هم بی‌آبرو شدند. بعد هم خبر رسید که روز ششم نصاری دوباره خواهند آمد تا کار را تمام کنند. همان جا بود که خلیفه‌ی عباسی دستور داد زندانی بزرگ سامرّاء از زندان بیرون آورده شود. گزارشی از حال خلیفه در وقت دیدار با حضرت نرسیده؛ اما وقتی پایه‌های قدرت یک دنیاپرست ـ که از قضا بر نبوّت محمّد تکیه کرده و مردم را با ادعای خلافت او فریب داده ـ به لزره بیفتد، حتماً بدنش هم به رعشه افتاده و زبانش لکنت گرفته و گردن کج کرده تا تنها نواده‌ی محمدّ، یوسف‌وار به میدان بیاید و امپراطوری فرعونی‌ش را از خشکسالیِ تردید و شکّ و کفر نجات دهد. حالت خلیفه شاید حدسی و تخمینی باشد اما جمله‌ای را که برای این التماس انتخاب کرده، به دقّت برای‌مان ثبت کرده‌اند: أدرک دین جدّک یا ابامحمّد روز ششم وقتی نصاری پشت سر کشیش‌شان آمدند تا کار امّت پیامبر را تمام کنند، همان موقعی که اسقف دستش را به سمت آسمان بلند کرد تا دعا بخواند و با آمدن باران، ایمان مردم را بشورد و ببرد، بود که به یکی از غلامانش گفت: «برو و آنچه در دست راست اوست، از او بگیر.» هنوز آن استخوان سیاه‌رنگ در دست غلام آرام نگرفته بود که ابامحمد رو به اسقف کرد: «حالا باران بخواه» اما هرچقدر اسقف دعاهایش را تکرار کرد، ابرها بیشتر پراکنده شدند. مردم صدای گرم حضرت عسکری را شنیدند که: «باید استخوان پیامبری باشد. خاک از روی استخوان هیچ پیامبری کنار نمی‌رود مگر این‌که باران ببارد.» حالا دیگر آسمان صاف شده بود. ـــــــــــــ کفّار به سطحی از کارآمدیِ عینی رسیده‌اند که انبوه مسلمین از تردید گذشته‌اند و یقین کرده‌اند که زندگی همانی است که اغیار برای‌شان تعریف کرده‌اند و تدارک دیده‌اند. می‌خواستم نه از زبان خلیفه‌ی عباسی، که با لحن صادقانه‌ی دوستداران‌تان بگویم «دین جدّت را دریاب یا ابامحمد» اما راستش را بخواهید شما و پدران‌تان و پسرتان خیلی خوب هوای ما را داشته‌اید و اگر چیزی از دین ما باقی مانده، صدقه‌سر مهربانی و رأفت و رسیدگی شماست. اگر دیروز خمینی گُرده‌ی کفّار را در همان «جزیره‌ی ثبات»ی که برای خودشان ساخته بودند، شکست و اگر امروز خامنه‌ای میدان مبارزه را از فکّه و شلمچه و شرهانی، به نوار غزّه و کرانه‌ی باختری و مزارع شبعا و بلندی‌های جولان و دشت‌های آمرلی و تکریت و خیابان‌های صنعاء و صعده و کوچه‌های منامه و ستره و پس‌کوچه‌های قطیف و عوامیه و حسینیه‌های زاریا و نارداران و کراچی کشانده، بخاطر همان اسمی است که وسط سختی‌ها و میانه‌ی تنهایی‌ها بعد از حرف نداءِ یا به زبان‌ و قلب‌شان جاری کرده‌اند: ابامحمّد ... شما هم معروفید دیگر؛ دست ردّ به سینه‌ی نوکرها نمی زنید... @msnote @hoseiniyehandisheh
🔸گاهی بعضی افراد را خيلي ساده ملاحظه كرده و مي‏گويند مجلس و دولت، اجرايي اسلام را مي‏نويسند ولكن اصلا براي مفهوم و مفهوم عقلي نمي‏بينند و احيانا خيال مي‏كنند تصميمات و مصلحت انديشي‏هاي جدا جدا مي‏باشد به صورتي كه چند نفري دور هم مي‏نشينند و اموري را تصويب مي‏كنند. ولي اگر كسي قضيه را عميق ملاحظه كرده و همه جوانب را ببیند، يك نظام اجرا و كه قدرت عمل را داشته باشد را تحويل مي‏دهد. منبع: جلسه سوم مبادی اصول فقه احکام حکومتی @hoseiniyehandisheh