دلتنگ میشوی و زمان چرخ میزند
دور سرت تمام جهان چرخ میزند
بی تابی تو دست خودت نیست، عاشقی
حول تو بغض با هیجان چرخ میزند
دلبستهی نگاه کسی میشوی و بعد -
نامش مدام روی زبان چرخ میزند
یک گوشه مینشینی و حرفی نمیزنی
در سینهات فقط ضربان چرخ میزند
آنقدر خستهای که از این شهر میروی
غم از غم تو نالهزنان چرخ میزند
از شهر میروی که نبیند کسی تو را
در جستجوت نامهرسان چرخ میزند
پیدا که میشوی به تو یک نامه میدهد
یکباره در تو فصل خزان چرخ میزند
«من لایق تو نیستم!» این متن نامه است
دور سرت تمام جهان چرخ میزند
#حسین_سنگری
مجموعه شعر «#سر_به_مهر»
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
📚 شبهای روشن
🖊️ فیودور داستایفسکی
در میان انبوه آثار سترگ داستایفسکی، "شبهای روشن" گویی گوهر تابناکی است که درخششی خاص دارد. این داستان کوتاه، که در سال ۱۸۴۸ خلق شد، دریچهای به سوی دنیای درونی انسانی عمیقاً تنها و رنجور میگشاید و خواننده را به سفری اکتشافی در اعماق تاریکی و روشنایی روح رهنمون میشود.
اما "شبهای روشن" فقط داستانی عاشقانه ساده نیست. داستایفسکی در این اثر، به واکاوی مفاهیمی عمیق مانند عشق، تنهایی، ایمان و امید میپردازد. راوی داستان، مردی جوان و منزوی است که در خیابانهای سن پترزبورگ پرسه میزند و به دنبال عشقی واقعی میگردد. او در این مسیر، با دختری به نام ناستنکا آشنا میشود و دلباخته او میشود.
"شبهای روشن" اثری شاعرانه و لطیف است. داستایفسکی با استفاده از نثری آهنگین و تصاویری بدیع، زیبایی شهر سنپترزبورگ و شبهای سفید آن را به تصویر میکشد. این زیبایی ظاهری، در تضاد با تاریکی درون راوی قرار میگیرد و حس تناقض و تضاد را در داستان تشدید میکند.
"شبهای روشن" داستانی کوتاه، اما عمیق و تأثیرگذار است که خواننده را تا مدتها به تفکر وادار میکند. این اثر، گامی درخشان در مسیر پرفراز و نشیب ادبی داستایفسکی است و نشاندهنده نبوغ بینظیر او در خلق شخصیتهای پیچیده و کاوش در اعماق روان انسان است.
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
به آنکه دوستترش دارم از تمام جهان❤️:
دنیا به شکل تازهای در من خرامیده
شادی و غم را توأمان با یکدگر دارم
حالم شبیه صبح باران خوردهی شهرست
وقتی هوای بودنت را بیشتر دارم
گیسو مپوشان از من دیوانهی مجنون
من زندهام در انبساط این شب مستی
یک دور دیگر، دور دیگر، دور دیگر، دور -
ای آنکه من را از خودم بهتر بلد هستی
تنهاییام آغوش میخواهد مرا دریاب
من با همین خواهش تمام عمر سر کردم
انگار دنیا خالی از آدم شده، آخر -
جز تو ندیدم هیچکس هرجا نظر کردم
من دوستت دارم در این دنیای نفرتبار
من دوستت دارم، تو این را خوب میدانی
حالا جوابم را بده اِی خونِ در رگهام:
پای من شاعر، من دیوانه میمانی؟
در این خیابانهای سرگردان بیمقصد
در چشم خیس ِ آسمانٍ خوابآلوده
حتماً کسی مانند من عاشق شده روزی
حتماً کسی مانند تو معشوقهاش بوده...
بین من و تو حرفهای بیشماری هست
آغاز شیرینش تویی، پایان تلخش من
تقدیر ما در کافهای غمگین رقم خورده
فنجان شیرینش تویی، فنجان تلخش من...
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
حسین سنگری.mp3
16.17M
رها شد در زلال آبهای تشنه سیب تو...
◼️ شعر و صدا: #حسین_سنگری
◼️ تهیه شده در بنیاد مهدویت شهرستان دزفول
◼️ پخش شده از رادیو دزفول
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
حسین سنگری - محرم آمد.mp3
6.4M
محرم آمد از راه و بساط روضه برپا شد
شب گیسوی تو بر نیزهها صبح تماشا شد
◼️ شعر و صدا: #حسین_سنگری
◼️ تهیه شده در بنیاد مهدویت شهرستان دزفول
◼️ پخش شده از رادیو دزفول
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
نشسته سکر نگاهت به دامن کلماتم
چنان که مست نشسته میان آب حیاتم
مرا بگیر و در آغوش خود کمی بفشارم
مرا که شکرگزارم برای تازه براتم
چگونه از تو نگویم؟ چگونه از تو نخوانم؟
که عشق میچکد از لحظه لحظهی حرکاتم
مخواه بی تو بمانم، مخواه با تو نمانم
تویی که با تو گره خورده است راه نجاتم
غزل غزل به فدای تو میکنم همهی عمر
چه حافظی شدهام من برای شاخ نباتم...
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
طلسم / حسین سنگری
نگاهی کوتاه به تازهترین مجموعهی شعر «سیدحسن سبزقبا»:
در نگاه شاعرانه، کوزه تنها یک شیء نیست که در آن آب بریزند، بلکه میتواند عاشق زاری باشد که در بند سر زلف نگاری گرفتار شده است و دستهی آن دستی باشد که بر گردن یاری حلقه بسته است. این شیوهی نگاه کردن به پدیدهها از نوعی شهود سرچشمه میگیرد که جز با عرقریزی روح نمیتوان بدان دست یافت. در نگاه شهودی پدیدهها صرفا یک ماهیت ندارند که گاه میتوان بینهایت چشمانداز تازه برای آنها تصور کرد آنجا که حضرت معنی، صائب تبریزی میگوید:
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
(صائب تبریزی)
به گواه آنچه گفته آمد مجموعهی شعر «تا بود این چنین بود» اثر شاعر جوان و آیندهدار، سید حسن سبزقبا از این شهود شاعرانه بینصیب نیست. نگاه سبزقبا به دنیا نگاهی سراسر کشفهای تازه است. بهتر است بگویم شاعر در جهان زیست نمیکند بلکه جهان در شاعر در حال زیستن است و تفاوت این دو آنجا پدیدار میشود که رابطهی شاعر و جهان چنان در هم میتند که انگار شاعر خود جهان است:
شاید از رودی که در سر شوق اقیانوس داشت
قسمت این باشد که مردابی بماند یادگار
(غزل ۱۸)
عصیانگری سبزقبا در فرم و محتوا از نقاط قوت این مجموعه است. استفاده از ردیفهای متنوع اسمی و ساخت و پرداخت مضمونهای تازه سید حسن را بر بلندای مملکت کلمات مینشاند و او نیز به سان حکمرانی که مردمش را از خودشان بیشتر میشناسد تلاش میکند حکومت عادلانهای نسبت به کلمات داشته باشد. شایسته است بگوییم که شاعر در این راه بسیار موفق ظاهر شده است.
اگر دقت کنی با هم حسابی مشترک داریم
گناهی کهنه هستیم و عذابی مشترک داریم
(غزل ۲۶)
زاده شدی با هیحانی دروغ
خوش نرسیدی به جهانی دروغ
(غزل ۱۶)
چه سازها که در دلم همیشه لال ماندهاند
کمانچههای بی صدا، سه تارهای یخ زده
(غزل ۱۱)
از خنجر دوستان چه گویم
سوزیست به استخوان کماکان
(غزل ۴)
جسارت سبزقبا در ساختارشکنیهای محتوایی در تضاد با هنجارهای فکری جامعهی سنتی ستودنی است آنجا که شاعر به لایهای عمیقتر از مذهب قدم میگذارد و میگوید:
بعد از هزار سجده فهمیدهایم تازه
مرزی جدا کننده مابین کفر و دین نیست
(غزل ۳۶)
یا آنجا که گلهمندی خود را از زندگی زاهدانه به تصویر میکشد:
قبلهی عاشق شدن را سجدهها گم کردهاند
تا فقط از عشق، محرابی بماند یادگار
(غزل ۱۸)
اما نکتهای که در سراسر مجموعهی «تا بود این چنین بود» سایه میگستراند غمی عاشقانه است. غمی نه از آن دست غمهای سانتیمانتال یا رمانتیک سطحی؛ بلکه عمیق و ژرفناک:
خودت غصه و سایهات رنج بود
تمامی سرمایهات رنج بود
(غزل ۱۰)
یا
سکوت تلخ کافهها به گفت و گو نمیرسد
چقدر خستهام از این قرارهای یخ زده
(غزل ۱۱)
«تا بود این چنین بود» سومین دفتر شاعر ۲۳ سالهای است که بلوغ اندیشهی او زودتر از سنش اتفاق افتاده است. اگرچه معتقدم که این مجموعه از دو مجموعهی پیشین او در افقی فراتر قرار دارد اما هنوز گاهی خامیهای مضمونپردازانه نیز در بعضی ابیات وجود دارد که البته نمیتواند به عنوان ضعف تلقی شود. سید حسن سبزقبا بهرهکشی از واژهها و مضامین را به خوبی میداند و به گواه سه دفتر شعرش در حال تکامل اندیشه و غرق شدن در دنیای ناخودآگاه خود است.
این یادداشت کوتاه اگرچه نتواند تمام ابعاد شعر سیدحسن را به نمایش بگذارد اما در تلاش است که پنجرهای تازه را به مخاطبان شعر نشان دهد؛ پنجرهای که سبزقبا رو به افقی روشن باز کرده است.
من سیدحسن سبزقبا را با هیچ شاعر دیگری مقایسه نمیکنم چرا که او دارای یک شخصیت مستقل شعری است و فقط و فقط باید با خودش مقایسه شود.
چشم به راه فرداهای روشن در شعر سبزقبا خواهیم ماند که قطعا افقهای تازهای را برای ما پدیدار خواهد کرد؛ آن روز دیر نخواهد بود.
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
37.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی شب تاسوعا - ۱۴۰۳
هیئت رزمندگان اسلام
حسینیه ثارالله دزفول
#حسین_سنگری
به آنکه دوستترش دارم از تمام جهان❤️
مرا تمام کن امشب که ناتمام توأم
همه به نام خدایند و من به نام توأم
بهشت چیست برایم؟ چکیدهای از تو
تو پادشاه جهانی و من غلام توأم
دو گوش مست، دو گوش همیشه کر دارم
که از تمام جهان غرق در کلام توأم
مرا بنوش که از خود تهی شوم امشب
هزار بوسهی شیرین به روی جام توأم
مرا بنوش اگر زهرم و اگر شیرین
که زهرمار کسانم ولی به کام توأم
مرا به دانه و دام احتیاج نیست عزیز
به اشتیاق؛ همیشه اسیر دام توأم...
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
به او که تمام من است ❤️
چند وقتیست که من آینهی دق شدهام
چه بگویم که بفهمی که من عاشق شدهام
آه از این عقربههایی که مرا بلعیدند
بی تو زندانی این خرده دقایق شدهام
سالیانی است که خشکیده به لب، لبخندم
منم آن قهقههی بی تو که هقهق شدهام
آنچنان عشق، مرا غرق تو کردهست که من -
نسخهی تازهای از آدم سابق شدهام
هرکجا عطر تو جاریست همانجا هستم
منم آن باد مخالف که موافق شدهام...
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70
64.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جهنم را پر از آیینه کردی تا بسوزانی
مرا هر روز و هر شب در جهنم نه! جهنمها...
#حسین_سنگری
🔸اینستاگرام:
https://ig.me/hossein.sangari
🔸ایتا:
https://eitaa.com/hosseinsangari
🔸تلگرام:
https://t.me/hossein_sangari70