• #نمازاولوقت_الٺمآسدعآ 🌱
شیطان تا وقتی که انسان نماز های پنجگانه را در وقتش می خواند،خائف وترسناک است واز انسانها برکنار است وقتی که نمازهایش را ضایع کرد ودروقت مقرر انجام ندادبراو جرأت می کند واورا به گناهان کبیره می اندازد🌱
🌿از علامه حسن زاده آملی پرسیدند: بعد از شما به چه کسی مراجعه کنیم ؟
آقا فرمودند:
بهخودم ....
منزل سی ام: عقسلان
قافله قاتلان و حاملان سر با رسیدن به عسقلانی پیکی به سوی حاکم شهر فرستادند و او را از ورود قافله آگاه کردند .حا کم فرمان داد شهر را بیارایند و نوازندگان بنوازند و مردم به شادمانی و پایکوبی بپردازند. قصر نیز برای پذیرایی آماده شد .
در این شهر تاجری بود که او را زریر خزایی میگفتند که در بازار به بازرگانی مشغول بود. وقتی دید مردم شادی میکنند به هم تبریک می گویند پرسید این جشن و شادی برای چیست به او گفتند: در عراق گروهی بریزید شوریدند و با او بیعت نکردند.یزید لشکری را برای سرکوب فرستاد. آن چه می بینی سر های آنهاست و اسیران این جنگ.
زریرپرسید چرا بریزیدخروج کردند؟
گفتند: بزرگشان می گفت : من فرزند پیامبرخدا هستم وبه خلافت از یزید شایسته تر ام.
زریز پرسید: پدر ومادرش که بودند؟ نام اوچیست؟
گفتند:نام او حسین است و پدرش علی مرتضی است .
زریر همین که این سخنان را شنید دنیا و فضا در نگاهش تیره و تار شد. خود را به اسیران نزدیک کرد .همین که چشمش به امام سجاد علیه السلام افتاد بلند بلند گریه کرد . امام سجاد علیه السلام به او فرمود چرا گریه می کنی در حالی که تمام شهر خندان و شاد مانند؟
زریر گفت مولای! من غریبه ام و امروز به این شهر آمده ام. من بازرگان ام از مردم شهر سبب شادمانی را پرسیدند گفتند کسی بریزید شورش کرده است و این اینک سر او را به سوی شام همراه اسیران و زنان همراهش میبرند و فرزند پیامبر است که خود را شایسته خلاف میدانسته .
امام فرمود بازرگان درتو معرفت و بوی محبت اهل بیت می بینم خدا پاداش نیکو عنایت فرماید
زریر گفت آقای من چه خدمتی از من ساخته است ؟
امام فرمود به حاملان سر بگو اندکی کنار بروند تا مردم این همه به زنان نگاه نکنند و به تماشای سر ها مشغول شوند.واگر لباس اضافی داری برسان.
زریر رفت وبرای همه ی زنان لباس وبرای امام عمامه آورد.
زریر گوید: شمر-لعنه الله- را دیدم که هدایای مرا از خاندان پیامبر(ص)پس می گرفت.
لعنت خدا بر آنها
✍از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکنی؟
او در جـواب گفت:
با جـمعی نشسته ام که به مـن
آزار نمیرسانند
طعنـه نمی زنند
تهمـت نمی زنند
دروغ نمیگوینـــد
خیـانت نـمیکنند
حسـادت نمیکنند
قضــاوت نمیکنند
چـاپـلوسی نمیکنند
و بالا تر از همه ی اینها اگر از پیششان بروم
پشت سرم بـد گویی نمیکنند....
🌼پنجشنبه هست فاتحه برای عزیزان سفر کرده فراموش نکنید.🌼