🌙 شب جمعه #به_وقت_حاج_قاسم
سالن پر بود از جمعیت. خیلیها آمده بودند، مقامات لشکری و کشوری. مراسم تودیع و معارفه فرمانده جدید سپاه قدس بود. اول جلسه آقا رحیم فرمانده کل سپاه صحبت کرد و بعد هم حکم انتصاب فرماندهی را که رهبری امضا کرده بودند، دادن دست حاج قاسم.
آن روز حاجی چند دقیقهای پشت تریبون رفت. بیمقدمه بعد از بسم الله گفت؛ « از ابتدا که وارد جنگ شدم دو ابزار مهم در کوله پشتی ام بود ؛ یکی #خلوص یکی هم #توکل. همیشه با این دو خودم را آماده خدمت کردهام. »
۴۰ سال این دو ابزار در کوله پشتی اش بود هیچ وقت بیرونشان نیاورد، هیچ جا.
راوی ؛سردار فتحالله جعفری
📚 برگرفته از کتاب #سلیمانی_عزیز
🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی صلوات
https://eitaa.com/howzeh1399
از سوریه آمده بود. بی معطلی خودش را رساند کرمان.
مادرش بیمارستان بستری شده بود. همین که آمد توی اتاق. از همه خواست بروند بیرون، خواهر و برادر و فامیل، هرکه بود.
همه رفتند. حاجی ماند و مادر پیر و بیمارش. پتو را کنار زد. روی پاهای خسته مادر دست نوازش کشید. قطره های اشک دانه دانه از صورت حاجی سر میخورد می افتاد.
صورت گذاشت کف پای مادر. می بوسید و گریه می کرد.
راوی: ابراهیم شهریاری
📚 برگرفته از کتاب #سلیمانی_عزیز
🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی صلوات
✏️ #مکتب_حاج_قاسم
🌙 شب جمعه #به_وقت_حاج_قاسم