eitaa logo
حوزه‌علمیه‌شهرستان‌بابل
1.3هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
908 فایل
مدیر ۰۹۱۱۳۱۴۱۳۳۲ معاون آموزش ۰۹۱۹۹۲۱۷۴۱۰ معاون پژوهش ۰۹۱۰۹۶۴۶۶۳۸ معاون تهذیب ۰۹۱۲۸۵۲۵۳۸۰ معاون تبلیغ ‌۰۹۱۵۸۱۳۱۳۹۷ معاون منابع انسانی ۰۹۱۱۹۰۴۸۶۷۸ امین مالی ۰۹۱۱۲۱۸۱۳۸۳ معاون امور طلاب‏ ۰۹۱۹۳۵۱۱۰۶۹ معاون دفتر موقوفات ۰۹۱۱۲۱۲۰۲۷۴
مشاهده در ایتا
دانلود
برگزاری جشن میلاد در مدرسه و اهدای جوایز به دانش آموزانی که همنام با امام هشتم امام رضا علیه السلام بودند شنبه ۱۴۰۱/۰۳/۲۱ دبیرستان شهدای بیشه سر پسران
📗اسرار فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام 📝مولف: فضل بن شاذان نیشابوری/ با توضیح و بیان علامه مجلسی رضوان الله علیهما تعداد صفحات:۱۴۹ زبان:فارسی 🔹توضیح: کتاب حاضر برگردانی از کتاب «علل ابن شاذان» است. «فضل بن شاذان نیشابوری» در جلسات متعددی خدمت امام هشتم حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه السلام حاضر می‌شد و اسرار و منافع و علت بسیاری از اعتقادات و احکام دین را از ایشان سؤال می‌کرد. این کتاب مجموعه نفیسی است که او از مطالب این جلسات گردآوری کرده و در اختیار مسلمانان و شیعیان قرارداده است. یکی از دلایل اعتبار این مجموعه، شخصیت والا و جایگاه علمی و معنوی «فضل بن شاذان» در میان شیعیان و ائمه اطهار است. لینک دانلود مستقیم 🌷هزینه دانلود: صلوات https://eitaa.com/joinchat/952107051C6569ff7b9d📗اسرار فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام 📝مولف: فضل بن شاذان نیشابوری/ با توضیح و بیان علامه مجلسی رضوان الله علیهما تعداد صفحات:۱۴۹ زبان:فارسی 🔹توضیح: کتاب حاضر برگردانی از کتاب «علل ابن شاذان» است. «فضل بن شاذان نیشابوری» در جلسات متعددی خدمت امام هشتم حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه السلام حاضر می‌شد و اسرار و منافع و علت بسیاری از اعتقادات و احکام دین را از ایشان سؤال می‌کرد. این کتاب مجموعه نفیسی است که او از مطالب این جلسات گردآوری کرده و در اختیار مسلمانان و شیعیان قرارداده است. یکی از دلایل اعتبار این مجموعه، شخصیت والا و جایگاه علمی و معنوی «فضل بن شاذان» در میان شیعیان و ائمه اطهار است. لینک دانلود مستقیم 🌷هزینه دانلود: صلوات https://eitaa.com/joinchat/952107051C6569ff7b9d⚑ 🏴@mrmazdei🏴 ⚑⚑ 🏴@mrmazdei🏴
◾️آمدن حضرت‌ جواد الأئمه علیه‌السلام بر بالین پدر ... اباصلت گوید: وقتی که امام رضا علیه‌السلام وارد خانه شدند و به من فرمودند تا درب خانه را ببندم؛ و من همین کار را کردم. و مَکَثْتُ وَاقِفاً فِی صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً ▪️ سپس با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ عَلَیَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا علیه‌السلام ▪️در همین موقع مشاهده کردم جوانی خوش روی با موی‌های مجعد شبیه به حضرت رضا علیه السّلام وارد شد. فَبَادَرْتُ إِلَیْهِ وَ قُلْتُ لَهُ مِنْ أَیْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ ▪️پیش رفتم و عرض کردم: از کجا آمدی؟ درها که بسته بود!! فَقَالَ الَّذِی جَاءَ بِی مِنَ الْمَدِینَةِ فِی هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِی أَدْخَلَنِی الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ ▪️فرمود: کسی که در این ساعت مرا از مدینه به طوس آورده، از درهای بسته نیز داخلم کرده است. فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ لِی أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْکَ یَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ▪️گفتم: شما کیستید؟ فرمود: ای ابا صلت! من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم، ثُمَّ مَضَی نَحْوَ أَبِیهِ علیه السلام فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِی بِالدُّخُولِ مَعَهُ ▪️و به طرف اطاق علی بن موسی الرضا علیهماالسّلام رفت. به من نیز فرمود: وارد شوم. فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیه‌السلام وَثَبَ إِلَیْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ▪️همین که چشم حضرت رضا علیه‌السّلام به او افتاد، از جای خود تکانی خوردند و فرزندش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و پیشانی‌اش را بوسید. ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً فِی فِرَاشِهِ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام یُقَبِّلُهُ وَ یُسَارُّهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ ▪️سپس او‌ را به جانب خود کشاند. امام جواد علیه السّلامُ پیوسته پدر را می‌بوسید و آرام با او سخنانی می‌گفت که من نفهمیدم. 📚عیون اخبارالرضا علیه‌السلام ج۲ ص۲۴۳ ✍از قصر بيرون زد، عبا روى سرش بود در احتضار انگار جسم مضطرش بود دور و برش "گريه كُنى" اصلاً نيامد اى كاش پيش اين برادر، خواهرش بود ازبس زمين افتاد و ازبس غَلت مى‌خورد وقت گذر خاكىِ خاكى پيكرش بود دستش به پهلو بود و مشكل راه مى‌رفت خيلى در اين ساعات، يادِ مادرش بود با اينكه دربِ حجره‌اش را بست اَباصَلْت امّا جوادش آمد و دور و برش بود شكرخدا سر روى دامان پسر داشت وقت سفر گريانِ جدّ اطهرش بود وقتى حسين از روى اسب افتاد بر خاک وقتى كه با زانو كنار اكبرش بود در بين مقتل يك على افتاد، اما... حالا صد و ده تا على دور و برش بود... @Shaabanrajabi 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤