#یا_اباعبدالله_الحسین 🌺🍃
🔶امشب که فضا
پُر است از بوى #حسین
🔶عطر گل سرخ آید
از سوى #حسین
🔶اى #فطرس
پر سوخته احرام ببند
🔶از بهر طوافِ
کعبه ى روى #حسین
https://eitaa.com/hazratkhadijekobra
هدایت شده از حوزه علمیه حضرت زینب کبری "سلام الله علیها "
📎قول سردارسلیمانی به فرزند شهید سعیدانصاری
🔹آخرین بار که #حاج_قاسم_سلیمانی را ملاقات کردیم، مراسم تقدیر از خانواده شهدای مدافع حرم بود اصلاً خبر نداشتیم که قرار است ایشان هم در مراسم شرکت کنند البته همیشه اینطور بود به دلایل امنیتی حضور ایشان تا لحظه آخر از همه پنهان بود.»
🔸همه میدانستند بهمحض اینکه #حاج_قاسم_سلیمانی وارد جلسه شود نظم برنامه به هم میخورد. همیشه فرزندان خانواده شهدا میدویدند کنارش مینشستند انگار هرکدام #پدرشان را ملاقات کرده باشند. چنان #مهربانی داشت که بچههایی که تا آن لحظه آرام نشسته بودند دیگر حرف بزرگترها را گوش نمیکردند و سر جایشان نبودند. آن بار هم همین اتفاق افتاد.
🔹بااینکه #سردارسلیمانی از انتهای سالن وارد شدند و بهآرامی دریکی از صندلیها نشستند تا #نظم جلسه به هم نخورد؛ اما یکی از بچهها او را دید و با فریاد همان کودک که «حاج قاسم سلام»، تمام سالن غرق سلاموصلوات شد. دیگر هیچ شخصی حرفهای سخنران را نمیشنید. اوضاع که اینطور شد سخنران از سردار درخواست کرد که پشت تریبون تشریف ببرند. بچهها مهلت نمیدادند، دوست داشتند که با او حرف بزنند عکس بیاندازند و گپ و گفت داشته باشند.
🔸راستش برای همه خانوادهها عادت شده بود که اینطور با سردار جلسه داشته باشند بدون هیچ تشریفاتی، فقط حرف بزنند و درددل کنند. #سردار بیشتر مراسم دیدار با خانواده شهدا را در روزهای جشن برگزارمی کرد تا دل بچههای شهدای مدافع حرم شاد شود. همه این را خوب میدانستند. اصلاً هر وقت مراسم ولادت بود بچههای ما دوست داشتند در کنار #حاج_قاسم باشند.
🔹حالا که ولادت #حضرت_زینب شده بود انگار دل همسران و فرزندان شهید گواهی میداد که مراسم دیدار نزدیک است اما، نمیدانستیم که قرار است اینجا جمعشویم و عزای نبودش را بگیریم و باهم بنشینیم تا کمی دلمان آرام شود.
🔸درهمان آخرین دیدار، پسرم حسین، کنار حاج قاسم نشست و من و دخترم زینب روبه رویش. حسین لباس رزم پوشیده بود درست شبیه به لباس پدرش. از حسین پرسید پسر کدام شهید هستی؟ حسین جواب داد شهید «#سعیدانصاری». حاج قاسم کمی در صورت حسین مکث کرد و گفت: «چقدر شبیه به پدرت سعید هستی!» پیشانی حسین را بوسید و گفت: «پدرت خیلی #باهوش و #باذکاوت بود.» بازهم پیشانی حسین را بوسید.
🔹زینب از حاج قاسم پرسید: «پیکر پدرم کی برمی گرده؟» چشمان حاج قاسم را نم اشک پر کرد و درحالیکه سعی میکرد اشکهایش را کنترل کند روبه زینب گفت: «به شما قول می دم هر طور شده #پیکر پدرتان را برگردانم.» #حسین و #زینب چنان تحت تأثیر جمله او قرار گرفتند که زینب بار دیگر پرسید: «سردار شما مطمئن هستید؟ خیالمون راحت باشه؟»
#سردارسلیمانی که حالا نفس عمیقی میکشید زد روی شانه حسین و گفت: «به خواهرت بگو که مطمئن باشه بهزودی نشانی از پدرتان به شما می رسه.» از آخرین درخواست بچههایم هنوز ۳ ماه نگذشته بود که در اسفندماه سال گذشته استخوان جمجمه همسرم «#شهیدسعیدانصاری» به خاک وطن بازگشت و زینب و حسینم آرام گرفتند.
✍#به_روایت: همسربزرگوارشهید
#شهید_سعید_انصاری🌷
🌷شـادی روح شهدا #صلوات
#شب_آرزوها
#آرزویم را #شهادت می نویسم تا نکند یک وقت آرزوهای دراز ، مرا از آن #سعادت ابدی حتی در رغبت کردن جدا کند .
#آرزویم را #شهادت می نویسم تا نکند یک وقت در درس #عاشورای استاد عشق #حسین (ع) برایم جز شرمندگی چیزی نمانده باشد.
#آرزویم را #شهادت می نویسم تا نکند یک وقت طعم #شهد_احلی_من_العسل را در عالم معنا نچشیده باشم .
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
#شب_جمعه
#ماه_رجب
#شب_آرزوها
#معراج_شهدا
#آرزویم_شهادت
@hazratkhadijekobra
🌸 حسین آمد تا معنای بندگی و عشق را به جهانیان نشان دهد.
#حسین آمد تا به یُمن وجودش خاک هم شفا بخشد.
حسين آمد تا کسی راه را گم نکند.
🌺 امشب دل حجت خدا غرق سرور است، اما شاید در این فکر است که ای کاش من هم عباس داشتم...
💐 #میلاد_امام_حسین علیه السلام را محضر فرزند عزیزشان #امام_زمان عج و شما تبریک می گوییم.
🌼🍃🌺🍃🌼
@hazratkhadijekobra
─┅─┅─═ঊঈ❤ঊঈ═─
برادر میدانی؟!
حبِّ #حسین
در دلی بیدار میشود که از خود و آنچه دوست دارد
در راه خدا #گذشته باشد...
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
💕💕💕
@howzeh_elmieh_parand
آقا جان!!
اِرحَم مَن رأسُ مالِهِ الرّجاءُ و سِلاحُهُ البُکاءُ..!
رحم کن به کسی که سرمایه اش امید به تو و اسلحه اش گریه است...
ما را بخر به خاطر این چند قطره اشک
کاری به غیر گریه بلد نیستیم #حسین!
مدرسه علمیه حضرت خدیجه الکبری(س)پرند
ساده نگذر از کنار پوتین های بی پا که پاهایشان بدن ها را بردند تا تو آسوده قدم برداری...