#بخوانید|#کتاب_شهدایی
~|در کمین گل سرخ|~
«ده سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که ستوان علی صیاد شیرازی افسر گمنامی در لشکر تبریز بود، تیمسار یوسفی، فرمانده لشکر، در میان جمعی از نظامیان گفته بود:"نام این جوان را به خاطر بسپارید. من در ناصیۀ او آن قدر لیقات می بینم که اگر بخت یارش باشد و از شر جاسدان در امان بماند روزی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران شود!"پیش بینی تیمسار، سیزده سال بعد هنگامی تحقق یافت که ایران یکی از حساس ترین لحظات تاریخ خود را می گذراند.»
_روایت زندگی شهید سپهبد صیادشیرازی🍃
#بسیج_حوزه_علمیه_ثقلین
🌐http://www.r313.ir
🇮🇷🇵🇸 @hozeh_saghalein
#بخوانید| #کتاب_شهدایی
•|رفیق؛ مثل رسول|•
🔹زندگی و خاطرات
شهید مدافع حرم رسول خلیلی
🔸تمام شب سرگرم انجام کارهایم بودم. بین این همه مشغله یاد تکتک دوستانم افتادم. به این فکر کردم که همهی آنها بیشتر از هرچیزی برای من رفیق هستند و این رفاقت زیباترین دلبستگی من توی دنیاست. کنار آنها خندیدن، گریه کردن، تلاش کردن و خیلی چیزهای دیگر را تجربه کردم.
نزدیکهای سحر بود و من انگار نشسته بودم و داشتم روی قالی هزار رج زندگیام دست میکشیدم. خیلی از تنهاییها، غصهها و مشکلاتم را با گرهی رفاقت رفو کرده بودم و این تنها گرهای بود که دلم میخواست برای همیشه باز نشود...
#بسیج_حوزه_علمیه_ثقلین
🌐http://www.r313.ir
🇮🇷🇵🇸 @hozeh_saghalein
#بخوانید |#معرفی_کتاب
📚عنوان:خانه اَمن
🔹 این کتاب خاطرات سردار سرتیپدوم پاسدار، بهرام نوروزی از اعضای کمیته انقلاباسلامی و از فرماندهان نیرویانتظامی است.
•قسمتی از کتاب•
🔹نگاهشان طوری بود انگار گفته باشم فاتحه مع الصلوات! احساس کردم رنگ صورت آن ها و خودم یکدفعه پرید. از استرس داشتم می مردم. منتظر بودم هر آن به زمین برخورد کنیم و تکه تکه شویم. خلبان و کمک خلبان هر کاری بلد بودند انجام می دادند، ولی هلی کوپتر دور خودش می چرخید و پایین می رفت. صخره های زیر پایمان هر لحظه بزرگ تر و بزرگ تر شدند تا اینکه هلی کوپتر روی یک صخره لب پرتگاه افتاد...
✍🏻نویسنده:ساسان ناطق
#بسیج_حوزه_علمیه_ثقلین
🌐http://www.r313.ir
🇮🇷🇵🇸 @hozeh_saghalein