مدرک فارغ التحصیلی سال اول خانمها فاطمه سادات احمدی موسوی، مهلا مددی و مرضیه عدالت. سایر عزیزانی که همه دروس را گذرانده اند نیز در صورت درخواست مدرک به بنده پیام دهند. این سه بزرگوار هم جهت دریافت اصل مدرک با یک قطعه عکس از ساعت 7:30 صبح الی 13:30 به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه شهید باهنر (ورودی ساختمان بخش الهیات و حقوق) مراجعه فرمایند.
معرفت جویان محترمی که سال اول را با موفقیت گذرانده اند در صورت تقاضا برای تحصیل در سال دوم تا پنجشنبه 15 مهر به اینجانب پیام دهند. در صورت رسیدن تعداد به حد نصاب دوره سال دوم برگزار خواهد شد.
حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان دوره دوم اخلاقی، معرفتی و تمدنی ویژه اساتید دانشگاهها و مراکز آموزش عالی با موضوعات الهیات تطبیقی، عرفان نظری، اخلاق عملی، و از حکومت تا تمدن اسلامی را به صورت حضوری و مجازی با امتیازات علمی و فرهنگی برگزار می نماید.
ثبت نام از طریق پایگاه :
Hodat.ir
@hozekerman
نکاتی زیبا از سیره پیامبر بزرگوار صلی الله علیه وآله وسلم:
هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است
چهره ظاهری پیامبر: علی علیه السلام بی همتا بودن سیمای محمد صلی الله علیه وآله را چنین حکایت میکند: خداوند، هر پیامبری فرستاد، گلچهره بود و پیامبر شما، خوش چهره ترین بود. ماه عکسی از جمال محمد بود.
سیره رفتاری و اخلاقی:
یکی از متفکرین غربی: هیچ کس را ندیدم که بیش از محمد آن قدر عمیق باشد که از جزئی ترین کار او، بتوان قانون زندگی استخراج کرد.
آن حـضـرت پـیوسته جویای حـال اصـحـاب خـود بـود، اگـر سـه روز یـکـی از آنـان را نـمـی دیـد احـوال او را مـی پرسید، اگر در مسافرت بود در حقش دعا می کرد، اگر حضور داشت به دیـدارش مـی شـتـافـت و اگـر در بـستر بیماری قرار داشت به عیادتش می رفت.
هر گاه به مجلسی وارد می شد در نزدیک ترین جای خالی می نشست جلسات او حلقه وار بود به گونه ای که اگر کسی از بیرون وارد مـی شـد پـیامبر را نمی شناخت.
هرگز پای خـود را پـیـش اصـحـاب دراز نـمـی کـرد وقـتـی در حـضـور فـردی مـی نـشـسـت تـا قـبـل از رفـتـن او لبـاس بیرونی خـود را از تـن خـارج نـمـی کـرد.
بـا غنی و فقیر یکسان مصافحه می کرد و دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. چون با دوستانش برخورد می کرد، دستانشان را می گرفت و می فشرد.
قبل از بیرون آمدن از منزل به آینه یا آب نگاه می کرد و موی سر را شانه می زد.
هـزیـنـه عـطـریـات او بـیـشـتـر از خـوراکـش بـود.هر گاه از محلی عبور می کرد عابرین از بوی عطرش به وجود و حضور مبارکش پی می بردند.
پـیـامـبـر گـرامی اسلام (ص ) اکثر اوقات ساکت بود، هیچ گاه سخن دیگری را قطع نمی کـرد و جـز در مواقع ضرورت سخن نمی گفت . هر گاه اراده سخن می کرد با حالت تبسم لب هـا را بـه آرامـی بـرای سـخـن گـفـتـن بـاز مـی کـرد.
هر گاه در برابر مخاطب قرار داشت ، به گوشه چشم به او نگاه نمی کرد.
پـیـامبر همواره خوش رو بود و تبسمی بر لب داشت.
اهل شوخی بود، ولی بدون تمسخر و تحقیر کسی. و انگیزه حضرت این بود تا اصحاب و یارانش مقهور جذبه معنوی او نگردند و بتوانند به راحتی با او مأنوس شوند و حاجت های خود را بیان نمایند.
هـمـچون غلامان و خادمان بر سر سفره می نشست و بر خلاف سیره مـتـکـبـران و پـادشـاهـان هـنگام تناول طعام به هیچ چیزی تکیه نمی زد و روی زمین یا فرش مـی نـشـسـت.
هـر گـونـه طـعـامـی کـه خـدا حـلال کـرده بـود تـناول می فرمود و ایراد نمیگرفت. به هیچ غذای حلالی دست رد نمی زد و مدح و تعریف بی جهت هم از غذاها نمی کـرد.
در خانواده، مهربان بود. انس می گفت: کسی با زن و فرزندش مهربان تر از رسول گرامی نبود. نسبت به همسران خود، هیچ گونه خشونتی نمی کرد و این، بر خلاف خلق و خوی مکیان بود. به حسن معاشرت با زنان توصیه می کرد و می گفت: همه مردم، دارای خصلت های نیک و بد هستند. مرد، نباید تنها جنبه های ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و او را ترک کند؛ زیرا هر گاه از یک خصلت او ناراحت شود، خصلت دیگرش، مایه خشنودی اوست و این دو را باید با هم به حساب آورد.
در خدمت کارهای خانه بود و از اهل خانه، نه غذایی می طلبید و نه علاقه اش به خوردنی را ابراز می کرد. اگر غذایش می دادند می خورد و آن چه می دادند، می پذیرفت و آن چه نوشیدنی می دادند، می نوشید و چه بسا خود، برای خوردن و نوشیدن بر می خاست و به خانواده اش غذای خوب می داد و در کارهای خانه، به خانواده کمک می کرد.
امير مومنان امام علی عليهالسلام فرمود:
عن عَلِيٍّ(ع) قَالَ دَخَلَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ فَاطِمَةُ جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّي الْعَدَسَ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ قُلْتُ لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اسْمَعْ مِنِّي وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَنْ أَمَرَ رَبِّي مَا مِنْ رَجُلٍ يُعِينُ امْرَأَتَهُ فِي بَيْتِهَا إِلَّا كَانَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ- صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ الصَّابِرِينَ وَ دَاوُدَ النَّبِيَّ وَ يَعْقُوبَ وَ عِيسَى ع يَا عَلِيُّ مَنْ كَانَ فِي خِدْمَةِ الْعِيَالِ فِي الْبَيْتِ وَ لَمْ يَأْنَفْ كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى اسْمَهُ فِي دِيوَانِ الشُّهَدَاءِ وَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِيدٍ وَ كَتَبَ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ- وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِكُلِّ عِرْقٍ فِي جَسَدِهِ مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ يَا عَلِيُّ سَاعَةٌ فِي خِدْمَةِ الْعِيَالِ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ أَلْفِ حَجٍّ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ خَيْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ أَلْفِ عِيَادَةِ مَرِيضٍ وَ أَلْفِ جُمُعَةٍ وَ أَلْفِ جَنَازَة
ٍ وَ أَلْفِ جَائِعٍ يُشْبِعُهُمْ وَ أَلْفِ عَارٍ يَكْسُوهُمْ وَ أَلْفِ فَرَسٍ يُوَجِّهُهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ دِينَارٍ يَتَصَدَّقُ عَلَى الْمَسَاكِينِ وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَقْرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ مِنْ أَلْفِ أَسِيرٍ أَسَرَ فَأَعْتَقَهَا وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ بَدَنَةٍ يُعْطِي لِلْمَسَاكِينِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَرَى مَكَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ يَا عَلِيُّ مَنْ لَمْ يَأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِيَالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ يَا عَلِيُّ خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِرِ- وَ يُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِينِ وَ يَزِيدُ فِي الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَاتِ- يَا عَلِيُّ لَا يَخْدُمُ الْعِيَالَ إِلَّا صِدِّيقٌ أَوْ شَهِيدٌ أَوْ رَجُلٌ يُرِيدُ اللَّهُ بِهِ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَه.
روزی در حالى كه فاطمه(س) نزدیک من نشسته بود و من عدس پاک میکردم، پیامبر صلی الله علیه و اله وارد شدند و فرمودند: ای اباالحسن! عرض كردم لبيك يا رسول اللَّه! فرمود: آنچه ميگويم بشنو زیرا من هیچ حرفی نمیزنم مگر اینکه به امر پروردگار است:
-مردى كه به زن خود در خانه کمک كند، خدا ثواب یک سال عبادتی را که روزها روزه باشد و شبها به قیام و نماز ایستاده باشد به او میدهد.
-يا على هر كه در خانه در خدمت خانواده خود باشد و آن را ننگ نداند خدواند نام او جزو شهدا مینویسد.
- به هر رگی که در بدن اوست در بهشت شهری به او عنایت میکند.
-خدمت به عیال از هزار اسير كه بخرد و آنها را در راه خدا آزاد کند برتر میباشد.
-از دنیا بیرون نمی رود مگر اینکه جای خود را در بهشت میبیند.
-يا على هر کسی خدمت کردن به خانواده خود را ننگ نداند خداوند او را بدون حساب به بهشت داخل میکند.
-يا على خدمت کردن به عيال كفاره گناهان كبيره است و غضب پروردگار را فرو مینشاند و مهریه حور العين است.
-يا على خدمت نميكند عيال خود را مگر کسی که صديق يا شهيد باشد يا مردي كه می خواهد خدا خير دنيا و آخرت را به عنایت کند. (جامع الأخبار ص: 103-102)
با همه صمیمی بود و کسی که برای نخستین بار او را می دید، هیبتش او را می گرفت و هر کسی با او معاشرت می کرد، دوستیاش را به دل می گرفت.
می فرمود: سه چیز است که دوستی آدمی با برادر مسلمانش را زلال می سازد؛ هنگام دیدار با چهره ای گشاده با دوستش روبهرو شود، زمان نشستن در مجلس، برایش جا باز کند و او را با محبوب ترین نامش بخواند. انس می گوید: ده سال خدمتش را کردم؛ نه هرگز دشنامم داد و نه کتکم زد؛ نه مرا از خود راند و نه به رویم اخم کرد. هر گاه در کاری که دستور فرموده بود، سستی میکردم، سرزنشم نمی کرد. برای خدا، خشمگین می شد؛ نه برای ارضای خویش. اهل انتقام گرفتن نبود؛ عفو می کرد و می گذشت. (الیوم یوم المرحمة)
عذر عذرخواهنده را می پذیرفت و بر جفا و تندخویی دیگران، صبور و حلیم بود. می فرمود: خدا مرا به مدارا فرمان داده است؛ آن گونه که به نماز دستور داده است. (یهودی که گریبان حضرت را به بهانه طلبش گرفت)
همگان را به خوش اخلاقی توصیه می کرد و می فرمود: «نزدیکترین همنشین من در رستاخیز، خوش اخلاق ترین شما است و در ترازوی عمل کسی در روز قیامت، چیزی بهتر از خوش خلقی گذاشته نمی شود».
هر گاه میهمان برای حضرت می آمد و یا بردگان او را دعوت می کردند، با آن هـا غـذا مـیـل مـی فـرمـود. هرگز بر اثر پرخوری و یا سیری شکم آروغ نزد.
با این که در منزل حضرت ، همسران ، و گاه خدمتکاران حاضر بودند کارهای شخصی خود را بـه هـیـچ فـردی واگـذار نـمـی کـرد. کـفـش و لبـاسش را با دست خویش وصله می کرد گـوسـفـنـدان را مـی دوشـید، درب خانه را خود باز می کرد، مایحتاج خانه اش را خود از بازار تـهـیـه مـی کـرد و خـود بـه سـوی خـانـه حمل می نمود و آب مورد نیاز منزل را خود تهیه می کرد.
در جنگ خندق برای حفر خندق ، خود نیز کلنگی را گرفت و در قسمتی به حفر خندق مـشـغـول شـد و حـضـرت عـلی نـیـز خـاک هـا را بـه بـیـرون انتقال می داد.
در یـکی از مسافرت های دسته جمعی ، برای پختن غذا هر کسی مأموریت یافت تا بخشی از کـار تـهـیـه غـذا را انجام دهد. پیامبر نیز به سوی صحرا رفت تا هیزم مهیا کند. هنگامی که اصحاب خواستند مانع شوند فرمود: خداوند دوست ندارد بنده اش را در مـیـان یـارانـش بـا وضـعـی بـبـیـنـد کـه بـرای خـود نـسـبـت بـه دیـگـران امـتـیـازی قائل شده باشد.
پـیـامـبـر اعـظـم (ص ) سخی ترین مردم بود. هرگز درهم و دینار نزد او نمی ماند، اگر چیزی پیش آن حضرت زیاد می آمد تا آن را به کسی یا مستحقی نمی رساند به خانه نمی رفـت ، هـر چـه از ایـشـان مـی خـواسـتـنـد عـطـا مـی کـرد. یـکـی از هـمـسـران پـیـامـبـر مـی گـویـد رسـول خـدا هـرگـز سـه روز پـی در پـی سـیـر نـبـود
تا این که از دنیا رفت و اگر می خواستیم ، می توانستیم گرسنه نباشیم اما ایثار می کردیم.
انس بن مالک خادم حضرت میگوید یک شب ماه رمضان پیامبر دیر به خانه آمد من فکر کردم آن حضرت به مهمانی رفته و افطار کرده است ، شیری که حضرت برای افطار گذاشته بود را خوردم . چـیـزی نـگـذشـت کـه آن حضرت آمد و مشخص شد که افطار نکرده است ، وقتی حضرت از جـریـان اطـلاع یـافـت ، اصلا مطلبی بیان نکرد و با خوشرویی و گرسنگی شب را به روز آورد و روزه گـرفـت.
در کـارزار احـد کـه دنـدانـش را بـا سنگ شکستند و چهره مبارکش زخمی و خون آلود شد، این حـادثـه بـر اصـحـاب و یـاران حـضـرت بسیار سخت و گران آمد لذا درخواست نمودند تا حـضرت کفار و دشمنان را نفرین کند، اما رسول اعظم فرمود: من برای لعن و نفرین مبعوث نشده ام ، بلکه من پیامبر رحمت هستم ، آن گاه دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا قوم مرا هـدایـت کـن زیـرا آن هـا نـادان هـستند.
به هر کسی می رسید، سلام می کرد و در سلام، به همه، حتی کودکان و بردگان، پیشی می گرفت. میفرمود: پنج چیز است که تا مرگ آن ها را ترک نمى کنم تا بعد از من سنت شود; یکى از آنها سلام کردن به کودکان است. (بحار الانوار, ج 16, ص 215)
وَالتَّلَطُّفُ بـِالصِّبـیـانِ مـِن عادَةِ الرَّسولِ یعنی مهربانی درباره کودکان راه و رسم پـیـامـبـر بـود. و ایـن رفـتـار پـیـامـبـر در احساس شخصیت کودکان تأثیر فراوانی داشت.
دو کودک خردسال نزد حضرت آمدند. حضرت به احـتـرام آنـان از جـا بـرخـاسـت و به سوی آنان رفت و هر دو را بر دوش خود سوار کرد.
گـردنـبـنـدی از طـلا بـرای حـضـرت رسـول هـدیـه آورده بـودنـد، حـضـرت گـردنـبند را به همسرانش نشان داد و پرسید چه جور گردن بندی است؟ گفتند ما تا کنون بهتر و نیکوتر از این را ندیده ایم! در این هنگام ((اَمـامـه )) دخـتـر ابـی العـاص کـه کـودکـی بـود و در گـوشـه مـنـزل بـازی مـی کـرد بـه سـوی حـضـرت آمـد، حـضـرت رسـول گـردنـبـنـد را به او بخشید و در گـردن وی قـرار داد.
پـیـامبر به فرزندان شهیدان همانند فرزندان خود محبت می ورزید.
روزی یکی از کودکان از پـیامبر پرسید که پدرم چگونه شهید شد؟ آن حضرت فرمود او در راه خدا به شهادت رسـیـد، درود و رحمت خداوند بر او باد. کودک گریست ، پیامبر دست بر سر کودک کشید و سـوار مـرکـب خود کرد و به او فرمود: آیا دوست نداری که من جای پدرت باشم ؟
یامبراکرم (ص) روزی برای خواندن نماز عید فطر از منزل خارج شد، دید بچه ها همه لباس نو بر تن دارند و با یکدیگر بازی می کنند و شاداب و خندان هستند، ولیکن در کنار این بچه ها بچه ای که لباس کهنه و پاره پاره ای به تن داشت گریه می کند.
رسول اکرم (ص) نزد بچه آمد و فرمود:
ما لَک تَبْکی و لا تَلْعَبُ مَعَ الصبْیان.
چرا گریه می کنی و با بچه ها بازی نمی کنی؟
بچه که آن حضرت را نمی شناخت، عرض کرد ای مرد عرب شما را با من چه کار و کاری با من نداشته باش، زیرا پدری داشتم در فلان جنگ شهید شده است، مادری داشتم با شوهر دیگری ازدواج نموده، مال مرا خوردند و مرا از خانه بیرون کرده اند، نه غذا و لباس دارم و نه خانه ای که به آن پناه ببرم، و لیکن دیدم این بچه ها با کمال شادمانی با همدیگر بازی می کنند، پدر دارند مادر دارند خانه و کاشانه ای دارند: از این جهت غم و اندوه من تازه شده و گریه می کنم. رسول اکرم (ص) از این ماجرا بشدت ناراحت شده و دست بچه را گرفت و به او فرمود: اَما تَرْضی آنْ اَکونَ لَک اَباً وَ فاطِمَه اُخْتاً وَ عَلی عَماً وَ اْلحَسَنُ وَ الْحُسَین اِخْوَتَین.
آیا راضی نیستی که من پدر تو دخترم فاطمه خواهر تو و علی عموی تو و حسن و حسین برادران تو باشند.
این بچه یتیم گفت چگونه راضی نباشم یا رسول الله (ص) . پیامبر اکرم (ص) او را بسوی خانه برد و لباس نو به او پوشانید، غذا به او داد وکاملاً موجب خوشحالی او شد.
بچه یتیم با لبهای خندان از خانه بیرون آمد و به سوی بچه ها دوید، بچه ها گفتند تو اَلان گریه می کردی چطور شد که اکنون مسرور و شادمان هستی! بچه یتیم گفت: من گرسنه بودم سیرشدم، برهنه بودم لباس نو به تن کردم، یتیم و بی پدر بودم اکنون پدری دارم چون رسول خدا (ص) ، خواهری دارم چون فاطمه زهرا «س» ، عموئی دارم چون علی مرتضی (ع) و برادرانی دارم چون حسن و حسین (ع) .
بچه ها گفتند: کاش پدران ما همه در این جنگ کشته می شدند و چنین افتخاری نصیب ما می شد که نصیب تو شده است. این بچه یتیم به سرپرستی و حمایت رسول خدا (ص) زندگی می کرد، تا اینکه آن حضرت از دار دنیا رحلت نمود.
فرمود: احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم ففولهم فانهم لایرون الا انکم ترزقونهم; به کودکان محبت بورزید و مورد شفقت شان قرار دهید و هرگاه به آنان وعده اى دادید, وفا کنید. زیرا آن ها شما را روزى دهنده خود مى دانند.
فرمود: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم...
کودکانی را که برای دعا یا نامگذاری خدمت حضرت می آوردند، بـرخـی او
قـات طـفـل در دامـن پـیـامـبـر بول می کرد اطرافیان با لحن عتاب آلود به کودک فـریـاد مـی زدنـد امـا پـیـامـبـر آن هـا را از ایـن کـار مـنـع مـی کـرد و مـی گـفـت بـگـذاریـد طـفـل آزاد بـاشـد.
با فرزندان و فرزندزادگان خود، مهربان بود؛ به آنها محبت می کرد؛ آنها را روی دامن خویش می نشاند؛ بر دوش خویش سوار می کرد و آنها را می بوسید و اینها، همه برخلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود.
چون صبح می شد، بر سر فرزندان و نوه هایش دست می کشید.
رسول خدا(ص) فرمود: کسى که فرزند خود را ببوسد خداوند براى او یک حسنه[ در قبال هر بوسه] مى نویسد.
امام صادق(ع) مى فرماید: فرزندان خود را بسیار ببوسید. زیرا به خاطر هر بار بوسیدن, خداوند درجه اى به شما عنایت خواهد کرد.
ابن عباس مى گوید: من نزد پیامبر(ص) بودم. بر زانوى چپ خود, فرزندش ابراهیم قرار داشت و بر زانوى راست, حسین(ع). آن حضرت هر دم گاه ابراهیم را مى بوسید, گاه حسین را.
آن حضرت دخترش فاطمه(س) را خیلى زیاد مى بوسید. شب ها پیش از خوابیدن, او را مى بوسید و براى او دعا مى کرد.
روزى مردى نزد پیامبر خدا(ص) آمد و گفت: من ده فرزند دارم که تاکنون هیچ یک از ایشان را نبوسیده ام[ .بر طبق روایتى دیگر گفت: تاکنون هیچ کودکى را نبوسیده ام] فرمود من لایرحم لایرحم. همین که او از نزد رسول خدا(ص) دور شد, آن حضرت فرمود: این مرد از نظر من از دوزخیان است.
سیره عبادی حضرت:
ایشان خیر دنیا و آخرت را، در نماز دانسته و آن را معیار و شاخص شناخت کافر از مؤمن و اخلاص پیشه از منافق بیان کردند، فرمودند: «نماز، ستون دین و پناهگاه تن و زینت اسلام و مناجات دو دوست و مایه بر آمدن نیاز، و بازگشت توبه کار و یاد مرگ و برکت در مال و گشایش روزی و نور چهره است.
پیامبرخدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر نماز اول وقت سفارش و تاکید بسیار داشت و آن را "رضوان خداوند" بر میشمردند. ایشان برتری نماز اول وقت نسبت به نماز آخر وقت را هم چون برتری آخرت بر دنیا برشمردند.
به یار دیرین و وفادار خویش ابوذر غفاری چنین میفرمودند: «خداوند متعال، روشنی چشم مرا در نماز نهاده است و آن را محبوب من ساخته، همان گونه که خوراک را برای گرسنه و آب را برای تشنه گوارا ساخته است همانا گرسنه با خوردن غذا سیر میشود، و تشنه با نوشیدن آب سیراب میگردد، ولی من از خواندن نماز سیر نمیشوم.» علاقمندیشان به نماز به گونهای بود که با اشتیاق تمام چشم به راه داخل شدن وقت میشد و [چون وقت نماز میرسید] به مؤذنش میفرمود: «ای بلال [با اذان گفتن] راحتمان کن.» هر گاه چیزی او را اندوهگین میساخت با روزه گرفتن و نماز خواندن بر دفع آن یاری میجست.و هر گاه به مصیبتی دچار میشد بر میخاست، وضو میگرفت و دو رکعت نماز میخواند و چنین دعا میکرد: «اللهم قد فعلت ما امرتنا، فانجز لنا ما وعدتنا؛ خدایا، من آن چه را به ما دستور داده بودی انجام دادم، پس آن چه را به ما وعده دادهای محقق فرما». روایت شده که هر گاه خانوادهاش به چیزی نیازمند میشدند به ایشان میفرمود: «به پا خیزید و نماز اقامه کنید میفرمود: پروردگارم به من امر کرده که: و خانواده خود را به نماز، فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش. از تو روزی نمیخواهیم (بلکه) ما خود به تو روزی میدهیم؛ و عاقبت نیک برای تقواست.»
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حتی در سفرهایش نیز از اقامه نماز مستحبی غافل نبود نقل شده ایشان از منزلی به منزل دیگر کوچ نمیکرد، جز آنکه در آن منزل دو رکعت نماز میگزارد و میفرمود: «میخواهم این مکان برایم به نماز خواندن گواهی دهد.
علی (علیهالسّلام) میفرمود: شب جنگ بدر همه ما خوابیده بودیم، مگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که زیر درختی نماز میخواند و تا صبح گریه میکرد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در طول شبانه روز دو برابر نمازهای واجب نماز مستحبی میخواند و چون ماه مبارک رمضان میرسید، بر نماز خواندنش افزوده میشد. حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا زمان وفاتشان بسیار نماز میگزارد و در طول ایام بیماری که منجر به وفات ایشان گردید نشسته نماز میخواند.
بر نماز اول وقتش به شدت مراقبت داشت تا آن حد که از عایشه - همسر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) - نقل شده که میگفت: «هیچ گاه ندیدم که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، نماز را به وقت دیگری اندازد، تا این که خداوند، قبض روحش کرد. خوراک یا چیز دیگری باعث تاخیر در نماز اول وقت او نمیشد هنگامی که وقت نماز فرا میرسید، [از شدت اشتیاق به آن، به گونهای رفتار میکرد که] گویا خانواده و دوست را نمیشناسد. عایشه -همسر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) - میگوید: «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با ما سخن میگفت و ما با او سخن میگفتیم، همین که وقت نماز میرسید او را حالتی دست میداد که گویی نه او ما را میشناسد و نه ما او را می
شناسیم.
امام علی(ع) فرمود:رسولخدا(ص) هیچ چیز را، نه شام و نه غیر آنرا بر نماز مقدم نمیداشت. هرگاه وقت نماز فرا می رسید، رسولخدا دیگر نه خانواده میشناخت و نه دوست.
زمانی که به نماز میایستاد، از ترس خدا رنگ از رخسارش میپرید و [از شدت خاکساری] گویا جامهای به کنار افکنده بود. با آن که گناهی نداشت؛ اما از ترس خدا چندان میگریست که جای نمازش تر میشد. از وقتی آیه"ای جامه به خویشتن فرو پیچیده! به پا خیز شب را مگر اندکی" بر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد، ایشان تمام شب را به عبادت میپرداخت، تا جایی که پاهایش ورم کرد، به طوری که [موقع نماز خواندن] یک پایش را بلند میکرد و یکی را روی زمین میگذاشت.
عایشه میگوید گفتم چرا چنین میکنی (خود را به سختی میافکنی) یا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالی که تو گناهی نداری. فرمود: آیا نمیپسندی و دوست نداری که عبد شاکر خداوند باشم.
از امام باقر (علیهالسّلام) درباره نماز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و چند و چون آن پرسیده شد، ایشان فرمودند: «پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگام زوال، هشت رکعت نماز میخواند که همان نماز توبه کنندگان است. در این ساعت، درهای آسمان، گشوده میشود و دعا پذیرفته میشود، نسیمهای رحمت میوزد و خداوند به آفریده هایش مینگرد. پس هنگامی که سایه به اندازه یک ذراع باز میگشت، چهار رکعت نماز ظهر میگزارد و بعد از ظهر، دو رکعت نماز و سپس دو رکعت دیگر میخواند، و هنگامی که سایه به اندازه یک ذراع، باز میگشت، چهار رکعت نماز عصر میگزارد و بعد از مغرب، چهار رکعت نماز میخواند و سپس نمازی نمیخواند تا شفق فرو رود و هنگامی که فرو میرفت، نماز عشا را میگزارد. سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نزد خانواده اش میرفت و استراحت میکرد.هنگامی که شب از نیمه میگذشت، هشت رکعت نماز میگزارد و در پاره چهارم شب، سه رکعت نماز وتر میگزارد. سپس دو رکعت نماز [نافله] فجر را هنگام دمیدن سپیده یا اندکی پس و پیش، میگزارد. سپس دو رکعت نماز صبح (یعنی سپیده دمان) را هنگامی میخواند که سپیده گسترش مییافت و به خوبی روشن میشد. این [شیوه] نماز [گزاردن] پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا هنگام قبض روحش بود.
نمازهایی که حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به تنهایی اقامه میکرد طولانیترین نماز در بین مردم بود اما نمازهایی که با مردم اقامه میکرد، در عین تمامیت، کوتاه و مختصر بود.
میفرمود در میان نمازگزاران ناتوان و بیمار و کهنسال [نیز] هست؛ هر گاه کسی از شما به تنهایی نماز میخواند، میتواند هر چه میخواهد، نماز را طولانی بگزارد اما هنگام اقامه جماعت، نماز را کوتاه کند.
میفرمود: «مثل نمازهای پنجگانه مثل نهر زلالی است که جلو منزلتان جاری است، هر روز پنج بار در آن نهر شستشو میکنید، آیا امکان دارد که باز آلوده باشد؟» از سلمان روایت شده که میگفت: «روزی با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زیر درختی نشسته بودیم آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شاخهای را که برگ هایش خشکیده بود، تکان داد و همه برگها بر زمین ریخت. عرض کردم: یا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سبب چه بود؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: مؤمن چون بر آن وجهی که دستور رسیده، وضو بگیرد و پس از آن نمازهای پنج گانه را به جا آورد گناهان او میریزد هم چون برگهای این شاخه. آن گاه حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این آیه را تلاوت فرمودند: در دو طرف روز و اوایل شب نماز بپا دار چرا که حسنات سیئات و آثار آن را از بین میبرد.
فخررازی درذیل تفسیر سوره مبارکه عصر میگوید: زنی صیحه زنان، دیوانهوار خدمت رسولخدا(ص) آمده گفت: یا رسولالله اصحاب بروند تنها با شما کار دارم؛ اصحاب رفتند. آن زن گفت یا رسولالله! گناه کردم گناهم خیلی بزرگ است. پیامبر(ص) فرمود: رحمت خدا از آن بزرگتر است. بگو گناهت چیست؟ عرض کرد: زن شوهرداری بودم، زنا دادم،از زنا حامله شدم، بچه به دنیا آمد، او را در خمره سرکه خفه کردم، بعد هم سرکههای نجس را به مردم فروختم! پیامبر خیلی متاثر شد و فرمود: میخواهی به تو بگویم چرا به درون این چاه افتادی؟ چون نماز نمیخوانی! چون نماز نمیخوانی، رابطهات با خدا قطع است، از این جهت در این چاه افتادهای.
حضرت علی(ع) فرمودند: با رسولخدا(ص)به انتظار وقت نماز در مسجد نشسته بودیم، در این بین، مردی برخاست و گفت: ای رسولخدا! من گناهی کردهام، برای آمرزش آن چه باید بکنم؟ پیامبر(ص) روی از او برگرداند. هنگامی که نماز تمام شد، همان مرد برخاست و سخن خود را تکرار کرد. پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: آیا هم اینک با ما نماز نگزاردی، و برای آن به خوبی وضو نگرفتی؟ عرض کرد: بلی، چنین کردم. فرمود: همین نماز، کفاره و سبب آمرزش گناه تو خواهد بود.
فرمود: أول ما يحاسب به يوم القيامة الصلاة، ف