حکایت
داستان عسل
مرحوم آقای عصار می فرمود:
در زمان مرحوم آیت اللَّه عبدالنبی نوری، یکی از طلاّب نجف به تهران آمد و به درس فقه و اصول و حکمت پرداخت و طلاّب با اشتیاق زیاد به درس او حضور یافتند. شخصی به آقای شیخ عبدالنبی نوری گفت: این شخص چرا این کار را می کند و باید احترام شما را داشته باشد.
مرحوم آقای نوری فرمود: باید ببینیم علمی دارد یا نه؟
افرادی را موظف کرد تا در درس حکمت ایشان شرکت کنند و وضع علمی او را برای ایشان خبر بدهند.
من مأمورشدم در درس حکمت ایشان شرکت کنم، من در درس او سؤالی مطرح کردم.
ایشان فرمود: کتاب اسفار را به همراه داری یا نه، از هر کجای آن که می خواهی باز کن و سؤال کن، من آن را باز کردم و دیدم از حفظ همه آن را می خواند.
گفت: دوباره امتحان کن، باز جای دیگر را باز کردم دیدم همه کتاب اسفار را از حفظ دارد. از قضیه او سراغ گرفتم.
گفت: من در نجف اشرف بودم، بعد از پایان تحصیلات به سراغ من آمدند تا به وطن خود بازگردم، ولی در همان زمان مبتلا به حصبه شدم و حدود چهل روز بی هوش بودم، بعد از آن که به هوش آمدم، دیدم چیزی در یاد ندارم، اصلاً همه چیز را فراموش کردم. متوسّل به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شدم، آن حضرت به من فرمودند: چرا ناراحتی؟ انگشت مبارک خود را در عسل فرو بردند و آن را در دهان من گذاشتند، از خواب بیدار شدم دیدم هر چه را از آغاز تحصیل خوانده ام تا به آخر، همه را حفظ هستم.
📚 روزنه هایی از عالم غیب ص:54.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله:
من توضّأ لكلّ حدث و لم يكن دخّالًا على النّساء في البيوتات و لم يكن يكتسب مالًا بغير حقّ رزق من الدّنيا بغير حساب.
هر كس پس از هر حَدَثى(یعنی همیشه بعد از بطلان وضویش) وضو بگيرد و در خانه ها بسيار بر زنان وارد نشود و مال ناحقى را به دست نياورد، از دنيا بى حساب روزی داده مى شود.
📚 جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج22 ؛ ص134.
أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
لَا يَقِلُّ مَعَ التَّقْوَى عَمَلٌ وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ .
هر عملى كه با تقوا آميخته باشد اندك نيست، و چگونه اندك باشد چيزى كه مورد قبول خداوند قرار مى گيرد!
📚 الأمالي (للمفيد) ؛ النص ؛ ص29.
✍️ یکی از شاگردان ایت الله بهجت می فرمود: شخصی ختم 14 دانه صلوات در هر روز گرفت به او(در خواب یا مکاشفه) گفتن که اگر می خواهی علمت زیاد شود پیشانی مادر و پدرت را ببوس و اگر می خواهی غم هایت بر طرف شود سینه ایشان را ببوس و اگر می خواهی مالت زیاد شود دستشان را ببوس و اگر می خواهی زیاد به زیارت بروی پایشان را ببوس.
پیامبر ص:
يَا سَلْمَانُ الْمُؤْمِنُ إِذَا قَرَأَ اَلْقُرْآنَ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَابَ الرَّحْمَةِ وَ خَلَقَ اللَّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ يَخْرُجُ مِنْ فَمِهِ مَلَكاً يُسَبِّحُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بَعْدَ تَعَلُّمِ الْعِلْمِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قِرَاءَةِ اَلْقُرْآنِ وَ إِنَّ أَكْرَمَ الْعِبَادِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ حَمَلَةُ اَلْقُرْآنِ يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا كَمَا يَخْرُجُ الْأَنْبِيَاءُ وَ يُحْشَرُونَ مِنَ الْقُبُورِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَمُرُّونَ عَلَى اَلصِّرَاطِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَأْخُذُونَ ثَوَابَ الْأَنْبِيَاءِ فَطُوبَى لِطَالِبِ الْعِلْمِ وَ حَامِلِ اَلْقُرْآنِ مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْكَرَامَةِ وَ الشَّرَفِ .
اى سلمان مؤمن چون قرآن بخواند خدا درهاى رحمت را به روی او بگشاید و خلق كند خدا به هر حرفى كه بيرون آيد از دهان وى فرشته ای كه تسبيح گويد از براى او تا روز قيامت و چيزى بعد از ياد گرفتن علم محبوب تر از خواندن قرآن نزد خدا نیست و بدرستى كه بزرگوارترين بندگان نزد خداي تعالى بعد از پيغمبران علما هستند و بعد از علماء حاملان قرآن گرامی ترین هستند. حاملان قران بيرون مي روند از دنيا همانند بيرون رفتن پيغمبران از دنیا، و برمىخيزند از قبرها با پيغمبران و مي گذرند بر صراط با پيغمبران و ثواب پيغمبران را می گیرند پس گورا باشد برای طالب علم و حامل قرآن آن کرامت و شرافتی که نزد خداى تعالى دارند.
📚 جامع الأخبار، صفحه: ۴۰.
حکایت
عمل جراحی بدون بی هوشی
یکی از اساتید حوزه علمیه قم می فرمود:
وقتی که سید جمال الدین گلپایگانی را در زمان مرجعیتش جهت یک عمل جراحی خیلی سخت به تهران آوردند. دکترها نتوانستند مرحوم آقا را راضی کنند که ایشان را بیهوش کنند لذا عمل جراحی را در حال بیداری و بدون بی هوشی بر روی ایشان انجام دادند و در حین جراحی مرحوم آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی به نقطه ای از سقف نگاه می کرد و ذکری می گفت که نمی دانم چه ذکری بود و از اول عمل تا آخر هیچ صدا و آهی از ایشان که حاکی از درد و رنج باشد بر نخاست.
📚 جمال عرفان.
اصبغ بن نباته مى گويد:
امير المؤمنين عليه السلام بالای منبر بودند که ابن كواء در مقابل آن حضرت ايستاد و عرض كرد: يا امير المؤمنين از ذو القرنين به من خبر ده آيا پيغمبر بود يا سلطان؟
و نيز به من خبر ده كه فرق او از طلا بود يا از نقره؟
حضرت به او فرمودند: ذو القرنين نه پيامبر بود و نه سلطان و دو فرقش نه از طلا بود و نه از نقره بلكه او بنده اى بود كه حق تعالى را دوست مى داشت و خداى عز و جل نيز او را دوست مى داشت، براى خدا خيرخواهى كرد و خداى عز و جل نيز خير خواهى او را نمود. و اما سر اين كه به او ذو القرنين گفتند اينست كه وى قوم خود را به حق عز و جل دعوت نمود ولى آنها بر فرقش كوبيده و او را زدند، پس براى زمانى از ايشان غايب شد و سپس به سويشان بازگشت و دوباره آنها را دعوت كرد و آنها اين بار بر فرق ديگرش كوبيده و بدين وسيله او را مضروب ساختند.
سپس امير المؤمنين عليه السلام فرمودند: و در ميان شما مثل او مى باشد.
✍ مقصود از« مثل ذو القرنين» وجود مبارك خود امير المؤمنين عليه السلام است كه از جهت وارد شدن دو ضربت بر فرق آن بزرگوار خود را مثل ذو القرنين معرفى فرمود و آن دو ضربت عبارت بود از:
الف: ضربتى كه روز خندق از عمرو بن عبد ود بر فرق نازنينش وارد گرديد.
ب: ضربتى كه شب نوزدهم ماه مبارك رمضان ابن ملجم ملعون به حضرت زد.
📚 علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى ؛ ج1 ؛ ص155.
حکایت
سفيد شدن موى سر دختر سنی از ملاحظه عذاب قبر مادر
حاج ميرزا على آقا قاضى رضوانُ الله عَليه مي فرموده است:
در نجف أشرف در نزديكى منزل ما، مادر يكى از سنی ها فوت كرد.
دخترش در مرگ مادر بسيار ضجّه مي كرد و جدّاً متألّم و ناراحت بود و با تشييع كنندگان تا قبر مادر آمد و آنقدر ناله كرد كه تمام جمعيّت را منقلب نمود.
تا وقتى كه قبر را آماده كردند و خواستند مادر را در قبر گذارند
فرياد مي زد كه من از مادرم جدا نمى شوم؛ هر چه خواستند او را آرام كنند مفيد واقع نشد.
ديدند اگر بخواهند اجباراً دختر را جدا كنند، بدون شكّ جان خواهد سپرد.
بالاخره بنا شد مادر را در قبر بخوابانند و دختر هم پهلوى بدن مادر در قبر بماند، ولى روى قبر را از خاك انباشته نكنند و فقط روى آنرا از تخته اى بپوشانند و سوراخى هم بگذارند تا دختر نميرد و هر وقت خواست از آن دريچه و سوراخ بيرون آيد.
دختر در شب اوّل قبر، پهلوى مادر خوابيد؛ فردا آمدند و سرپوش را برداشتند كه ببينند بر سر دختر چه آمده است، ديدند تمام موهاى سرش سفيد شده است.
گفتند: چرا اينطور شده است؟
گفت: هنگام شب، من كه پهلوى مادرم خوابيده بودم، ديدم دو نفر از ملائكه آمدند و در دو طرف ايستادند و يك شخص محترمى هم آمد و در وسط ايستاد.
آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد او شدند و او جواب ميداد؛ سؤال از توحيد نمودند جواب داد: خداى من واحد است، و سؤال از نبوّت كردند جواب داد: پيغمبر من محمّد بن عبد الله است. سؤال كردند: امامت كيست؟
آن مرد محترم كه در وسط ايستاده بود گفت: من امام او نيستم.
در اينحال آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش به آسمان زبانه مى كشيد.
من از وحشت و دهشت اين واقعه به اين حال كه مى بينيد درآمده ام.
مرحوم قاضى رضوانُ الله عَليه مي فرمود: آن دختر شيعه شد و طائفه او همگى به بركت اين دختر شيعه شدند
📚 مطلع انوار ج1.
فضیلت سوره قدر
امیر المؤمنین ع:
أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَأْتِيَ عَلَى قَارِئِهَا سَاعَةٌ لَمْ يَذْكُرْهُ بِاسْمِهِ وَ يُصَلِّي عَلَيْهِ وَ لَنْ تَطْرِفَ عَيْنُ قَارِئِهَا إِلَّا نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ تَرَحَّمَ عَلَيْهِ
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَكُونَ أَحَدٌ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْ رُعَاةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ رِعَايَتُهَا التِّلَاوَةُ لَهَا
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَكُونَ عَرْشُهُ وَ كُرْسِيُّهُ أَثْقَلَ فِي الْمِيزَانِ مِنْ أَجْرِ قَارِئِهَا
أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَكُونَ مَا أَحَاطَ بِهِ الْكُرْسِيُّ أَكْثَرَ مِنْ ثَوَابِهِ أَبَى اللَّهُ أَنْ يَكُونَ لِأَحَدٍ مِنَ الْعِبَادِ عِنْدَهُ سُبْحَانَهُ مَنْزِلَةٌ أَفْضَلَ مِنْ مَنْزِلَتِهِ
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَسْخَطَ عَلَى قَارِئِهَا وَ يُسْخِطَهُ قِيلَ فَمَا مَعْنَى يُسْخِطُهُ قَالَ لَا يُسْخِطُهُ بِمَنْعِهِ حَاجَتَهُ
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَكْتُبَ ثَوَابَ قَارِئِهَا غَيْرُهُ أَوْ يَقْبِضَ رُوحَهُ سِوَاهُ أَبَى اللَّهُ أَنْ يَذْكُرَهُ جَمِيعُ مَلَائِكَتِهِ إِلَّا بِتَعْظِيمٍ حَتَّى يَسْتَغْفِرُوا لِقَارِئِهَا
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَنَامَ قَارِئُهَا حَتَّى يَحُفَّهُ بَأَلْفِ مَلَكٍ يَحْفَظُونَهُ حَتَّى يُصْبِحَ وَ بِأَلْفِ مَلَكٍ حَتَّى يُمْسِيَ أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَكُونَ شَيْءٌ مِنَ النَّوَافِلِ أَفْضَلَ عَنْ قِرَاءَتِهَا
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَ أَعْمَالَ أَهْلِ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ لِقَارِئِهَا مِثْلُ أَجْرِهِمْ.
1. خدا ابا دارد از این که بر قاری سوره قدر ساعتی بگذرد که خداوند خواننده سوره قدر را به اسمش یاد نکند و بر او رحمت نفرستد و هم چنین قاری سوره قدر چشمش را حرکت نمی دهد مگر این که خدا به او نظر میکند و بر او ترحم می کند.
2. خدا ابا دارد از این که احدی بعد از انبیاء و اوصیاء با کرامت تر از مراعات کنندگان سوره قدر باشد و منظور از مراعات کردن سوره قدر، همان خواندن سوره قدر است.
3. خدا ابا دارد از این که در میزان، عرش و کرسی سنگینتر از ثواب خواننده سوره قدر باشد.
4. خدا ابا دارد از این که احدی از بندگان خدا منزلتش بیشتر از منزلت خواننده سوره قدر باشد.
5. خدا ابا دارد از این که خشم کند بر خواننده سوره قدر.
6. خدا ابا دارد از این که خواننده سوره قدر را به خشم در بیاورد. گفته شده منظور از این که خدا خواننده سوره قدر را به خشم در نمی اورد چیست؟ فرمودند: یعنی بین او و حاجتش مانع نمی شود.
7. خدا ابا دارد از اینکه ثواب خواندن سوره قدر را غیر از خودش بنویسد.
8. خدا ابا دارد از اینکه روح خواننده سوره قدر را غیر از خودش قبض کند.
9. خدا ابا دارد از این که همه فرشته ها خواننده سوره قدر را یاد کنند مگر به بزرگی تا این که برای خواننده سوره قدر استغفار کنند.
10. خدا ابا دارد از این که خواننده سوره قدر بخوابد مگر اینکه هزار فرشته را برای حفظ او می گمارد تا او را تا صبح حفظ کنند و یا اگر روز خواب رفته هزار فرشته را بر او می گمارد تا او را تا شب حفظ کنند.
11. خدا ابا دارد از اینکه نافله ای (شاید منظور از نافله جمیع مستحبات باشد) افضل از قرائت سوره قدر باشد.
12. خدا ابا دارد از این که اعمال اهل قران بالا رود مگر اینکه برای خواننده سوره قدر اجری مثل اجر ایشان است.
📚 بحار الانوار.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:
أَتَانِي جَبْرَئِيلُ وَ قَدْ نَشَرَ جَنَاحَيْهِ وَ إِذَا عَلَى أَحَدِهِمَا مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ وَ عَلَى الْآخَرِ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَلِيٌّ الْوَصِيُّ.
جبرئيل در حالى كه دو بالش را گسترده بود نزدم آمد، بر يكى از دو بالش نوشته بود: «خدايى جز خداى بى همتا نيست، محمّد پيامبر است» و بر بال ديگرش، نوشته بود: «خدايى جز خداى بى همتا نيست، على وصىّ و جانشين او مى باشد».
📚 كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ؛ النص ؛ ص10.
حکایت
علامه طباطبایی فرمودند: روزی آقا نورالدّین (منظور آقازادۀ ایشان است) در طهران نزد من آمده گفت آقای بحرینی در طهران است، میخواهید من او را فوراً اینجا نزد شما بیاورم؟ و آقای بحرینی یکی از افراد معروف و مشهور احضار جنّ و از متبحّرین در علم ابجد و حساب مربّعات است گفتم: اشکال ندارد.
آقا نورالدّین رفت و پس از یکی دو ساعت آقای بحرینی را با خود آورد و در مجلس نشست و سپس چادری آوردند و دو طرفش را به دو دست من داد و دو طرف دیگر را به دستهای خود گرفت، و این چادر به فاصلۀ تقریباً دو وجب از زمین به دست ما بود.
در این حال أجنّه را حاضر کرد و صدای غلغله و همهمۀ شدیدی در زیر چادر برخاست، و چادر به شدّت تکان میخورد که نزدیک بود از دست ما خارج شود و من محکم نگاه داشته بودم؛ و از طرفی آدمکهائی به قد دو وجب در زیر چادر بودند و بسیار ازدحام کرده بودند و تکان میخوردند و رفت و آمد داشتند؛ و من با کمال فراست متوجّه بودم که این صحنه چشمبندی و صحنهسازی نباشد، دیدم نه، صد در صد واقعی است!
و در این حال آقای بحرینی یک مربّع سی و دو خانهای کشید و من تا حال چنین مربّعی را ندیده و نشنیده بودم؛ چون مربّعات، چهار در چهار یا پنج در پنج است و سیر مربّعات هرچه باشد بر این منوال است، ولی مربّع سی و دو خانهای در هیچ کتابی نبود! و آقای بحرینی از من سؤالاتی مینمود و یادداشت میکرد و جواب میداد، و از بعضی از مشکلات ما که هیچ کس اطّلاع بر آن نداشت جواب گفت، و جوابها همه صحیح بود! و من آن روز بسیار تعجّب کردم!
مانند آقای ادیب که از شاگردان برادر من؛ آقا سیّد محمّد حسن بود و چون روح قاضی ـ رحمة الله علیه ـ را حاضر کرده بودند و از رفتار من سؤال کرده بودند فرموده بود: روش او بسیار پسندیده است! و فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و میگوید: در ثواب تفسیری که نوشته است مرا سهیم نکرده است! و چون این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، من گفتم: من برای این تفسیر ثوابی نمیدیدم تا آنکه او را هدیه به پدر کنم؛ خداوندا اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدّر فرمودی، همه آن را به والدین من عنایت کن! و ما همه را به آنها اهداء میکنیم! بعد از یکی دو روز کاغذ دیگری از برادرم آمد و در آنجا نوشته بود که چون روح مرحوم قاضی را احضار کرد مرحوم قاضی فرموده بودند: اینک پدر از آقا سیّد محمّد حسین راضی شده و به واسطۀ تشریک در ثواب بسیار مسرور است! و از این اهداء ثواب هم بَینی و بین الله هیچ کس خبر نداشت.
📚 مطلع انوار ج1.
في الحديث: انّه صلّى اللّه عليه و آله شكا إليه رجل قلّة الرّزق فقال عليه السلام أدم الطهارة يدم عليك الرزق ففعل الرّجل ذلك فوسّع عليه الرّزق.
در حديث آمده است كه فردى از كمى روزى اش به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شكوه و شكايت كرد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله به وى فرمود:
همواره با طهارت و وضو باش تا پيوسته روزى بر تو ببارد. آن مرد به اين دستور عمل كرد و روزى اش گسترش يافت.
📚 جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج22 ؛ ص134.
پیامبر ص فرمودند:
اَلْقُرْآنُ أَفْضَلُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ وَقَّرَ اَلْقُرْآنَ فَقَدْ وَقَّرَ اللَّهَ وَ مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ اَلْقُرْآنَ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحُرْمَةِ اللَّهِ وَ حُرْمَةُ اَلْقُرْآنِ عَلَى اللَّهِ كَحُرْمَةِ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ .
قرآن برتر از همه چيز است غير از خداى عز و جل. پس هر كس بزرگ دارد قرآن را بزرگ داشته خداى عز و جل را و هر کس بزرگ ندارد قرآن را سبك داشته حرمت خدا را و حرمت قرآن بر خدا چون حرمت پدر است بر فرزند.
📚 جامع الأخبار، صفحه: 40.
حکایت
شفای مرض صرع به واسطه توسّل به حضرت علی اصغر علیه السلام
مرحوم آیت اللَّه احمدی میانجی فرمودند: دوستی داشتم به نام حاج میرزا آقا ید اللَّه. ایشان مرد متدینی بود، بچه ای داشت که از نوزادی دچار بیماری صرع بود. دایی های آن بچه نامه ای به حضرت علی اصغر علیه السلام نوشتند و انگشت نوزاد را به مرکب آغشته کرده و آن را پای نامه زدند. نامه را به مسافرانی که قصد کربلا داشتند، دادند تا آن را به کربلا ببرند.
دوست مذکور برای من نقل کرد: بعد از مدّتی حضرت رضا علیه السلام را درخواب دیدم که می فرماید: نامه را به علی اصغر علیه السلام رساندیم. من از خواب بیدار شدم، دیدم بچه خوب شده است، ولی در تعجّب فرو رفتم که ما نامه را توسط مسافرانی که قصد کربلا داشتند فرستادیم، چگونه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: ما نامه را به علی اصغر علیه السلام رساندیم. چیزی نگذشت که معلوم شد مسافرهای مذکور به قم رفته اند و آن جا به جهتی از جهات، از رفتن به کربلا منصرف و به جای کربلا به مشهد مشرّف شده اند و نامه را در ضریح مطهّر حضرت رضا علیه السلام انداخته اند.
آقای احمدی فرمودند: به عنایت حضرت علی اصغر علیه السلام مرض آن بچه خوب شد، و هم اکنون بزرگ شده است و اثری از آن کسالت نیز در او به چشم نمی خورد.
📚 روزنه هایی از عالم غیب ص:63.
🆔 @huoooo
ابن عباس مفسّر مشهور بيان كرد:
روزى دو شتر بزرگ به رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله هديه شد، آن حضرت رو به اصحاب كرد و فرمود آيا در بين شما كسى هست كه دو ركعت نماز را خالصانه براى خداى عزّ و جل به جاى آورد و قلبش فقط متوجّه اللَّه باشد و از كار دنيا چيزى در قلبش خطور نكند و در ذهنش راه نيابد، تا يكى از دو شتر را به او بدهم.
على عليه السّلام برخاست و به نماز ايستاد. وقتى نماز را به پايان رسانيد، جبرئيل به رسول اللَّه گفت: يكى از دو شتر را به او عنايت فرما.
رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله فرمود، او در تشهّد درنگ و توقف كوتاهى نمود و تفكّرى كرد تا كدام يك را انتخاب كند.
جبرئيل گفت: تفكرش براى اين بود كه كدام يك را انتخاب كند كه چاقتر باشد تا در راه خدا بكشد و صدقه بدهد و تفكّر او براى وجه اللَّه بود نه براى خود و دنياى خود.
پس رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله هر دو شتر را به على عليه السّلام داد.
در آن هنگام خداى سبحان آيه شريفه
إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ
را بر محمّد مصطفى صلى اللَّه عليه و آله نازل فرمود.
يعنى در نمازِ على عليه السّلام پند و اندرزى نيكو براى كسانى است كه قلبى سالم و عقلى كامل دارند يا آن كسانى كه در نماز آنچه با زبان مى گويند با گوش مى شنوند.
و اين چنين فردى شهيد و حاضر القلب ناميده مى شود.
رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
هر كسى دو ركعت نماز با صفا بخواند كه امور دنيا در آن نماز به قلب و ذهنش خطور نكند، خداى تعالى از او راضى مى شود و همه گناهانش را عفو مى كند.
📚 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - ترجمه روحانى، ص: 271.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از روزتون به یاد اموات باشید
حکایت
علامه طباطبایی راجع به طیّ الأرض فرمودند:
حقیقت آن پیچیدن زمین در زیر گام راه رونده است.
علامه فرمودند: برادر مرحوم ما آقای سیّد محمّد حسن قاضی، یک روز به وسیله شاگردی که داشت و احضار ارواح مینمود (نه با آئینه یا با میز سه گوشه، بلکه دستی به چشم خود میکشید و فوراً احضار میکرد) از روح مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی ـ رضوان الله علیه ـ راجع به طیّ الارض سؤال کرده بود؛ مرحوم قاضی در جواب فرموده بودند: طیّ الارض شش آیه از اوّل سورۀ طه است.
من عرض کردم: مراد از این آیات چیست؟ آیا مرحوم قاضی خواستهاند به طور رمز صحبت کنند و مثلاً بگویند طیّ الارض به اتّصاف به صفات الهیّه حاصل میشود؟
فرمودند: نه، برادر ما مردی باهوش و چیز فهم بود، و طوری مطلب را بیان میکرد مثل آنکه دستورالعمل برای طیّ الارض را خودش از این آیات فهمیده است؛ و این آیات بسیار عجیب است.
📚 مطلع انوار ج1.
پیامبر ص:
إنكم لا تنالون ما تحبون إلا بالصبر على ما تكرهون و لا تبلغون ما تأملون إلا بترك ما تشتهون.
شما نرسيد به انچه دوست داريد جز با صبر بر آنچه کراهت داريد و نرسيد به انچه آرزو داريد جز آنكه وانهيد آنچه دلخواه شما است و هوسش را داريد.
📚 كنز الفوائد ؛ ج1 ؛ ص217.
پیامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:
«إنّ القلوب تصدأ كما يصدأ الحديد، فقيل: يا رسول اللّه و ما جلاؤها؟ فقال: تلاوة القرآن و ذكر الموت».
دلها مانند آهن زنگار مى گيرد.
عرض كردند: به چه چيز زنگار آنها زدوده مى شود؟
فرمودند: به خواندن قرآن و يادآورى مرگ.
📚 المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء ؛ ج2 ؛ ص211.
ختم سوره توحید هدیه به حضرت علی علیه السلام :
ابتدا دو رکعت نماز حاجت بخواند سپس صد صلوات و بعد از آن 400 مرتبه سوره توحید به نذر حضرت علی علیه السلام بخواند و به روح حضرت هدیه کند . ۴۰۰ مرتبه توحید باید در یک مجلس و بعد از نماز باشد. و ۴۴ مرتبه سوره توحید را بعد از بر امدن حاجت بخواند(جمعا 444 مرتبه می شود). بسیار سریع الاثر است. در شب جمعه بهتر است.
📚 المخازن علامه سید عباس کاشانی ص68.
از امام باقر ع روایت شده:
مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْقَدْرِ حِينَ يَنَامُ إِحْدَى عَشْرَةَ مَرَّةً خَلَقَ اللَّهُ لَهُ نُوراً سَعَتُهُ سَعَةُ الْهَوَاءِ عَرْضاً وَ طُولًا مُمْتَدّاً مِنْ قَرَارِ الْهَوَاءِ إِلَى حُجُبِ النُّورِ فَوْقَ الْعَرْشِ فِي كُلِّ دَرَجَةٍ مِنْهُ أَلْفُ مَلَكٍ لِكُلِّ مَلَكٍ أَلْفُ لِسَانٍ لِكُلِّ لِسَانٍ أَلْفُ لُغَةٍ يَسْتَغْفِرُونَ لِقَارِئِهَا إِلَى زَوَالِ اللَّيْلِ ثُمَّ يَضَعُ اللَّهُ ذَلِكَ النُّورَ فِي جَسَدِ قَارِئِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
هر کس سوره قدر را هنگام خواب 11 مرتبه بخواند، خداوند نوری برای او خلق می کند که وسعت ان از نظر طول و عرض به اندازه هوا است، کشیده شده است ان نور از هوا تا حجابهای نور بالای عرش، در هر درجه ای از ان هزار فرشته است که برای هر فرشته هزار زبان که برای هر زبان هزار لغت است که استغفار می کنند برای خواننده سوره قدر تا پایان شب سپس خدا قرار می دهد ان نور را در جسد خواننده سوره قدر تا روز قیامت.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج89 ؛ ص332.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جریان خاص الخاص(ایت الله قاضی رحمه الله)
🎙 مقام معظم رهبری دامت برکاته
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرماید:
لَولا تَمریجٌ فی قُلوبِکُم و تَکثیرٌ فی کَلامِکُم لَرَأَیتُم ما أَرَی و لَسَمِعتُم ما أَسمَع.
اگر این اضطراب و تشویش و دگرگونی در دلهای شما نبود، و این زیادی گفتار بر زبان شما نبود، هر آینه شما میدیدید آنچه را که من میبینم و میشنیدید آنچه را که من میشنوم.
📚 المیزان فی تفسیر القرآن، ج ٥، ص ٢٧٠.
حکایت
نجات از وادی برهوت به سبب محبت حضرت علی علیه السلام
مرحوم آیت اللَّه العظمی حائری نقل کردند:
روزی با یکی از علما، کنار شطّ کوفه راه می رفتیم، ناگاه متوجّه شدیم که در همین مسیر جنازه ای را نیز تشییع می کنند. ایشان گفتند: بیایید ما هم برویم این جنازه را تشییع کنیم.
پرسیدم: مگر او را می شناسید؟ ایشان پاسخ دادند: من خوابی درباره این جنازه دیده ام که خلاصه آن این است: در عالم خواب، مشاهده کردم که ملائکه قصد دارند این جنازه را به وادی برهوت(برهوت نام وادی برزخی است که ارواح کفّار و عاصیان به آن جا برده می شوند) ببرند، ولی او ملتمسانه اصرار می کرد که مرا به برهوت نبرید، امّا آن ها قبول نمی کردند. آخر الامر گفت: پس لطف کنید بروید خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام و بگویید: فلانی می گوید: من یک عمر به مردم گفتم: من محبّ علی علیه السلام هستم، حالا پس از مرگ اگر مرا به سوی وادی برهوت ببرند، مردم درباره محبّ علی علیه السلام چه خواهند گفت؟
ملائکه نزد آن حضرت شرفیاب شدند و پیام او را به آن حضرت رساندند، پس از بازگشت گفتند: آقا امیرالمؤمنین علیه السلام با بزرگواری اجازه فرمودند که او را به وادی السلام ببرید.
📚 روزنه هایی از عالم غیب، ص:65.