بچه که بودم، مادربزگ یه اسم رمز داشت،
میخواست از جاش بلند شه میگفت #یاابالفضل،
نگران میشد، میگفت #یا_ابالفضل،
چایی که میخورد،
آب که میخورد،
با یه حسرت عمیقی میگفت #یاابالفضل،
هروقت غمگین میشد، دونه دونه، دونههای تسبیحشو مینداخت و از ته دلش میگفت #یاابالفضل....
و بعدش یه نفس عمیق میکشید،
یه جوری که انگار تموم غماش از دلش رفته و خیالش از هرچیزی راحته...
بزرگتر که شدم، شبای محرم یه سربند میبست رو سرم و میگفت سپردمت به #اباالفضل...
حالا مادربزگ نیست و من تازه میفهمم معنی اسم رمزشو...
تازه میفهمم به کی سپرد منو و دلش بندِ کی بود
که نفس به نفسِ زندگیشو گفت یا #اباالفضل.............
جون و جَوونیم فدای نام و عزت و وفای تو
#یا_اباالفضل........💚
✿ @bezibaeeyekroya ✿
ھـور !'
تعریف میکرد: یکی تو کربلا به حضرت اباعبدالله بیاحترامی کرد، عباس به دنبال او رفت؛ اون شخص تا دل سپا
بچه که بودم؛ مادربزگ یه اسم رمز داشت،
میخواست از جاش بلند شه میگفت:
یاابالفضل،
نگران میشد، میگفت:
یاابالفضل،
چایی که میخورد، آب که میخورد،
با یه حسرت عمیقی میگفت: یاابالفضل،
هر وقت غمگین میشد، دونه دونه، دونههای
تسبیحشو مینداخت و از ته دلش میگفت: یاابالفضل..🤍
و بعدش یه نفس عمیق میکشید، یه جوری
که انگار تموم غماش از دلش رفته و خیالش
از هرچیزی راحته!
بزرگتر که شدم، شبای محرم یه سربند میبست
رو سرم و میگفت: سپردمت به اباالفضل..
حالا مادربزرگ نیست و من تازھ میفھمم معنی
اسم رمزشو...
تازھ میفھمم به کی سپرد منو و دلش بندِ کی
بود که نفس به نفسِ زندگیشُ گفت: یااباالفضل..
جون و جَوونیم فدای نام و عزت و وفای تو
#یا_اباالفضل🥺
🌿- @hur_ir