مبتلا به سرفه هستم و سال هاست که خون از سينه ام بيرون میآيد و معالجه آن را نمیدانم و به دختری از اهل محلّه مان در نجف اشرف تعلق خاطر پيدا کردهام و به سبب تنگدستی ميسر نشده است که او را بگيرم. گروهی از دوستان مرا مغرور کردند و به من گفتند که در حاجتهای خود به صاحب الزمان(عج) متوسل شو و به همین خاطر چهل شب چهارشنبه در مسجد کوفه بيتوته نما که او را خواهی ديد و حاجت تو را برآورده سازد و اين آخرين شب از چهل شب است و من در اين شب چيزی نديدم و در اين شب ها من تحمل مشقت های زيادی کردم و اين سبب آمدن من و اين خواسته ها و حوائج من میباشد.»
❤️🍃
آن شخص در حالی که من غافل بودم و توجه نداشتم به من فرمود: «اما سينه ات خوب شد و اما آن زن را به زودی میگيری و اما تهی دستی و فقر تو باقی میماند تا از دنيا بروی.» من هيچ توجه به اين سخنان نداشتم و به او گفتم: «به کنار قبر مسلم نمیروی؟» فرمود: «برخيز»، برخاستم و متوجه جلوی خود بودم. هنگامی که وارد زمين مسجد شدم به من فرمود: «آيا نماز تحيت مسجد نمی خوانی؟» گفتم: «چرا میخوانم»، سپس او نزديک شاخص که در مسجد است ايستاد و من هم پشت سر او به فاصله ايستادم و تکبيرة الاحرام گفم و مشغول قرائت سوره فاتحه شدم.
❤️🍃
من مشغول نماز بودم و سوره حمد را میخواندم. او نيز فاتحه را قرائت مینمود اما من قرائت احدی را همانند او از زيبايی نشنيده بودم. در آن هنگام با خود گفتم: «شايد اين شخص صاحب الزمان (ع) باشد و ياد سخنان او افتادم که دلالت بر آن میکرد.» هنگامی که اين مطلب در دلم خطور کرد, آن بزرگوار در حال نماز بود. ناگهان نور عظيمی او را احاطه کرد که ديگر شخص آن بزرگوار را به سبب آن نور نمیديدم اما او همچنان نماز میخواند و من صدای او را میشنيدم. بدنم به لرزه افتاد و از ترس نمیتوانستم نماز را قطع کنم. پس نماز را به صورتی که بود تمام کردم و نور از سطح زمين به بالا متوجه شد و من ندبه و گريه میکردم و از سوء ادبم با او در مسجد معذرت خواهی مینمودم. به او گفتم: «شما صادق الوعد هستيد و مرا وعده داديد که با من نزد قبر مسلم برويم»، در آن هنگام که با آن نور تکلم میگفتم ديدم آن نور به سمت حرم مسلم حرکت کرد و من نیز با او حرکت کردم. آن نور داخل حرم شد و در بالاي قُبّه قرار گرفت و همچنان بود و من گريه و ندبه میکردم تا فجر دميد و آن نور عروج کرد.
❤️🍃
هنگامی که صبح شد متوجه قول او شدم که فرمود: «سينه ات خوب شد.» ديدم سينهام صحيح و سالم است و ديگر سرفه نمیکنم و يک هفته بيش نگذشت که خداوند گرفتن آن زن همسايه را آسان کرد و از جايی که گمان نمیکردم فراهم شد. اما فقر و تهیدستیام همچنان باقی ماند همانطور که حضرت صاحب الزمان (صلوات اللّه و سلامه عليه و علي آبائه الطاهرين) خبر داده بود.
منبع:امام مهدی، نظری منفرد، حکايت 10
❤️ حسینیه الزهرا؛خانه مادری👇
https://eitaa.com/hussainiyah135
⚫️شهادت عمه سادات حضرت زینب سلامالله علیها تسلیت باد.
💔 حسینیه الزهرا؛خانه مادری👇
https://eitaa.com/hussainiyah135
1_9352942362.mp3
5.04M
💔😭
علمای زینبی
آیت الله سیبویه ره
محمدحسین حدادیان
💚 حسینیه الزهرا؛خانه مادری👇
https://eitaa.com/hussainiyah135
YEKNET.IR - zamine - vafat hazrate zainab 1401 - karimi.mp3
8.13M
▪️▫️▪️
#شهادت_حضرت_زینب(س)
وای بد حالم
شکسته بالم
▫️محمودکریمی
🔸بسیارزیبا
💔 حسینیه الزهرا؛خانه مادری👇
https://eitaa.com/hussainiyah135
زندگی به سبک قرآن
✍️ احمد دانایی
▪️امروز سالروز ارتحال دختری است که در مکتب وحی، پرورش یافت و آثار آیات قرآن، در تمام ابعاد زندگی و سیره و روش او، بخوبی نمایان بود.
▫️ اگر حضرت زینب سلام الله علیها، صبور بود؛ چون خداوند در قرآن کریم، انسانها را به صبر توصیه کرده است و اگر رفتاری عالمانه داشت؛ چون علمشان، از علوم قرآنی منشأ می گرفت. ولایتمداری، حیاء و سایر ویژگی های شخصیتی این بانوی بزرگوار، تداعیگر آموزه های ناب وحی الهی است. بنابراین سیره حضرت زینب سلام الله علیها، مصداقی در تبیین آیات قرآنی به شمار می آید.
▫️ حضرت زینب کبری(س) در خانه وحی و نزول قرآن تولد و پرورش یافت.
↩️ تا 5 سالگی ، در دامن مادر و بعداز شهادت مادر، تا
↩️ 35 سالگی، در جوار پدرش امیرالمؤمنین علی(ع) پرورش یافت.
حضرت زینب پس از شهادت پدر،
↩️ 10 سال با برادر بزرگترش امام حسن مجتبی(ع) و
↩️ 10 سال با امام حسین(ع) مصاحبت داشت و به جهت همین همنشینیها و درآمیختن و مأنوس بودن با کلام وحی و تربیت قرآنی بود که ایشان، دارای علمی لدنی و دانشی گسترده و قدرت کلامی عمیق و اثربخش بود.
▫️ او، عالمهی محدثه بود.
حضرت زینب(س)، آشنا با معارف و تفسیر قرآن بود و لذا او را، عالمهی محدثه اهل بیت(ع) نامیدند. ایشان در کوفه چندین سال، برای بانوان شهر، کلاس تفسیر برگزار نمودند و با سیره قرآنی و تبلیغیشان، توانستند سفیر قیام امام حسین(ع) و ندای «هل من ناصر ینصرنی» را به تمام مردم جهان باشند.
▫️بعداز واقعه کربلا:
حضرت زینب(س) بعد از واقعه کربلا، عمر زیادی نکردند. اما در همان زمان اندک هم انقلابی بزرگ به پا کرده و به واسطه قرآن و کلام حق خویش، بذر آگاهی را در سرار جامعه جهلزده پراکند.
سلام خدا بر او و پیروانش باد
رسول خدا" ص" فرمودند:
💚 قرآندلان، یک بهشتی ناباند.
💔 حسینیه الزهرا؛خانه مادری👇
https://eitaa.com/hussainiyah135
💚🍃❤️
🔻خلاصه اذکار ماه رجب المرجب
🔹درطول ماه رجب 100 مرتبه بگوید:
«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»
🍀در طول ماه رجب هزار مرتبه:
«لا إِلٰهَ إِلا اللهُ»
🌸در طول ماه رجب روزانه هفتاد مرتبه بگوید:
«أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»
🌼در طول ماه رجب صد مرتبه ذکربگوید:
«أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذُوالْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ»
🌺در طول ماه رجب:
«هزار یا صد مرتبه سوره «قل هو الله أحد» را بخواند»
🍀روزانه 10 مرتبه بگوید:
«أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»
💜 حسینیه الزهرا؛خانه مادری👇
https://eitaa.com/hussainiyah135
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃
وارد یک ماهی شدیم خیلی ماه عجیبیه🥺
حجتالاسلام کاشانی
💛 حسینیه الزهرا؛خانه مادری👇
https://eitaa.com/hussainiyah135
🔅#پندانه
✍️ شاید روزگار بهت فرصت جبران نده
🔹پسر جوانی آنقدر عاشق دختر بود که گفت:
تو نگران چی هستی؟
🔸دختر جوان هم حرفش را زد:
همونطور که خودت میدونی، مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره. باید شرط ضمن عقد بذاریم که اگر زمینگیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریاش خانه سالمندان.
🔹پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت.
🔸هنوز 6 ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطعنخاع و ویلچرنشین شد.
🔹پسر جوان رو به مادرش گفت:
بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟
🔸مادر پیرش با عصبانیت گفت:
مگه من مُردم که ببریاش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمینگیر نشدم ازش مراقبت میکنم.
🔹پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد.
🔸زن جوان انگار با نگاهش به او میگفت:
شرط ضمن عقد رو باطل کن!
❤️ حسینیه الزهرا؛خانه مادری👇
https://eitaa.com/hussainiyah135