🔴 ماجرای نحوه معافیت سربازی سردار باقرزاده در شلوغی ایام ۱۷ شهریور
🔶 درچنین روزی و در اوج بهم ریختگی اوضاع شهر تهران که از کشتار۱۷ شهریور توسط رژیم منحوس پهلوی حسابی آشفته بود،براساس نوبت از قبل داده شده توسط بهداری ارتش شاه می بایست برای تکمیل سیراقدامات مربوط به معافیت پزشکی درتهران حضور می یافتم.
🔶خوب ازاول بنا نداشتم به سربازی شاه برم وخداهم کمک کرد تاضعف بینایی چشم مقدمه ای بشه برای درخواست معافیت پزشکی.
بوروکراسی اون زمان طوری بود که برای نوبت معاینه نهایی می بایست از شهرستان می آمدی تهران و خلاصه حسابی چند روز علاف میشدی
🔶من جای خاصی توی تهران نداشتم و فقط اخوی بدلیل اینکه دانشجوی علم و صنعت بود، اتاقی به اتفاق سه تا از دوستان دانشجو در نارمک کرایه کرده بود که اونجا می رفتم،
🔶با ورود من به خونه اخوی،صاحب خونه اخوی،به من گفت:چرا با این قیافه (ریش و کفش کتونی)اومدی؟
مگه نمیدونی رژیم همه رو میگیره؟!!
بعد هم توصیه کردکه :برو ریشت رو ازته بزن !
خیلی به حرفش اهمیتی ندادم وصبح روز ۱۹ شهریور در حالی که هنوز برخی از ساختمان ها از جمله فروشگاه زنجیره ای کوروش واقع در چهارراه کوکاکولا (پیروزی) وچندسینما درآتش قهر مردم انقلابی می سوخت؛
🔶در محل بهداری ارتش شاه واقع در چهارراه عزیزخان کمی بعداز بیمارستان نجمیه حاضرشدم
ناگهان با صفی طولانی مواجه شدم بدین صورت که: بعداز نخستین نفر، چندصدجوان مشمول وظیفه منتظر معافیت، از داخل حیاط بهداری که شبیه پادگانی بود به صف ایستاده بودندوصف بعداز چند دور پیچ و تاب ازحیاط به پیاده رو خیابان حافظ رسیده بود و در ادامه وارد کوچه بن بستی می رسید و از آنجا دوباره درپیاده روی خیابان حافظ امتداد پیداکرده بود، چاره ای نبود،با مصیبت تمام این صف مقدماتی برای نوبت گرفتن معاینه چشم رو طی کردم و رسیدم به سه چهارنفری که جلوی من و درمقابل یک جناب سرهنگ ایستاده بودند
🔶ایشون یعنی جناب سرهنگ درحالی که پرونده افراد روبررسی می کرد ودستوراتی به دستیارانی که در کنار او ایستاده بودندمی داد با یک حالت عصبی و بلند بلند غر می زد و هر چند لحظه یکبار فحش هایی رو نثار هویدا می کرد،با دیدن این صحنه متوجه شدم که طرف ،سناریوی تبرئه شاه ازحادثه ۱۷ شهریور رو داره اجراء میکنه
خوب که دقیق شدم دیدم تصریح هم میکنه و دائم اعلیحضرت رو مبراء از کشتار میکنه وقس علی هذا
حالا بنده شهرستانی غریب باقیافه آنچنانی (عکس بالا) توی این پادگان و محصور بین دهها مامور وسرباز و کادر ارتش شاه،باید با این جناب سرهنگ شاهنشاهی مواجه بشم،ودرحالی که بواسطه اینکه ازآداب نظامی و عناوین ونوع خطاب های نظامی ها هیچی نمیدونستم یهو درآستانه یک سوتی و آزمون بزرگ قرار گرفتم!
🔶 خلاصه نوبت به من رسید،طرف درحالی که هنوز غرولند می کرد،نگاهی به پوشه مدارک من کرد وگفت: شش تا عکس کم داره! بنده بی خبر ازآداب نظامی عنوانی رو که معمولا به سربازها خطاب می کنندرو به این سرهنگ بیچاره خطاب کردم و همین کافی بودتا ازشدت عصبانیت منفجربشه!
🔶 بهش گفتم : سرکار چند درچند باشه؟!!
با عصبانیت وصف نشدنی نگاهی به سر و بالایم کرد و درحالی که فهمیده بودپای ثابت تظاهرات علیه رژیم شاه هستم گفت: سرکار، باباته!
🔶 اندازه همون عکس خمینی که توی تظاهرات تو دستت می گیری!!!
هنوز جمله هاشو هضم نکرده بودم و اصلا نفهمیده بودم چرا از کلمه سرکار عصبانی شده وخلاصه آیا به امام توهین کرده که جوابش رو بدم یانه که دیدم یه بچه تهرونی داش مشتی زبر وزرنگ با لهجه تهرونی داش مشتی محکم جوابشو رو ازدو سه نفر پشت سر من داد و تکلیف رو ازمن ساقط کرد!
🔶 اون جوون بلافاصله بهش گفت: جناب سرهنگ ! عکس امام خمینی خیلی بزرگه، تو پرونده جا نمیشه!!!
🔶 گفتن این حرف همانا وخلاصه ازکوره در رفتن جناب سرهنگ همان وپسره بیچاره بود که بخاطر من به خطر افتاد و سریع از صف زد بیرون وصدای "آی بگیریدش آی این پسره پدر سوخته رو ای بگیردش"، بلند شد
🔶 اما اون زرنگتر ازاین حرف هابودو درحالی که همه دنبالش می کردند ناباورانه تونست خودش رو ازمهلکه نجات بده واز محوطه خارج بشه،
🔶لحظاتی بعد یه سرباز دیگه به من گفت:بابا عکس، یا سه در چهاره یا شش درچهار،ضمنا به سرهنگ نمیگن سرکار، میگن: جناب سرهنگ!!!
🆔 @hvasl_ir
حلقه وصل
🎥 قیام خونین 17 شهریور سال 1357 🆔 @hvasl_ir
✅ به مناسبت سالروز قیام خونین مردم تهران در میدان ژاله؛
📌 17 شهریور 57 بر مردم تهران چه گذشت؟
http://hvasl.ir/content/46593
🆔 @hvasl_ir
🔰 خاطرهی رهبر انقلاب از روز هفدهم شهریور پنجاه و هفت
⚠️ طرفداران امام را افراطی میخواندند
🔻 رهبرانقلاب: از روز #هفدهم_شهریور سال ۱۳۵۷ خاطرهای در ذهن دارم. قبل از آنکه این حادثهی خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی بهدنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملّت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکتهی خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینهای، همهی عبرتها را به ما درس میدهد.
🔹️ کسی که روزنامههای آنوقت و اظهارات مسئولان رژیم ستمشاهی را مطالعه میکرد، میفهمید که اینها میخواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه میکنند، از هم جدا کنند.
🔸️ عدّهای را که طرفداران و علاقهمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار میکردند، بهعنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی میکردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقهمند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آنطور خیال میکرد اینها جدّیّتی ندارند، بهعنوان افرادی که معتدلند و با اینها میشود مذاکره و صحبت کرد، معرّفی میکردند.
🔹️ من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامهای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثتآمیز میخواهند بهانهای برای سختگیری بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اینکه خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ امّا هنوز نفرستاده بودم.
🔸️ روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامهها، خبر کشتار هفدهم شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیّه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیهی آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را بهوسیلهی مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم.
🔺️ آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیّون حقیقی راه انداختن که نمونهاش کشتار هفدهم شهریور بود. ۷۶/۶/۱۹
🆔 @hvasl_ir
حلقه وصل
همین کاغذ و قلم... 👆 روایت اخیر رهبرانقلاب از تولید نوشتافزار ایرانی توسط چند جوان 🆔 @hvasl_ir
🗣 گفتگو با یکی از #جوانان متصدی تولید نوشتافزار که رهبرانقلاب در دیدار اخیر هیئت دولت به آن اشاره داشتند
➕ روایت دیدار جمعی از تولیدکنندگان نوشتافزار با رهبری
🆔 @hvasl_ir
✅ رضا کردلو فعال رسانه ای در صفحه شخصی خود در اینستاگرام به بهانه سالروز تولد #رسول_ملاقلی_پور نوشت:
🔴 نه هرکه سربتراشد قلندری داند
چندروز پیش، احتمالا به بهانه روز سینما، مستندی با نام سینماانقلاب پخش شد که خیلی سطحی بود. متوسط تر از متوسط های پخش شده در تلویزیون. طوری که هرکس دیده بود می گفت حیف آن آرشیو ها! نریشن ها بی منطق بود و خیلی پرش داشت و الخ. آن مستند که حتما می توانست بهتر از آنچه ساخته شده بود، باشد، مکرر تصاویری از دیدار سال هشتادوپنج رهبری با سینماگران پخش می کرد.( از این جا به بعد کاری به مستند مذکور ندارم). رسول ملاقلی پور را که در تصاویر دیدم یاد خاطره ای افتادم که اسفندنودوپنج وقتی دنبال برگزاری مراسم دهمین سالگرد درگذشت آقارسول بودم، یکی از کارگردانان مطرح کشور و یکی از رفقای رسول برایم تعریف کرد از آن دیدار. امروز که روز تولد این کارگردان لب خطی سینماست گفتم ذکرش خالی از لطف نیست؛ گفت در همان دیدار سال هشتادوپنج که خیلی هم معروف است. با رسول ملاقلی پور وارد شدیم. آقا رسول گفت من خوش ندارم زیاد تو چشم این دوربین ها باشم رفت ردیف دوم یا سوم نشست. من هم دوسه تا صندلی آنورترش. وقتی این محمد نوری زاد شروع به صحبت کرد. داشت برای آقا«القاب» و عناوین استفاده می کرد. جوری که تمامی هم نداشت. مولای من و آقای من و مشابه اینها. آقا رسول دندان هایش را می سایید به هم و حرص می خورد و شاید بد و بیراه هم می گفت به نوری زاد. زیر لب می گفت: عمرا به این حرفها اعتقاد ندارد و ... . جوری که ناقل خاطره به او گفته بود آرامتر بگو می شنوندها. قبلتر از کسانی که در آن دیدار بودند شنیده بودم که نوری زاد با عناوینی که برای رهبری استفاده می کرد دنبال متمایز نشان دادن خود بود. آن کارگردان صاحب سبک سینما که این داستان را تعریف می کرد گفت: گذشت و گذشت تا سال 88 شد. آن روز البته رسول دیگر در میان ما نبود(ملاقلی پور در اسفند 85 بدرود حیات گفت) که ببیند این فدایی ولایت در سال 85، به فاصله کمتر از سه سال در سال 88 چه دشمن درجه یکی برای ولایت شده و او چقدر خوب شناخته بود این آدم را. جالب اینکه عکس دوتاشان هنوز در سایت هست.
بله! نه هر که چهره برافروخت دلبری داند، نه هر که سر بتراشد قلندری داند. روح رسول ملاقلی پور شاد
پی نوشت: رهبرانقلاب در پی درگذشت ملاقلی پور نوشت: آن مرحوم در زمرهی کسانی بود که با شوق و خلوص جوانانه و با انگیزههای انقلابی پای در میدان هنر نهادند وسالهائی از عمر خود را در این تلاش مومنانه سپری کردند و آثار ماندگار وارزشمندی آفریدند
🆔 @hvasl_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هزار تا جلسه که امثال من بروند به شبهات حکومت اسلامی جواب دهند با یک اختلاس دود هوا میشود!
#رحیم_پور_ازغدی
🆔 @hvasl_ir